کتاب #صد_سال_تنهایی
بخاطر سورئال بودن داستان و جدایی اتفاقات از واقعیت، به دلم ننشست... کل داستان در حال فرار نوشته شده بود انگار... از در میزد از دروازه میاومد بیرون... بی سر و تهِ بی سر و ته... گفته بودم داستان خارجی نخونم، چون قبلا هم خونده بودم و معنا و مفهوم خاصی ازشون برداشت نکرده بودم جز پوچی و توقف... درسته که اکثرشون اینجوری نیستن ولی خب دیگه... فرهنگ و آموزههاشون اینجوری اقتضا میکنه که به درک معنای درستی از زندگی نرسن و بدتر، روح انسانها رو تخریب کنن... استثناهایی هم هستن مثل بینوایان، اما خیلی انگشت شمارن اینجور آثار...
بگذریم... خدا نادر خان ابراهیمی رو قرین رحمت کنه که... واقعا کتابهاش، زندگی رو یادِ آدم میدن... پرت و پلا نیستن حرفاش...
#کتاب
از زندگانیام گله دارد جوانیام
شرمندهی جوانی از این زندگانیام...
#شهریار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فقط برای ما چیز سادهایست که هر روز، سایهی خود را روی دیوار ها ببینیم؛ برای بچهها، همه چیز، عجیب است... ما هم اگر همینگونه باشیم، دنیا هر روز، حرف تازهای برای زدن دارد... عجایب، همیشه میتوانند چیزهای سادهای باشند که ما هر روز میبینیم، اما توجه نمیکنیم... ما فقط دنبال چیزهای دور از مخیلهمان هستیم و خیال هم میکنیم که اگر پیدایشان کنیم، کار شاقی کردهایم؛ در حالی که با پیدا کردنشان، بلایی به اسم سادگی بر سرشان میاوریم و رهایشان میکنیم... ما ادمها، حقیقتا موجودات عجیبی هستیم که خودمان هم سر از کار خودمان در نمیاوریم...
#عجیب
#بچه