1⃣1⃣پویش بانوان حامی رهبر
🔰دراز کردن پا از گلیم
✍️فاطمه وجگانی، عضو تحریریه مجتهده امین
هرچه پا را فراتر از گلیمتان دراز کنید تحریم هایتان بیشتر میشود. شعار آزادی بیان سر میدهید ولی در عملتان تناقض و پارادوکس دیده میشود. نه تنها آزادی بیان بلکه توهین و تحقیر شخصیت ها در کلام و افعالتان هست.
مشخص است هر کسی حقارت درونی دارد دیگران را تحقیر میکند و این در شما نمایان است.
بیش از پیش پرده از شخصیتتان برداشتید. به دنبال هویت ملیتان باشید این شیطنتها برایتان سودی ندارد.
قدرت ندارید که هیچ بدانید عزت هم ندارید. از همه جا رانده و مانده شدید. بهدنبال درشکه های منافع خود در اروپا باشید که شما را بهعنوان حداقل همکار قبول کنند. اینجا کسی ترهای برایتان خرد نمیکند.
انگشتانتان را مثل اختاپوست به همه جا گره کردهاید؛ اما اینجا قلابتان به صید ماهی نمیافتد بروید چارهای بسازید.
دوباره بوی ماه پیروزی انقلاب اسلامی ایرانیان به دماغتان خورده است. کاریکاتوری بسازید از آن شاه خائن پهلوی که دست نشاندهی شماها بود و شکمهای شما را از سفرههای ما پر می کرد. کور خواندهاید دیگر بزم و بساط هرزهخوری خبری نیست.
ما قوی شدهایم به بذل خون شهدایمان، وجود رهبر حکیم و فرزانهای که از او می هراسید، حتی قاب عکسش خواب از چشمانتان گرفته است.
بیماری شما بیخدایی است، خود را درمان کنید و پا از گلیمتان فراتر نبرید.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍فاطمه وجگانی
سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد روان شناسی
@talabemoshaver99
هم میزی
در زمان بچگی گاهی اوقات مادران لقمهای برای هممیزی بچهشان توی کیف او میگذاشتند. هممیزیها همدیگر را خیلی دوست داشتند. دنیای بچهها کلاس و مدرسه بود. هم میزیها، باهم میرفتند و باهم میآمدندو خلاصه جیک و پیکشون یکی بود.
حتی اگر هممسیر خانه همدیگر نبودند مقداری از راه را همراهی میکردند باکلی با شوخیها و بازیهای بچگانه. با دست تکان دادن به معنای خداحافظی از هم جدا میشدند تا صبح روز بعد.
گاهی وقتها مخصوصا عصر روز قبل امتحان، به خانه هممیزی میرفتند و زیر درخت توت سفید حصیری پهن میکردند و درس میخواندند.
خستگی بین درس را با لی لی و خالهبازی و قایم باشک و خوراکیهای خوشمزهی مامانی؛ لواشک، انجیرخشکه، آش جو و گاهی شبدر سرکه پر میکردند. صدای خندههای بچگی و بازی بالا بلندی و وسطی، هنوز گوشمان را نوازش میدهد و دلمان را آب میکند.
غم هممیزی غمِ ما بود. مراقب بودیم تا دیگران او را اذیت نکنند حتی حواسمان بود که کسی در مورد پدر دوستمان که از دنیا رفته بود، نپرسد تا مبادا دلش بلرزد.
بعد از هممیزی، با دوستان همکلاسی جلو میزی و پشتی ارتباط گرفتیم. پاک کن، مدادتراش و مداد قرمز کوچولوی همکلاسی که گم میشد از زیر میزمان پیدا میکردیم و به او میدادیم.
همکلاسیها در زنگ تفریح با قرارهای قبلی، زیر درخت انار مدرسه، سفره میانداختند و صبحانه میخوردند. نان و پنیر و خیار محلی و گوجهی بومی دل معلمان را نیز هوایی میکرد.
کنار هم میزی، همکلاسی، هم مدرسهای ها، خاطرات خوشِ مسجد و شبهای قدر رمضان و بیداری تا صبح... این دوستی ها را مضاعف کرده بود.
حالا همهایمان زیاد شده بودند، هم ها که زیاد میشوند غم ها نیز زیادتر.غم دوستی که صورتش را پشه ی سالک زده بود، غم دستهای آنی که درسش را خوب نمیخواند و برگ دفتری بود برای خوردن خط کشهای چوبی معلم! آن یکی برای خرید کیف و کفش و لباس عیدش مشکل داشت و دیگری رنج جدایی پدر و مادرش را.
هم ها از میز و کلاس و مدرسه به دایره ی بزرگتری رسید، در واقع ما رشد اجتماعی پیدا کردیم.
همسر گزینی و ازدواج و نه تنها غم های همسر و فرزند و خانواده ی هسته ای بلکه خانواده گسترده شد و رنجِ آنان رنج ما شد.
خانهداری، همسایهداری، هم محلهای، همشهری، هم نوع و هم وطن همه و همه..
