1⃣1⃣پویش بانوان حامی رهبر
🔰دراز کردن پا از گلیم
✍️فاطمه وجگانی، عضو تحریریه مجتهده امین
هرچه پا را فراتر از گلیمتان دراز کنید تحریم هایتان بیشتر میشود. شعار آزادی بیان سر میدهید ولی در عملتان تناقض و پارادوکس دیده میشود. نه تنها آزادی بیان بلکه توهین و تحقیر شخصیت ها در کلام و افعالتان هست.
مشخص است هر کسی حقارت درونی دارد دیگران را تحقیر میکند و این در شما نمایان است.
بیش از پیش پرده از شخصیتتان برداشتید. به دنبال هویت ملیتان باشید این شیطنتها برایتان سودی ندارد.
قدرت ندارید که هیچ بدانید عزت هم ندارید. از همه جا رانده و مانده شدید. بهدنبال درشکه های منافع خود در اروپا باشید که شما را بهعنوان حداقل همکار قبول کنند. اینجا کسی ترهای برایتان خرد نمیکند.
انگشتانتان را مثل اختاپوست به همه جا گره کردهاید؛ اما اینجا قلابتان به صید ماهی نمیافتد بروید چارهای بسازید.
دوباره بوی ماه پیروزی انقلاب اسلامی ایرانیان به دماغتان خورده است. کاریکاتوری بسازید از آن شاه خائن پهلوی که دست نشاندهی شماها بود و شکمهای شما را از سفرههای ما پر می کرد. کور خواندهاید دیگر بزم و بساط هرزهخوری خبری نیست.
ما قوی شدهایم به بذل خون شهدایمان، وجود رهبر حکیم و فرزانهای که از او می هراسید، حتی قاب عکسش خواب از چشمانتان گرفته است.
بیماری شما بیخدایی است، خود را درمان کنید و پا از گلیمتان فراتر نبرید.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍فاطمه وجگانی
سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد روان شناسی
@talabemoshaver99
📱گوشی همراه و مجلس
سالهاست با چندتن از دوستان در مجالس سخنرانی در لحظه نکاتی از سخنان ناب را مینویسیم.
این کار چند ثمره دارد:
✅ فی المجلس ذهن مستمع را متمرکز میکند.
✅علم را به چنگ میاورد. (قیدالعلم بالکتابه).
✅سرعت عمل و دقت مستمع و همچنین تایپ سریع، قدرت ذهن بالا و عملکرد رفتاری را ملکه میکند.
✅مکتوبهها را به سمع و نظر دیگران که از مجلس محروم بودند در گروهی بارگزاری میشود.
✅ اهمیت و ارزشی بودن این مطالب را در پی دارد.
✅نشاط سخنران را برمی انگیزد.
✅ سخنران مجبور میشود، مستند و متقن سخن بگوید.
اما امشب به محض اینکه با گوشی شروع به نوشتن کردم، گهگاهی سرم را به اطراف چرخاندم، دیدم در لحظه چند نفر گوشیهایشان را در دست گرفتند و مشغول شدند.
ذهنم مثبت بود، حتما مینویسند هر چند کم! درگیری ذهن و سخنران با دیگر مستمعین و گوشی به دستان جنگ روانی ایجاد کرده بود. صدای آلارم چت دوست کناری گوشم را نوازش میداد و دخترکی دیگر بازیهای اندروئیدی انجام میداد و دیگری با گوشیاش قرآن میخواند و دستهای دخترکی دیگر صورت گوشیاش را حرکت میداد به سمت بالا و پایین.
باخودم گفتم: گوشی همراه اعتیاد آور شده است و بیماری اش مسری! روش نتبرداری را تغییر دادم، سخنرانی را از متن به صوت گذاشتم و عطایش بر لقایش بخشیدم.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍فاطمه وجگانی
سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد روان شناسی
@talabemoshaver99
هم میزی
در زمان بچگی گاهی اوقات مادران لقمهای برای هممیزی بچهشان توی کیف او میگذاشتند. هممیزیها همدیگر را خیلی دوست داشتند. دنیای بچهها کلاس و مدرسه بود. هم میزیها، باهم میرفتند و باهم میآمدندو خلاصه جیک و پیکشون یکی بود.
