زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام نشستند کم[تر] از آن خورد که ارادتِ او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او بود، تا ظنِّ صلاحیت در حقِّ او زیادت کنند.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است
چون به مَقامِ خویش بازآمد سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاحب فراست داشت گفت: ای پدر، باری به دعوتِ سلطان طعام نخوردی؟
گفت: [در نظر ایشان] چیزی نخوردم که به کار آید.
[گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید!]
ای هنرها نهاده بر کف دست
عیبها برگرفته زیر بغل
تا چه خواهی خریدن، ای مغرور،
روزِ درماندگی به سیم دَغل؟
#گلستان_سعدی
#حکایت
@tanhAniste
@Mah1352
https://eitaa.com/tanhAniste
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
اساتید عزیز قدر خودتونو بدونید
💖💖💖💖💖💖💖
صاحبدلی به مدرسه امد زخانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این طریق را
گفت آن گلیم خویش به در میبرد زموج
وین جهد میکند که بگیرد غریق را
در روایت داریم 👇👇👇
فَضلُ العالم علی العابد کفضل القمر علی سایر النجوم لیلهَ البدر(امالی صدوق)
https://eitaa.com/tanhAniste
#گلستان_سعدی