حتی غمِ هم های ما شاید غم هم های آنها نبود. غم ما جدای از غم خیلیها بود. غم دخترانی که از نماز فرار میکنند، پوشش مناسب ندارند، مورد آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند و در جنگ روانی مسمومیت وارد شدهاند.
هم میزی همان هم میزی است فقط تغییر زمان و مکان و گاهی تغییر هویت داده است. رنج کوچک شدن سفره اش، غم تربیت فرزند، رنج بیماری والدین و از دست دادن عزیزانش، را دارد. مراقب هممیزی هایمان باشیم.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍فاطمه وجگانی
سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد روان شناسی
@talabemoshaver99
.
ستارگان کیهان
✍فاطمه وجگانی، عضو تحریریه مجتهده امین
روز است. روشنایی دوچندان شده است. نیمکتهای سبز رنگ، بوم آسفالت حیاط، حباب های سفیدرنگ باغچه و.. همه چیز برق میزند.
سیلابی از شرشر باران در شیارهای کف حیاط سرازیر و راه برای پنهان شدن در سفره های زیرزمینی را میجوید.
آسمان میجوشد، شدت دانه های مروارید قلقل کف آب درست کرده است.
کاج های سبز و سبزتر در یک صف منظم سر به آسمان گشودند با قدهای کوتاه و بلند، کشیده و چتری و در لابلایش درختان زیتون مایهی صلح و دوستی را نمایانگر است.
باغچهها گل تازه طلب میکنند تا باغبانی بیاید و چندیدن شمشاد و گل محمدی و یاس ارغوانی مهمانشان کنند.
باز باران پائیزی با صدای تق تق، تند و آرام، صدای کِش کِش کفش دختران، جیغ و هورای آنها، در بغل هم پریدن و ساندویچهای نان و پنیر خوردن زیر باران بعد فراغ از امتحان جانی دوباره میدهد.
بعضی با پلیورهای سبز و زرد و سرخ و سرخابی، آبی، دودی، سرمهای و بعضی بدون کاپشن خود را خیس میکنند. گاهی دانههای باران روی شیشهی عینکشان، قل میخورد و دنیای مدرسه را متفاوت می بینند.
یک روز دیگر هم دیگ آش رشته ای پختند و دختران سرزمین کیهان با چه شور و نشاطی با کشک و سرکه، دورهمی جشن شب نیمه تا نوروز در حیاط مدرسه را چشیدند. از رشتهای که داخل آش ریختند و تا قابلمهای که شستند همه را در خاطراتشان سبز کردند.
در این ایام، مدرسه اسکان نوروزی شده است ولی نیمکتها در فراغ دخترکان گردخاک میخورند و ندای ستارگان کجائید را طلب میکنند. میز و تخته منتظر هر نگاه آنهاست تا با قلمشان نوشتهها را بنگارند. میزها دلشان تنگِ کیفهای پراز کتاب دختران است. دلشان تنگِ دستان دختران است تا دستی به سرشان بکشند و صورت آنها را با دفتر خود لمس کنند.
دختران به شهر و آبادیهای مادری و پدریشان رفتند تا نوروز را نو روزی کنند.
حتما در بهار طبیعت که جانی چند برابر گرفته با آمدن بهار معنویت و ماه مبارک و ندای «ربنا و یا علی و یا عظیم» دخترانم نیز خود را برای پیشواز ماه نزول قرآن آماده میکنند.
مشق فارسی و ریاضی و علوم... را املاء میکنند، درس زندگی و اخلاق را خوب میخوانند و پای سفرهی افطار امتحان بندگی میدهند.
از طرف امین مدرسه هدیه به ستارگان مهندس کیهان، با آرزوی موفقیت شما عزیزان
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
#پویش_نوشتن
سیندرلای زهرآگین
✍خالقی
دیگر گذشت زمانی که غرب، باطن زهرآگین و شیطانی خود را در زَروَرقی زیبا، مزین به انواع جاذبههای بصری مثل سیندرلا میپیچید و با طعمی شیرین وخوشمزه، رذالتها و پَستیهای انسانی را به ذهن و جان مخاطب میخوراند، به نحوی که او را واله و شیدای غرب میساخت. امروز دیگر، ملتهای دنیا با دقت بیشتری باطن غرب را رصد میکنند.
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2376
من و خواهرم
✍سیده ناهید موسوی
🪡من مینویسم و خواهرم خیاط است. شاید تصور کنید یک دنیا تفاوت و فرق بین این دو حرفه هست. گرچه انسانها با تفاوت هایشان و تمایزاتشان نسبت به دیگری زیبا میشوند. خیاطی فقط با بریدن و دوختن خلاصه نمیشود؛ و مقدماتی لازم دارد. «قدم اول» باید در درون خود را جستجو کنید و ببینید چقدر علاقهمند هستید!؟ «قدم دوم» باید جنس و نوع پارچهها را یاد گرفت، نخی یا پنبهای، حریر یا کتون و ...،
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2380
یا ربّ...
