eitaa logo
یادداشت‌ های یک طلبه
386 دنبال‌کننده
531 عکس
281 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان امام‌مهدی علیه‌السلام قسمت صد و هفتاد و سه قيام ۵ قبل‌تر نوشتم که برخی از اَموات برای یاری امام‌مهدی زنده می‌شن و به دنیا بر می‌گردن. به اصطلاح، رجعت می‌کنن. قصد دارم دربارۀ این افراد مطالب کوتاهی بنویسم. به‌این‌خاطر گفتم کوتاه چون در این رابطه چیز زیادی در کتاب‌های قدیمی وجود نداره. من هم دنبال حرف‌های سُست نمی‌رم. طیّ مطالعات برام خیلی جالب و هیجان‌انگیز بود وقتی فهمیدم امام‌مهدی در جایی که ازش به "پشت‌كوفه" یاد شده، بيست و هفت نفر رو از قبر بیرون میاره و به دنیا بر می‌گردونه. از این تعداد، پونزده نفرشون از قوم حضرت موسى و هفت‌تاشون از اصحاب كهف هستن. قاطی این آدم‌ها اسم وصیّ حضرت موسی یعنی جناب يوشع‌بن‌نون، سلمان فارسی، ابودجانه انصارى، مقداد، مالک‌اشتر هم به چشم می‌خوره! اين انسان‌های درجه یک، قراره كارگزاران امام‌مهدی توی سرزمين‏‌هاى مختلف باشن كه به سوى حق، هدايت کرده و به عدالت، داورى می‌كنن. با خودم فکر می‌کردم این‌‎‌ها چه خصوصیّتی دارن که زنده می‌شن، تا اینکه داخل کتابی نوشتۀ شیخ طوسی از قول یکی از یاران امام‌صادق خوندم که این افراد، انسان‌های باایمانی هستن که مسئلهٔ اصلی زندگیشون امام‌مهدی بوده و چشم‌به‌راه ظهور ایشون از دنیا می‌رن. البته من متوجه نشدم این یار امام‌صادق این حرف خوب رو از خودش می‌گه یا از امام شنیده! از ظاهر حرفش پیداست که داره از خودش می‌گه. از این صحبت‌ها که عبور کنم، می‌خوام از چگونگی زنده‌شدن مُرده‌ها یا به اصطلاح دربارهٔ کیفیت رجعت چند خطّ بنویسم. اینطور که می‌گن هنگام ظهور امام‌مهدی، خود امام بالا سر قبر آدم‌های مومن تشریف می‌بره و حالا یا خودش یا یکی که اونجا حضور داره، خطاب به صاحب قبر می‌گه: "امام‌مهدی ظهور کرده اگه می‌خوای می‌تونی از بهشت برزخی به دنیا برگردی و به امام مُلحق بشی. اگر هم دلت نمی‌خواد اختیار با خودته، می‌تونی همونجا در جوار رحمت خدا بمونی". فعلا صحبت در این رابطه رو اینجا به پایان می‌برم و به همین مقدار بسنده می‌کنم. در ادامه می‌خوام از کسانی بنویسم که هنگام ظهور دوروبر امام‌مهدی حضور دارن. الإرشاد: ج ۲ ص ۳۸۶، تفسير العيّاشى: ج ۲ ص ۳۲ ح ۹۰، دلائل الإمامة: ص۴۶۳ ح ۴۴۴، الدرّالمنثور: ج ۵ ص ۳۷۰، الغيبةللطوسى: ص ۴۵۸ ح ۴۷۰. ادامه دارد...
