🗯خوشبختی یعنی....
▫️مصر، در آتش قحطی می سوخت؛
پسران یعقوب به کاخ عزیز مصر پناه آوردند؛
آذوقه میخواستند.
سفره مهمانی پهن شد.
قرار شد هرکس پیش برادر مادری اش بنشیند.
بنیامین اما سر سفره ننشست.
عزیز مصر علت را پرسید.
بنيامين، برای برادر ناشناسش، قصه ی خود او را تعريف کرد.
گفت: برادری مادری داشتم؛
اسمش یوسف بود؛
اینها او را با خود به صحرا بردند؛
وقتی برگشتند گفتند گرگ یوسف را خورد!
یوسف پرسید:
از غم فراق او چه کردی؟!
بنیامین گفت:
خدا یازده پسر به من داد،
نام همه آنها را برگرفته از نام یوسف گذاشتم (تا همیشه یاد او باشم).
📚 تفسیر عیاشی، ج 2، ص 183و 184.
#داستانک_مهدوی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📚#داستانآموزنده
شخصی در مجالس سیدالشهدا علیه السلام خدمت میکرد و زیر لب این شعر را میخواند: حسین دارم چه غم دارم؟!
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط با دیدن این شخص در دل خود گفت: خوش بحال این شخص ، آقا سیدالشهدا علیه السلام به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم و غمهای قیامت نجات خواهد داد.
.
پس از مدتی شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین علیه السلام به حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد. شیخ رجبعلی میفرمود: با خود گفتم: امروز روز توست ؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین علیه السلام به فرشتهای امر فرمودند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد.
در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود: شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم! از سخن آن حضرت تعجب کردم و پس از بیدار شدن جستجو کردم که شغل آن مرد چیست؟! و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد ، آزاد می فروشد.
حدیث به صورت کامل: امام محمدباقر علیهالسلام:
به خدا سوگند! شیعه ما نیست مگر کسی که تقوای الهی داشته باشد و از او اطاعت کند. ای جابر! شیعیان، شناخته نیستند مگر به فروتنی و امانتداری و زیاد یاد خدا کردن و روزه و نماز و نیکی به پدر و مادر و تعهد نسبت به همسایگان فقیر و زمینگیر و مقروض و یتیمان و راستگویی و تلاوت قرآن و بازداشتن
زبان از گفت و گوی در مورد مردم، جز نیکی آنها. آنان، در همه کارها، امین اطرافیان شان هستند.
📙(کافی،ج۲ص۷۴ح۳)
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
"خانم فرمودند: مصیبت بزرگی بر ما خاندان وارد شده است."
🌨مدت ها بود که دچار بیماری «غش» بودم.
روزی یک و گاه دو بار غش میکردم
به طوری که اگر بستگانم مراقبم نبودند
حادثه ای مثل سقوط در چاه یا
برخورد با اشیاء خطرناک برایم
پیش می آمد.
در همین زمان با یکی از بستگان
عقد بسته بودم اما بیماری ام بهبود نیافته و مراجعات مکررم به پزشک و مصرف
دارو نیز اثری نبخشیده و همه راهها
به رویم بسته شده بود.
🍁 یک روز در منزل تنها بودم و به
حال زار خود فکر میکردم که با این وضعیت چگونه به خانه شوهر بروم.
نمی دانم چطور شد که خیلی دلم شکست و مفاتیح را برداشتم و قسمت توسل و
استغاثه به بی بی حضرت فاطمه زهرا
سلام الله را خواندم و تصمیم گرفتم این توسل را انجام دهم.
🍂وضوگرفتم و دو رکعت نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها را خواندم و تسبیح ان حضرت را گفتم و سربه سجده گذاشتم و صد مرتبه از عمق وجودم گفتم: «یا مولاتی یا فاطمة اغیثینی» (ای سرورم، ای فاطمه، مرا دریاب و به فریادم برس)
کم کم حالم عوض شد و احساس کردم بانویی با عظمت نزدم
آمد و مرا به نام صدا زد و فرمود:
« برخیز تو خوب شده ای و دیگر آن دارو را نخور که در ان شراب است و مادر همسرت را نرنجان که او سیده است و هر شب برای شفای تو به ما توسل می جوید اما تو با او درشتی میکنی.»
من عرض کردم: ای بانوی من! اشتباه کردم، مرا ببخشید.
فرمود: دیگر او را اذیت نکن.
آنگاه به من نوید داد که شب گذشته باردار شده ام و فرزندم پسر خواهد بود و فرمود که نام او را ( علی) بگذارم و توصیه ای دیگر هم فرمود.
در همین حال توجه من به لباسهای بانو جلب شد که مشکی است ، از علت آن پرسیدم.
فرمود: دلیل آن مصیبت بزرگی است که به ما خاندان وارد آمده است."
⚡️«منتظران»:
معنای این فرمایش بی بی دو عالم آن است که مصیبت سیدالشهداء علیه السلام «هم اکنون» برما وارد شده و هیچگاه باگذشت زمان کهنه نمی شود .
📚«کرامات الصالحین »نوشته مرحوم آیت الله شیخمحمد رازی رحمة الله علیه ص۲۰۰
برگرفته از مجلهمنتظران
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🟢#حدیث روز
💫 رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) :
✍ اذا اَرادَ اللّه ُ بِاَهْلِ بَيْتٍ خَيْرا فَقَّهَهُمْ فِى الدّينِ وَ وَقَّرَ صَغيرُهُمْ كَبيرَهُمْوَ رَزَقَهُمُ الرِّفْقَ فى مَعيشَتِهِمْ وَ الْقَصْدَ فى نَفَقاتِهِم وَ بَصَّرَهُمْ عُيُوبَهُمْ فَيَتُوبُوا مِنْها
⭕️ هرگاه خداوند براى خانواده اى خير بخواهد ،
آنان را در دين دانا مى كند ،
كوچك ترها بزرگ ترهايشان را احترام مى نمايند ،
مدارا در زندگى و ميانه روى در خرج كردن را روزيشان مى نمايد
و به عيوبشان آگاهشان مى سازد ، تا آنها را برطرف كنند.
📗 نهج الفصاحه ، ح 147
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🍀امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السَّلام میفرمایند:
✨با کسی شریک شوید که روزی به او روی آورده است، زیرا او به توانگر شدن سزاوارتر و به روی آوردن خوشبختی شایستهتر است.
🔥مثال، کسی با یک انسان خسیسی که سهم فقراء را از مال خود نمیپردازد، یا عاق والدین است، یا به خدا مشرک و کافر در اعتقاد است مشارکت نکند هر چند او انسان قابل اعتماد و امینی باشد. کسی که با چنین کسی شراکت کند قطعا ضرر خواهد کرد.
📖نهج البلاغه
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📚سه وصیت جوان معصیت کار
نجيب الدين نقل فرموده است : يك شب در قبرستان بودم، ديدم چهار نفر مى آيند و يك جنازه روى دوش دارند. من جلو رفتم و به آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض كردم و گفتم به نظر مى رسد كه شما انسانى را كشته ايد و نيمه شب قصد دفن آن جنازه را داريد تا كسى از اسرارتان سر در نياورد.
گفتند: آى، گمان بد نكن زيرا مادرش با ماست. ديدم پير زنى جلو آمد، گفتم : اى مادر، چرا نيمه شب جوانت را به قبرستان آورده اى؟
گفت: چون جوان من معصيت كار بود و خودش چند وصيت كرده است :
1- چون من از دنيا رفتم طنابى به گردنم بى انداز و مرا در خانه بكش و بگو: خدايا اين همان بنده گريز پا و گناهكارى است كه به دست سلطان اجل گرفتار شده او را بسته نزد تو آورده ام به او رحم كن.
2- جنازه ام را شبانه دفن كن تا كسى بدن مرا نبيند واز جنايات من ياد نكند تا عذاب شوم.
3- اين كه بدنم را خودت دفن كن و در لحد بگذار كه خداوند موهاى سفيد تو را ببيند و به من عنايتى فرمايد و مرا بيامرزد، درست است كه من توبه كرده ام واز كرده هايم پشيمانم ولى تو اين وصيت هاى مرا انجام بده.
وقتى كه جوانم از دنيا رفت، ريسمانى به گردنش بستم و او را كشيدم. ناگهان صدايى بلند شد و گفت : ألا إن أولياء الله هم الفائزون، با بنده گنه كار ما اين طور رفتار نكن ما خود مى دانيم با او چه كنيم.
خوشحال شدم كه توبه اش پذيرفته شده و او را به طرف قبرستان آوردم. من از پيرزن خواهش كردم كه دفن پسرش را به من واگذار كند. او هم اجازه داد بدن را در قبر گذاشتيم همين كه خواستم لحد را بچينم، آيه اى را شنيدم كه: (ألا إن أولياء الله لا خوف عليهم ...)
از اين جريان نتيجه گرفتم كه توبه جوان گناهكار مورد قبول واقع شده است و خداوند دوست ندارد بنده گناهكارش كه توبه كرده، مورد اهانت قرار گيرد.
📚 قصص التوابين ، ص 110 .
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) فرمودند: هیچ چیزى نزد خدا محبوب تر از توبه جوان نیست.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
جشن و سرور است،در عرش اعلاء
دخـت پیمبر ، آمد به دنیـا...
همکُفو حیدر ، هم یار مولا
ام الائمه ، آمـد به دنیا
گشته پدیدار، خورشید زیبا
خیر کثیر است، آمد به دنیا
حجت برای حجت الله...
زهرای اطهر، آمد به دنیا
بانوی عالم، هم مادر ما
دخت خدیجه ،آمدبه دنیا
چشم تو روشن ، مهدی زهرا
بنما کرم تو ، عیـدی مـا را
#ط_حسینی
@bartaren
🌺🌿🌺🌿🌺🌿
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
آسمان امشب نور باران است
گوییا میلاد آن ماه تابان است
همو که نوری اندر عرش رحمان است..
برای محمد(ص) مادری مهربان است و
همسر امیر مؤمنان است..
بکشید کِل که همه جا گلباران است...
بخواهید حاجت که شب،شبِ غفران است..
بزنید ساز که بزم، بزمِ عاشقان است
نمایید افتخار که«زهرا» مادرشیعیان است
به یُمن قدوم مادر، بگیرید دامن پسر
بگویید جان حیدر، کی می رسی از سفر؟
و قدم می گذاری بر این چشمان منتظر...
تا فدایت کنیم از پای تا به سر
و ببینیم مولای غریبمان را در بَر...
بگویید : ای ایزد منان!
قسم به جان مادرشیعیان......
در این شب عاشقان....
دهید عیدی منتظران...
به دست مبارک صاحب الزمان...
#بداهه:ط_حسینی،۲بهمن ۱۴۰۰
@bartaren
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸🍃🌸🍃
#پند_پیرمرد
پند یک پدر پیر روی تخت بیمارستان درحال مرگ به فرزندش:
✅منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند)
✅زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش)
✅به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باش)
✅گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد (خداوند وجود دارد،پس حکمتش را قبول کن)
✅عمر من 80 ساله ولی مثل 8 دقیقه گذشت و داره به پایان میرسه (تو این دقیقه های کم،کسی را از دست خودت ناراحت نکن)
✅انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش. اگرصدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرور مردان بود
✅قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش.
✅انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فكرش.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
"از مکافات عمل غافل مشو"
🗯در بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم.
دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان دادن که باید پایش را بعلت عفونت میبردیم.
دکتر گفت که اینبار من نظارت میکنم و شما عمل میکنید...
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر!
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!!
بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!!
تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا بِبُر...
عفونت از اینجا بالاتر نرفته!
لحن و عبارت
«برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده میكرد خیلی تلخ...
دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی میکردیم.
قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانواییها تعطیل.
مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی میکشیدند که داستانش را همه میدانند.
عدهای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاقشان را تهیه میکردند و عدهای از خدا بیخبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی میکردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایهمان که دلال بود و گندم و جو میفروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم.
پدرم هر قیمتی که میگفت همسایه دلال ما با لحن خاصی میگفت:
برو بالاتر... برو بالاتر...!!!
بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم.
چقدر آشنا بود...
وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت:
بچه پامنار بودم...
گندم و جو میفروختم...
خیلی سال پیش...
قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم.
خود را به حیاط بیمارستان رساندم.
من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»،
اما به هیچوجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم...
🖌دکتر مرتضی عبدالوهابی،
استاد آناتومی دانشگاه تهران ...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
دست بالای دست بسیار است
خیلی جالبه حتما بخونین 🔑
یه روز یه استادی به دانشجو هاش میگه که فردا امتحان داریم. چهار تا از دانشجوها اصلا برای امتحان نخوندن و همش با هم بودن و برای خودشون شاد بودن. آخر شب با هم صحبت کردن که برای امتحان چی کار کنند که تصمیم گرفتند فردا صبح خودشونو سیاه کنند و لباسشونو پاره کنن و همین کارو کردن. به استاد گفتن:
استاد! ما رفته بودیم مهمونی بعد چرخ ماشینمون پنچر شد و مجبور شدیم تا خونه هلش بدیم! شب هم از خستگی نتونستیم درس بخونیم و مجبور شدیم ماشینو ببریم توی شب بدیم دست مکانیک تا درستش کنه و یک عالمه دنبال مکانیک گشتیم تا نصف شب یه مکانیک پیدا کردیم. استاد گفت : باشه و امتحانو پس فردا می گیرم و این امتحانو فقط شما میدین چون بچه ها امروز امتحانشونو میدن.
اونا هم رفتن و درس خوندن و پس فردا هم بدون استرس و با آمادگی کامل اومدن سر امتحان. استاد گفت برای این که تقلب نکنین هر کدومتون میرین توی یک کلاس جداگانه امتحان میدین. هر کی رفت سر یک کلاسی نشست. امتحان فقط دو تا سوال داشت !
نام و نام خانوادگی (0/25)
کدام یک از چرخ ها پنچر شد !!!؟ )...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🛎زنگ تفریح😊
#تلخند
قدیما یادش به خیر ، مثل این روزا ،طلا فروشی ها غلغله بود و روز مرد همجوراب فروشی ها راه در جا نبود که وارد بشیم...
اما گذشت سالها ، کمکم عادات را تغییر داد ، طلا فروشی تبدیل شد به بدلیجات و آقایون هم مشتری پرو پاقرصش و جوراب فروشی ها هم که همون موند دیه...
سال پیش که به یمن وجود اوستا حسن کلید ساز ، اصلا روز زن و روز مرد به دلیل دیده نشدن هلال ماه اسکناس در جیب های ملت ، این دو روز یوم الشک اعلام شد و همه جا قرنطینه بود دیه...
اما امسال نمی دونم ، اونجایی که شما هستید هنوز یوم الشک اعلام شده یا هلال ماه دیده شده....اما کرمون ما روز عیده ...تازه یه پلاسکویی سر میدان باغ ملی باز شده که هر چی توش هست ده هزارتومان....ایقد شلوغه...و امروز به مناسبت روز مادر و زن کلا جلوش صف بستند، از بالا تا میدون آزادی...از این ورم تا میدون مشتاق....باید به مردای توی صف بگم :خسته نباشی دلاور، توی دولت اوست حسن برای وایستادن تو صف آبدیده شدی پس ....صبر کن بالاخره نوبتت میشه،صافی ،سبدی، سطلی،تشتی...بالاخره هر چی روزیت باشه میرسه و دل خانومت را شاد می کنی... خانوما حواستون باشه این پلاسکویی ،گلدان پلاستیکی مختص هدیه به مردان عزیز هم در روز پدر ،موجود داره ، لطفا از همین الان تو فکرش باشید😂
ان شاالله از این مغازه های حلال مشکلات توی تمام شهرای ایران باز بشه😊
@bartaren
😊😊😊😊