✍آمنه عسکری منفرد
وقتی صدای انفجارهای مهیب کمی فروکش کرد، او را یافتیم که بیقرار گوشهای نشستهبود، کنار دیواری که آوار شدهبود بر سر تمام آرزوهای کودکانهاش ! یکی از دستانِ کوچکش قبلا مجروح شده بود و دستِ دیگرش را محکم گره بود. به گمانم خشم و بغض و اضطرابش را اینگونه تسکین میداد.
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2382
دختران ایران و دختران بیت المقدس
✍فاطمه وجگانی
دختران ایرانی حالشان خوب است، همه چیزی دارند، اینجا آب و برق و گاز، شادی، خنده، تفریح، امنیت و آزادی دارند.
اما سالیان سال است مناطقی در جهان یک صبحانه ی سالم نخوردند. دختران نمی دانند فردا تعطیل اند یا باید مدرسه بروند. آیا میتوانند ادامه تحصیل دهند یا نه!
کودکان فلسطینی از زیر آوار، صدای بی صدای مظلومیت دارند. دختر فلسطینی که پدر و مادر و برادرانش را از دست داده است، تنهای تنها، اشک خونین بر گونه ی خاکی اش جاری شده.
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2384
دوچرخه ای برای اسماعیل
✍بهاره کمیجانی/۱۳ساله
بوی نان تازه در خانه میپیچد، اسماعیل خواب و بیدار در تشکش غَلت میزند.خواهرش ساره اما وقت خروسخوان ، پیش از بیدار شدن مادرشان بیدار است.
حالا دارد با سلیقهی دخترانهاش روبان های رنگی ای را در کیسهای می گذارد . مادر اجازه ی رفتنش را میدهد و ساره باشادی و هیجان به سمت کوچه می دود. کوچه ها رایکی پس از دیگری میگذراند. هر از گاهی همسایه ای با اشاره دست به "دختر ابو اسماعیل "سلامی میکند. یکی از همسایه ها جلویش را میگیرد؛
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2386
♦️معمای آنوری!
✍اشرف پهلوانی قمی
این نوزاد تازه متولدشده را که میبینید، چشمهایش بازنشده ملچملوچکنان شروع کرده به خوردن دستهایش. مادرش روی تخت کمی آنطرفتر دارد نماز ظهر و عصرش را میخواند.
چرا؟ مگر ممکن است؟
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2389
زَهرهترَک
✍نرگس سلیمانی
با او حرف میزند و میخواهد به گریه بیندازدش، میترسد قلبش دیگر نزند نکند زهره ترک بشود! شانهاش را مثل مادرش، مادری که معلوم نیست کجاست، در بغلش جای داده است.
زود است برای او درک بعضی سختیها اما ما محکومیم به تجربه سختیهایی که اگر یک درصدش برای چشم رنگیهای اروپایی رخ میداد صدای سازمان ملل را به حدی در میآورد که گوش جهانیان از بلندیاش ناشنوابشود (البته نه چشم رنگیهای مسلمان بوسنی!) و سالهاست برای ما بیزبان و نابینا شدهاند!
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2390
صدای مظلومیت غزه ...
✍مرضیه سادات حمیدی
فریاد ابراهیم بت شکن خمینی کبیر ره است در حقانیت و مظلومیت ملت ایران که : " بکشید ما را ملت ما بیدارتر می شود" رویش کرده و ملت جهان را در کشتار کودکان و زنان مظلوم فلسطین بیدار کرده است.
صدای استغاثه و عطش منجی خواهی مردم جهان است که در قالب دفاع از مردم مظلوم فلسطین از اقصی نقاط عالم بلند شده است.
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2391
عهد و امید
✍ راضیه کاظمی زاده
هوا هنوز روشن نشده بود، بعد از نماز صبح و دعای عهد، دلم نمیخواست دوباره بخوابم. کمی پای جانماز ترمهای که مادر بزرگ برایم آورده بود نشستم و با خدا درددل کردم. حال خوشی بود! انگار بین من و خدا هیچ فاصله ای نبود! چشمانم را بستم و خودم را در آغوشش رها کردم، احساسی دست نیافتنی یافتم.
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2394
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.
تقدیم به روح نورانی نسیبه علی پرست
همسر شهید مدافع حرم، سجاد طاهرنیا :
نسیبه باش دل من، نسیبه ای که خطر کرد
همانکه در اُحد از جان و مال خویش گذر کرد
همانکه وقت فرار فلانیان و بزرگان
طمع نکرد و نترسید و ماند و سینه سپر کرد
نسیبه باش همانکه حُنین شاهد او بود
همانکه چادر غیرت برای معرکه سر کرد
نسیبه را بشِناس و نسیبههای زمان را
همانکه مانده به دلها، همانکه عزم سفر کرد
که بعد رفتن یارش، نبود صبر و قرارش
که ذره ذره غمش در دل زمانه اثر کرد
تمام دغدغهی او ظهور بود و امامش
از آنچه غیر امام و قیام بود حذر کرد
نسیبه باش دل من! پر از وقار و پر از نور
که در سیاهی دوران به جز نسیبه ضرر کرد
✍عاطفه جوشقانیان
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI