#داستانک
✨داستان واقعی و خیلی زیبایی که در پاکستان اتفاق افتاده :
🔹پزشک و جراح مشهور (د.ایشان) روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد ، باعجله به فرودگاه رفت .
🔹بعد از پرواز ناگهان اعلام کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه ، که باعث از کارافتادن یکی از موتورهای هواپیما شده ، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم .
🔹دکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت و خطاب به آنها گفت : من یک پزشک متخصص جهانی هستم و هر دقیقه برای من برابر با جان خیلی انسانها است و شما میخواهید من ۱۶ساعت تو این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم ؟
🔹یکی از کارکنان گفت : جناب دکتر ، اگر خیلی عجله دارید میتونید یک ماشین کرایه کنید ، تا مقصد شما سه ساعت بیشتر نمانده است ، دکتر با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد که ناگهان درح وسط راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد بطوری که ادامه دادن برایش مقدور نبود .
🔹ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگه راه راگم کرده خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی به راهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد .
🔹کنار اون کلبه توقف کرد و در را زد ، صدای پیرزنی راشنید : بفرما داخل هرکه هستی ، در باز است …
دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند .
🔹پیرزن خنده ای کرد و گفت : کدام تلفن فرزندم ؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی ، ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تاخستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست بخور تا جون بگیری .
🔹دکتر از پیرزن تشکر کرد و مشغول خوردن شد ، درحالی که پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود ، ناگهان متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود ، که هرازگاهی بین نمازهایش او را تکان میداد .
🔹پیرزن مدتی طولانی به نماز و دعا مشغول بود، که دکتر به او گفت :
بخدا من شرمنده این لطف و کرم و اخلاق نیکوی شما شدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود.
🔹پیرزن گفت : و اما شما ، رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش شما را کرده است .
ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا
🔹دکتر ایشان گفت : چه دعایی ؟
پیرزن گفت : این طفل معصومی که جلو چشم شماست نوه من است که نه پدر دارد و نه مادر ، به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان اینجا از علاج آن عاجز هستند .
به من گفته اند که یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر ایشان هست که او قادر به علاجش هست ، ولی او خیلی از ما دور هست و دسترسی به او مشکل است و من هم نمیتوانم این بچه را پیش او ببرم .
میترسم این طفل بیچاره و مسکین خوار و گرفتار شود پس از الله خواسته ام که کارم را آسان کند .
🔹دکترایشان در حالی که گریه میکرد گفت :
💎✨به والله که دعای تو ، هواپیماها را ازکار انداخت و باعث زدن صاعقه ها شد و آسمان را به باریدن وا داشت . تا اینکه من دکتر را بسوی تو بکشاند و من بخدا هرگز باور نداشتم که الله عزوجل با یک دعایی این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا میکند. و بسوی آنها روانه میکند.
💎 وقتی که دستها از همه اسباب کوتاه میشود ، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا میماند .
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🏴 ماجرای تدفین حضرت مجتبی (علیه السلام) در حرم بقیع 🏴
مرحوم علامه مجلسی در «جلاء العیون»، ماجرای تدفین حضرت مجتبی (علیه السلام) را بدینگونه نقل میکند:
هنگامی که زمان شهادت حسن بن علی (علیه السلام) رسید، به برادرش حسین بن علی (علیه السلام) وصیت نمود: وقتی من از دنیا رفتم، مرا غسل ده، کفن کن، نماز بخوان و به نزد جدّم رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) ببر و در کنار ایشان دفن کن، زیرا من نسبت به کسانی که در آنجا بیاجازه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) دفن شدهاند، سزاوارترم. اما اگر آن زن (یعنی عایشه)، مانع شد، تو را سوگند میدهم که نگذاری خونی بر زمین ریخته شود.
ابن عبّاس گفت: وقتی حضرت مجتبی (علیه السلام) از دنیا رفت، حسین بن علی (عليه السّلام) مرا و عبد اللّه بن جعفر را و على پسر مرا طلبيد، آن حضرت را غسل داد و خواست كه در روضه منوّره حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بگشايد و آن حضرت را داخل كند، امّا مروان ملعون به همراه فرزندان عثمان و فرزندان ابوسفيان و ساير بنى اميّه مانع شدند و گفتند: عثمانِ مظلوم به بدترين حال در بقيع دفن شود، حال چگونه حسن در کنار رسول خدا دفن شود؟! هرگز این کار انجام نخواهد شد تا نيزه ها و شمشيرها شكسته شود، و جعبه ها از تير خالى شود. پس مروان بر استر خود سوار شد، و به نزد عايشه رفت و گفت: حسين برادر خود را آورده است كه در کنار پيغمبر دفن كند. اگر او را دفن كند، افتخار پدر تو (ابوبکر) و عمر تا روز قيامت می رود. عايشه گفت: چه كنم؟ مروان گفت: بيا و مانع شو، گفت: چگونه مانع شوم؟ مروان از استرش پیاده شد و عایشه را بر استر خود سوار كرد و به نزد قبر حضرت رسول آورد، در حالی که عایشه فرياد می كرد و بنى اميّه را تحريص می کرد كه: مگذاريد حسن را در پهلوى جدّش دفن كنند.
ابن عبّاس گفت: ناگاه صداها شنيديم و دیدیم شخصى می آید که اثر شرّ و فتنه از او ظاهر است. چون نظر كرديم ديديم عايشه با چهل كس سوار است و می آيد و مردم را تحريص بر قتال می نمايد. وقتی چشمش به من افتاد، به من گفت: اى پسر عبّاس! بر من جرأت کرده ای و مرا آزار می دهی؟ می خواهید كسى را داخل خانه من كنيد كه من او را نمی خواهم و دوستش ندارم؟ گفتم: وا سوأتاه! يك روز بر شتر سوار می شوى و يك روز بر استر، می خواهى نور خدا را فرونشانى و با دوستان خدا جنگ كنى و ميان رسول خدا و دوست او حايل شوى؟ پس عایشه نزد قبر آمد، خود را از استر افكند و فرياد زد: به خدا سوگند! تا يك مو در سر من هست، نمی گذارم حسن را در اينجا دفن كنيد.
پس جنازه آن حضرت را تير باران كرد، تا آن كه هفتاد تير از جنازه آن حضرت بيرون كشيدند. بنى هاشم خواستند شمشيرها بكشند و جنگ كنند، اما سیدالشهدا (علیه السلام) فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم كه وصيّت برادر مرا ضايع مكنيد، چنين مكنيد كه خونی ريخته شود، و به ایشان فرمود: اگر وصيّت برادر من نبود هرآينه او را دفن میكردم و بينیهاى شما را بر خاك میماليدم. پس آن حضرت را بردند و در بقيع، نزد جدّه خود فاطمه بنت اسد دفن كردند.
📗 جلاءالعیون، ص۴۶۸
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرده دلم هوایت
یاثامن الائمه...
دلتون شکست التماس دعای فرج🤲
🖤💔
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
❣️اثرات عجیب دعا و نفرین!
وقتی برای کسی از ته قلب آرزوی موفقیت شادی و سلامتی می کنید، امواج نامرئی تفکرات و انرژی شما تشخیص نمی دهد که این آرزو متوجه دیگریست. این موج نیک خواهی ابتدا خود شما را سرشار از ماهیت خویش می کند
در حالت دعا تمامی قوای معنوی، سلول های مغز و حتی سیستم عصبی، زیر بارش این ذرات بهشتی قرار می گیرند که خود شما آن را تولید کردید.
اگر از کسی بیزار و متنفر باشید نیز ذرات و امواج کسالت و تنفر، نخست بر خود شما میبارد و سپس در ضمیرتان رسوب میکند.
با توجه به این واقعیت، ضمیر ناخودآگاه کسی که دعا و نفرین می کند، نمیتواند تشخیص دهد که این محصولات شفا بخش و یا مسموم کننده متعلق به فرد دیگریست و باید به سوی او صادر شود بلکه در این شرایط، ضمیر ناخودآگاه، آن محصولات را ابتدا خودش جذب می کند.
همیشه به یاد داشته باشید آبی که در رودخانه جاریست، نخست بستر خود را تر و سرشار از ذات خویش میکند و در نهایت به دریا میرسد
برای همدیگر دعای خیر و برکت کنیم...
👤 فلورانس اسکاولشین
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#حدیث عشق:
ده فرمان امام رضا علیه السلام
💚 فرمان اول:
در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحالتان کند.
💛فرمان دوم:
تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است.
💙فرمان سوم:
در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیر در امور دنیا و آخرت در آن گرد آمده است.
❤فرمان چهارم:
به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.
💜فرمان پنجم:
در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است.
💛 فرمان ششم:
به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم.
💙فرمان هفتم:
بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند.
💜فرمان هشتم:
حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمدوآل محمد بدون آن پذیرفته نیست.
❤ فرمان نهم:
از بخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن.
💚 فرمان دهم:
بسیار مراقب کردار خود باشید تا مورد تهمت و اتهام قرار نگیرید،که در آن صورت حق ملامت ندارید.
#السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا«ع»
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
بسم الله الرحمن الرحیم
#سلامتی #روح #جسم
#غـــــذا
♻️نگاهی به آداب غذای شیخ رجب علی خیاط :
1⃣جناب شیخ بیشتر وقت ها از غذاهای ساده استفاده می کرد مثل سیب زمینی و فرنی
2⃣سر سفره روبه قبله و دو زانو مینشست
3⃣گاهی هم بشقاب را به دست میگرف
4⃣همیشه غذا را با اشتهای کامل میخورد
🔺و گاهی مقداری از غذای خود در بشقاب یکی از از دوستان که دستش میرسید می گذاشت
5⃣هنگام غذا خوردن حرف نمیزد
و
#ادب : دیگران نیز به احترام ایشان سکوت
می کردند
6⃣اگر کسی او را دعوت می کرد اکثر اوقات دعوت را* باتوجه *میپذیرفت و گاهی ام رد
می کرد
7⃣از غذای بازار پرهیز نداشت
🔶 ولی از تاثیر خوراک در روح انسان غافل نبود
و برخی دگرگونی های روحی را نشات از غذا میدانست
آیه :
🌺"یا ایها الذین آمنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم»؛
ای مومنان! از روزی پاکیزه که به شما دادیم بخورید 🌺
🔻امام حسین علیه السلام با اشاره به یکی از علل رفتار پست و ناهنجار کوفیان در کربلا می فرماید: «قد مُلئت بطونکم من الحرام؛ شکمهای شما از حرام پر شده است».
🔻امام رضا علیه السلام فرمود: «بدان که نیرو و توان و روح و روان، تابع مزاج بدنها می باشد».
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨﷽✨
💠 عنايت امام زمان علیه السلام برای دعا کننده...
✍قرآن کريم می فرمايد:
وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا. (و هنگامى كه به شما درود گويند، شما درودى نيكوتر از آن، يا همانندش را پاسخ دهيد)
تحيّت به معنای دعا برای حيات ديگران است؛ ولی معمولاَ اين کلمه هر نوع اظهار محبتی را که افراد در #سخن يا #عمل نسبت به ديگری انجام می دهند، شامل می شود که روشن ترين نمونه آن، سلام کردن است.
بنابراين #دعا_کردن برای امام و #سلام_دادن به حضرتش، تحيّتی است که به محضر نورانی اش تقديم می شود و به يقين، امام طبق دستور قرآن، دعا کننده را بهتر از دعا و سلام او مشمول عنايت و لطف خدا گونه خود قرار می دهد.
📚کتاب نگين آفرينش2، ص34
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
🍃
🦋🍃 @taKhooda ✨
🟢#حدیث_مهدوی
✨ امام رضا (علیهالسلام) در دعا براى حجة بن الحسن (صلوات اللّه علیه) میفرمایند :
🤲 خدایا! در کار او ما را از خستگی و تنبلی و سستی پناه ده و ما را از کسانی قرار ده که به واسطهٔ آنان دینت را یاری میکنی و یاری ولیت را محکم میگردانی و دیگران را جایگزین ما مکن ، به راستی که قرار دادن دیگران به جای ما بر تو آسان است و بر ما گران.
📗 بحارالأنوار ، ج ۹۲ ، ص ۳۳۲
📗 جمال الأسبوع ، ج ۱ ، ص ۵۱۲
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#فرزندان خود را چگونه باید دعا کرد ؟
۱ - یاالله ! تو فرزندانم را بدون اینڪه من قدرت و توانایی داشته باشم به من عطا فرمودی ، پس آنها را در پناه خودت بدون توان من حفظ بفرما ، ڪه من قدرت محافظت از آنان را در تمامی لحظات ندارم •••
۲ - یا ذوالجلال والاکرام ! آنها را از هر بدی و شر ، و چشم بد زخم بد ، و ضرر حفظ بفرما •••
۳ - یا شافی الامراض ! آنها را از مرض های گوناگون محافظت بفرما ، و اگر بیمارند شفا عاجل و کامل عنایت بفرما •••
۴ - یارحیم ! آزمایش ، و امتحان مرا در آنها قرار مده ، ڪه شانه هایم تحمل چنین باری را ندارند •••
۵ - یا رحمان ! آنها را در آزمایشات پنهانی و آشڪار مأجور بفرما •••
۶ - یاڪریم ! آنها را از بندگان صالح خودت و حافظان ڪتابت قرار بده ، و آنها را از نظر دین و عبادت و اخلاق و دانش ، سرآمد و بهترین مردم ، و در زندگی خوشبخت ترین مردم و دارای بهترین زندگی قرار بده •••
۷ - یا رزاق ! فرزندانم را با حلالت از حرامت بی نیاز بگردان ، و با فضل و بخشش خود از احتیاج به غیر خودت بی نیاز شان بگردان •••
۸ - یاقادر ! همانطور ڪه ڪتابت را تا قیامت حفاظت می ڪنی ، فرزندان من را هم از بدی محفوظ بدار •••
۹ - یا ستار ! دوستی با بهترین افراد ، و خصلت های پاڪ و توڪل بر خودت را نصیبشان بفرما •••
۱۰ - یا غفور ! تمامی مرضهای قلبی ، بدنی و روحی را از آنها دور بفرما ، و با قدرت و توان خودت مرا به نهایت آرزویم درباره آنها نائل بگردان •••
۱۱ - یا مو'من ! مرا از احسان و نیڪی آنها در حیاتم برخوردار بفرما ، و با دعایشان بعد از مرگم مرا خشنود بگردان •••
۱۲ - یا قهار ! فرزندانم را ، ڪه همانا پاره ی قلب و دل من هستند ، به تو سپرده ام ، در مڪانی ڪه از دیدگان من پنهان هستند اما از حضورت پنهان نیستند ؛ پس آنها را با حفاظتی ڪه لایق عظمتت میباشد حفظ بفرما •••
♡ آمین یاالله یا ارحم الراحمین 🤲
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✍ قصه درست از جایی تلخ شد;
که دینمان را ...
گذاشتیم سر طاقچه !
و البته قبل آن ؛ کاملا شرحه شرحه اش کردیم! 🔪🔪
آخر چه معنی دارد دین خودش را بندازد وسط تماممممم روزمره گی های ما ؟!
دین عزیز ! امشب #عروسی دعوتم ! لطفا بیخیال شو !
دین بزرگوار! با دوستانم میرویم #کوه! تو نیا لطفا !
دین گرامی ! فردا #تولد دوستم است ! اما شما دعوت نیستی!
ولی :
دین نازنینم امشب #شب_قدر است کجایییی...
فردا #امتحان دارم کجاییییی
مادرم #حالش خوب نیست توبمان کنارم
کوتاهتر از دیوار تو دیواری نیست دین عزیز!
به هر جای زندگیت نگاه کنی؛ 👀به همین نتیجه میرسی!👌
که #دین را با معیار های خود دائم بالا و پایین میبریم⬇️⬆️
اگر بمن نشان دهی که کجای دین نامحرم و #نامحرم_تر داریم! خوشحال میشوم
اگر نشانم دهی پسرخاله ات با اسماعیل اقای بقال سرکوچه چه تفاوتی دارد (دررعایت پوشش تو)؛ خیلیییییی خوشحال میشوم!
اگر نشانم دهی کجای دین ات نوشته با پسرعمویت بخند از ته دل اما با صندوقدار فروشگاه محل نه! بینهایت سپاسگذارم!
اگر نشانم دهی کجای دین ات خوانده ای؛ که با شوهرخواهر خود شوخی کنیییی بی حد و اندازه؛ ولی با شوهر خانم همسایه نه؛ ممنونت میشوم!!!
❌کجای دین نوشته باپسرعمو،پسرخاله و...دست بدهیم..
نازنین خواهرم؛ برادرم .... !
مصداق این آیه نشو ❌👇
.... وَيَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَكفُرُ بِبَعضٍ وَيُريدونَ أَن يَتَّخِذوا بَينَ ذٰلِكَ سَبيلًا {۱۵۰/ نساء}
... و میگوند: «به بعضی ایمان میآوریم، و بعضی را انکار می کنیم» و میخواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند... !!!
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨✨✨✨
#تلنگر
لپ تاپم رو روشن کردم و افتادم
تو کوچه پس کوچه های اينترنت...
چند تا کوچه رو که دور زدم، يهو ديدم
آژير آنتی ويروس به صدا دراومد ؛
فهميدم ويروس گرفته
سريع ويروس رو از بين بردم تا به سيستمم، آسيبی نرسونه ...
کارم که تموم شد به حال خودم خنديدم.
"البته از اون خنده ها "خنده ی تلخ من
از گريه غم انگيز تر است"!
