eitaa logo
یادداشت های یک طلبه روان شناس
86 دنبال‌کننده
93 عکس
33 ویدیو
1 فایل
می نویسم تا بماند و اندیشه های تازه متولد شود. ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ  ✍️فاطمه وجگانی مدرس و مشاور حوزه علمیه خواهران کارشناس ارشد روان شناسی کارشناس دفتر همرسان (خانواده و ازدواج) دانشگاه کاشان مربی امین مدارس @Fvajgani61
مشاهده در ایتا
دانلود
یار مهربانم سلام همه ی زندگی ام سلام به تو سلام مهربان سلام یار دیرینه ام با دیدنت گل از گلم شکفته غنچه ی لبهایم باز چشمانم برق گاهی گشاده، گاهی گِرد میشوند برای دیدن تو! دستهایم را خیس می کنم تا تو را تورق کنم. با دستهای خیسم صورت گرمت را نوازش می کنم. مغزم را متفکر ذهنم را مدیریت پاهایم را زانو میزنی در برابر خودت قلبم!! آه قلبم را باز میکنم در عالم خیال چند برگ تو را درونش می گذارم تا مونس تنهایی اش باشی. میخواهم تو را! و همه ی تورا! از کنارت تند و سریع عبور می کنم، چون دیگری در صف انتظار است. درمان دردها تویی آرام جانها تویی افسردگیها را درمان استرسها را آرام بیهودگیها را باهوده بی اثرها را مؤثر جاهل را دانا کور را بینا گمشده را پیدا مجهول را معلوم بهترینت قرآن منطقی ترینت نهج البلاغه زیباترینت صحیفه و.... ای بهترینم، دوستم، عشقم، یار مهربانم سلام سلامی به گرمی خورشید به نورانیت مهتاب به جلوه ی ستارگان به زیبایی زمین به عقلهای متفکر از همه و همه به تو سلام 💎دلنوشته یهویی با دیدن تصاویر کتاب دست خودم نیست تا می بینمش دهانم پر از آب و دست و پاهایم را گم میکنم. ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍فاطمه وجگانی دلنوشته ای به استاد به احترام و تعظیمش می‌ایستم، دستم را روی قلبم می‌گذارم به نشان ادای احترام، با زبان اشاره و بدن می‌گویم در قلب منی! تا اذن نشستنم ندهد، نمی نشینم. پابه پایش می ایستم تا او را احترام کنم. دفتر و قلمم را قبل از آمدنش حاضر میکنم. دکمه ی ضبط را میزنم و دست به قلم میشوم تا سخنش را بنویسم. گوشش میشوم و با دقت حرفهایش را تایید می‌کنم. موقع تدریسش با هم شاگردی ام سخن نمی‌گویم تا او سخن بگوید. گوشم کر می‌شود برای همهمه های ته کلاس و باز می‌شود برای شنیدن سخن استاد. ذهنم، چشمم و همه ی جانم را به او می‌سپارم تا آموزه هایش بر وجودم حکاکی شود. برای بیشتر دانستن، می‌پرسم مودبانه! پاسخ دوستان سوال کننده را نمی‌دهم مگر خودش تقاضای بارش فکری کند. استادم را در حد خدا میپرستم، می‌دانم خدا نیست ولی آیه ای از آیه های خداست. خدا را در چهره اش می‌بینم، از او می آموزم و در ذهنم مرور می‌کنم. بی حرمتی است! در مقابلش غیبت دیگری را نمی‌کنم، آیه ای از آیات خداست. همه متربی او هستند. همه را دوست دارد. حق استادم این است که غیبت او را رد میکنم. خوبیهایش را همه جا جار میزنم، عیبی ندارد اگر هم دارد چشمم را می‌بندم، استاد استاد است. هر آنکه مرا آموخت مرا بنده ی خودش کرد. با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن. به احترامش همچون ملائکه صف به صف قد علم کرده تا اوصاف نیکویش را بالا برده و بیش از پیش او دیده شود. ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
