eitaa logo
تنهاترین منجی ...
633 دنبال‌کننده
4هزار عکس
582 ویدیو
122 فایل
مباحث مهدویت مبحث غیبت حضرت مهدی(عج) مبحث وظایف شیعه در عصر غیبت مبحث فواید دعا برای تعجیل در فَرَج کانال تنهاترین منجی در دیگر پیام رسان ها👇 👈با شناسه ی tanhatarinmonji@ در تلگرام سروش ایتا گپ آی گپ ارتباط با مدیر: @monji55555
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از چه بود؟؟ (۱۱) 〰〰🕌〰〰🐫🐪🌤 🌤 إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. ✍..امام همه ی راههای هدایت و ارشاد به راه راست را به کار بردند تا از جلوگیری نمایند؛ امام با انواع روشها قصد اصلاح و هدایت سپاه اموی را داشتند ولی آنها از جمله عمر سعد، امتناع و استکبار ورزیدند؛ عمر بن سعد با بیشرمی تمام در صبح روز دهم، به حالت غرور ایستاد و تیر را به سوی خیمه‌های حسینی پرتاب کرد و گفت: ❌ نزد امیر شهادت دهید که من اولین کسی بودم که تیر انداختم. (اللهوف فی قتلی الطفوف۴۲- تاریخ طبری ۳۳/۴- کامل ابن اثیر۲۸۹/۳) 👈بعد از آن تیرها چون از سوی سپاه اموی به سوی امام حسین علیه السلام سرازیر شد. 👈امام علیه‌السلام تا زمانی که راهی بهتر سراغ داشتند، از جنگ و خونریزی خودداری فرمودند. لذا بارها به اصحاب خود فرمودند: 🕌 من اکراه دارم که جنگ را با ایشان بیاغازم. اما زمانی که تیر را همچون باران به سوی سپاهش روانه ساختند تا جایی که حتی بر طناب خیمه‌ها تیر نشست، اذن جنگ به اصحاب خود دادند و فرمودند: 🌤 خداوند شما را رحمت کند! به سوی مرگی که است، برخیزید که این تیرها، پیکهای این گروه به سوی شماست. (اللهوف فی قتلی الطفوف۴۲) 〰〰🕌〰〰🐫🐪🌤 نتیجه : به سفیر سالار شهیدان جناب مسلم بن عقیل بنگرید! 👈اگر مسلم به امر امام، در پی حکومت بود، بی‌شک آن هنگام که در خانه هانی شرایط برای ابن‌زیاد فراهم شد، او را از پشت مورد حمله قرار می‌داد و امت و اسلام را از شر او راحت می‌ساخت! و زمینه را برای به دست گرفتن حکومت برای امام هموار می‌نمود، 👈اما او به جهت ایمان و عقیده‌اش و به سبب تربیت علوی، حمله ناجوانمردانه را با ایمان مهار نمود؛ این کلام امیرالمومنین او را از این عمل بازداشت:: ایمان، مانع حمله ناجوانمردانه است ؛ مومن به ناحق(از پشت) حمله نمی‌کند. 🌤 این است سیره اهل بیت علیهم‌السلام، امامان هیچ‌گاه برای گرفتن مسند خلافت ظاهری ، که حق الهی ایشان است، به زور متوسل نمی‌شوند و با جنگیدن نمی‌دهند؛ علت را می‌توان در این کلام نورانی و بسیار عمیق امیرالمومنین علی علیه السلام یافت که فرمود: خوارج ، نتیجه فتوحات بی‌رویه‌اند. از این رو است که می‌بینیم امام حسین علیه‌السلام می‌فرمایند: 🕌 برای سامان بخشیدن در امت جدم کرده‌ام ؛ برای آنکه امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره و عمل کنم. این است سیرهء جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدرش امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهماالسلام ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌐 ... 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤 📝🔍 https://telegram.me/joinchat/BVCk9T0VAZec4b1Qox2Yjw 🌐 عضویت در پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/tanhatarinmonji 🌐 عضویت در پیام رسان سروش : http://sapp.ir/tanhatarinmonji
✔️ کرامتی بسیار زیبا از یازدهمین ستارهء امامت حضرت امام حسن علیه السلام به روایت مخالفین 〰〰〰〰▪️💠▪️🔍 در زمان حكومت معتمد عبّاسى به جهت نيامدن باران ، خشكسالى شد و همه جا را قحطى فرا گرفت ، از اين رو خليفه عباسي دستور داد مردم سه روز براي طلب بيرون بيايند [تا رحمت الهى نازل گردد ، مردم سه روز از باران درخواست كردند] اما بارانی نيامد. پس از ، ✝ به همراه يكى از راهبان خود [براي طلب باران] بيرون آمدند ، همين كه راهب دستش را به سوي آسمان دراز ميكرد، دانه درشت می‌باريد؛ روز دوم نيز به همين منوال گذشت؛ در نتيجه اين كار راهب، بعضي از مسلمان هاى [ظاهر بين و] جاهل [نسبت به حقانيت دين اسلام] به شك افتادند