eitaa logo
طلبگی تا اجتهاد
8.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
364 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸شاهبازان طریقت🔸 🖊چند وقتی به خاطر فروش محصولات باغی و سوغات شهر، در قم با انواع تیپ های کسبه ارتباط داشتم. از حاجی بازاری های سن و سال دار و با سابقه گرفته تا جوجه دلال هایی که لاف های گنده می زدن. اما این وسط دیدن یک گروه، حالم را خراب می کرد، برخی طلبه هایی که درس و بحث را کنار گذاشته، وارد بازار و مشغول کسب و کار شده اند. بعضیشان ظلمت و بدحالی خاصی داشتند. در ظاهر همه چیز روبراه بود اما اغلبشان پریشان و دِل مرده بودند، به دل نمی نشستند و کارشان گیر داشت. مطمئن بودم این تناقضات، علتی دارد. پای حرف هر کدامشان می نشستی کلی دلیل و برهان برای کارش می آورد. یکی می گفت نمی خواهم از وجوهات و خمس بخورم لذا خودم کار می کنم. دیگری می گفت، حضرت آقا گفته جهاد اقتصادی و جهش تولید، من هم دارم در این راستا کار می کنم. دیگری می گفت شهریه پائین است و خرج زندگی نمیرسد. آن یکی می گفت اصحاب ائمه هم اهل تجارت و کار بودند و ..... اما در این بین اندک افرادی هم بودند که روراست می گفتند دنبال پول هستن، از تجارت لذت می برند و طلبگی رو کنار گذاشتند. و البته در پس همه این بهانه و توجیهات، همان مسائل مالی و پول در آوردن بود. از امرار معاش گرفته تا کسب سود و درآمدزایی و باقی هیچ.... یکی از خصلت های مشترک اغلب این افراد، جَنَم، جُربُزه و استعدادی بود که داشتند. و همین ها آنها را از دیگر طلاب متمایز کرده بود و نکته اصلی این نوشته هم همین جاست که شیطان هر کسی را یک جور فریب می دهد و این افراد زرنگ و پر استعداد را هم اینجور از راه به در کرده است. حکایت این افراد مانند رزمنده ای است که وسط خط مقدم و زیر آتش و رگبار دشمن نشسته، یک جعبه جلویش گذاشته، چیپس و پفک می فروشد. در حالی که اگر بزند زیر جعبه و بلند شود یک تنه خط شکن میدان است. برگردیم به چند خط ابتدایی متن، شاید آن ظلمت و تعفّن هم به همین خاطر است که اَوجَب و واجب را رها کردند و چسبیدند به فرعیات. آنقدر کار طلبگی روی زمین مانده که اگر کسی بخواهد انجام دهد وقت سر خاراندن ندارد، چه برسد به کسب و کار. آن هم برای این قشری که استعداد و توانایی بالایی دارند. تجارت و کسب و کار در جای خود؛ در حد یک امر مستحب برای افزایش قوای عقلانی یا به عنوان یک اَکلِ میته برای امرار معاش خوب است اما اینکه زیّ و زندگی انسان را تجاری کند مکر و حیله خود شیطان است. کسی که طلبه می شود یعنی استخدام و کارمند امام زمانش شده و بایستی تمام شرایط را رعایت کند. از نظم و وجدان کاری گرفته تا رعایت ساعات کار، مرخصی، ماموریت و استراحت. حال اگر از این دوستان بپرسیم: وجدانا چقدر به این شرایط پایبند بودید، درصد کمی پاسخ مثبت می دهند. هزاران مسجد، مدرسه و محله بدون امام جماعت و طلبه دارد خاک می خورد و به فساد کشیده می شود، آنوقت عده ای در قم و دیگر شهرها فازِ جهاد اقتصادی و تجارتشان گرفته است. اگر درد دین و انقلاب دارید، بچسبید به جهاد علمی، به جهاد فرهنگی، به جهاد تبیین. آخَر مقام معظم رهبری در کدام جلسه و سخنرانی برای طلاب حرف از کسب و کار اقتصادی و تجارت زده است؟ اگر حال دلتان خوب نیست، اگر صبح تا شب دست و پا می زنید و آخرش هم یا هَشتِتان گِرو نُهِ تان هست یا صفا و حال خوشی ندارید، کمی به خود آئید. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را می خوانید، می بینید و می شنوید اما دلتان با درهم و دینار است. کافیست برای یک مدت کوتاه هم که شده به صاحب کار و کارفرمای خود اعتماد کنید، آنطور که او می خواهد برایش کار کنید، هجرت کنید، تبلیغ کنید، تحقیق، تحصیل و تدریس کنید، آنوقت ببینید آیا از آسمان برایتان پول و ثروت می بارد یا نه؟ آنوقت هزار تومانتان برکت صد هزار تومان خواهد داشت نه مثل الان که صد هزار تومانتان برکت هزار تومان هم ندارد. و کلام آخر اینکه این افراد با این استعداد و توان علمی، اجتماعی، فکری و هزاران نقطه مثبت دیگر، مصداق این شعر حافظ اند که می فرماید: چه شِکَرهاست در این شهر که قانع شده اند شاهبازان طریقت به مقام مگسی @abghaa
هدایت شده از اَبقی
🔸سنت جانشینی🔸 ✍بعد از مدت ها در ساختمان آموزش دیدمش، پکر و بی‌حال بود. پرسیدم برای انتخاب درس آمدی؟ گفت : نه برای انصراف از حوزه. برق از سرم پرید. رضا با این همه ادعا و انگیزه چرا؟ چند جمله گفت که قدر صد ساعت درس اخلاق و عرفان اهمیت و اثر دارد. سعی میکنم عینش را بیاورم: ``ببین من اصلا مال حوزه و شیخی نبودم، خدا به خاطر ادعاهایی که داشتم فقط منو آورد اینجا بفهمم کار سخته. قبل حوزه از صدر تا ذیل آخوندها رو نقد میکردم، از امام جمعه گرفته تا پیشنماز محل رو نقد میکردم. چرا اینجوری حرف میزنن؟ روضه میخونن؟ نماز میخونن؟ چرا زندگیشون اینجوریه؟ چرا کارشون اونجوریه؟ این چه وضعشه و ....... حالا این چند سال فقط دارم چوب اون ادعاها رو میخورم. خدا دستمو گرفت آورد اینجا وسط گود بفهمم کسی نیستم، حالا از اینجا برم دستبوس امام جمعه و شنبه شهرمونم. دیگه غلط بکنم کسی رو قضاوت بکنم و براش نسخه بپیچم.`` 🖊جانشینی یکی از سنت های غیر قابل تغییر الهی است. هر جا ادعا بکنی خدا می‌بردت سر همون نقطه، فرمون رو میده دستت تا برونی. خیلی ها به پدر مادرهایشان گیر میدادند حالا که خودشان بچه دار شده اند، خراب کردند. خیلی ها عدالت‌خواه و سوپر انقلابی بودند اما به آب که رسیدند غرق شدند. خیلی ها ... ❌مراقب سنت جانشینی باشیم.❌ @abghaa