کتاب داستان فاطمه سلام‌الله‌علیها بااحترام برای جناب آقای سجاد اختیاری از شهریار ارسال گردید. مبارکشان باشد. 🌺🌸🌹🌻🌷🌼 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @talabehtehrani
داستان امام‌مهدی علیه‌السلام قسمت صد و هفتاد و چهار قيام ۶ قبل‌تر نوشتم که برخی از اموات برای یاری‌رسوندن به امام‌مهدی، زنده‌شده و رجعت می‌کنن. امام در جایی پشت كوفه بيست و هفت نفر رو از قبر بيرون میاره که پونزده‌تاشون از قوم حضرت موسى و هفت‌تاشون هم از اصحاب كهفن. بین این افراد، اسم وصیّ حضرت موسی یعنی يوشع‌بن‌نون، سلمان فارسی، ابودجانه انصارى، مقداد و مالک‌اشتر هم به چشم می‌خوره! اين‌ها كارگزارای امام‌مهدی در سرزمين‏‌هاى مختلفن كه به عدالت، داورى می‌كنن. داخل یکی از کتاب‌های شیخ طوسی به جمله‌ای جالب از قول یکی از یاران امام‌صادق برخوردم. البته من متوجه نشدم که ایشون این حرف رو از خودش داره می‌گه یا از امام‌صادق شنیده؟! به‌نظر میاد از خودش باشه. اون حرف اینه که رجعت‌کننده‌ها، آدم‌هایی هستن که چشم‌به‌راه امام‌مهدی از دنیا رفتند. اینطور که می‌گن خود امام‌مهدی بالا سر قبرشون میاد و به صاحب قبر می‌گه: من ظهور کردم اگه می‌خوای می‌تونی از بهشت برزخی به دنیا برگردی. اگر هم دلت نمی‌خواد اختیار با خودته، می‌تونی همونجا در جوار رحمت خدا بمونی. از دورۀ جوانی شنیده بودم که اصحاب امام‌مهدی مثلاً از اهالی فلان شهر و فلان منطقه هستن. به‌طور مثال وقت‌هایی که به منطقهٔ طالقان، وسط رشته کوه‌های البرز سفر می‌کردم از مردم اونجا می‌شنیدم که یاران امام‌مهدی اهل اینجان. آدم‌هایی مانند گنج‌های طلا و نقره با داستان‌هایی عجیب و باورنکردنی. به‌هرحال من می‌خوام در این مجال مقداری به این موضوع بپردازم. یکی از شهرهایی که می‌گن اهالیش از یاران امام‌زمانن مردم قم هستن. حتی نقل شده که به قم برای این قم می‌گن که اهالی اونجا همراه با امامِ قائم قیام می‌کنن. آخه ریشۀ کلمۀ قم و قائم یکیه و به معنای بلندشدن و به‌پاخواستنه. بعد از قم به منطقۀ پُرآوازه در مورد یاران امام‌مهدی به نام طالقان ‌رسیدم. در اینکه طالقان کجاست و به کجا می‌گن طالقان، حرف‌های زیادی زده شده. بعضی‌ها احتمال‌ دادن که جایی بین مرو و بلخ در خراسان باشه. اما خیلی‌ها هم قائلن که منطقه‌ای وسط رشته کوه‌های البرزه! دربارۀ طالقان و آدم‌هاش، داستان‌های عجیب و بعضا افسانه‌طوری وجود داره که من اینجا مقداری به شرح و توضیحشون می‌پرداز‌م. کمی بالاتر گفتم که اهالی طالقان به گنج‌هایی از طلا و نقره تشبیه شدند. این حرف، ریشه در کتاب‌های کهن و سخنان اهلبیت داره که فرمودند: خاندان محمّد در طالقان، گنجى دارن. یا مانند اینکه امام‌علی جایی فرمودند: "خداوند توی طالقان گنج‏‌هايى داره كه از طلا و نقره نيستن، بلكه مردانى خداشناسن كه خداوند رو اونجور كه حقّشه، شناختن. این‌ها ياوران امام‌مهدى در آخرالزمان هستن". امام‌مهدی دفتری داره که داخلش، اسم یارانش، تعدادشون، نسَبشون، شهرشون، شغلشون، حرف‌هایی که می‌زنن و کارهایی که می‌کنن، همگی ریز به ریز در اون دفتر اومده. البته من به این دفتر دسترسی ندارم اما از داخل برخی روایات اینجور می‌فهمم که چندتا از اصحاب خاصّ امام‌مهدی، مردانی از طالقانن. آدم‌های تنومندی که سوار بر اسب‌های ترک‏‌تبارِ خاكستری‌رنگ، همراهِ با جنگ‏‌افزار به شوق جهاد به فرماندهی مردى به نام شعيب‌بن‌صالح، خودشون رو به امام می‌رسونن. البته دربارۀ فرماندهٔ طالقانی‌ها داخل کتاب‌های قدیمی اسم جوانی از سادات حسنی با چهره‌ای زیبا از اهالی دیلمان به چشم می‌خوره که با صدای رسا به اهالی طالقان بانگ می‌زنه که به ستم‏ديده‏‌اى كه از کنار مقام ابراهیم، ندای عدالت‌گستری سر داده، پاسخ مثبت بدین! مردان طالقانی به فراخوانِ سید، پاسخ مثبت می‌دن. یاران طالقانی امام‌مهدی بیست و چهار نفرن که توی بندگیِ خدا خیلی حرف‌گوش‌کن هستن. پرچمی دَرهم‌پیچیده پیشِ خود دارن که تا وقت ظهور امام بازنشده. آدم‌هایی با ایمانِ پولادین که هیچ شکی در وجودشون راه نداره. به حقیقتِ محض رسیدند. به هر شهری پا می‌گذارن اونجا رو فتح می‌کنن. سرِ راهشون دو نفر از قزوين و یک نفر از فارس که هرسه مرد هستند بهشون مُلحق می‌شن. وقتی به امام‌مهدی می‌رسن برای تبرّک‌جویی دست به زین اسب امام می‌کِشن. هر جنگی که درمی‌گیره عینهو پروانه، دور امام می‌گردن تا خدای‌نکرده آسیبی به امام نرسه. اهل شب‌بیداری و نمازشب و نالۀ در سحرَن. راهبان شب و شيران روزند. حتی گفتن که توی اطاعت و گوش‌دادن به حرف‌های امام‌مهدی، از کُلفت و كنيز در برابر اربابشون مطيع‏ترند. وِردِ زبونشون آرزوی شهادت در رکاب امام‌مهدی و شعارشون يالثارات‌الحسينه! الإرشاد: ج ۲ ص ۳۸۶، تفسير العيّاشى: ج ۲ ص ۳۲ ح ۹۰، دلائل الإمامة: ص ۴۶۳ ح ۴۴۴، الدرّ المنثور: ج ۵ ص ۳۷۰، الغيبةللطوسى: ص ۴۵۸ ح ۴۷۰، تاريخ قم: ص ۲۷۸، الفتوح: ج ۲ ص ۳۲۰، كفايةالطالب: ص ۴۹۱، كمال‌الدين: ص ۲۶۴ ح ۱۱، قصص‌الأنبياءللراوندى: ص ۳۶۱ ح ۴۳۷، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۷۹ - ۱۸۸. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحوه ارتباط با امام‌مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف 🌺❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️ @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا دوست داری درسی که می‌خونی برکت داشته باشه؟ آداب رفتار با معلم. @talabehtehrani
داستان امام‌مهدی علیه‌السلام قسمت صد و هفتاد و پنج قيام ۷ منطقه‌ای توی سودان كنونى وجود داره به اسم نوبه. بیشتر اهالی اونجا مسیحی هستن. در گذشته‌های خیلی دور اونوقت‌ها که برده‌داری رایج بوده اهلبیت به دوستانشون سفارش می‌کردن اگه ناچار به خرید برده هستین از برده‌های نوبه‌ای خریداری کنید، چرا که اهالی اونجا هنگام ظهور از یاوران امام‌مهدی می‌شن. بعد از نوبه رسیدم به خراسان. داخل کتابی که توی سدۀ سوم هجری نوشته شده، دیدم آدم‌هایی از خراسان با پرچم‌های سیاه، همراهِ امام‌مهدی قیام می‌کنن. شبیهِ این حرف رو در کتابی هم که حوالی سال ۳۷۳ قمری نوشته شده، پیدا کردم. ‏حتی اونجا اومده بود که خراسانی‌ها توی منطقه‌ای به نام قرقیسیا با مخالفین امام‌مهدی وارد جنگی خونین می‌شن. من فعلاً با جزئیات اون نبرد کاری ندارم. قرقيسيا اسم جايى توی سوریّه‌ست که رودخونۀ خابور به رود فرات می‌رسه. شاید بعداً اشاره‌ای به این جنگ بکنم. اما نه! فکر نمی‌کنم نیازی باشه. جنگی وحشتناک و دلهره‌آور که پرنده‌ها و درنده‌ها از کشته‌های اون جنگ، یه‌شکم سیر غذا می‌خورن!! بیشتر از این دربارۀ اون نبرد چیزی نمی‌نویسم. داخل کتاب الفتن دیدم که خراسانی‌ها در جایی به نام دروازۀ استخر توی هفتاد كيلومترى شيراز با دشمنان امام‌مهدی درگیر می‌شن. البته من بدون هیچ ملاحظه‌ای باید اعتراف ‌کنم کتاب الفتن، از نظر سند و محتوا، نوشتۀ دلچسبی نیست و من از ابتدا دوست نداشتم داستان امام‌مهدی رو براساس کتاب‌های ضعیف به نگارش دربیارم. به دنبال ملّیت یاران امام‌مهدی می‌گشتم که به چند تعبیر جالب برخورد کردم. نجيبانى از مصر، نيكانى از شام، برگزيدگانى از عراق، اهل یمن، گروه‏‌هايى از عجم و قبيله‏‌هايى از عرب با او اُلفت می‌گيرن. اما یه‌چیز جالب هم به چشمم خورد. متاسفانه اینطور به نظر می‌رسه که عرب‌ها خیلی با امام‌مهدی میانهٔ خوبی ندارن و هنگام قیام، ایشون رو همراهی نمی‌کنن. ظاهراً تعداد اندکی از قبائل عرب هستند که به ندای امام‌مهدی لبیک می‌گن! حتی راوی می‌گه به امام‌صادق عرض کردم که عرب‌ها از ولایت شما و قیام امام‌مهدی دم می‌زنن و خودشون رو معتقد نشون می‌دن. اما حضرت به این حرفم روی‌خوش نشون نداد و فرمود: "اون‌ها وانمود می‌کنن. مردم چاره‌ای ندارن، جز اینكه آزموده و غربالشن. خیلی‌ها از غربال، بيرون می‌ريزن". در ادامهٔ پژوهش‌ها به نکتۀ جالبی رسیدم. چیزی که برای خودم تازگی داشت و تا حالا نشنیده بودم. ماجرا از این قراره که داخل یکی از کتاب‌های شیخ طوسی از قول امام‌صادق نوشته شده که امام‌مهدی رو آدم‌هایی یاری می‌کنن که بهره‌ای از خوبی ندارن! خب! این حرف، خیلی عجیبه و نیاز به شرح و بررسی داره. یعنی که چی، کسانی امام‌مهدی رو یاری می‌کنن که آدم‌های خوبی نیستن؟! آخه ما تا حالا شنیده بودیم يارى دين خدا به‌دست آدم‌های باایمان صورت می‌گيره. اما گویا حقیقت همیشه اونطوری که ما تصور می‌کنیم نیست. انگار تقدیر الهی اینطور رقم می‌خوره که آدم‌بدها دست به کاری می‌زنن که نتیجۀ کارشون به نفع دین خدا تموم می‌شه. البته این آدم‌ها به هیچ وجه جزو یاوران مخلص امام‌مهدی به حساب نمیان؛ ولی حرکت و نیروی اون‌ها به سود قیام امام‌مهدی تمام می‌شه. الكافى: ج ۱ ص ۳۷۰ ح ۲ ج ۵ ص ۳۵۲ ح ۲، مسند ابن حنبل: ج ۸ ص ۳۲۵، المستدرك على الصحيحين: ج ۴ ص ۵۴۷ ح ۸۵۳۰، الفتن: ج ۱ ص ۳۱۶ ح ۹۱۲، الغيبةللطوسى: ص ۴۵۰ ح ۴۵۴. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز معلم را به همهٔ اعضای کانال تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. ❤️🌺❤️🌺🌸🌸 @talabehtehrani