حتی اگر هممسیر خانه همدیگر نبودند مقداری از راه را همراهی میکردند باکلی با شوخیها و بازیهای بچگانه. با دست تکان دادن به معنای خداحافظی از هم جدا میشدند تا صبح روز بعد.
گاهی وقتها مخصوصا عصر روز قبل امتحان، به خانه هممیزی میرفتند و زیر درخت توت سفید حصیری پهن میکردند و درس میخواندند.
خستگی بین درس را با لی لی و خالهبازی و قایم باشک و خوراکیهای خوشمزهی مامانی؛ لواشک، انجیرخشکه، آش جو و گاهی شبدر سرکه پر میکردند. صدای خندههای بچگی و بازی بالا بلندی و وسطی، هنوز گوشمان را نوازش میدهد و دلمان را آب میکند.
غم هممیزی غمِ ما بود. مراقب بودیم تا دیگران او را اذیت نکنند حتی حواسمان بود که کسی در مورد پدر دوستمان که از دنیا رفته بود، نپرسد تا مبادا دلش بلرزد.
بعد از هممیزی، با دوستان همکلاسی جلو میزی و پشتی ارتباط گرفتیم. پاک کن، مدادتراش و مداد قرمز کوچولوی همکلاسی که گم میشد از زیر میزمان پیدا میکردیم و به او میدادیم.
همکلاسیها در زنگ تفریح با قرارهای قبلی، زیر درخت انار مدرسه، سفره میانداختند و صبحانه میخوردند. نان و پنیر و خیار محلی و گوجهی بومی دل معلمان را نیز هوایی میکرد.
کنار هم میزی، همکلاسی، هم مدرسهای ها، خاطرات خوشِ مسجد و شبهای قدر رمضان و بیداری تا صبح... این دوستی ها را مضاعف کرده بود.
حالا همهایمان زیاد شده بودند، هم ها که زیاد میشوند غم ها نیز زیادتر.غم دوستی که صورتش را پشه ی سالک زده بود، غم دستهای آنی که درسش را خوب نمیخواند و برگ دفتری بود برای خوردن خط کشهای چوبی معلم! آن یکی برای خرید کیف و کفش و لباس عیدش مشکل داشت و دیگری رنج جدایی پدر و مادرش را.
هم ها از میز و کلاس و مدرسه به دایره ی بزرگتری رسید، در واقع ما رشد اجتماعی پیدا کردیم.
همسر گزینی و ازدواج و نه تنها غم های همسر و فرزند و خانواده ی هسته ای بلکه خانواده گسترده شد و رنجِ آنان رنج ما شد.
خانهداری، همسایهداری، هم محلهای، همشهری، هم نوع و هم وطن همه و همه..
حتی غمِ هم های ما شاید غم هم های آنها نبود. غم ما جدای از غم خیلیها بود. غم دخترانی که از نماز فرار میکنند، پوشش مناسب ندارند، مورد آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند و در جنگ روانی مسمومیت وارد شدهاند.
هم میزی همان هم میزی است فقط تغییر زمان و مکان و گاهی تغییر هویت داده است. رنج کوچک شدن سفره اش، غم تربیت فرزند، رنج بیماری والدین و از دست دادن عزیزانش، را دارد. مراقب هممیزی هایمان باشیم.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍فاطمه وجگانی
سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد روان شناسی
@talabemoshaver99
.
ستارگان کیهان
✍فاطمه وجگانی، عضو تحریریه مجتهده امین
روز است. روشنایی دوچندان شده است. نیمکتهای سبز رنگ، بوم آسفالت حیاط، حباب های سفیدرنگ باغچه و.. همه چیز برق میزند.
سیلابی از شرشر باران در شیارهای کف حیاط سرازیر و راه برای پنهان شدن در سفره های زیرزمینی را میجوید.
آسمان میجوشد، شدت دانه های مروارید قلقل کف آب درست کرده است.