با خودم گفتم: کاش اينقدر که هوای
لپ تاپت رو داری، هوای خودتم داشتی
کاش وقتی گناه ميکردی و آژير دلت
داد ميزد که: خطر.. خطر..‼️
دلم به حال خودم سوخت...‼️
تازه فهميدم خيلی وقته گناهها⛔️
آنتی ويروس دلم رو هم خفه کردند
#نمیدونم_چی_بگم
اما خوش به حال اونايی که آنتی ويروس
دلشون اورجيناله و هر روز با وصل شدن
به #خدا آپديتش ميکنن ...🌹
خوش به حال اونايی که هر شب
رفتاراشون رو مرور می کنن واگر گناهی
ناخواسته وارد دلشون شده با آنتی ويروس
#استغفار نابودش ميکنن🚫
يه آنتی ويروس خريدم به نام " استغفار "
از ته دل گفتم:
"استغفرالله ربی و اتوب الیه...🤲
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
💢ﺿﺮﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ :
【ﺯﻧﯽ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺮﺩ】
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﻠﻤﯿﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺻﻐﯿﺮ ﺑﻪ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﺣﻔﻆ ﻗﺮﺁﻥ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ .
ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﯾﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﺣﻔﻆ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﮔﻔﺖ ﺑﻠﻪ ... ﺑﻪ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺳﻦ ﮐﻤﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺯ ﺟﺰﺀ ﻋﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺧﻮﺍﻧﺪ
🌼 ﭘﺲ ﮔﻔﺘﻢ ﺳﻮﺭﻩ ﺗﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺣﻔﻈﯽ؟
ﮔﻔﺖ ﺑﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺧﻮﺍﻧﺪ... ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺳﻦ ﮐﻤﺶ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻡ،
🌼 ﺍﺯ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺤﻞ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩﻡ ؟ ... ﻫﻨﮕﺎمی که ﺁﻧﺮﺍ ﻧﯿﺰ ﺣﻔﻆ ﺑﻮﺩ ﺗﻌﺠﺒﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪ ﻭﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺳﻮﺭﻩﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺯﻣﺎﯾﻢ،
🌼ﺍﺯ ﺳﻮﺭﻩ ﺑﻘﺮﻩ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﯾﺎ ﺑﻘﺮﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺣﻔﻈﯽ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺑﻠﻪ و ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻗﺮﺍﺋﺘﺶ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ .. ﺗﻮ ﺣﺎﻓﻆ ﻗﺮﺁﻧﯽ ؟ ... ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺑﻠﻪ
❣️ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﺎﺷﺎﺀﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺗﺒﺎﺭﮎ ﺍلله
ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺣﻀﻮﺭ ﯾﺎﺑﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﮐﺮﺩﻡ !!
ﺳﺒﺤﺎﻥ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﭘﺪﺭﯼ، ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﺭ ﺁﯾﺪ ؟
ﭘﺪﺭﯼ ﺳﻬﻞ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻭ ﺑﺪﻭﺭ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺳﻨﺖ !!
ﺑﻄﻮﺭﯾﮑﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻇﺎﻫﺮﺵ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯿﮑﺮﺩﯼ ﺍﺛﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﯼ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﺷﺪﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﻓﻮﺭﯼ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﮔﺸﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻌﺠﺒﯽ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﭘﺪﺭ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﻫﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭﯾﺴﺖ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺮﺩ... ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺳﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺣﺎﻓﻆ ﻗﺮﺁﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﮑﻢ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺟﺰﺀ ﺳﯽ.
ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﭽﮕﯽ ﻭ ﺑﻬﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﻮﺩﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻭ ﺣﺎﻓﻈﺶ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻫﺪ، ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩ ﺍﯼ ﺟﺎﻟﺐ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻗﺮﺁﻥ ﺁن رﻭﺯﺵ اول باشد، ﺍﻭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﭙﺰﺩ🍜
ﻭ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﺮﻭﺭ ﺩﺭﺱ ﻫﺎﯼ ﻗﺒﻠﯽ ﺍﺵ ﺍﻭﻝ ﺷﻮﺩ ﺍﻭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﮑﺎﻥ ﺗﻔﺮﯾﺤﯽ
ﺁﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺩﺭ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ🏖
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻪ ﺧﺘﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﯾﺎ ﺣﻔﻆ ﯾﮏ ﺟﺰﺀ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺮ ﻣﯿﺪﺍﺩ
ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﻣﻔﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺁﻧﻬﺎ ایجاد ﺷﺪ.
❣️ﺑﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺻﺎﻟﺤﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺍﺻﻼﺡ ﮔﺮﺩﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺍﺻﻼﺡ ﻣﯿﮕﺮﺩﺩ.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