حاج آقای فروشنده روزی برای خرید کتاب به کتابفروشی نویداسلام، واقع در پاساژ قدس رفتم. روحانی سنّ و سال‌داری که بعداً فهمیدم صاحب مغازه می‌باشد، آنجا حضور داشت. قاب‌عکسی قدیمی با تصویری رنگی از علامه طباطبایی در کنار یک شیخ جوان بر روی دیوار، جلب‌توجه می‌کرد. از فروشنده دربارۀ عکس سوال کردم. در پاسخ فرمود: عکس خودم می‌باشد با علامه طباطبایی در سال های دور جوانی‌ام. سپس با احساس خاصی شروع کرد به سخن گفتن از علّامه طباطبایی! از جمله چیزهایی که برایم تعریف کرد این بود که هرکس با هر سطح از سواد و معلومات وقتی از مرحوم علامه پرسشی می‌کرد، ایشان متواضعانه و با همهٔ توجه تا آخر به سخن سوال‌کننده گوش می‌داد. آنگاه آغاز به سخن می‌کرد و با تمام وجود و توجه‌اش، پاسخی در حدّ فهم و درک به پرسشگر می‌داد هرگز اظهار نمی‌کرد که دیگر بس است و یا مثلا خسته شده‌ام. بعدها باخبر شدم فروشندۀ کتاب که آقای عقیقی بخشایشی نام داشت نیز به رحمت خدا رفته است. روحشان شاد. قم/ ۲۵ بهمن ۹۴ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این همان عکس مورد اشاره در فیلم می‌باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان امام‌مهدی علیه‌السلام قسمت صد و هفتاد و شش قيام ۸ اینطور که من متوجه شدم یاران امام‌مهدی دو گروهن. تعدادیشون ویژه هستن و برخی هم عمومی. اگه بخوام با عدد و رقم بگم سیصد و سیزده‌تا از یاوران امام‌مهدی به لحاظ توانایی‌های روحی و جسمی آدم‌های فوق‌العاده‌ای هستن. این افراد توی مکّه جمع می‌شن و عینهو پروانه دور امام می‌چرخن. حتی وقتی حضرت توی شهر کوفه بر فرازِ منبر مسجد کوفه ایراد سخن می‌کنه این سیصد و سیزده نفر در حالی‌ که دل‌هاشون اُلفت زیادی با هم داره، پای منبر امام به انتظار می‌نشینن تا حکم ماموریت به دستشون برسه. این‌ها آدم‌های خاصّی هستند و نیازی به انس‌گرفتن با این و اون ندارن. امام‌مهدی در حضور این سیصد و سیزده نفر از جیب قبای خود نوشته‏‌اى بیرون میاره. نگاه‌ها تیز می‌شه تا بیینن امام چی از جیب خودش بیرون آوُرده. دستخطی که با مُهری‌ طلایی مُهر شده. مضمون این نوشته، عهدى از جانب پيغمبره. دربارۀ این متن کوتاه بیشتر از این، چیزی توی کتاب‎ها پیدا نکردم. یاران ویژۀ امام‌مهدی بعد از گرفتن حکم ماموریت، مانند گلّۀ زبون‏‌بسته، آروم و بی‌صدا به گوشه و کنار دنیا پراكنده می‌شن. فقط دوازده‌تاشون پیش امام می‌مونن که یکی از این دوازده نفر وزیر و يازده‌تاشون نقيب یعنی از بزرگان شیعه هستن. خدای‌نکرده سوءتفاهم نشه، تعبیرِ گلّۀ زبون‌بسته از فرمایشات امام‌صادقه. و اما در مورد تعداد یاران عمومی امام‌مهدی باید بگم امام