گاهی دعوای زن و شوهر ها برای چیست؟ یکی از موضوعاتی که حتی بین زوجین طیف مذهبی دیده می‌شود اینکه قصد دارند همدیگر را اصلاح کنند. گاهی این سبک ارتباطی به کمال گرایی افراد برمي‌گردد. کمال گرایی در خودش سلطه جویی دارد. افراد سلطه جو همیشه به فکر تغییر دیگران و حتی همسرشان هستند. به جای فرآیند گرایی به دنبال نتیجه گرایی هستند. افراد کمال گرا دو مشکل اساسی دارند. 1.در بسیاری از حیطه ها که اختلاف سلیقه دارند با طرف مقابل، زبان به سرزنش باز می‌کنند. سرزنش موجب حقارت درونی می‌شود و حقارت باعث می‌شود اعمال زشت طرف بیشتر و دست به لجبازی بزند. 2.قول لیّن و نرم ندارند، دستور میدهند. ممکن است حرفشان درست باشد اما از مخرج خوبی ادا نمی‌کنند. مگر نه اینکه هر کسی باید مراقب خودش باشد. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ..105 مائده» مولا امیرالمومنین علیه السلام می‌فرمایند: خوشا به حال کسیکه پرداختن به عیب های خودش او را از توجه به عیوب دیگران باز می‌دارد. چرا آنقدر به رفتار همسرتان حساس هستید؟ اگر میخواهی ببینی اهل امر ونهی و زورگویی به همسرت هستی یانه!! در طی روز خود را ارزیابی کنید و آن را یادداشت کنید. گاهی فرد دچار توجه انتخابی است. یعنی فقط نقاط ضعف همسر و شکست هایش را می بیند. هر کسی در گرو عملکرد خویشتن هست. «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ 38 مدثر» اگر این علائم را دارید و مدام ذره بین روی رفتارهای همسرتان هست، توصیه می‌کنم این کتاب👆 را مطالعه کنید. ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
✍ اکسیژن تربیت فکر می کنم بهترین تشبیه برای جایگاه معنویت در تربیت شبیه کردن آن به اکسیژن برای بدن است. اکسیژن برای هر سلول، عضو بدن و عملکرد آن ضروری است. جهت تولید انرژی لازم برای زندگی، سلول‌های بدن باید دائما اکسیژن دریافت کنند. اکسیژن همچنین نقش مهمی برای از بین بردن سموم و مواد زائد بدن از طریق اکسیداسیون دارد. معنویت هم در تربیت که عناصر مختلفی دارد چنین نقشی ایفا می کند. بدون معنویت انرژی لازم به عناصر تربیت نمی رسد، عملکرد مختل می شود و موارد زائد شناخته نشده و از بین نمی روند. 💢برای تربیت صحیح باید اسالیب را یاد گرفت💢 🆔 https://eitaa.com/Asalib_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حیای مادرانه جمعه ها پمپ بنزین شلوغ هست. ایام گل و گلاب در کاشان مخصوصا روزهای تعطیل شلوغتر است. حدود نیم ساعتی تو صف بودیم تا نوبت ما شد. ماشینهای مدل بالا و خاص، زنهای کلاه به سر گاهی راننده و گاه کنار دست راننده، پیاده می‌شدند تا قدمی بزنند. در این حین یکی با لباس اتاق خواب از ماشینش پیاده شد، وسط اون شلوغی مانور می‌داد. همسر و پسرم سرشون را پایین انداختند و گفتند: «این چه بساطیه! بعضی زنها دیگه این کشف حجاب رو بی مزه اش کردند، نه حیایی! نه حجابی! ». منم با دیدن این صحنه ها، حالم بد میشه. با لب گزه و چهره درهم کشیده، برا خودم زیر لب غر می زدم و ناراحتی خودم را تظاهر میکردم. خلاصه رد شدیم و رفتیم. مدام از ظهر تا شب تو فکر بودم که چکار باید کرد! به کجا باید گفت! به کی باید اعتراض کرد! از بچگی خط قرمز ما رعایت پوشش بوده، چطور قبول کنیم که این ارزش زنان اینگونه به تاراج رفت! لابه لای کتابها دنبال یه کتاب می‌گشتم یکدفعه کتاب همسران همراه به چشمم خورد. برداشتم، باز کردم : خاطره ای از شیخ محمد تقی بهلول از تقید مادرش‌؛ با کاروان و کجاوه به گناباد می رفتیم، نزدیک نماز اول وقت مغرب شد. مادرم به کاروان گفت: بایستیم نماز اول وقت بخونیم. آنها گفتند دو ساعت دیگر به فلان روستا می رسیم.. مادرم گفت: نماز اول وقت از دست می رود، بایستید ما را پیاده کنید. من 6 الی 7 ساله بودم، خیلی می ترسیدم، شب هنگام وسط بیابان و حیوانات درنده... خلاصه مادرم با کوزه ی آبی که همراه داشتیم وضو گرفت و مشغول نماز خواندن شد. در این هنگام یک درشکه ی خیلی مجلل ایستاد و صدا زد کجا می‌روید؟ گفتیم گناباد. گفت: بیایید ماهم می‌رویم همانجا! مردی کنار سورچی نشسته بود، مادرم گفت: من کنار مرد نامحرم نمی نشینم. گفت: این فرماندار گناباد است! مادرم گفت: بروید من نمی نشینم... تو دلم می‌گفتم مادر بیا بریم تو این بیابان جا می مانیم. فرماندار بلند شد رفت کنار دست سورچی نشست و گفت: مادر بیا بالا. مادرم با این شرایط به رفتن رضایت داد و همراهشان شدیم. در بین راه از کاروان گناباد سبقت گرفتیم و زودتر به مقصد رسیدیم. دیر و زود همه به یکجا خواهیم رسید حالا اونی که عفاف و حجاب و حیا را حفظ کرد تا اونی که خودنمایی کرد و حدود محرم و نامحرم را رعایت نکرد. اما این کجا و آن کجا!!! ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
. آخرین سفارشنجمه صالحی تصور کنید آخرین روزهای عمرتان است و باید برای رفتن خود برنامه‌ریزی کنید، چه کارهایی انجام می‌دهید؟ چه حرف‌هایی می زنید؟ کجا می‌روید؟ چه کاری برایتان اولویت دارد؟ برای بعضی افراد شاید رسیدگی به کارهای عقب افتاده اولویت باشد یا تقسیم اموال‌ یا به دیدار عزیزان‌ رفتن یا سفر، یا پرداختن به کار مورد علاقه یا اصلا گوشه عزلت گزیدن و ... فکر می‌کنید معصومین علیهم السلام چه کرده‌اند؟ مثلا پیامبر صلی الله علیه و آله چه گفت؟ امیرالمومنین علیه‌السلام یا بقیه ائمه علیهم‌السلام یا امام صادق علیه السلام چه کردند؟! به نظرتان امام صادق علیه‌السلام که فردا روز شهادت‌شان است در آخرین لحظات عمر شریف‌شان چه کاری انجام داده‌اند؟! یا چه گفته‌اند؟ در گزارشی که از بانو حُمَیده، همسر امام‌ صادق علیه‌السلام، نقل شده، این‌چنین آمده است: "در هنگام رحلت امام، آن حضرت یکی از دو چشمان مبارکش را بست، سپس فرمود: خویشان و اقاربم را و هر کس که به من لطف و محبتی دارد، خبر کنید تا بیایند! وقتی همه در حضور جناب اجتماع نمودند و دور بسترش گرد آمدند، فرمود: هرگز شفاعت ما نمی‌رسد به کسی که نمازش را خفیف بشمارد و استخفاف به نماز داشته باشد."* سفارش به نماز، اصلی‌ترین وصیت امام به اطرافیان و دوستداران ایشان بود، به راستی چقدر به این فریضه الهی اهمیت می‌دهیم؟! اندکی تأمل! 🥀شهادت مشعل هدایت، تجلّـــــیِ ولایـت، مُصحف ناطق، خورشیـــد حقـــایق، حضرت صادق علیه‌السلام تسلیت🥀 *بحارالانوار، ج 82، ص 236 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امتحان فیزیک صدها ورق و دهها کتاب و دفتر را کنار خودش چیده است. کسی حق ندارد به آنها دست بزند. فردا صبح امتحان دارد یعنی امشب شب امتحان است. عرق از شیارهای جبینش چکه می‌کند. چشمانش ریز و درشت می شود. رنگ ته چهره اش صورتی متمایل به زرد است. دلش به قارو قور افتاده. گاهی با دقت بیشتر، روی بالشتش می‌افتد و از نزدیک فرمولها را دوتا یکی حل میکند. گاهی می‌نشیند و چشمانش را ریز می‌کند و روی کاغذهای باطله می‌نویسد. گاهی تکیه بر مبل می‌دهد، دستانش را