eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
خاکمال دشمن سرکش به تمکین می دهم در گذار سیل، داد خواب سنگین می دهم گردم آبی درین بستان چو گلبن می خورم از برومندی عوض گلهای رنگین می دهم بوی خود چون گل چرا از بلبلان دارم دریغ؟ من که بی منت سر خود را به گلچین می دهم هرچه از شبها به بیداری سر آید نعمت است من نه از تن پروری تغییر بالین می دهم در بهای بوسه حیرانم چه سازم چون کنم من که بهر حرف تلخی جان شیرین می دهم چون طلا گردید دست افشار، می گردد عزیز اختیار دل به آن دست نگارین می دهم گرچه خود خون می خورم از تنگدستی چون عقیق تشنه جانان را به آب خشک تسکین می دهم پیش اهل دل ز زهد خشک می گویم سخن جلوه در میدان آش اسب چوبین می دهم از زبان یار می گویم به دل پیغامها خاطر خود را به حرف و صوت تسکین می دهم بس که صائب تشنه خون خودم از بیغمی سر چو گل با چهره خندان به گلچین می دهم - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شمارهٔ ۵۴۳۲ @takbitnab 🌹🌹🌹
باز آ که شهر بی تو تاریک و تیره باشد در شهر بی تو نتوان والله که در جهان هم خواهی بدیده بنشین خواهی به سینه جاکن سلطان هر دو ملکی این زان تست وآن هم صد منت از تو بر من کز دولت جمالت بد نام شهر گشتم رسوای مردمان هم @takbitnab 🌹🌹🌹
تو را شناختم تو را یافتم و تو را دریافتم و همه حرف‌هایم شعر شد سبک شد عقده‌هایم شعر شد همه سنگینی‌ها شعر شد بدی شعر شد سنگ شعر شد علف شعر شد دشمنی شعر شد همه شعرها خوبی شد چرا که تو خوبی و این همه اقرار‌هاست @takbitnab 🌹🌹🌹
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد نیست دیگر بخرابات خرابی چون من باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند زخم و بر زخم نمک پاشد و مرهم ببرد پاکبازی که تو خواهی نفسی بنوازیش نه عجب باشد اگر صرفه ز عالم ببرد آنکه بر دامن احسان تواش دسترسی است بدهان خاکش اگر نام ز حاتم ببرد... @takbitnab 🌹🌹🌹
در بنفشه زار چشم " تو " ... من ز بهترین ، بهشت ها گذشتم ...! بی " تو " به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام ...! ای نوازش " تو " ... بهترین امیدِ زیستن ...! در کنار " تو " ، من ز اوج لذتی نگفتنی گذشتم ...!!! @takbitnab 🌹🌹🌹
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس نسیم روضه شیراز پیک راهت بس دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل حریم درگه پیر مغان پناهت بس به صدر مصطبه بنشین و ساغر می‌نوش که این قدر ز جهان کسب مال و جاهت بس زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس فلک به مردم نادان دهد زمام مراد تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس هوای مسکن مألوف و عهد یار قدیم ز رهروان سفرکرده عذرخواهت بس به منت دگران خو مکن که در دو جهان رضای ایزد و انعام پادشاهت بس به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس @takbitnab 🌹🌹🌹
آن روزها رفتند و گم شدند آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها در ازدحام پر هیاهوی خیابانهای بی برگشت و دختری که گونه هایش را با برگهای شمعدانی رنگ میزد، آه اکنون زنی تنهاست..! @takbitnab 🌹🌹🌹