کاج های سبز و سبزتر در یک صف منظم سر به آسمان گشودند با قدهای کوتاه و بلند، کشیده و چتری و در لابلایش درختان زیتون مایهی صلح و دوستی را نمایانگر است.
باغچهها گل تازه طلب میکنند تا باغبانی بیاید و چندیدن شمشاد و گل محمدی و یاس ارغوانی مهمانشان کنند.
باز باران پائیزی با صدای تق تق، تند و آرام، صدای کِش کِش کفش دختران، جیغ و هورای آنها، در بغل هم پریدن و ساندویچهای نان و پنیر خوردن زیر باران بعد فراغ از امتحان جانی دوباره میدهد.
بعضی با پلیورهای سبز و زرد و سرخ و سرخابی، آبی، دودی، سرمهای و بعضی بدون کاپشن خود را خیس میکنند. گاهی دانههای باران روی شیشهی عینکشان، قل میخورد و دنیای مدرسه را متفاوت می بینند.
یک روز دیگر هم دیگ آش رشته ای پختند و دختران سرزمین کیهان با چه شور و نشاطی با کشک و سرکه، دورهمی جشن شب نیمه تا نوروز در حیاط مدرسه را چشیدند. از رشتهای که داخل آش ریختند و تا قابلمهای که شستند همه را در خاطراتشان سبز کردند.
در این ایام، مدرسه اسکان نوروزی شده است ولی نیمکتها در فراغ دخترکان گردخاک میخورند و ندای ستارگان کجائید را طلب میکنند. میز و تخته منتظر هر نگاه آنهاست تا با قلمشان نوشتهها را بنگارند. میزها دلشان تنگِ کیفهای پراز کتاب دختران است. دلشان تنگِ دستان دختران است تا دستی به سرشان بکشند و صورت آنها را با دفتر خود لمس کنند.
دختران به شهر و آبادیهای مادری و پدریشان رفتند تا نوروز را نو روزی کنند.
حتما در بهار طبیعت که جانی چند برابر گرفته با آمدن بهار معنویت و ماه مبارک و ندای «ربنا و یا علی و یا عظیم» دخترانم نیز خود را برای پیشواز ماه نزول قرآن آماده میکنند.
مشق فارسی و ریاضی و علوم... را املاء میکنند، درس زندگی و اخلاق را خوب میخوانند و پای سفرهی افطار امتحان بندگی میدهند.
از طرف امین مدرسه هدیه به ستارگان مهندس کیهان، با آرزوی موفقیت شما عزیزان
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
"توهم گشایش"
✍زهرا سبحانی، عضو تحریریه مجتهده امین
پرده ی اول
اپلیکیشنی بر روی موبایلها نصب میشود؛ تحت عنوان Qr کد سلامتی!
کدی که بیرون رفتن از خانه، رفتن به مترو، رفتن به محل کار، ورود به کافهها و رستورانها و مجتمعهای تجاری و هر نوع حرکت را با نمایش یک رنگ روی نمایشگر موبایل نشان میدهد. سبز به این معناست که میتوانید به کارتان برسید و قرمز به این معنا که اجازهی ورود ندارید.
کدی که پازل قرنطینهی هوشمند را تکمیل میکند...
پرده ی دوم
در آپارتمان شما آتش سوزی اتفاق میافتد، شعلههای آتش زبانه میکشد؛ نمیتوانید از خانه خارج شوید چون اپلیکیشن سلامت، رنگ قرمز را نشان میدهد و عملا خروج شما از درب منزل، غیر ممکن میشود، تنها راه نجات هم فقط پنجره میباشد!
فرزندتان نوزاد چند ماهه ست...
پرده ی سوم
سین کیانگ چین، ایالتی که میلیونها مسلمان در آن زندگی میکند.
آتش سوزیهای متعددی از این ایالت گزارش میشود که به علت وجود موانعی از جمله قفل بودن درب های ورود، وجود دیوارهای قرنطینه و... باعث اخلال در رسیدگی گروه امداد و نجات میشود!
