eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
940 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ✍حاج اسماعیل دولابی(ره) ‌✅هر وقت کسی شما را اذیت کرد و ناراحت شدید به کسی نگویید فقط (استغفار)کنید؛ هم برای خودتان و هم برای کسی که شما را اذیت کرده است. بگو: بیچاره کار بدی کرده است. اگر فهم داشت نمی‌کرد. وقتی استغفار می‌کنی خداوند دوست دارد. قلبت باز می‌شود. این قلب یک جوری است که اگر کسی به او خوبی کند، از او تشکر نکند ناراحت می‌شود. اگر کسی هم اذیتش کرد ناراحت می‌شود. در این جا باید استغفار کرد تا قلب انسان باز شود. آن وقت می‌بینی که چقدر بزرگ شده‌ای. گر دو مرتبه این کار را کردی دیگر غم نمی تو‌اند شما را بگیرد. چون راهش را بلد هستی. 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رفاقت با شهدا
4_5823244486733466937.mp3
3.02M
🌴 رو بر نگردون از من یا حسین 🌴عفواً یا حسین عفواً یا حسين 🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💟 تاجر خرمایی که هرگز ضرر نمی‌کند😳 ✍حکایت چنین است که ... 🌴تاجری دمشقی همیشه به دوستانش می‌گفت که من در زندگی‌ام هرگز تجارتی نکرده‌ام که در آن زیان کنم حتی برای یک بار ! 🌴دوستانش به او می‌خندیدند و می‌گفتند که چنین چیزی ممکن نیست که حتی یکبار هم ضرر نکرده باشی ... 🌴تا اینکه یکبار تاجر آنها را به مبارزه طلبید تا به آنها نشان دهد که راست می گوید .. او از دوستانش خواست که چیزی محال و نشدنی از او بخواهند تا او انجام دهد .. 🌴دوستانش به او‌ گفتند : اگر راست می گویی به عراق برو و خرما ببر و بفروش و در این امر موفق شو زیرا که آنجا خرما مثل خاک صحرا زیاد است و ‌کسی خرمای تو را نمی خواهد .. تاجر قبول کرد و خرمایی که از عراق آمده بود را خریداری کرد و به طرف بغداد راهی شد .. 🌴آورده اند که در آن هنگام خلیفه عراق برای تفریح و استراحت به طرف موصل رفته بود .. زیرا موصل شهری زیبا و بهاریست که در شمال عراق قرار دارد و به خاطر طبیعت زیبایش اسم دوبهاره را رویش گذاشته اند زیرا در سرما و‌گرما همچون بهار است . 🌴دختر خلیفه گردنبند خود را در راه بازگشت از سفر گم کرده بود ، پس گریه کنان شکایت پیش پدرش برد که طلایش را گم کرده است .. خلیفه دستور به پیدا کردنش داد .. وبه ساکنان بغداد گفت هرکس گردنبند دخترش را بیابد پس پاداش بزرگی نزد خلیفه دارد و دختر خود را به او خواهد داد .. 🌴تاجر دمشقی وقتی به نزدیکی بغداد رسید مردم را دید که دیوانه وار همه جا را می گردند ... از آنها سؤال کرد که چه اتفاقی افتاده است ؟! 🌴آنها نیز ماجرا را تعریف کردند و بزرگشان گفت : متاسفانه فراموش کردیم برای راه خود توشه و غذایی بیاوریم و اکنون راه بازگشت نداریم تا اینکه گردنبند را پیدا کنیم زیرا مردم از ما سبقت می گیرند و ممکن است گردنبند را زودتر پیدا کنند .. 🌴پس تاجر دمشقی دستانش را به هم زد و گفت : من به شما خرما می فروشم ... مردم خرماها را با قیمت گرانی از او خریدند ...و او گفت : هاااا ... من برنده شدم در مبارزه با دوستانم ... 🌴این سخن به گوش خلیفه رسید که تاجری دمشقی خرماهایش را در عراق فروخته است !! این سخن بسیار عجیب بود زیرا که عراق نیازی به خرمای جاهای دیگر نداشت ! بنابراین خلیفه او را طلبید و ماجرا را از او سؤال کرد ؛ 🌴پس تاجر گفت : هنگامی که کودکی بودم، یتیم شدم و مادرم توانایی کاری نداشت ، من از همان کودکی کار می کردم و به مادرم رسیدگی می کردم ، و نان زندگی مان را در می آوردم .. در حالیکه پنج سال داشتم ... و کارم را ادامه دادم و کم کم بزرگ شدم تا به بیست سالگی رسیدم .. 