eitaa logo
اَبقی
128 دنبال‌کننده
22 عکس
1 ویدیو
4 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم یادداشت، داستان، روایت، ناداستان، مینیمال و... به قلم طلبه محسن عبدالله زاده. ارشد حقوق تجارت بین الملل آزاد دامغان ، طلبه پایه۹ حوزه علمیه قم ارتباط با مدیر: @shahmsani
مشاهده در ایتا
دانلود
🤖هوش مصنوعی گامی مهم در مسیر توحید ✍هوش مصنوعی همانطور که برای جوامع مادی، نوعی تهدید شغلی حساب می شود؛ برای جوامع توحیدی یک فرصت است. هوش مصنوعی با زبان بی زبانی به انسان می گوید: من هرکاری جز بندگی و عبودیت از روی قصد و اراده را انجام خواهم داد و این تو هستی ای انسان که بایستی به وظیفه اصلی ات یعنی همان بندگی بپردازی. به بیان دیگر، ابر و باد و ... در کارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری. با ورود هوش مصنوعی و توسعه نقش آن در ابعاد مختلف زندگی بشر، جلوی خیلی از مشغولیت های انسان گرفته خواهد شد. کارهایی که تمام فکر و ذهن انسان را مشغول خود کرده بود و حالا وقتی پای هوش مصنوعی به میان آمده، خیلی کامل و بهتر، انجام می دهد و دست انسان از اجرای آن کوتاه می شود. حال اگر انسان کمی با خود خلوت کند و بیاندیشد، متوجه می شود؛ وجودش شریف و گرانبهاتر از آنی است که مشغول کارهایی شود که ربات ها، سخت افزار و نرم افزارها توانایی انجامش را دارند. لذا بایستی سراغ کاری برود که هیچ چیزی جز او توان انجامش را ندارد و اصلا تنها انسان را برای آن کار آفریده اند. یعنی همان بندگی و آیینه جمال و جلال الهی شدن. ممکن است برخی راه دیگری را انتخاب نمایند و همه چیز را ابزار حیوانیت و شهوترانی خود کنند. یعنی انسان به جایی برسد که تمام اسباب رفاه و آسایش برایش فراهم شود و او به جای بندگی، سبوعیت و شهوت را انتخاب کند. در این برهه زمانی، وظیفه رهبران فکری، فقهی، اخلاقی و اعتقادی جامعه است که برای دنیای پس از حضور فعال هوش مصنوعی، برنامه ریزی کرده و جامعه را سمت عبودیت و بندگی ببرند. @abghaa
🔥به خاطر یه دستمال قیصریه رو به آتش کشیدن🔥 ✍️تا چند وقت قبل پروژه مسمومیت در مدارس دخترانه تیتر اخبار بود و در پس این ماجرا هزاران شایعه و اخبار کذبی که با آن به انقلاب و انقلابی ها تهمت زدند. و اما امروز پروژه جدیدی شروع شده با عنوان مسمومیت الکلی، به علت شرب متانول و مشروبات فاسد . در این ماجرا هم عده ای دنبال گل آلود کردن آب و عده ای دیگر دنبال ماهی گیری از آن شده اند. به عنوان مثال علت این مسمومیت و مرگ و میر ها را ممنوعیت تولید و ارائه مشروبات نظارت شده و بهداشتی می دانند. در این حالت است که بازار دست سوداگران و سودجویان می افتد و با تولیدات سمی و غیر استاندارد سبب مرگ و میر می شوند. در نگاه اول و در خیال افراد ظاهربین و سطحی نگر، استدلال درست و خوبیست اما در بررسی عاقلانه و منطقی، این استدلال پر است از مغالطه. خیلی از جوامع دنیا با این استدلال شیطانی، جامعه خود را به فساد و کثافت کشیده اند. آنهایی که زنا را آزاد کردند تا جلو فساد را بگیرند، هر نوع پوششی را آزاد کردند تا چشم و دل ها سیر شود. همجنسگرایی را آزاد کردند تا نیازها ارضا و اشباع شود. تولید و مصرف مشروبات الکلی را آزاد کردند تا جلوی خسارت و آسیبش را بگیرند و ..... در پاسخ به این استدلال باید گفت این کار به نوعی مصداق این ضرب المثل هست که به خاطر یک بی نماز درب مسجد را نمی بندند. در اینجا هم به خاطر چند خسارت و حادثه، درب معنویت و ملکوت را با آزاد گذاشتن شرب خمر و فساد، نمی بندند. یا به قولی دیگر به خاطر یک دستمال، قیصریه را به آتش نمی کشند. آتش فساد و گناه را به روی جامعه باز کنیم به این بهانه که جلوگیری از آن باعث این حوادث می شود؟ گیریم که تعدادی به خاطر مصرف مشروبات الکی فاسد و سمی ، مسموم و جان باخته اند. آیا راه آن آزاد کردن مشروبات است؟ پس در رابطه با مواد مخدر هم بایستی تولید و عرضه قانونی را رواج دهیم تا کسی از مصرف مواد مخدر از دنیا نرود. این چه تضمینی دارد که اگر این کار را کردید، این اتفاقات دیگر تکرار نشود؟ و راه این مسمومیت ها بسته شود؟ مگر در کشورهایی که شرب خمر جایز است، مسمومیت و مرگ و میر به علت شرب خمر فاسد و سمی نداریم؟ و مهمتر اینکه آیا به مفاسد و آسیب های آزادسازی تولید، عرضه و مصرف مشروبات الکلی توجه کرده اید؟ اگر در این وضعیت مصرف مشروبات فاسد، سبب مسمومیت و مرگ و میر تعدادی شرابخوار شده است، در حالت آزادی آن، سبب جنایات و فساد بیشماری خواهد شد که نمونه آن را در جوامع غربی شاهد هستیم. از تجاوزات جنسی گرفته تا ارتکاب قتل، خودکشی و سوانح رانندگی و .... که همه به واسطه شرب خمر بوده و مهمتر از همه مرگ فضای معنویت در جامعه است که آسیبش از مرگ جسمی شرابخواران به مراتب تلخ و سخت تر است. وظیفه اهل فکر و منطق جامعه، آگاهی بخشی و مبارزه با این مغالطات جاهلانه و شیطانیست. استدلال هایی که از زبان عده ای فریب خورده و احمق گفته می شود تا دل اربابشان شیطان را خوش کرده و در بین مردم محبوب شوند غافل از اینکه هر چه بیشتر از این استدلال ها بیان می کنند، حماقت و جهالتشان برای مردم مکشوف تر شده و رسواتر خواهند شد. @abghaa
🔸به بهانه حواشی جدید عدالت‌خواهان با موضوع اوقاف و موقوفه ها ✍اینکه اداره اوقاف، یکی از فشل ترین سازمان های ایران هست، شکی نیست. اما اینکه شخصیتی افراطی، هوچی گر و .... مثل وحید اشتری داره به این قضیه می پردازه قابل تامله. متاسفانه تفکر و فرهنگ خوارج عدالت‌خواه هنوز هست و فقط در افراد جدید ظهور کرده. رفقا، امثال وحید اشتری به کسی رحم ندارن، پاش بیفته خود انقلاب و رهبر رو هم میزنن. الان هم داره با سیاست و ظرافت خاصی طلبه و روحانیت رو میزنه. اولا ما نباید بازی این آدم رو بخوریم،احساساتی بشیم، نسنجیده اظهار نظر و واکنش نشون بدیم و دوما بایستی وظیفه و تکلیف خودمون راجع ب موضوع رو انجام بدیم. و سوما مراقب باشیم تفکر حاکم بر امثال اشتری بر مغز ما حاکم نشه. 🔸آقای علم الهدی توی مشهد یعنی یک رکن قوی از انقلاب و ولایت فقیه. این کار اشتری عدالت خواهی نیست بلکه به بهانه عدالت، داره خیلی جاها و اشخاص رو میزنه. داره خوراک و سوژه تهیه می‌کنه برای ضد انقلاب و مخالفین آقای علم الهدی. ظاهرش عدالت خواهی و بحث موقوفاته اما پشت پرده، زدن نیروهای انقلابی، نماینده ولی فقیه،خود ولایت فقیه، عدالت، تقوی و تشرع آقای علم الهداست @abghaa
🔸ترفندهای نخ نما🔸 🖊دهه ۸۰ در یک سفر زیارتی_دانش آموزی، یک فیلمبردار هفت خط حضور داشت که همه را مچل خودش کرده بود. تلفن و مشخصات دانش آموزهای احساسی و عاطفی را گرفته بود و در صحنه ها و مکان های مختلف جلوی دوربین می آورد. هنوز جمله اول تمام نشده، دانش آموز اشکش سرازیر و فاز احساسی می گرفت و زار زار می گریید. فیلمبردار هفت خط ما خوب بلد بود چطور طرف را جوگیر کند تا جلوی دوربین اشک و آهی بیاید که در عمرش هم نیامده و حتی وقتی بعدها خودش فیلمش را می بیند خجالت زده می شود. گروه دیگری از دانش آموزان را هم که اصلا اهل اینجور احساسی بازی ها نبودند را هم در لیست دیگری داشت و برای برخی گزارشات که اصلا نیازی به گریه و احساسی شدن نبود، از آنها استفاده می کرد. یک بار اشتباهی از این گروه برای یک گزارش احساسی استفاده کرده بود، هرچه به خودش فشار آورد تا طرف را بگریاند فقط نگاهش می کرد. آخر سر هم با عصبایت مصاحبه را قطع و شروع به غر زدن بر سر دانش آموز بیچاره کرد. اما دانش آموز همچنان با خونسردی فقط نگاهش می کرد. وقتی علت را جویا شدم، گفت : فیلمردار با این کارها دارد از احساسات و عواطف ما و بیننده ها سوء استفاده می کند ما ها را پخمه گیر آورده و .... این ماجرا گذشت تا محرم و صفر امسال یک برنامه تلوزیونی با موضوع مصاحبه و گفت و گو با هنرمندان، ورزشکاران و چهره های سرشناس از تلویزیون پخش شد. کارگردانش همان فیلمبردار سفر زیارتی دهه 80 بود. هر شب یک نفر را دعوت می کرد و خودش از پشت دوربین با لحنی آرام و عاطفی شروع به پرسش می کرد. چنان با مهمان بیچاره ور می رفت و انگلکش می کرد که طرف می دید اگر گریه یا حداقل بغض نکند خیلی زشت است. و یه جورایی به اهل بیت علیهم السلام جسارت کرده. مثلا با لحنی جِلف و مصنوعی می پرسید : اگر امام حسین علیه السلام صدایتان را بشنود الان چه می گویید؟ دو دقیقه با امام درد و دل بکنید؟ دلتان برای کربلا تنگ نشده؟ این پرچم از حرم رسیده، با این پرچم حرف بزنید. رو به دوربین ما با آقا حرف بزننید. این هدیه از طرف امام است باز کنید ببینید و ..... مهمان بیچاره را کاری می کرد که زار زار بگرید و این آقای بی انصاف برنامه اش را گرم کند. نمونه دیگر این رفتارها را در ایام شهادت و ولادت معصومین علیهم السلام در شهر و روستاها، هیئات، مساجد، بیمارستان، زندان های ... زیادی می بینیم. یک عده با لباس خادمی و آتش و اسفند یا بدون این چیزها، یک پرچم دست می گیرند یا داخل جعبه گذاشته راه می افتند بین مردم ساده دل که آقا بیایید ببوسید این پرچم گنبد است. بله پرچم گنبد است، محترم است، مقدس است، متبرک است اما چرا با احساسات مردم بازی می کنید؟ چرا اینقدر خشک و خالی؟ عصر حجر نیست که فقط یک پرچم هم از حرم اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان تبرک غنیمت باشد، اگر می خواهید دل این مردم را به دل امامشان گره بزنید بسم الله تعدادی را به حرم ها مُشَرَّف بکنید، سفره داری کنید، گره گشایی کنید، حرم فقط پارچه روی گنبد دارد؟ تبرکی های دیگر ندارد؟ سوغات ندارد؟ نذورات و موقوفات ندارد؟ فقط آتش اسفند دارد؟ خلاصه این ترفندهای احساسی و تهییج کردن مخاطب، نخ نما شده است و نه تنها حس خوبی به مردم نمی دهد، بلکه شاید آنها را به مرور منزجر، و بیگانه هم خواهد کرد. @abghaa
😕طنز با چاشنی تحقیر🙁 🖊بیش از یک دهه است، کلیپ های کمدینی به نام حسن ریوندی را در فضای مجازی دنبال میکنم. هرچند خنده دار و جذاب هستند اما همیشه بعد از تماشای آن، ناخودآگاه این جمله به ذهنم خطور می کند: ولی یه جوریه، به دل نمی نشینه. تا اینکه چند شب پیش، چند تا از کلیپ ها را به چشم مشتری دیدم. از ۱۰ تا کلیپ در حدود ۷تای آن ایران و ایرانی را مسخره می کرد و با این کار، مردم می خندیدند. در ظاهر با بیان لطیفه، تقلید صدا و ... مردم را می خنداند اما در غالب برنامه هایش یک رویه مستمر و ثابت داشت: تحقیر و استهزاء ایران و ایرانی. اما در مقابل به صورت زیرکانه و نا محسوس، غرب را چنان ستایش میکرد که در ذهن مخاطب جامعه ای بی عیب و نقص می ساخت. تا جایی که وقتی می خواست چند نصیحت و پند جدی هم بدهد، از آبراهام لینکلن امریکایی خاطره و داستان می گفت امیدوارم این رویه از روی جهالت و حماقت بوده و قصد و غرضی در کار نباشد و الا دشمن خیلی حساب شده با استفاده از طنز و خنده، پروژه خود تحقیری، تضعیف و استهزاء ایران و ایرانی را به اجرا گذاشته است. و نیز امیدوارم این یادداشت سبب هشدار و بیداری خواننده بود و امیدوارتر اینکه انشالله به دست خودش برسد و رویه را اصلاح نماید. پ.ن: امیدوارم نویسنده را متهم به بدبینی نکنید. نقد و بررسی فقط مربوط به مسائل روتین سیاسی و اقتصادی و مسولان و مدیران نمی شود. گاهی یک بازیگر، غافلانه یا به صورت زیرکانه پروژه ای به این عظیمی را پیش می برد و کسی هم از آن با خبر نیست. @abghaa
🔸سنت جانشینی🔸 ✍بعد از مدت ها در ساختمان آموزش دیدمش، پکر و بی‌حال بود. پرسیدم برای انتخاب درس آمدی؟ گفت : نه برای انصراف از حوزه. برق از سرم پرید. رضا با این همه ادعا و انگیزه چرا؟ چند جمله گفت که قدر صد ساعت درس اخلاق و عرفان اهمیت و اثر دارد. سعی میکنم عینش را بیاورم: ``ببین من اصلا مال حوزه و شیخی نبودم، خدا به خاطر ادعاهایی که داشتم فقط منو آورد اینجا بفهمم کار سخته. قبل حوزه از صدر تا ذیل آخوندها رو نقد میکردم، از امام جمعه گرفته تا پیشنماز محل رو نقد میکردم. چرا اینجوری حرف میزنن؟ روضه میخونن؟ نماز میخونن؟ چرا زندگیشون اینجوریه؟ چرا کارشون اونجوریه؟ این چه وضعشه و ....... حالا این چند سال فقط دارم چوب اون ادعاها رو میخورم. خدا دستمو گرفت آورد اینجا وسط گود بفهمم کسی نیستم، حالا از اینجا برم دستبوس امام جمعه و شنبه شهرمونم. دیگه غلط بکنم کسی رو قضاوت بکنم و براش نسخه بپیچم.`` 🖊جانشینی یکی از سنت های غیر قابل تغییر الهی است. هر جا ادعا بکنی خدا می‌بردت سر همون نقطه، فرمون رو میده دستت تا برونی. خیلی ها به پدر مادرهایشان گیر میدادند حالا که خودشان بچه دار شده اند، خراب کردند. خیلی ها عدالت‌خواه و سوپر انقلابی بودند اما به آب که رسیدند غرق شدند. خیلی ها ... ❌مراقب سنت جانشینی باشیم.❌ @abghaa
👾باید از مریخ کدخدا وارد کنند🤖 🔸همه از کدخدا شاکی بودند، اصلا جلسه برای استیضاح او بود. خیلی تعجب کردم، کدخدا همه کار و زندگی اش را وقف مردم کرده بود ولی می‌گفتند بی عرضه است. بی سر صدا کنار باقر پسر عذرا خانم نشستم، سرم توی گوشی بود که خودش زیر لب شروع به معرفی صف روبرو کرد: ``ممرضا قصابه، خدا خیرش بدهد الاغمان را از همه بالاتر خرید، دیروز رفتم پولش را نقد گرفتم بنده خدا همینطور که گوشت را چرخ میکرد به کدخدا و دار و دستش فحش می داد. می‌گفت همه دزدند. اگر میدید مشتری فقیر است حواسش را پرت میکرد تا برایش دو سه تکه پوست، رگ و چربی اضافه هم چرخ کند، ببرد، بنده خدا از سر دلسوزی توی چرخ‌کرده هایش پوست مرغ هم میزند تا خوشمزه شود. اون یکی، پیراهن سفیده، شاطر عباس است، دارد از کمبود و بی کیفیتی آرد میگوید، دیروز همینطور که چانه می گرفت، از پاکدستی و درستکاری غربیها می گفت. هر چند دقیقه، یکی دو تا نان سنگک دولتی را هم برای گاوداری برادرش زیر میز می انداخت... اوس حسن مکانیک هست. دل پری از کارخانه ها و کالاهای ایرانی دارد و همیشه از مزیت های دوستان ژاپنی اش می گوید خیلی اهل صرفه جوییست. پریروز پیشش بودم. هر ماشینی می آمد قطعه اش را باز می کرد و می‌گفت خراب است، همین که می‌رفت، برای ماشین بعدی می‌بست ... عمو رضا را که میشناسی، گل حرفهایش در جمع فامیل، تعریف از سختکوشی و پرکاری چینی هاست. میگفت پیر و جوان، شب و روز ندارند. خودش هم بعد از بازنشستگی شهردار زنجان( زن عمو) شد و الان تفریحی هر روز تریاک می کشد... اونی که کنج دیوار نشسته، ناصراست. دامداری دارد. ناصر خیلی از کیفیت بد و گرانی علوفه شاکی است، می‌گفت نصف بیماریها به خاطر شیر و گوشت است خودش هم محض اطمینان به جای علوفه بازاری کود مرغهایش را به گاوها میدهد و در شیرش آب می‌ریزد، مبادا چربی خون مشتری ها بالا رود. حامد و منصور از همکلاسی‌های قدیمی هستند، دیروز سر کوچه روی راه های کاهش تورم و افزایش تولید بحث می کردند نمیدانم چرا تا پلیس آمد نمک و لواشک های توی جیبشان را دور ریختند و دویدند. بیژن را میشناسی؟ فروشگاه لوازم خانگی دارد، دیروز رفتم کمکش بار خالی کردیم انبارش پر است از یخچال و فریزر، ولی بنده خدا نمی فروشد، می گوید اینها را برای روز مبادا نگه داشته اما کدخدای نامرد انبارش را به پلیس لو داده. اونی که تسبیح دستش هست مهیار است پسر آقا سعید. آقا سعید رییس بانک بود و بسیار دست بخیر، پدر می‌گفت قدرش را ندانستند رفت کانادا پیش خاوری... اصلا میدانی مشکل چیست؟ مشکل خود کدخداست،قدر این مردم را نمی داند، نمی فهمد. اصلا به نظرم باید از مریخ کدخدا وارد کنند مثل واردات خودروهای کارکرده چینی. همه چیز درست می شود`` 🔸بعد صحبتهای باقر تازه فهمیدم مشکل کجاست! راست می‌گفت باید از مریخ کدخدا وارد بکنند. یا بکوشند، نسل باقر را تکثیر کنند و یا اینکه مردم جزء صف جلویی ما نباشند... @abghaa
❌من حسن باقری نیستم❌ ✍از روز اول با یک پمپ باد فشار قوی طلبه را باد میکردند: _شما حسن باقری های زمان هستید _شما معجزه های انقلاب هستید _و ... اما محمدرضا هر وقت این حرف ها را می شنید انگار فحشش داده باشی بر آشفته می شد و جلسه را ترک می کرد. یکبار وقتی از یکی از مسولین رده بالای حوزه، این حرف ها را شنید از جا بلند شد و بلند گفت: «آقای محترم من حسن باقری نیستم.» در جمع وقتی از رشته دانشگاهی سوال می شد بعضی ها با افتخار اسم و رسم رشته و دانشگاه می گفتند و با چشم های قلمبه و به به و چه چه مخاطب مواجه می شدند اما محمدرضا که یکی از نخبه های ایران بود، انگار از گذشته تیره و تارش سوال شده، از پاسخ دادن تفره می رفت. یک روز تنها گیرش آوردم و علت را پرسیدم. «می گفت ما کجا و حسن باقری کجا؟ این حرف ها عجب می آورد. ما باید به خاطر این چند سال تاخیر در ورود به حوزه استغفار کنیم، سرمان پائین باشد، از امام زمان عذرخواهی کنیم که دیر آمدیم» _گفتم شما که در دانشگاه هم، بسیار فعال بودی از بسیج گرفته تا هیئت و گروه جهادی و ... گفت: « اینها همه برای ارضای نفس و خفه کردن وجدانم بود، مثل کسی که میلیاردر است، اما چند میلیونی کمک فقرا می کند مردم ساده هم برایش به به و چه چه می زنند. در حالیکه میلیون در برابر میلیارد هیچ است. خواب جنب در حجره برای من با ارزش تر از هزار کار فرهنگی دانشجویی است. من که شرایطش را داشتم باید زودتر می آمدم. نمی دانم به خاطر این چند سال تاخیر، آن دنیا چه جوابی بدهم؟» _محمدرضا هیچ وقت مصداق این افکارش را به دیگر طلاب دانشگاهی نسبت نمی داد و به همه احترام میکرد اما به خودش خیلی سخت می گرفت و اصلا شوخی نداشت. البته اگر کسی مشورت می خواست خیلی جدی و بی رودربایستی نظرش را می‌گفت. یکبار چنتا از بچه های فعال هیئتی که بعضی نوجوان، جوان، کنکوری یا دانشگاهی بودند با کلی پیاز داغ، شروع به تعریف فعالیت هایشان کردند و منتظر تایید و تمجید محمدرضا. اما محمدآقا آب یخ را روی سرشان خالی کرد: «اگر واقعا عشق امام زمان دارید، اگر دغدغه دین دارید، عشق شهادت دارید، امروز تکلیف، واجب عینیتان طلبگی و حوزه است. بسم الله» بعضیشان که دنبال تایید و ارضای نفس بودند صحنه را ترک می کردند اما آنهایی که واقعا دنبال ادای تکلیف و وظیفه بودند برای طلبگی اقدام می کردند. پ.ن: این ماجرا برای هر کس درس خودش را دارد برای طلبه یکجور، طلبه دانشگاهی یک جور و برای عموم بچه حزب الهی ها، انقلابی ها، هیئتی ها و ... جور دیگر. همه باید ببینیم تکلیفمان را انجام داده ایم یا کارهای به ظاهر خیرمان هم برای ارضای نفس و وجدانمان است؟؟؟!!! @abghaa
✍کی فکرش را میکرد... 🖊حتی سوپر حزب الهی ها که هیچ، خود اعضای حزب الله و حماس هم فکرش را نمی کردند قدرت اسرائیل اینچنین پوشالی باشد. خیلی ها جمله مقام معظم رهبری را پیرامون نابودی اسرائیل در کمتر از ۲۵ سال دیگر، شنیده بودند اما در عملی شدن آن منتظر معجزه یا ظهور امام زمان بوده یا هیچ تصوری نداشتند. و خیلی ها هم جمله امام را که می فرمود: اگر هر مسلمان یک سطل آب بریزد اسرائیل از بین می رود را شنیده بودند اما ... یک وقتی ناوهای آمریکایی به ایران جسارت کردند، جمعی از فرماندهان خدمت امام رسیده و کسب تکلیف کردند امام فرمود شما به حرف من گوش نمی کنید، گفتند بفرمایید گوش می کنیم. از آنها اصرار و از امام انکار. تا اینکه امام فرمود اگر به من باشد می گویم ناوها را مستقیم بزنید آمریکا هیچ غلطی نمی کند. آن مسولین با ذهن و فکر محدود خود هزار توجیه و بهانه آوردند و نزدند. امروز هم کم نیستند چنین افرادی که فقط در شعار، مرگ بر آمریکا و اسرائیل می گویند اما در عمل مسحور ناو، ناتو، مرکاوا، گنبد آهنی، بمب هسته ای و .... هستند. اما همه دیدند که اینها همه، فیگور و باد است. کی فکرش را می کرد راکت و موشک ها از گنبد آهنی بگذرد؟ فلسطینی ها با گلایدر وارد اسرائیل شوند؟ صدها افسر و نظامی اسرائیلی کشته، زخمی و اسیر شوند؟ مقاومت اینهمه موشک رو کند؟ ته ته تصور و فانتزی خیلی‌ها؛ سنگقلاب و تیرکمان بازی فلسطینی ها بود که آخرش هم خبرنگار در اخبار با غرور و خوشحالی خبر دهد که یک خودروی اسرائیلی خش افتاد و یکی دو صهیونیست هم زخمی شده و دست و پایشان خط افتاد. اما امروز کم کم باورمان می شود که می شود.... حالا در پس این طوفان الاقصی ، بایستی توحید، ایمان و قدرت الهی را دید. هر چه قدر این باورها در انسان قوی تر شود، پیروزی بیشتر است، تا جایی که انسان با جان و دل اقرار می کند: لا موثر فی الوجود الا الله، لا حول و لا قوه الا بالله. در این زمان است که عصا مار خواهد شد، دریا دو نیم می شود، از آسمان من و سلوی خواهد بارید. و در نهایت اسرائیل کمتر از ۲۵ سال از صحنه روزگار حذف خواهد شد... @abghaa
🔴حسن بصری و خواجه ربیع زنده اند🔴 ✍️از ابن عبّاس نقل است که حضرت امیر در میان راه به حسن بصری که در حال وضو گرفتن بود رسیده و بدو فرمود: ای حسن در وضوی خود دقّت کن و آداب آن را بجای آور. او گفت: ای أمیر المؤمنین دیروز افرادی را کشتی که همگی شهادت به توحید و رسالت داده و نمازهای پنجگانه را اقامه می کردند و با تمام آداب وضو می گرفتند!. حضرت در پاسخش فرمود: اگر این گونه بوده و تو شاهد آن بودی پس برای چه به یاری دشمنان ما نشتافتی؟ حسن بصری گفت: بخدا که راست فرمودی، و من آن را تصدیق می کنم، ماجرا از این قرار بود که در روز أوّل جنگ بود که از خانه بیرون آمده غسل کردم و حنوط به بدنم مالیدم و شمشیر را با خود برداشتم، و من هیچ شک و تردیدی نداشتم که تخلّف از امّ المؤمنین عائشه کفر است، ولی وقتی به «خریبه» (نام محلّی است در بصره) رسیدم آوازی مرا ندا ساخت که: «ای حسن کجا می روی؟ برگرد، که قاتل و مقتول هر دو (در این کارزار) جهنّمی هستند»، پس با حالتی ترسان بازگشته و در خانه ام نشستم، پس چون روز دوم رسید هیچ شک نکردم که تخلّف از امّ المؤمنین عائشه کفر است، پس همچون روز گذشته حنوط به بدن مالیده و سلاح بر کمر بسته و قصد رفتن به کارزار را نمودم، تا به «خریبه» رسیدم ندایی از پشت سرم گفت: «ای حسن دوباره کجا می روی، که قاتل و مقتول هر دو اهل آتشند». حضرت أمیر علیه السّلام فرمود: راست گفتی، آیا هیچ فهمیدی که آن منادی که بود؟ گفت: نه. فرمود: او برادرت ابلیس بود، و راست گفت که قاتل و مقتول از آنان هر دو اهل آتشند. حسن بصری گفت: ای أمیر المؤمنین اکنون دریافتم که این قوم در هلاکت و گمراهی هستند. یکی دیگر از همین زهاد معروف، خواجه ربیع است که در برابر واقعۀ کربلا، در هنگام شنیدن خبر شهادت امام حسین و یارانش استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) گفت و از اینکه یزید و عاملان او را به سبب قتل حسین بن علی مورد طعن و ملامت قرار دهد، خودداری کرد و به اصطلاح، دربارۀ امور دنیوی سخن نگفت. امروزه خیلی از اهل تصوف و عرفان عامّه، مرید حسن بصری و خواجه ربیع اند و متاسفانه برخی از مدعیان عرفان شیعی هم با این دو منحوس ملعون، محشور خواهند شد. آنهایی که این سال ها و این روزها به جای یاری و حمایت انقلاب اسلامی و مبارزه با ظلم و استکبار، سرشان را نه مثل کبک بلکه مانند گوسفند در آخور ذکر و ورد کرده و مشغولند. نام این مسلک نه عرفان حقیقی بلکه عرفان پخمگی، بی عرضگی، بی لیاقتی، عرفان گوشه گیری و انزوا، عرفان ترسوها و بزدل ها، عرفان بی دل و جگرها، عرفان جُهال و حُمَقا باید نامید. به قول شریعتی، فرقی ندارد در سجاده نشسته باشی یا در سفره شراب، مهم این است که در صحنه نباشی. این روزها برخی را می بینیم که سرشان به درس و بحث گرم