و هر بار هم به مرگ چند نفر ختم میشود.
اما خبر متفاوتی که جهان را متاثر کرد؛ مرگ نوزاد چند ماههای بود که نه به علت آتش، بلکه براثر بیرون انداختن از پنجره و متلاشی شدن مغز او اتفاق میافتد.
حادثهای که منجر به اعتراضات اخیر مردم چین شد.
مادر، برای نجات نوزاد خود، او را از پنجره بیرون میاندازد و خود او هم گرفتار آتش میشود و میمیرد.
https://bitterwinter.org/urumqi-fire-mother-threw-baby-out-of-the-window/
پرده ی چهارم
اینجا جمهوری اسلامی ایران است که اصلا با جمهوری خلق چین، همخوانی ندارد؛ با این حال
شاید ماهم مثل آن مادر فوت شده، زمانی با شنیدن مزیتهای کد سلامت، از محدود شدن ویروس کرونا، خوشحال و ذوق زده میشدیم و با توجه به هیاهوی رسانهها تا آنجا پیش میرفتیم که به توهم غلبه بر قدرت خداوند میرسیدیم که مثلا مرگ را برای همیشه چال میکردیم!
َاما حالا؟!
انگار کرونا آمد تا نشان دهد که خیلی از باورهایمان، توهمی بیش نیست، چون ما هم درست در این زمان متوجه خطای محاسباتی خودمان شدیم، یک زمانی نصب دوربینهای هوشمند جادهها، ما را متوهم کرد که دیگر مرگ در جادهها سرک نمیکشد؛ دلخوش بودیم به تصور ته کشیدن تخلفات رانندگی!
اما در همین اوجِ بازیِ رسانهای کرونا،
به جای رسیدگی به تخلفات رانندگی، به جریمهی خودروهای واکسن نزده پرداخته شد!
بعدها کاشف به عمل آمد جریمه براساس ارائهی لیست اسامی وزارت بهداشت بود، در این میان اعتراض افراد واکسینه شده به جریمهها، توهمات ما را با خاک یکسان کرد.
mshrgh.ir/1362326
جناب مسئول با تمام زیر شاخه و سرشاخه!
برای رسیدگی به موضوع حجاب
نمیخواهد ما را با ابزار کنترل هوشمند خوشحال کنید! همان قوانین موجود را پیاده کنید
دعایتان میکنیم...
#حجاب
#خوابزدگی
#کنترل_جمعی
#نظم_نوین_شیطانی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بچه که بودیم...
«... وقتى بچه بوديم، ما را به حمام مى فرستادند. چند تا بچه بوديم، گاهى سه ساعت در حمام مىمانديم؛ همديگر را مىزديم و پوست همديگر را مىكنديم. ولى وقتى مىآمديم خانه، پشت گوش ها و پاهامان همه كثيف مانده بود. ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم...رمضان ها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشتهايم و جدّى نبودهايم!»
✍️ استاد مرحوم علی صفایی حائری
پ.ن: حالا که قرار است ماه رمضان، گناهان را پاک کند؛ کاش با باران رحمت ماه رمضان از شدّت حرارت خطاهایمان کم شود و آخر ماه مبارک سبکی روح و وصل شدن به سیم معنوی اهلبیت علیهمالسلام را با تمام وجود درک کنیم. الهی به حق مولا و صاحب این ماه که بتمامه، انسان کامل بود و با کلام "فُزت و ربالکعبه" به دیدارت آمد... یا امیرالمؤمنین مددی!
🕊الهی که اونی میخواهیم بشه و از همه مهمتر؛ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🕊
#ماه_رمضان
#ماه_طهارت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
💠 زن، مرد نیست!
✍️فاطمه ابنعلی
زن، عطر است؛
بوی خوش است؛
هواست؛
هوایی که فضای خانواده را انباشته؛ اگر نباشد نفس آدم بند میآید؛
این جملات برداشت رهبر انقلاب از کلمه «ریحانه» در حدیث امیرالمومنین (ع) است که فرمودند: إنَّ المَرأَةَ رَيحانَةٌ و لَيسَت بِقَهرَماَنةٍ ؛
در شرح «قهرمانه» هم گفتهاند که معنای قهرمان در فارسی با عربی فرق دارد؛ در زبان عربی قهرمان یعنی کارگزار، سرکارگر یا کارگر.
بله! زن ریحانه است. قهرمانه نیست. در کارهای سختافزاری میشکند، مریض میشود و کم میآورد. به توصیه خانم مهندس توکل که خود قهرمانه و کارآفرین نمونه است باید زنانه کار کند. چون خدا او را خلق کرده برای زنانگی؛ او میتواند سرشت انسان را با سرانگشتان ظریفش طراحی کند و هویتی متعالی را در او به وجود بیاورد.
زن، تربیت میکند، فرهنگ میسازد، آگاهی میآفریند، شور به پا میکند و حماسه خلق میکند؛ اما وجه تمایزش این است که آرام و لطیف کارش را پیش میبرد.
من تعریف #زن در #مکتب_ولایت را دوست دارم.
#نویسندگان_حوزوی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@HOWZAVIAN
@AFKAREHOWZAVI
.
آخرین سفارش
✍نجمه صالحی
تصور کنید آخرین روزهای عمرتان است و باید برای رفتن خود برنامهریزی کنید، چه کارهایی انجام میدهید؟ چه حرفهایی می زنید؟ کجا میروید؟ چه کاری برایتان اولویت دارد؟
برای بعضی افراد شاید رسیدگی به کارهای عقب افتاده اولویت باشد یا تقسیم اموال یا به دیدار عزیزان رفتن یا سفر، یا پرداختن به کار مورد علاقه یا اصلا گوشه عزلت گزیدن و ...
فکر میکنید معصومین علیهم السلام چه کردهاند؟ مثلا پیامبر صلی الله علیه و آله چه گفت؟ امیرالمومنین علیهالسلام یا بقیه ائمه علیهمالسلام یا امام صادق علیه السلام چه کردند؟! به نظرتان امام صادق علیهالسلام که فردا روز شهادتشان است در آخرین لحظات عمر شریفشان چه کاری انجام دادهاند؟! یا چه گفتهاند؟
در گزارشی که از بانو حُمَیده، همسر امام صادق علیهالسلام، نقل شده، اینچنین آمده است: "در هنگام رحلت امام، آن حضرت یکی از دو چشمان مبارکش را بست، سپس فرمود: خویشان و اقاربم را و هر کس که به من لطف و محبتی دارد، خبر کنید تا بیایند! وقتی همه در حضور جناب اجتماع نمودند و دور بسترش گرد آمدند، فرمود: هرگز شفاعت ما نمیرسد به کسی که نمازش را خفیف بشمارد و استخفاف به نماز داشته باشد."*
سفارش به نماز، اصلیترین وصیت امام به اطرافیان و دوستداران ایشان بود، به راستی چقدر به این فریضه الهی اهمیت میدهیم؟! اندکی تأمل!
🥀شهادت مشعل هدایت، تجلّـــــیِ ولایـت، مُصحف ناطق، خورشیـــد حقـــایق، حضرت صادق علیهالسلام تسلیت🥀
*بحارالانوار، ج 82، ص 236
#امام_صادق
#بیست_وپنج_شوال
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
تقدیم به روح نورانی نسیبه علی پرست
همسر شهید مدافع حرم، سجاد طاهرنیا :
نسیبه باش دل من، نسیبه ای که خطر کرد
همانکه در اُحد از جان و مال خویش گذر کرد
همانکه وقت فرار فلانیان و بزرگان
طمع نکرد و نترسید و ماند و سینه سپر کرد
نسیبه باش همانکه حُنین شاهد او بود
همانکه چادر غیرت برای معرکه سر کرد
نسیبه را بشِناس و نسیبههای زمان را
همانکه مانده به دلها، همانکه عزم سفر کرد
که بعد رفتن یارش، نبود صبر و قرارش
که ذره ذره غمش در دل زمانه اثر کرد
تمام دغدغهی او ظهور بود و امامش
از آنچه غیر امام و قیام بود حذر کرد
نسیبه باش دل من! پر از وقار و پر از نور
که در سیاهی دوران به جز نسیبه ضرر کرد
✍عاطفه جوشقانیان
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
زائر اربعین
✍فاطمه وجگانی
حقیقتی که تکه ای از وجود را آنجا گذاشته است. هر عاشق دیده و ندیده ی آن حرم را مجذوب خود کرده است. تکه ای از وجودش، پر جوش و خروش در تلاطم است. همه را به سوی خود میخواند. چراغ نور هدایت و کشتی اش نجات دهنده است.
زائرش خواب و خوراک ندارد. در بیداری به دنبال حرم میگردد. کم کم کوله ای جور میکند و به دنبال همسفری عاشق تا به گرد خانه ی کعبه ی دوست بگردد.
همه چیز جور و مهیاست. او عازم سفر می شود. هنوز کربلا را ندیده است ولی عاشق است و نمی داند که چرا بیقرار است. ندیده درد عشقی کشیده است که مپرس.
شعاری دارد پسندد آنچه را جانان پسندد. عازم راه است از همه حلالیت میطلبد و قدم قدم خودش را به آن سوی مرزها می کشاند.
تشنه است اما نه به اندازه ی لبهای ترک خورده ی ارباب! گرم است اما نه اندازه ی گرمی عشق به حرم!
گاهی تنها می شود؛ همسفری اش را گم میکند، دلش پر از اضطراب می شود اما نه به اندازه ی اضطرار گم شدن رقیه!
راه دور است عمودها را طی می کند نه به اندازه ی دوری سفر مدینه تا کربلا تا کوفه و شام بلا.
اشک فراق ز هجران حرم دارد نکند بین الحرمین را نبیند اما نه به اندازه ی فراق زینب از دوری برادر. پاهایش آبله زده است، گاهی مجروح و زخمی، خون میچکد ولی به اندازه ی زخم های حضرت سجاد علیه السلام نه!
او را میزبانهای عراقی پذیرایی می کنند؛ بفرما چای عراقی و طعام عراقی و گاهی مشت و مال و مکان استراحت...
داخل کوله اش خوراکی دارد ولی نای خوردن ندارد. هزاران فرق است این مسیر تا آن مسیر زینبی که کوله ای نبود و محض صدقه، نان و خرمایی برای یتیمان میاوردند نه از باب اکرام مهمان.
زائر اولی میرود تا «اللهم اجعل محیای محیا» زندگی اش را از حسین علیه السلام درس بگیرد. حسین علیه السلام امام زندگی اش است.
او می رود تا انجام تکلیف کند. باید برود تا حس ظهور را درک کند. امام حی و حاضرش را یاری کند.
اربعین یک حادثه نیست، جاری که همیشه در حال جریان است. زنده میکند، بیدار میکند، میبخشد، جان می دهد، کن فیکون میکند.
اربعین حماسه ی حضور است برای درک ظهور. حقیقت حسین آنجاست همان تکه ی وجودی است. حسین علیه السلام همه چیز است.
حقیقت فطرت است. حیات و ممات و حشر و نشر و حساب و کتاب و.. همه با حسین است.
حسین ثارالله است. خونبهایش خود خداست. زائرش بر بال ملائک سوار است، فرشته ها او را مشایعت میکنند.
خود را به بین الحرمین قطعه ای از زمین بهشت می رساند. هر طرف نگاه میکند حرم میبیند. حرم در حرم نور در نورجرعه آبی می نوشد، نعلینش را به بند انگشتش گره کرده و بین دو حرم و دوراهی گیر کرده است.
ادب می کند در محضر حضرت سقای ادب، اذن دخول می گیرد سر تعظیم فرود میآورد و داخل حرم عباس علیه السلام بوی سیب را استشمام می کند و اندکی بعد راهی حرم حسین علیه السلام می شود. «هنیئا لک»
زیارت قبول زائر اولی
هر ساله رزقت پر برکت
#اربعین
#زائر_اولی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
https://eitaa.com/talabemoshaver99