در موهایش گره می‌کند و دو تا دانه از آن ها را می کَند. گاهی هم خیره به فرش و سقف می شود و گزینه ها را داخل ذهنش تحلیل می‌کند. مکانیزم های دفاعی را برای آرامشش به کار می‌برد: ساعت چند است! اوه چقدر وقتم کم است! الو محمد حسین فصل 6 را خوانده ای! کولر را روشن کن! کولر را خاموش کن! مادر جان دعایم کن! ای خدا هرچی خواندم تو امتحان بیاید! نسخه ی مادرانه در شب امتحان مخصوصا برا بچه های کنکوری: این حرکات مقداری طبیعی هست، یخ کرده و هیجان استرس را تجربه می کند. همین سبب می‌شود تا او کمتر بخوابد، بیشتر دقت کند، تلاش دوچندان داشته باشد. کمی عسل بومی و عرقیجات آرامبخش مثل بهار نارنج و چهل گیاه، گلاب و بیدمشک معجونی برای شب امتحان است. سکوت و آرام سازی محیط به آنها امنیت می دهد. تمرکزشان را حفظ می کند. سرعت عمل و خوانش را چند برابر... بچه ها شب امتحان نیاز به درک شدن و همدلی دارند آنها را بفهمیم. ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواهر خورشید معصومه و حمیده و رشیده و تقیه و رضیه و مرضیه ای درست، اما بانوی کریمه، «مقدامه ای» !!! مقدامه : «بانوی پیشتاز» مقدامه جان، جمعی سوالات شرعیه را آوردند، همه را جواب دادی گویی که معصومْ پدرت جواب داده است. پدرت با دیدن این کار فرمود: «فداها ابوها». مقدامه ای!! در پی ولی زمانت حرکت زینبی کردی، هرچند رضایت را ندیدی! مهم حرکت است که اقدام کردی. مامون زمانه ات کاروان از ترس باتو مقابله کرده و راه دیدار را بسته. مقدامه ای! قبل از تولدت، خبر آمدنت را دادند. شهرقم منظومه ای از حرم اهل بیت است و این از «شرف مکان بالمکین» مشخص می‌شود که شرف این مکان، به مکین آن یعنی حضرت معصومه سلام‌الله علیها است. مقدامه ای!! سه معصوم در پاداش زائر تو فرمود: هرکه فاطمه معصومه را زیارت کند بهشت از آنِ اوست. سلمان اهل بهشت است؛ اما بیش از سلمان، بهشت مشتاق سلمان است. سرّش در چیست؟ بهشت محصول عقیده و اخلاق و عمل است. همه ی اعمال در گرو امضای «ولی الله» است. هرکس با این خاندان پیوند ولایی ببندد، رایحه ی ولایت را می چشد و خود جزء اولیاء الله می شود و زین پس، اهل بهشت است. زائرت با تو گره می‌خورد و اهل بهشت می شود. مثل سلمان که با مولا علی گره خورده و منا اهل البیت شده است. مقدامه ای!! زیارتنامه ات مأثور و از طرف معصوم مُهر خورده است، «عارفا بحقها» را باید از زیارتنامه ات فهمید. به ظاهر دلتنگ رضایت بودی‌؛ اما به باطن مطیع. بانوی محدثه درهر شلوغی حدیث خواندی. محدثین در کنار مزار تو جمع شدند، نور علم و سه درب بهشت به روی مزار تو باز می‌شود. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. مقدامه ای!! مقام شفاعت داری يا فاطمة إشفَعي ليّ في الجنة فإن لَکِ عِندَ الله شأناً من الشأن» بزرگان دخیل به ضریح و گاهی به تابوت بستند تا تو شفاعت کنی، خانم!. بده راهم، بانوی عشق، ما را در ظلمت کویر امید به حرم خواهر خورشید است. هرصبح از راه دور دست ادب به سینه و ایستاده به طرف حرمت سلامت می‌کنم. مهر امضای زیارت شاه خراسان را از تو می خواهم. راه بسته است و برفی نیست که پس بزنم، سدّی نیست که بشکنم، غفلت و اهمال کاری سدّ راه شده است. امیدم به سفره ی کرامتت هست بانو! السلام علیک یا فاطمه المعصومه اللهم عجل لولیک الفرج ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99