است. فقه و اصول می خوانند، ذکر و ورد می گویند، دم از ولایت اهل بیت می زنند اما در حال تیز کردن نیزه و شمشمیر برای نبرد بر علیه امام زمانشان اند. چند روز پیش یکیشان را در حرم دیدم برای مریدانش حلقه پند و وعظ گذاشته بود، در پاسخ سوال راجع به جنایات و مظلومیت ها با وقاحت تمام و انواع توجیه و بهانه ها فلسطینی ها را سرزنش و تحقیر می کرد. چندی قبل هم می گفت سردار سلیمانی یا فلان شهید را در برزخ دیدم گرفتار بود... ای بدبخت ای بیچاره ای عبدالابلیس ای ابوالشیاطین، گرفتار تو هستی که جماعت ساده را فریب می دهی. روح حسن بصری و خواجه ربیع در تو حلول کرده و با خباثتت روی آنها را سفید کرده ای. امثال این ملعون، با مغالطه و شیطنت، دوستداران عرفان و معنویت را جذب خود کرده و برای جنگ با امام زمان لشکر جمع می کنند. یکی از مریدان سابقش می گفت، این ملعون، نصف حرف هایش در جلسات و جمع خصوصی، محبت و ولایت اهل بیت است و نصف دیگرش، کشف و شهودها و خواب هاییست که می بیند. چنان انسان را فریفته این مسائل می کند که دیگر توان تشخیص حق و باطل را نداری آنوقت زهر خود را می زند آنوقت که تنور داغ می شود چنتا نیش به انقلاب، امام، شهدا، سپاه، حزب الله، مقاومت و ... می زند. مراقب باشیم درس و بحث، سجاده و محراب، ذکر و ورد فریبمان ندهد، حسن بصری هم گوش برزخی داشت غیب می شنید، سامری هم مجسمه را به صدا در آورد، بلعم باعورا هم اسم اعظم می دانست. اینها هیچ دلیل بر حقانیت نیست. سرتان به چهارتا خواب و رویا گرم نشود. شیاطین خبیث انسی که با نام عارف، استاد، شیخ و مراد در جامعه می چرخند فریبتان ندهند. امروز دو سلوک داریم یکی سلوک شیطانی و دیگر سلوک انقلابی، شیطان یکی را با شراب می فریبد و دیگری را با ذکر و ورد، کشف و شهود، خواب و رویا. برادر و خواهر عزیز مراقب باشیم پای حرف و درس چه کسی نشسته ایم؟ آیا این عرفان و سیر و سلوک محبت، حمایت و غیرت ما را نسبت به انقلاب اسلامی و آرمان های آن، شهدا، حزب الله و .... بیشتر می کند یا برعکس، بی تفاوت و نعوذ بالله منزجر؟ @ABGHAA
🌱 طلبه قم ِنشین 🌱 ✍️طلبه قم ِنشین؛ روایت، خاطرات، مشاهدات، مشورت ها و افکار طلبه ایست که بعد از حدود یک دهه زندگی در قم به واسطه مشکلاتی که برایش پیش آمده در دوراهی ماندن و رفتن قرار دارد. این طلبه برای یافتن راه و تصمیم درست شروع به تحقیق، مشورت و بررسی جوانب موضوع می کند. هم سرکی به زندگی طلبه های قم نشین می کشد و از حال و روز زندگیشان پرسش می کرد و هم سراغ طلبه هایی می رود که یا اصلا قم نیامده بودند و یا بعد از مدتی درس و بحث، راهی شهر و روستا شده و مشغول تبلیغ و امامت شده بودند. طلبه داستان ما تمام تلاشش را کرده است بدون قصد و غرضی مشاهداتش را روی کاغذ بیاورد و در پایان به جمع بندی برسد. البته پیش زمینه فکری ایشان، بیانات و رهنمودهای مقام معظم رهبری در رابطه با وظایف و برنامه های طلبگیست. طلبه در این تحقیق هم سراغ مشورت با طلبه ها می رود و هم خودش از دور و نزدیک زندگی، مشکلات، فرصت ها و تهدیدهای زندگی طلبگی را ثبت و ضبط می کند. طلبه داستان سعی می کند اواخر هفته را به سفر برود و از نزدیک زندگی طلبه های شهرستانی را ببیند و شفاهی و یا تلفنی پای حرفشان بنشیند. https://eitaa.com/joinchat/270598375C6b23d406b2