4_508430192616669388.mp3
9.12M
#سمینارکلید های موفقیت 👌
#دکتر شاهین فرهنگ
#جلسه سیزدهم
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
💐💓💐💓
#داستانهای_قرآنی
#حضرت_آدم_8
💐💓💐💓
قسمت 8
زندگینامه حضرت آدم علیه السلام
________________________
بدین جهت شيطان با چهره دوستانه و خیرخواهانه نزد آدم و حوا آمد و آنها را به خوردن میوه درختی که از آن نهی شده بودند ، دعوت کرد .
💐💞💐💞
آدم و حوا با توجه به نهی خداوند ، سخن او را نپذیرفتند ، و لب به آن میوه ممنوعه نزدند ، ولی شیطان دست بردار نبود ، دیگر باز آمد و سخنش را با لحنی دلسوزانه مطرح کرد .
💐💞💐💞
باز هم موثر واقع نشد برای آنها قسم یاد کرد که من خیر خواه شما هستم و از این پیشنهاد جز سعادت شما چیزی نمیخواهم
💐💞💐💞
خداوند شما را از خوردن میوه این درخت نهی کرده ، زیرا اگر از آن بخورید ، همانند فرشتگان خواهید شد و عمری جاودانه و بی پایان خواهید یافت .
💐💞💐💞
اینجا شیطان ، مطلبی را مطرح کرد که برای آدم و حوا فوق العاده مهم بود ، خلود و ابدیت .
💐💞💐💞
علاقه به جاودانگی جز ذات همه انسانهاست و هر انسانی علاقه دارد نابود نشود و از عمر جاودانه بهره مند گردد .
💞💐💞💐
آدم و حوا نیز از این قاعده کلی مستثنی نبودند . لذا وقتی شیطان گفت اگر از میوه این درخت بخورید ، جاودانه خواهید شد ، بر روی نقطه ضعف آنها انگشت گذاشت و محکم ترین ضربه را بر اراده آنها فرود آورد و آنچه نباید ، اتفاق افتاد .
ادامه داستان در قسمت بعد ...
_____________________
منابع :
دوره کامل قصه های قرآن نوشته محمد صحفی
سوره اعراف آیه 21
________________________
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️
⛔️⛔️⛔️⛔️
⛔️⛔️⛔️
⛔️⛔️
⛔️
❣️ فاصله هایی پسندیده ❣️
وَ حُلْ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَدُوٍّ يُضِلُّنِي ، وَ هَوًى يُوبِقُنِي ، وَ مَنْقَصَةٍ تَرْهَقُنِي
☀️خداوندا !
☀️☀️ ميان من و دشمنى (شیطان) كه مرا گمراه مى كند ،
☀️☀️☀️ و خواهش نفس كه مرا هلاك مى گرداند،
☀️☀️☀️☀️ و نقيص هاى كه مرا فرامى گيرد؛ جدايى انداز .
🎈صحیفه سجادیه
🎈دعای 47 بند 99
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
🌹امیرالمؤمنین علیه السلام:
🍃«إِلَهِی کَفَى لِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً
أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا»🍃
🍃خداى من مرا همين عزت بس كه بنده تو باشم و همين سربلندىام بس كه تو پروردگار من باشى.🍃
📒خصال شیخ صدوق ،ج 2، ص 420
🍃
🌸🍃 @takhooda 🕊
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
#داستانک_معنوی_آموزنده
💫ساعت ساز🕰💫
✍...روزگاری ساعت سازی بود که ساعت هم تعمیر می کرد.
روزی مردی با ساعتی خراب وارد مغازه ی او شد
و گفت:« ساعتم خراب شده. فکر می کنید می توانید تعمیرش کنید؟»
ساعت ساز جواب داد:« خوب، البته سعی خودم را می کنم.» مرد گفت:« متشکرم، اما این ساعت برای من خیلی ارزشمند است.» و ساعتش را برداشت و رفت!
بعد از او مرد دیگری وارد مغازه شد و گفت:« ساعتم کار نمی کند؛ اما اگر این چیز کوچک را اینجا بگذاری و آن یک را هم اینجا، مطمئنم که دوباره مثل روز اولش کار می کند.»
ساعت ساز چیزی نگفت. ساعت را گرفت و همان کاری را کرد که مرد گفته بود. سپس ساعت را به او برگرداند.
ظهر نشده بود که باز مرد دیگری وارد مغازه شد. ساعتش را روی میز گذاشت
و گفت:« یک ساعت دیگر بر می گردم تا ببرمش.» این را گفت و مغازه را ترک کرد.
ساعت ساز قبل از اینکه مغازه را تعطیل کند،
چهارمین مرد وارد مغازه اش شد و گفت:« قربان، ساعتم کار نمی کند. من هم چیزی راجع به تعمیر ساعت نمی دانم! لطفا هر وقت آماده شد، خبرم کنید.»
👈به نظر شما از میان چهار مردی که به مغازه ی ساعت ساز آمدند، ساعت کدام یک از آنها تعمیر شد؟
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
🌟ما اغلب مشکلاتمان را نزد خدا
می بریم و پیش از بازگشت، آنها را با خود بر می گردانیم!
🌟گاهی برای خدا تعیین می کنیم که چگونه گره از کار ما بگشاید!
🌟و گاهی هم برای خدا زمان تعیین می کنیم که تا چه زمانی باید دعای ما را برآورده کند!
🌟درست مثل آنهایی که برای تعمیر
ساعتشان آمده بودند.
🌟ولی… باید مشکل را به خدا واگذار کنیم. او
خود پس از حل آن، ما خبر می کند.
🌟فراموش نکنیم که خدواند همیشه وقت شناس و صاحب حکمت است.
🌟به قول عالمی گرانقدر:
«همیشه فکر می کنیم چون گرفتاریم به خدا نمی رسیم،
ولی در حقیقت چون به خدا نمی رسیم ,گرفتاریم.»
🍃
🌸🍃 @takhooda 🕊