وقتی با اجازۀ خداوند، قیام خودش رو از مکه علنی و آغاز می‌کنه این سیصد و سیزده نفری که گفتم ویژه هستن، حضور دارن. امام مدتی در مکه می‌مونه تا هواداران و شیعیانش از گوشه و کنار جهان به مکه برسن. وقتی تعداد یاران امام‌مهدی به ده هزار تن می‌رسه حضرت از اونجا راهیِ مدینه می‌شن. من فعلا در اینجای داستان، با حوادث مدینه کاری ندارم که چی می‌شه و چی نمی‌شه. بعد از اینکه امام وضعیّت شهر مدینه رو سر و سامان می‌ده به طرف کوفه حرکت می‌کنه. سپاهِ امام‌مهدی وقتی داخل شهر کوفه می‌شن تعدادشون هفتاد هزار نفر شده اما به مرور زیادتر هم می‌شن. جالب‌تر اینکه بین یاران امام‌مهدی خانوم‌ها هم حضور دارن. تعدادشون سیزده و حتی پنجاه نفر هم گفته شده. کارشون پرستاری و مُداوای مجروحین جنگه. اسم این بانوان هم در کتاب‌ها اومده. شاید معروف‌ترینشون سمیّه مادر عمّار و همسر یاسر باشه. داخل کتاب‌های کهن گزارش‌های زیادی دربارۀ اسم یاران امام‌مهدی و محل زندگیشون پیدا کردم. نام خیلی از شهرهای ایران از اصفهان و خوزستان و نهاوند و بروجرد و فَشم و همدان و قزوین و اردبیل و شوشتر و دامغان و آمل و گرگان گرفته تا شیراز و بوشهر و قم و ساوه و نیشابور و ابهر و طالقان و خیلی جاهای دیگه به چشم می‌خوره. گاهی هم اسم روستایی وجود داره، مانند دهات نشور از توابع كامياران در استان كردستان یا روستای قصور در حومه اروميّه. از هر شهر و روستایی هم یک، دو یا پنج یا هفت یا ده نفرند که با اسم مشخص شدند اما دقیقا معلوم نیست این‌ها کی هستن. مثلا گفتن علی و محمد. طبیعتا برای من این امکان نیست که اینجا به اسم همۀ اون شهر‌ و آبادی‌ها بپردازم. در کنار شهرهای ایران، اسم اهالی شهرهایی از عراق، لبنان، سوریه، عمان، عربستان، یمن، ارمنستان، ترکیه، قبرس، فلسطین، غزّه، مصر، شمال آفریقا، اسپانیا و خیلی‌ جاهای دیگه هم به چشم می‌خوره. كمال الدين: ص ۶۵۴ ح ۲۱، ص ۶۷۲ ح ۲۵، الإرشاد: ج ۲ ص ۳۸۲. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🤲🤲🤲🤲 🌸🌺🌸🌺🌸 در هوایت بی قرارم ، بی قرارم روز و شب...🎶 🎙شهرام ناظری @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 عمریست دخیلم به ضریحی که نداری... 🏴 شهادت مظلومانه ششمین پیشوای شیعیان حضرت امام جعفر صادق سلام الله علیه تسلیت
داستان امام‌مهدی علیه‌السلام قسمت صد و هفتاد و هفت قيام ۹ یاران امام‌مهدی با اینکه از ملیت‌های مختلفن اما بطور عجیبی هم‏‌شكل، هم‏‌قد و در لباس و زيبايى شبیهِ هم هستن. من نمی‌دونم این‌ها یعنی چی و چطور چنین چیزی ممکنه، اما به‌هرحال توی کتاب‌های قدیمی اینجور نوشته شده. مسئلهٔ اصلی یاران امام‌مهدی خود حضرته. یه‌عمری حیرون و سرگردونش بودند. تا اینکه بالاخره کنار کعبه به وصالش می‌رسن و آروم می‌شن. یاوران امام‌مهدی، طیّ بیعتی به آقا قول می‌دن که مُقیّد به انجام چهل دستور الهی باشن. بعد از بیعت، خود آقا هم ده چیز رو براشون