من محو خدایم و خدا آن منست هر سوش مجوئید که در جان منست سلطان منم و غلط نمایم بشما گویم که کسی هست که سلطان منست @takbitnab 🌹🌹🌹
جهانیان همه گر تشنگان خون منند چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی دلم صراحی لبریز آرزومندی است مرا هزار امید است و هر هزار تویی @takbitnab 🌹🌹🌹
گر دریا را همه نهنگان گیرند ور صحرا را همه پلنگان گیرند ور نعمت و مال چشم تنگان گیرند عشاق جمال خوب رنگان گیرند _رباعی شماره۷۸۳ @takbitnab 🌹🌹🌹
عاشق که غم جان خرابش نرود تا جان بود از جان تب و تابش نرود خاصیت سیماب بود عاشق را تا کشته نگردد اضطرابش نرود - رباعی شمارهٔ ۲۸۷ @takbitnab 🌹🌹🌹
گل عشق و محبت با صفا کن ز گل عشق و محبت جان را شاد کن با گل لبخند دل یاران را دام بردار که دنیا نشود رام کسی بهر این خوان طمع تیز مکن دندان را قانع ار لقمه¬ی نانی به کف آرد شاد است نکند پیروی از بهر دو نان، دو نان را گول وسواس شیاطین نخورد عقل سلیم زیرک از حسن عمل رمی کند شیطان را کاخ بیداد شود با دم آهی بر باد کم نگیری شرر آه دل سوزان را تا مطیع هوس و نفس نگردد یوسف می خرد بر تن خود رنج و غم زندان را در قفا باد خزانست فراموش مکن ای که از باد بهاری بنوازی جان را خرقه و جامه¬ی تزویر ز تن بیرون کن تا که از لوث گنه پاک کنی دامان را ذات بد به نشود آهن ناپخته مکوب جست باید ز طریق دگرش درمان را یک کلام است فقط حرف من و ختم کلام حاکم و قاضی خود کن همه جا وجدان را جز خدا دادرسی نیست، به ذاتش سوگند وای اگر دست نگیرد من سرگردان را آنچه با تجربه آموخت «مقدم» این است که وفــایی نکند ملک جهان انسـان را @takbitnab 🌹🌹🌹
لاله‌زار از اشک کردم تا کنار خویش را درخزان عمر می‌جویم بهار خویش را ز آتش این کاروان خاکستری بر جا نماند می‌زنم بر آب، نقش انتظار خویش را بار خاطر بود یاد یار و اندوه دیار برده‌ام از یاد خود یار و دیار خویش را روزگاری رفت و عمری طی شد و گم کرده‌ایم در دیار بی نشانی روزگار خویش را چون صبا سر گشته‌ام در وادی حیرت هنوز تا مگر جویم در این صحرا غبار خویش را روی چون دریا زطوفان حوادث بر متاب تا مگر پر سازی از گوهر کنار خویش را قرن‌ها بگذشت و در آئینه‌ی گشت زمان باز می‌بینم به‌حسرت یادگار خویش را @takbitnab 🌹🌹🌹
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس زهر هجری چشیده‌ام که مپرس گشته‌ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده‌ام که مپرس آن چنان در هوای خاک درش می‌رود آب دیده‌ام که مپرس من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیده‌ام که مپرس سوی من لب چه می‌گزی که مگوی لب لعلی گزیده‌ام که مپرس بی تو در کلبه گدایی خویش رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده‌ام که مپرس @takbitnab 🌹🌹🌹
هر کجا می‌نگرم، باز هم اوست که بچشمان ترم خیره شده درد عشقست که با حسرت و سوز بر دل پر شررم چیره شده @takbitnab 🌹🌹🌹
هر چند که یار سر گرانست به تو غمگین نشوی که مهربانست به تو دلدار مثال صورت آینه است تا تو نگرانی نگرانست به تو - رباعی شمارهٔ ۵۸۵ @takbitnab 🌹🌹🌹
داروی ملولی رخ و رخسارهٔ تو وان نرگس مخمورهٔ خمارهٔ تو چندان نمک است در تو دانی پی چیست از بهر ستیزهٔ جگرخوارهٔ تو - رباعی شمارهٔ ۱۵۶۳ @takbitnab 🌹🌹🌹
من پیر شدم پیر نه ز ایام شدم از نازش معشوقه خودکام شدم در هر نفسی پخته شدم خام شدم در هر قدمی دانه شدم دام شدم - رباعی شمارهٔ ۱۳۳۱ @takbitnab 🌹🌹🌹
از دیدهٔ سنگ خون چکاند غم تو بیگانه و آشنا نداند غم تو دم در کشم و غمت همه نوش کنم تا از پس من به کس نماند غم تو - رباعی شمارهٔ ۵۷۸ @takbitnab 🌹🌹🌹
عیدسعیدغدیر گلشن اسلام شدشاداب وخر م در  غدیر پایه های  دین حق گردیدمحکم در غدیر هرم خورشیدغدیرویک بیابان  ریگزار بحر  رحمت موج زدجوشیدزم،زم در غدیر بعداکمال مناسک کاروان کوی عشق زد به امر  خواجه لولاک پرچم د رغدیر عرشیان وفرشیان گفتندبااخلاص خاص خاتم پیغمبران راخیرمقدم درغدیر باصلابت وحی شد بلغ وماانزل الیک بهراین ابلاغ احمدگشت ملزم درغدیر ازجهازاشتران باهمت حق باوران منبری شد بهر پیغمبرفراهم درغدیر هرکه من مولای اویم این علی مولای اوست این سخن پیچیدتاعر ش معظم درغدیر درپی تمجیدوتوصیف امام المتقین نکته ای نگذاشت سالاررسل کم د رغدیر دین حق تکمیل ونعمت تاقیامت شدتمام دفترنشرشریعت شدمنظم درغدیر هرکه بشنیداین پیام ازخواجه لولاک بست عهدوییمان باولی اله اعظم در غدیر سرنوشت امت اسلام راتا رستخیز پهرتحکیمش پیمبرشدمصمم درغدیر عیدمسعودغدیروگرم شادی کاینات رحمت حق شدنصیب اهل عالم د رغدیر برولای احمدوالش تمسک جسته است طوطی طبع شکربا رمقدم د رغدیر @takbitnab 🌹🌹🌹
بر قلّه ایستادم. آغوش باز کردم. تن را به باد صبح، جان را به آفتاب سپردم. ‌ روح یگانگی با مهر، با سپهر، با سنگ، با نسیم، با آب، با گیاه، در تار و پود من جریان یافت! @takbitnab 🌹🌹🌹
دوستت دارم مثل تشنه كه عبادت آب را مثل ماه كه بركه‌ى باران را مثل كوه كه استعاره‌ى دريا را. دوستت دارم مثل خداوند كه نخستين مخلوق خویش را... @takbitnab 🌹🌹🌹
بگذار با تو عالم خود را عوض کنم یک لحظه تو به جای من و من به جای تو این حال و عالمی که تو داری،برای من دار وندار و جان و دل من برای تو @takbitnab 🌹🌹🌹
ز خال عنبرین افزون ز زلف یار می‌ترسم همه از مار و من از مهره‌ی این مار می‌ترسم ز خواب غفلت صیاد ایمن نیستم از جان شکار لاغرم از تیغ لنگردار می‌ترسم خطر در آب زیر کاه بیش از بحر می‌باشد من از همواری این خلق ناهموار می‌ترسم ز بس نامردمی از چشم نرم دوستان دیدم اگر بر گل گذارم پا ز زخم خار می‌ترسم ز تیر راست رو چشم هدف چندان نمی‌ترسم که من از گردش گردون کج رفتار می‌ترسم بلای مرغ زیرک دام زیر خاک می‌باشد ز تار سبحه بیش از رشتهٔ زنّار می‌ترسم بد از نیکان و نیکی از بدان بس دیده‌ام صائب ز خار بی‌گل افزون از گل بی‌خار می‌ترسم @takbitnab 🌹🌹🌹
نه هر که لعنت شیطان کند مسلمان است هم‌او که خون به‌دلِ خلق کرده شیطان است بگو در آینه‌ای واقعی نگاه کند که این حقیقتِ تکفیر کردنی آن است بریده از تو خدا، نکبتی که می‌بینی بهای بستن یک تارِ مو به ایمان است بنای خانهٔ گردون بنازم از همت که شاه، رهگذری بود و شیخ، مهمان است درخت‌ها همه از دارها بلندترند درخت، ماحصلِ دفن کردنِ دان است مسیل تنگ نکن، ناسزا به آب مگو سزای «سنگ به جو پرت کرده» طغیان است گشاده‌ام درِ ایهام اگر نه تهمتِ کفر در آستینِ گشادِ قبا فراوان است... @takbitnab 🌹🌹🌹