- تامیلا -
وداعهمیشهباغمآمیختهاست. کلمهوداعباخودشغم ، بغض واشکبههمراهدارد. وصالهمیشهشیر
آسیدرضا.
دنیابیرحمترازاونچیزیبودکهفکرشو
میکردم.
اینجورینمیشه، بایدفرارکنمبیامپیشت.
خودتیکاریشکن، وگرنهوسطاینهمهغم جونمیدمحاجآقا.
۲۵ آبان ۱۴۰۳
۲۶ آبان ۱۴۰۳
۲۸ آبان ۱۴۰۳
آدمیزادِطفلکی، بازهمکهترکشدی . .
دلبکن، دلبکنازاینهیولاهایآدمنما.
۲۹ آبان ۱۴۰۳
۱ آذر ۱۴۰۳
۳ آذر ۱۴۰۳
۵ آذر ۱۴۰۳
- تامیلا -
منتاپولمیادتوکارتم : عه! برمبرایبقیههدیهبگیرمخوشحالشون کنم.
کافیهحقوقمُبگیرم ، دوروزنمیگذره
انقدربرایاطرافیانمهدیهمیگیرمکه
موجودیحسابم ۰ میشه.
۵ آذر ۱۴۰۳
- تامیلا -
آسیدرضا. دنیابیرحمترازاونچیزیبودکهفکرشو میکردم. اینجورینمیشه، بایدفرارکنمبیامپیشت.
فرارکردمحاجآقا ، فرارکردماومدمپیشت.
قبلازاومدنتمومِپلایپشتسرمُخراب
کردمتاراهبرگشتنازتوسالمنمونه.
بغلکناینروحخستهروحاجی.
۹ آذر ۱۴۰۳
۹ آذر ۱۴۰۳
- تامیلا -
بچههامشهدحتیهواشمبویامامرضا میده.
اینجاتویِکوچهخیابوناشمانگارگردِمحبت
میرزارضاروپاشیدن.
۹ آذر ۱۴۰۳
۲۶ آذر ۱۴۰۳