تعهد می‌کنه. مانند اینکه برای خودش دفتر و دستکی نداشته باشه که برای دیدارش باید هفت‌خوان رستم رو رد شد. و یا اینکه امام از یاران خودش جدا نشه و زمين رو با كمک خدا از عدالت پر كنه. البته پیوستن یاران امام توی مکه به حضرت به این راحتی‌ها نیست و برای خودش داستان‌هایی داره که من کمی بعدتر به جزئیاتش اشاره می‌کنم. اینجا می‌خوام یه‌خرده از پیشینهٔ یاران امام بنویسم. مطالبی که برای خودم خیلی تازگی داشت. یاران امام‌مهدی از گذشتهٔ یکسانی برخوردار نیستند. مثلا یازده‌نفرشون پناهندگانی هستند که نمی‌دونم چرا اما به اروپا گریخته بودند. یا چند نفرشون هم از جنوب شرق آسیا و کشورهای سیلان و سریلانكا راهی مکه می‌شن که توی راه گرفتار طوفان شده و از شیراز سر درمیارن و بالاخره خودشون رو به مکه می‌رسونن. یکی دیگشون از خانوادۀ منحرف خودش فراری بوده و خودش رو به مکه می‌رسونه. یه‌نفر هم که عارف و حافظ قرآن بوده توی شهر سرخس از دست دشمنان اهلبیت فرار کرده و راهی مکه می‌شه. یا مثلا آقای مرزدار جهانگرد برای خودش قصهٔ عجیبی داره. این کدخدازادهٔ اصفهانی، گرزى سنگین داره و كسى جز خودش توان حمل گرز رو نداره! زندگی در اصفهان رو به امید پیداکردن حقیقت رها می‌کنه. به خیلی از شهرها سفر می‌کنه و به مردم ستم‌دیده کمک‌های زیادی می‌رسونه. حتی توی شهر تاشکند، مردى از دشمنان اهلبيت رو كه به امام‌علی اهانت کرده بود، حقش رو می‌ذاره کف دستش و شبانه به طرف مکه حرکت می‌کنه. یا در شرح احوال یکی دیگه از یاران امام نوشتند که در جستجوی حق بوده و به دنبال حقیقت همه‌جا می‌چرخه. او که در علم حدیث سررشته داره و به اختلاف دينی مردم پی‌برده دست به سفری ماجراجویانه می‌زنه تا صاحب حق رو پیدا کنه. تقدیر، این جویندهٔ حقیقت رو به شهر موصل در شمال عراق می‌رسونه و از اونجا راهی مكّه می‌شه. یا مانند مردی از اهل معرفت ساکن بلخ، مردم رو به راه راست هدایت می‌کنه اما ناچار به طرف اهواز فرار کرده و توی دهات اطراف شهر مخفی می‌شه. مرد بلخی نهایتا به مکه رفته و به امام ملحق می‌شه. مرد عارف‌مسلک و گوشه‌نشینی به نام یَسلم از اهالی جزیرهٔ سیسیل در جنوب ایتالیا که در کتاب‌های قدیم از این شهر به صقلیه یاد شده به دنبال حقیقت بوده. این روحیهٔ حقیقت‌خواهی یَسلم رو به شهرهاى اسلامی می‌کشونه. از این آبادی به اون آبادى می‌ره و از عقيده‏‌اى به عقيده‏‌اى ديگه می‌رسه تا نهایتا خداوند بهش منّت گذاشته و به جرگهٔ شیعیان دوازده‌امامی هدایت می‌شه. یسلم به شهر سیسیل بر می‌گرده و مدت‌ها در اون جزیره به عبادت خدا مشغول می‌شه. وقتی ندای قیام امام‌مهدی به گوش یَسلم می‌خوره بی‌درنگ به سمت مکه حرکت می‌کنه. توی غرب دریای مدیترانه جزیرهٔ ساردینیا واقع شده. دو تاجر عراقی ساکن در این جزیره از یاران امام‌مهدی هستن. یکیشون اصالتا از اهالى شهر مدائن و ديگرى از اهالی شهر جَبانا در عراق هستن. هر دو برای تجارت و