🌴و مادرم را اجل دریافت ... او دستانش را بلند کرد و دعا کرد که خداوند مرا موفق گرداند و هرگز روی خسارت و زیان را نبینم در دین و دنیایم .. و ازدواج مرا از خانه حاکمان میسر گرداند و خاک را در دستانم به طلا تبدیل کند ... 🌴دراین هنگام که دعاهای مادر را برای خلیفه تعریف می کرد ناخودآگاه دستش را در خاک برد و بالا آورد و مشغول صحبت کردن بود که خلیفه گردنبند دخترش را در دست او دید ! 🌴خلیفه تبسمی کرد ، تاجر که آنچه در دستش بود را احساس کرد فهمید چیزی غیر از خاک را برداشته به دستان خود نگاه کرد دانست که این گردنبند دختر خلیفه است پس آن را برگرداند و دانست که از دعای مادرش بوده است ... 🌴اینچنین بود که برای اولین بار خرما از دمشق برای فروش وارد عراق شد .. و او نیز داماد خلیفه گشت !! 🌟 از دعای مستجاب مادر که چنین زندگی فرزند را می سازد ... خداوندا نیکی کردن به والدین را به ما عطا کن ... 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسم ياد کرد : اگر ميان پيروان ما طالب حاجتی باشد،خدابه واسطه خواندن حديث کساء در اولين جمعه ماه صفر؛برآورده ميكند؛اين پيام رو به کسانی که دوستشون داريد ارسال کنيد.التماس دعا،(همین جمعه) 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5834932802142874055.mp3
1.33M
💽 چرا حضرت زینب(س) در واقعه عاشورا بالای تل زینبیه ایستاد؟ 👌 بسیار دلنشین 🎤 🎧 گوش کنید و نشر دهید 📡 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ دو داستان قرآنی متناسب با این آیه👇 ☘«تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است‏ شادمانى نکنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد.»(حدید/۲۳) در داستان یعقوب پیامبر می‌بینیم که در موقعیت دشوار فقدان پسران خود(یوسف و بنیامین) همچنان امیدوار است و فرزندانش را به جستجو با تمام توان توصیه می‌کند: «اى پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو كنید و از رحمت‏ خدا نومید مباشید زیرا جز گروه كافران كسى از رحمت‏ خدا نومید نمی‌شود.»(یوسف/۸۷) او با اطلاع از گم شدن یوسف و بعدها بنیامین، همچنان امیدوار و البته آراسته به صبری زیبا است. بعد از آنکه خبر می‌دهند گرگ یوسف را خورده می‌گوید: «اینک صبرى نیكو [براى من بهتر است] و بر آنچه توصیف می‌‏كنید خدا یاری‌ده است.»(یوسف/۱۸) و سال‌ها بعد، وقتی پسرانش از مصر باز می‌گردند درحالی که دو تن از آنان غایبند، همچنان امیدوارانه صابر است و می‌گوید شاید خداوند هر سه آنان را به یکبارگی به سوی من بازآورد: «پس [صبر من] صبرى نیكوست امید كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد.»(یوسف/۸۳) در داستان یعقوب شاهدیم که صبر با اندوه جمع می‌شود. او از شدت دلتنگی و اندوه چشمانش سپید می‌شود، اما این اندوه و دلتنگی مغایرتی با «صبر جمیل» که او پیشه خود ساخته ندارد. چرا که نه گرفتار نومیدی می‌شود(یأس)، نه ناسپاسی در پیش می‌گیرد(کُفر) و نه ثبات قدم خود را ازدست می‌دهد(جزع) داستان دیگر، داستان سلیمان پیامبر است که در موقعیت گشایش و دلخواه است. وزیر او می‌تواند دریک چشم برهم‌زدنی تخت سلطنت ملکه‌ی سبا را حاضر کند و سلیمان با مشاهده چنین اتفاق خیره‌کننده‌ای نه گرفتار سرخوشی خودپرستانه می‌شود(فَرَح)، نه فخر می‌فروشد و نه آن رخداد را نشانه‌ی امتیاز خود قلمداد می‌کند. بلکه شاکر و فروتن می‌گوید که این رخداد، ناشی از فضل پروردگار است و آزمون اوست تا شکرگزاری مرا بسنجد: «پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید كه آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى می‌‏كنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس می‌گزارد و هر كس ناسپاسى كند بی‌گمان پروردگارم بی‌نیاز و كریم است.»(نمل/۴۰) ✍️ صدیق قطبی 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا