#مناجات_عاشقانه 💚
واقعا با احساس و عاشقانه🌹
🌸خدایا
هر وقت که با اندیشه های خیسم خلوت میکنم عرق شرم از لطفت همه افکار خراب گذشته ام را در خود آب می کند
🌸خدایا
از تو می خواهم که آنچه را به نفع من نیست هر چقدر که من آرزوی آنرا داشته باشم به من عطا نکن و هر آنچه
را که به ضرر من است حتی اگر هم خودم بخواهم از من دور بفرما
🌸خدواندا
آنقدر از درون سیاهم که سراسر دنیای هستی ام را سیاه می بینم ولی هرگاه به تو فکر میکنم هستی ام آسمانی می شود
🌸خدایا
نمی دانم که آیا من کم گناه می کنم یا اینکه رحمت بی پایان تو آنقدر زیاد است که گناهان را مانند برگ از وجود پاییزیم می زدایی؟!💚
🌸نمی دانم چرا گاهی وقتها خود را از خود نمی دانم نمیدانم نیمه گم شده ام را در خود پیدا کنم یا در تو ؟
🌸گاهی وقت ها با شیطان هم سفره می شوم و انقدر از کارهای زشتم به خود می بالم که شیطان از سجده ای که بر پدر من در پیشگاه تو نکرد راضی و امیداور می شود و گناه بزرگ خود را به هیچ می انگارد
🌸خدایا ما آدم ها راه را زبیراهه نمی شناسیم و مدام به بیراهه می رویم دست و شمع راهی نیست که دستم بگیرد تا به دستان تو برساند چقدر زیبا در کتابت سروده ای وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیر؛ هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام دادهاید و بسیارى را نیز عفو مىکند.
🌸هر وقت ناامید می شوم این حرفت در گوشم نجوا میکند قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمت الله» (ای بندگان من که بر نفس خویش اسراف کرده اید از رحمت خدا نا امید نباشید)
🌸بعد دوباره با خوشحالی ادامه می دهی ولسوف یعطیک ربک فترضی» (و پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی)
🌸ما آدم در زمان شادی و خوش گذارانی و فراوانی نعمت گوشه چشمی هم به تو نداریم و کفرانت می کنیم برای همین است که منو همیشه در منگنه غم و غصه قرا داده ای تا همیشه به فکرت باشم منو با درد و رنج آفریده ای
🌸خدایا
دارم از تو می نویسم نمی دانم، یک مدتی فقط دوست دارم از تو و برای تو بنویسم شبه وجودم دارد خدایی میشود و با تو پیوند میخورد💚
🌸خدایا
من بنده ای نا لایقم و مرا در پناه عظمت و دریای مهربانیت لایق بخش💚
🌸خدایا
گاه و بیگاه
چشمهایم،دستهایم،پاهایم،زبانم و گوشم شیطنت می کنند ولی خدایا این شیطنت های بچه گانه را به حق جدم ،آدم چشم پوشی کن💚
🌸خدایا
🌸همیشه به پیامبرانت حسادت کرده ام که آنها نزد خود طلبیده ای و لطفت شامل حالشان شده است خوشا به سعادتشان و این بزرگترین پاداش انهاست💚
🌸چه می شد که من فرشته ات می شدم تا روزی هزار بار در آتش وصالت میسوختم💚
خاک بر سر شیطان کنم که قدر خودش و تو را ندانست و اطاعتت نکرد ای کاش جای او بودم تا هزار هزار هزار هزار بار سجده به قدمگاهت کنم
🌸خدایا
همیشه دست مهربانت را بر سرم احساس کرده ام این احساس زیبا را هیچ وقت از من مگیر💚
🌸خدایا
🌸چقدر کریمی و بزرگی که قلبم را سراسر در خود محاصره کرده ای دوستت دارم
🌸 خدایا دوستت دارم
خدایا و باز هم دوستت دارم🌹💚
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
هدایت شده از رفاقت با شهدا
حمید آقا بیشتر با دستش بعد از نماز تسبیحات میگفت و انگشتاش رو فشار میداد وقتی این ازشون میپرسیدم که چرا ؟؟؟ میگفتن بندهای انگشتام رو فشار میدم تا یادشون بمونه و اون دنیا برام گواهی بدن که با این دست ذکر خدا رو گفتم.