زندگی به مكّه می‌رن و مدتی در اونجا ساکن می‌شن اما بخاطر آزار و اذیتی که از اهالی مکه می‌بینن به ناچار به روستای شعب نقل‌مکان می‌کنن. معلوم نیست چرا اما از اهالی اونجا هم اذیت می‌بینن. يكى از این دو رفیق به ديگرى می‌گه: ما بخاطر اذیت مردم مکه به اینجا اومدیم اما حالا می‌بینیم آدم‌های این روستا کمتر از اهالی مکه نیستن. بیا حالا که اینطوره، شهر به شهر بچرخيم. بالاخره یه‌طوری می‌شه. یا جای خوبی پیدا می‌کنیم یا که توی راه‌ها از دنیا می‌ریم. دو رفیق راهیِ شهر تاریخی بَرْقه‌ در کشور لیبی می‌شن. اما بعد از مدتی به جزیرهٔ سردانيّه در جنوب جزیرهٔ کرس می‌رن. این دو یاور امام‌مهدی مدتی توی این جزیره در وسط دریای مدیترانه زندگی می‌کنن تا اینکه واقعهٔ قيام رخ می‌ده و هر دو شبانه راهی مکه می‌شن. دلائل‌الامامة: ص ۵۵۴ ح ۵۲۶ ص ۵۶۲ ح ۵۲۷ ص ۵۶۶ ح ۵۲۸. ادامه دارد...
فراموش نکردم. امشب قرعه‌کشی اهدای کتاب و کتاب داریم. ان‌شاءالله @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به لطف خدا قرعه‌کشی ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای اهدای کتاب و کتاب سلام‌الله‌علیها انجام پذیرفت. امروز یک هدیه داشتیم. قرعه به نام جناب آقای محمود کرمی از شهر تهران افتاد. مبارک این بزرگوار باشد. 🌺🌸 از همهٔ عزیزانم تشکر می‌کنم. قرعه‌کشی بعدی اول خرداد ۱۴۰۳ ان‌شاءالله. @talabehtehrani
کتاب بااحترام به جناب آقای محمود کرمی از تهران تقدیم گردید. مبارکشان باشد. 🌺🌸🌹🌻🌷🌼 @talabehtehrani
هدیهٔ کتاب داستان فاطمه سلام‌الله‌علیها بااحترام برای جناب آقای محمود کرمی از تهران ارسال گردید. مبارکشان باشد. 🌺🌸🌹🌻🌷🌼 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @talabehtehrani
مجروح شده بود. شدت انفجار بالا بود. برای مداوا آمد تهران. چند عمل جراحی داشت. بدن کوفته و در پانسمان بود. احساس می‌کردم خسته شده. اصلا اینجا نبود. آرامش همیشگی رو نداشت. قرار بود عمل جراحی کنه. جمجمه و بخشی از پا آسیب دیده بود. اما فشار کار در آنطرف خیلی بالا بود. خودش بال‌بال می‌زد برای رفتن. خیلی تلاش کردم نرود اما بی‌فایده بود. بالادستی‌ها هم مانعش نشدند. البته شنیدم برخی‌هایشان شده بودند، اما دست خودش بود. انتخاب خودش بود. کتاب معراج السعاده را آوردم برایش خواندم که به این دلیل و آن دلیل فعلا نرود اما گوشش بدهکار نبود. فقط می‌گفت چشم چشم. خیالم راحت شده بود فعلا می‌ماند و به درمان می‌پردازد اما ماجرای خانطومان پیش آمد و ناباورانه شنیدم رفته است. رفت که دیگر رفت و پشت سر خودش را هم نگاه نکرد. رفت به جوار رحمت الهی خیلی نازنین بود، می‌دیدی شیفته‌اش می‌شدی. گاهی که دلتنگت می‌شوم، فراموش می‌کنم تو فقط یک خاطره‌ای. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به یاد شهید عزیز ما آقا جواد الله‌کرمی. @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا