من اینجا بَس دلم تنگ است،
و هر سازی که میبینم بَدآهنگ است.
بیا رَهتوشه برداریم،
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم؛
ببینیم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است؟
#مهدی_اخوان_ثالث
@takbitnab
🌹🌹🌹
چه کنم تا بشوم عشق بدون بَدلت ؟
توشوی شاعرومن سوژهی ناب غزلت
چهشود خرده نگیری بهدل عاشق من؟
چه کنم جا بشوم گوشهی دنج بغلت ؟
میشود تلخی احساسِ دلم را بِبری...
به گوارایی آن خنده ی مثل عسلت؟
میگذاری که به سرحد جنونت بکشم؟
و خودم هم بشوم لیلی ضرب المثلت؟
می شود زلزلهی قهر تو ویران نکند...
خانهای را که بنا کرده دلم بر گسلت؟
میشد ایکاش دلت صاف شود با دلِمن
به همان پاکی و شفافی روز اَزلت
#شیوا_صالحی
@takbitnab
🌹🌹🌹
از اهل زمانه عار میباید داشت
وز صحبتشان کنار میباید داشت
از پیش کسی کار کسی نگشاید
امید به کردگار میباید داشت
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۱۶۱
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای ماه برآمدی و تابان گشتی
گرد فلک خویش خرامان گشتی
چون دانستی برابر جان گشتی
ناگاه فروشدی پنهان گشتی
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۵۵
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
شرمم کشد که بی تو
نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است
همین شرمساریم ...
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
هستی به طفیل هستی¬ات گشت پدید
از هستی تو حق به جهان جان بخشید
تا چهره¬ی ماه تو به عالم تابید
شد محو تماشای جمالت خورشید
ای زنده تمام هستی از فیض دَمَت
تا حشر در اهتزاز باشد علمت
در هفدهم ربیع روشن گردید
از مقدم تو جهان فدای قدمت
میلاد رسول عشق و رحمت تبریک
بر امّت خاتم نبوت تبریک
این جشن ولادت رسول ثقلین
بر مُصلح کل حضرت حجت تبریک
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع
شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع
برکشد آینه از جیب افق چرخ و در آن
بنماید رخ گیتی به هزاران انواع
در زوایای طربخانه جمشید فلک
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع
چنگ در غلغله آید که کجا شد منکر
جام در قهقهه آید که کجا شد مناع
وضع دوران بنگر ساغر عشرت بر گیر
که به هر حالتی این است بهین اوضاع
طره شاهد دنیی همه بند است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع
عمر خسرو طلب ار نفع جهان میخواهی
که وجودیست عطابخش کریم نفاع
مظهر لطف ازل روشنی چشم امل
جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
قرار ابرهای بیوطن بیهودهپیماییست
در آغوشم بگیر ای آسمان! روح تو دریاییست
دمی سرسبزی ما را به پای سرخوشی مگذار
درختی مثل من هرسال ناچار از شکوفاییست
تو هم بیچارهای! بیچاره چون شیری که میداند
فقط وقت عبور از حلقهٔ آتش تماشاییست
چراغ حسن میافروزی و در شهر میگردی
ولی این دلربایی نیست، این تشییع زیباییست
به مردم چون پناه آوردم از تنهاییام دیدم
که از «تنها شدن» جانکاه تر «احساس تنهایی»ست
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
شب این سر گیسوی ندارد که تو داری
آغوش گل این بوی ندارد که تو داری
نرگس که فریبد دل صاحبنظران را
این چشم سخنگوی ندارد که تو داری
نیلوفر سیراب که افشانده سر زلف
این خرمن گیسوی ندارد که تو داری
پروانه که هر دم ز گلی بوسه رباید
این طبع هوس جوی ندارد که تو داری
غیر از دل جان سخت رهی کز تو نیازرد
کس طاقت این خوی ندارد که تو داری
#رهی_معیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
من پیر شدم پیر نه ز ایام شدم
از نازش معشوقه خودکام شدم
در هر نفسی پخته شدم خام شدم
در هر قدمی دانه شدم دام شدم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۳۳۱
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا
طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا
ور دل به خدا و ساکن میکدهای
می نوش که عاقبت بخیرست ترا
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۱۸
@takbitnab
🌹🌹🌹
یخها شکست و آب شد، امّا نیامدی
من ماندم... آفتاب شد، امّا نیامدی
صدها سؤال داشتم اینجا، نگفته ماند
یعنی سرِ جواب شد، امّا نیامدی
آنقدر ماندهام که دلم نیمههای راه
از خستگی مجاب شد، امّا نیامدی
در سینه خاطرات تو بیداد میکند
لبخندهات قاب شد، امّا نیامدی
هِی پل زدم که بُگذری از شعرهای من
پلها همه خراب شد، امّا نیامدی
خورشید و ماه بود، ولی در میانشان
چشم تو انتخاب شد، امّا نیامدی
ای چتر عاشقانهی بارانِ گریههام
گلها همه گلاب شد، امّا نیامدی
با آنهمه عطش که برای تو داشتم
هر چشمهای سراب شد، امّا نیامدی...
#سید_جلیل_سید_هاشمی
@takbitnab
🌹🌹🌹
سروِ قدِ تو در نظرم بود جلوهگر
روزی که شد به حرف الف آشنا دلم
#بینش_کشمیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
به هرکس در سخن مگْشا لبِ جانپرور خود را
سخن گوهر بُود، بشناس قدر گوهر خود را
#بیکسی_شوشتری
@takbitnab
🌹🌹🌹
پیش از آنی که در اندوه تو بیتاب شوم
نغمهای باش که با یاد تو در خواب شوم
مثل یک دانهی برفم که سرانجام شبی
میرسد دست به دستت بدهم، آب شوم
عکسها خاطرههایی لب گورند، نخواه
ته صندوقچه، زندانی این قاب شوم
ماهی عاشقم و فرق ندارد بیتو
همدم تُنگ شوم، راهی مرداب شوم
در نگاه تو کمین کرده پلنگی عاشق
دوست دارم که شبی دختر مهتاب شوم
عاشقی با تو قشنگ است؛ بگو مال منی
پیش از آنی که در اندوه تو بیتاب شوم...
#روشنک_ارتیاعی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود
نرگس به هوای می قدح ساز شود
فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود
#حافظ
- رباعی شمارهٔ ۱۴
@takbitnab
🌹🌹🌹
نایی ببرید از نیستان استاد
با نه سوراخ و آدمش نام نهاد
ای نی تو از این لب آمدی در فریاد
آن لب را بین که این لبت را دم داد
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۶۱۱
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
الهی ای فلک چون مو زبون شی
دلت همچون دل مو غرق خون شی
اگر یک لحظه ام بی غم بوینی
یقین دانم کزین غم سرنگون شی
#بابا_طاهر
- دوبیتی شمارهٔ ۳۴۰
@takbitnab
🌹🌹🌹
پلکم نرود روی هم از برقِ نگاهت
هر ثانیه بر دیدهی بیدار منی تو
#علی_قیصری
@takbitnab
🌹🌹🌹
از ملاقات تو با آینهها میترسم
سر تو با همهی شهر رقیبم، بس نیست؟!
#سجاد_صفری_اعظم
@takbitnab
🌹🌹🌹
لبم به ذکر تو بیگانهوش چنان خو کرد
که بر زبان، سخن آشنا نمیآید
خراب توست جهان، بر بلا مَنِه تهمت
که فتنههای چنین از بلا نمیآید!
#ثنایی_مشهدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
برو به هر چه تو داری بخور دریغ مخور
که بیدریغ زند روزگار تیغ هلاک
به خاک پای تو ای سرو نازپرور من
که روز واقعه پا وا مگیرم از سر خاک
چه دوزخی چه بهشتی چه آدمی چه پری
به مذهب همه کفر طریقت است امساک
مهندس فلکی راه دیر شش جهتی
چنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک
فریب دختر رز طرفه میزند ره عقل
مباد تا به قیامت خراب طارم تاک
به راه میکده حافظ خوش از جهان رفتی
دعای اهل دلت باد مونس دل پاک
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم
داغ سودای توام سر سویدا باشد
تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
از بن هر مژهام آب روان است بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد
چون گل و می دمی از پرده برون آی و درآ
که دگرباره ملاقات نه پیدا باشد
ظل ممدود خم زلف توام بر سر باد
کاندر این سایه قرار دل شیدا باشد
چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد
#حافظ
- غزل شمارهٔ ۱۵۷
@takbitnab
🌹🌹🌹
میلاد حضرت رسول اکرم(ص)
سرزد از برج کرامت آفتاب تازه ای
باز شد بر آسمان ها باز باب تازه ای
کهکشان ها غرق نور و ماسوی اله گرم شور
شد عیان از بحر رحمت درّ ناب تازه¬ای
کائنات اندر نشاط و ممکنات اندر سرور
در بساط نه فلک شد انقلاب تازه ای
هفده ماه ربیع و در سرای آمنه
پرتو افکندست نور ماهتاب تازه ای
خواجه¬ی عالم محمد(ص) گلشن توحید را
داد از نور جمالش آب و تاب تازه¬ای
آمد از دامان بطحی ماه سیمایی که یافت
از فروغش آفرینش صبر و تاب تازه¬ای
قدرت حق را بنازم داد از الطاف خود
کشور توحید را مالک رقاب تازه¬ای
تا کند اصنام را نابود همچون بت شکن
حق نموده در حقیقت انتصاب تازه¬ای
هیبتش دندانه¬های کاخ کسری را شکست
در دل کسری بیفکند اضطراب تازه¬ای
خشک شد دریای شهر ساوه از اعجاز او
باز شد اندر سماوه موج آب تازه¬ای
آتش آتش پرستان ناگهان خاموش شد
در دل شیطان به پا شد التهاب تازه¬ای
جشن میلاد محمد(ص) ای «مقدم» باز کن
از بــرای شعر شیوایت حساب تــازه ای
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
رائحه عشق
تا کنی سیر و صفا عالم عِرفانی را
مُفت از دست مده دیدۀ بارانی را
باخبر باش عزیزم که بهار آمد و رفت
بلبل از عشق گل آموخت غزل خوانی را
مدت عمر چوگل در گذر و کوتاه است
به غنیمت شمراین فرصت ارزانی را
بروی غنچه لبها گل لبخند بکار
کج مداری نکند رفع پریشانی را
اعتمادی نبود چونکه بر این کهنه رباط
پشت پائی بزن این غمکدۀ فانی را
ره گشائی کن و خار سر هر راه مباش
یاد گیر از دم گل رائحه افشانی را
آدمیت همه در حُسن و کمال و ادبست
هان فراموش مکن خصلت انسانی را
زاهد آن نیست که در سایه¬ی تزویر و ریا
به رخ خلق کشد پینۀ پیشانی را
غیر اخلاص متاعی به قیامت نخرند
صاف کن وسوسۀ باطل نفسانی را
وای از آن روز که بازار ریا داغ شود
نشنود گوش کسی بانک مسلمانی را
مهلت از دست برون رفت «مقدم» چه کنی
چــون به مقصد ببری ایــن رهِ طولانی را
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