🌷شهید حمید سیاهکالی مرادی🌷
راوی: همسر بزرگوار شهید
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#داستانک
زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد وسعی کرد او را منصرف کند!
اما نجار تصمیمش را گرفته بود…
سرانجام صاحبکار درحالی که با تأسف بااین درخواست موافقت میکرد،
ازاو خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد..
نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد…
زمان تحویل کلید،صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت:
این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد،
درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم ومصالح بهتری برای ساخت آن بکار میبرد وتمام دقت خود رامیکرد
این داستان زندگی ماست
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز میسازیم نداریم،
پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم درهمین ساخته ها زندگی کنیم،
اما فرصتها ازدست میروند وگاهی شاید،بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نباشد..
شما نجار زندگی خود هستید و روزها،چکشی هستند که بریک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند!
مراقب خانه ای که برای آخرت خود میسازید باشید.
🌼☘🌼🍀
وَ الْعَصْرِ(1)
إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ(2)
إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِْ(3)
سوگند به اين زمان، (1)
كه آدمى در خسران است. (2)
مگر آنها كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند و يكديگر را به حق سفارش كردند و يكديگر را به صبر سفارش كردند. (3)
🍃
🌸🍃 @takhooda 🦋
#آموزنده
✍️مراقب ندای شیطان باشید🔔
♦️🌹با تأخیر در اجابت دعا، سرو کله شیطان هم پیدا میشود🔥
♦️👈#یأس و نا امیدی، #ندای_شیطان است که میخواهد شما را به خداوند بدبین کند 😱
🔸امیرمؤمنان(علیه السلام) میفرماید:
❌دیر اجابت نمودن خداوند، تو را ناامید نکند❌
چون بخشش خداوند،به اندازه درخواست توست
و چه بسا در اجابتِ دعای تو، تأخیر رخ دهد تا درخواستِ تو طولانی تر گردد و بخشش او نیز، کاملتر....👌
✨✨✨✨✨
پس تأخیر در اجابت دعا، نشانه کم لطفی و کم محبتی خدا نیست❌
👈بلکه گاهی بر عکس، هرچه بیشتر تأخیر شود، دلیل بر بیشتر دوست داشتن خداست.
🔸امام صادق(علیه السلام) میفرماید:
✔️وقتی مؤمنی دعا میکند، خداوند به ملائکه میفرماید:
☺️دعایش را #مستجاب نمودم، ولی آن را #نگه دارید و عطا نکنید که من دوست دارم صدای این بنده مومن را بشنوم.
✔️بنده ای هم هست که دعا میکند ولی خداوند میفرماید:
زود حاجتش را بدهید که آوازش را دوست ندارم
📚نهج البلاغه، نامه 31.
📚اصول کافی، ج 4، ص 245.
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
امانتهای زندگی من_8.mp3
12.78M
#امانتهای_زندگی_من ۸
دنیا شبیهِ یه دانشگاه بزرگ است، که قرار شده دانشجویانش، در آخر با باطن انسانی، فارغ التحصیل شوند.
استاد این دانشگاه؛ جلوی کامل خداوند در زمین است، یعنی؛ امام معصوم.
اینکه نتوانی از این استاد بهره بگیری؛
و بزرگ شوی؛
خائنِ به این امانتِ خدا هستی.
#استاد شجاعی 🎤
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
بعضی رفتارهای عجیب😱
(موهای سیخی😃 ریش های میخی😁...)
بخاطر شعارهای عجیب
است👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
(خواهی نشوی #رسوا همرنگ جماعت #شو!)
🔸 ولی قرآن چیزی دیگه میگه🔸
❗" *أكثر الناس ﻻ ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ*"
▪بیشتر مردم نمیدانند
❗" *أكثر الناس ﻻ ﻳﺸﻜﺮﻭﻥ*"
▪بیشتر مردم ناسپاس اند
❗" *أكثر الناس ﻻ ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ* "
▪بیشتر مردم ایمان نمی آورند
❗" *أكثرهم ﻓﺎﺳﻘﻮﻥ*"
▪بیشترشان گناهکارند
❗" *أكثرهم ﻳﺠﻬﻠﻮﻥ*"
▪بیشترشان نادانند
❗" *أكثرهم ﻣﻌﺮﺿﻮﻥ*"
▪بیشترشان اعتراض گرند
❗" *أكثرهم ﻻ ﻳﻌﻘﻠﻮﻥ*"
▪بیشترشان تعقل نمیکنند
❗" *أكثرهم ﻻ ﻳﺴﻤﻌﻮﻥ* "
▪بیشترشان ناشنوای اند
و گاهی اقلیت را تکریم میکند👇
❗" *ﻭﻗﻠﻴﻞ ﻣﻦ ﻋﺒﺎﺩﻱ ﺍﻟﺸﻜﻮﺭ* "
▪و کم اند بندگانی که شاکر اند
❗" *ﻭﻣﺎ ﺁﻣﻦ ﻣﻌﻪ ﺇﻻ ﻗﻠﻴﻞ* "
▪و جز اندکی ایمان نمی آورند
💠پس👈 نه تنها اکثریت نشانه حقانیت نیست بلکه در موارد زیادی اکثریت بر خلاف معیارهای الهی رفتار میکنند.
🍃
🌺🍃 @takhooda 🦋
#داستانک
🍃آیت الله فاطمی نیا :
↙️شخصی گرفتاري و مشکل مهمی برایش پیدا شده بود. کسی به او عملی یاد داده بود که چهل روزانجام دهد تا مشکلش حل شود. عمل را انجام میدهد و چهل روز تمام میشود اما مشكل برطرف نميشود. میگوید : روزی اضطرابی دردلم افتاد و از منزل خارج شدم، پیرمردی به من رسید
و گفت: آن مرد را میبینی (اشاره کرد به پیرمردی که عبا به دوش داشت و عرقچین سفیدی بر سر) ؛ گفت : مشکلت به دست او حل ميشود! (بعدا معلوم شد که آن شخص آقاشیخ رجبعلی خیاط است)
♥️آقاشیخ رجبعلی آدم خاصی بود، خدابه او عنایت کرده بود.میگوید: خودم را باسرعت به شیخ رساندم و مشکلم را گفتم! تا سخنم تمام شد گفت:
چهار سال است که شوهر خواهرت مرده و تو یک سری به خواهرت نزده ای! توقع داری مشکلت حل شود!؟
✳️میگوید: رفتم به خانه ی خواهرم ، بچه هایش گریه کردند و گله کردند؛ بالاخره راضیشان کردم و خوشحال شدند و رفتم. فردا صبح اول وقت مشکلم حل شد.
🌸 گاهی با قدم برداشتن بخاطر رضای خدا مشکلات چندین ساله مان یک شبه حل میشود 👌
🍃
🌸🍃 @takhooda 🦋
2_5398065895778027178.mp3
7.13M
#تلنگری
میخواهم ، برای امامَم...
الگوی تمام و کمالِ زمانهام،
دردانهای خاص باشـــم ...
💫 آنقدر که رویِ من و بودنم، برای همیشه، حساب خاص باز کند.
#استاد_شجاعی 🎤
#فایل_صوتي_امام_زمان
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
#داستانک
#تلنگر
💠داستانی بسیار کوتاه با معنایی بسیار بلند💠
✅این داستان کوتاه، بیانگر و چکیده تمام روایات و آیاتی هست که برای دنیا آمده؛
◀️جهانگردی به دهکدهای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی
میکند.
اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده میشد.
❓جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟
⁉️زاهد گفت: مال تو کجاست؟
❗️جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم.
‼️زاهد گفت: من هم همینطور...
✳️پیام داستان:
✅دنیای 100 ساله نسبت به آخرتی بینهایت، چون سفری بسیار بسیار کوتاه است
پس برای دنیا تلاش کنیم و زحمت بکشیم، ولی برای دنیایی 100 ساله !!!
و بدانیم:
⭕️دنیای 100ساله ارزش دل بستن ندارد
⭕️دنیای 100 ساله ارزش خیانت ندارد
⭕️دنیای 100 ساله ارزش دل شکستن ندارد
⭕️دنیای 100 ساله ارزش غصه خوردن ندارد
⭕️دنیای 100 ساله ارزش حرام خوردن ندارد
◾️واقعا بفهمیم: ارزش ندارد که آخرتی بینهایت فدای دنیایی 100 ساله شود!!!
🍃
🌼🍃@takhooda 🦋
سه دقیقه در قیامت 50.mp3
30.74M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه پنجاهم
* ادامه ملکوت حیوانات
* شرط بهشتی بودن
* ماجرای همراه شدن ابوبصیر با امام صادق ع در حج
* تکذیبکنندگان تقدیر الهی با کدام صورت حیوانی برانگیخته میشوند؟
* تفاوت انسان و حیوان
* راه تحصیل علوم و فنون از نگاه جناب ملاصدرا
* راه اصلاح رذائل اخلاقی چیست؟
* صورت برزخی منافق
* مسخ باطنی
* ملکوت فکر زنا
* زنای اعضای بدن
* پیامد ترک لذائذ شیطانی
* از توبه نااُمید نشویم
* به خیال توبه، مراقبه را فراموش نکنیم
* امام معصوم، حواسش به ما هست
📅99/01/20
⏰ مدت زمان: ۱:۰۳:۰۴
منبع: امینی خواه مدیا
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
#داستانک
دوست داشتم تو را ببینم!
هلن کلر از دوسالگی در اثر مننژیت، نابینا و ناشنوا شد. اما سعادت این را داشت که آموزگاری پرشفقت و سختکوش به نام خانم آنا سولیوان داشته باشد. آنا سولیوان بهرغم بهرهی اندکی که خود از بینایی داشت، به هلن آموزش داد. آرتو پن در فیلم «معجزهگر» داستان تحسینانگیز این معلم شفیق و هلن کلر را به تصویر میکشد.
هلن کلر نوشتهای دارد به نام «سه روز برای دیدن». در این اثر میگوید اگر تنها سه روز امکان دیدن و تماشاکردن داشت، چه میکرد. در بخشی از این اثر آمده است:
«اگر فقط سه روز برای دیدن میداشتی، چگونه از چشمهایت استفاده میکردی. اگر با تاریکی قریبالوقوع مواجه میشدی، یعنی سومین شبی که میدانستی که دیگر هرگز طلوع خورشید را نخواهی دید، این سه روز را چگونه سپری میکردی؟
....میخواهم کسانی را ببینم که مهر، لطف و مجالستشان به زندگیام ارزش زیستن میدهد. در آغاز دوست داشتم که به سیمای آموزگار عزیزم، خانم آن سلیوان مکی، چشم بدوزم؛ و این بازمیگردد به زمانی که من کودک بودم و او درهای دنیای بیرون را به رویم گشود. نهتنها میخواهم طرح و خطوط کلی چهرهاش را ببینم تا بتوانم آن را در ذهن نگاه دارم، بلکه خواهم تا سیمای او را ورانداز کنم تا آثار و نشانههایی زنده از عطوفت و شکیبایی دلسوزانهای را بیابم که در حین وظیفه دشوار آموزش من داشت. خوش دارم در چشمانش آن شخصیت قدرتمندی را ببینم که او را قادر ساخته بود تا در رویارویی با دشواریها، استوار بایستد و همچنین آن شفقتی را که به جملگی انسانها ـ و اغلب بر من نیز ـ داشت.»
من که نابینا هستم،
شما بینایان را پند میدهم:
از چشمان خود آنچنان بهره بگیرید که گويى فردا به یکباره "کور" خواهید شد.
؛🌾
موسیقی نهفته در صداها، نغمهی پرندگان و آهنگ نوازندگان را آنگونه گوش دهید، که گویی فردا به یکباره "کر" خواهید شد.
؛🌾
آنچه را میخواهید، چنان لمس کنید که گویی فردا به یکباره لامسهی خود را از دست خواهید داد.
؛🌾
رایحهی گُلها را ببوئید و هر لقمه را چنان مزهمزه کنید، گویی فردا به یکباره شامه و ذائقهی خود را از کف میدهید.
"هِلِن کلِر"
دوست من تو خیلی چیزها داری که مردم آرزویش را دارند...
☘﴿وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ﴾ [الذاریات: 21]
🌼«و در وجود شما نشانههای روشنی بر قدرت خداست؛ آیا نمیبینید؟»
پس در همه حال خدارا شکر کن
#خدایاشکرت_بخاطرنعمت_سلامتی🙏
🍃
🌺🍃 @takhooda 🦋
❤️💥💥💥درخشش سپاس گزاری ها در تاریکی های برزخ❤️❤️❤️💥
✏️حمْداً يُضِيءُ لَنَا بِهِ ظُلُمَاتِ الْبَرْزَخِ ، وَ يُسَهِّلُ عَلَيْنَا بِهِ سَبِيلَ الْمَبْعَثِ ، وَ يُشَرِّفُ بِهِ مَنَازِلَنَا عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ ، يَوْمَ تُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ ، يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لَا هُمْ يُنْصَرُونَ
💗💚💚خداوندا ! تو را سپاس؛💗💗💚
سپاسى كه با آن ، تاريكى هاى برزخ را براى ما روشن نمايد و با آن راه رستاخيز را بر ما آسان سازد و با آن حمد و سپاس ، منزلت ما را ، شرافت (و آبرو) دهد ؛
در 🔴🔴« روزى كه هر كس به آنچه كسب كرده، جزا داده شود و آنان هرگز ستم نبينند»🔴🔴 و 🔵🔵 «روزى كه هيچ دوست، به كار دوست نيايد و يارى نمى شوند» 🔵🔵.
🌻🌿🌻صحیفه ی سجادیه🌻🌿🌻
⭕️⭕️⭕️⭕️دعای 1 بند 12 ⭕️⭕️⭕️⭕️
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
.
🍀ای خدا ای برتر از اندیشه ها
ای عیان در شاخه ها و ریشه ها
🍀ای همه عالم پر از آوای تو
وی بیانم عاجز از معنای تو
🍀عقل ما را عشق تو دیوانه ڪرد
جان ما را باده ات میخانه ڪرد
🍀آسمان ها در خط پرگارِ توست
نقش گل ها پرده پرده ڪار توست
🍀ای همه زیبای زیبا آفرین
من ڪه باشم تا بگویم آفرین
🍀از ازل چشم جهان سوی تو بود
آفرینش آفرین گوی تو بود
🍃
🌺🍃 @takhooda 🦋
#داستانک
یک قاضی بسیار مؤمنی در زمان حکومت دنبلیها در شهر خوی بهنام شیخ صادق بود. (محلّهای بهنام آقا صادق در محلّه امامزادهی شهر خوی هماکنون به این نام مشهور است)
روزی پیرزنی فقیر و بینوا از جوانی نزد او شکایت بُرد که مرغ مرا این جوان دزدیده است.
قاضی آقا صادق، آن جوان را احضار کرد و جوان بعد از شنیدن شکایت آن پیرزن، بلافاصله به گناه خود بدون هیچ سخنی اعتراف کرد و سرش را پایین انداخت.
قاضی آقا صادق که خیلی ناراحت بود تصمیم داشت او را به اشدّ مجازات برساند چون به پیرزن بینوایی رحم نکرده بود. از این اعترافِ جوان خشمش فروکش کرد و قیمت مرغِ پیرزن را خودش داد و او را بخشید.
بعد از رفتن شاکی و متشاکی و حل و رضایتشان، شاگردِ قاضی که یک جوان بود و در محکمه حاضر بود، دید حالِ آقا صادق دگرگون شد؛ آقا صادق گفت:
⚡️خدایا! این جوان به خطای خود اعتراف کرد و من در صددِ اثبات گناه او برنیامدم، اگر اعتراف نمیکرد با تحقیقی که در محل میکردم، آبروی او را میبردم و به شدیدترین وجه مجازاتش میکردم.
💧خدایا! من نیز بر جهل و نادانیام در برابر تو اعتراف میکنم که مرا با قضاوتی اشتباه به دستِ خودم، جهل مرا بر خودم و دیگران اثبات نکنی.
💧خدایا! من در برابر تو به ناتوانی خودم اعتراف میکنم که مرا با قرار دادن در فلاکت و بدبختی، ناتوانی مرا به من و دیگران اثبات نکنی.
💧خدایا! من بر ضعیف بودن در برابر هوای نفسم، در برابرت اعتراف میکنم که مرا در معرضِ تهدید شیطان قرار ندهی تا ضعفِ ایمان و ارادهام را بر من و دیگران ثابت کنی.
💧خدایا! ناتوانی بیش نیستم که به همه چیز ابتدای کار اعتراف میکنم، دستم را بگیر و مرا ببخش و مرا نَیازمای که من، خود را میشناسم و تو مرا بهتر از من میشناسی
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