و بعضي از برگشتند، اين مساله براي خليفه گران تمام شد از اين رو فورا دستور داد تا امام عليه السلام را احضار نمايند، هنگامى كه حضرت نزد خليفه آمد، معتمد گفت : امّت جدّت را قبل از اينكه هلاك شوند، درياب. امام عليه السلام ، فرمود: فردا مسيحيان براى آمدن باران بيرون ميآيند، و به حول و قوّه الهى ، شكّ و ترديد را از دل مردم بيرون خواهم كرد و با خليفه عباسي پيرامون نمودن اصحابش [شيعيان در بند] صحبت كرد، خليفه نيز آنان را آزاد كرد. بار ديگر مسيحيان برای طلب باران بيرون آمدند ، راهب به همراه مسيحيان دستش را به سمت آسمان بلند كرد، آسمان ابري شد؛ در اين هنگام (عليه السلام) فرمود: آنچه كه در دست راهب است از او بگيريد، ناگهان همه ديدند در دست او قطعه انسانى است، امام آن را از دست او گرفتند و به راهب دستور دادند اكنون طلب باران كن؛ راهب دستش را بالا برد، ابرها كنار رفت و تابيد. مردم از اين ماجرا تعجب كردند ، خليفه عباسى از عليه السلام پرسيد اي ابا محمد ! ماجراي اين استخوان چيست؟ امام عليه السلام فرمود: اين استخوان يكى از پيغمبران الهى است كه اين راهب از بعضي از قبرها به دست آورده بود، و هر وقت استخوان پيامبری را در زير آسمان آشكار كنند حتما باران ميبارد. آن قطعه استخوان را آزمايش كردند، ديدند همان گونه است كه فرموده است و شك و ترديد از مردم برداشته شد و حضرت به منزل خود بازگشتند. 〰〰〰〰▪️💠▪️🔍 📚الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 600، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.ح ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌐 ... 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤 📝🔍 https://t.me/joinchat/AAAAAD0VAZd23pFbq5w3KA 🌐 عضویت در پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/tanhatarinmonji 🌐 عضویت در پیام رسان سروش : http://sapp.ir/tanhatarinmonji
✔️ کرامتی بسیار زیبا از یازدهمین ستاره ی امامت حضرت امام حسن علیه السلام به روایت مخالفین 〰〰〰〰🖌▪️🖌 ✨در زمان حكومت معتمد عبّاسى به جهت نيامدن باران ، خشكسالى شد و همه جا را قحطى فرا گرفت ، از اين رو خليفه عباسي دستور داد مردم سه روز براي طلب بيرون بيايند [تا رحمت الهى نازل گردد ، مردم سه روز از باران درخواست كردند] اما بارانی نيامد. پس از ، ✝ به همراه يكى از راهبان خود [براي طلب باران] بيرون آمدند ، همين كه راهب دستش را به سوي آسمان دراز ميكرد، دانه درشت می‌باريد؛ روز دوم نيز به همين منوال گذشت؛ در نتيجه اين كار راهب، بعضي از مسلمان هاى [ظاهر بين و] جاهل [نسبت به حقانيت دين اسلام] به شك افتادند و بعضي از برگشتند، اين مساله براي خليفه گران تمام شد از اين رو فورا دستور داد تا امام عليه السلام را احضار نمايند، هنگامى كه حضرت نزد خليفه آمد، معتمد گفت : امّت جدّت را قبل از اينكه هلاك شوند، درياب. امام عليه السلام ، فرمود: فردا مسيحيان براى آمدن باران بيرون ميآيند، و به حول و قوّه الهى ، شكّ و ترديد را از دل مردم بيرون خواهم كرد و با خليفه عباسي پيرامون نمودن اصحابش [شيعيان در بند] صحبت كرد، خليفه نيز آنان را آزاد كرد. بار ديگر مسيحيان برای طلب باران بيرون آمدند ، راهب به همراه مسيحيان دستش را به سمت آسمان بلند كرد، آسمان ابري شد؛ در اين هنگام (عليه السلام) فرمود: آنچه كه در دست راهب است از او بگيريد، ناگهان همه ديدند در دست او قطعه انسانى است، امام آن را از دست او گرفتند و به راهب دستور دادند اكنون طلب باران كن؛ راهب دستش را بالا برد، ابرها كنار رفت و تابيد. مردم از اين ماجرا تعجب كردند ، خليفه عباسى از عليه السلام پرسيد اي ابا محمد ! ماجراي اين استخوان چيست؟ امام عليه السلام فرمود: اين استخوان يكى از پيغمبران الهى است كه اين راهب از بعضي از قبرها به دست آورده بود، و هر وقت استخوان پيامبری را در زير آسمان آشكار كنند حتما باران ميبارد. آن قطعه استخوان را آزمايش كردند، ديدند همان گونه است كه فرموده است و شك و ترديد از مردم برداشته شد و حضرت به منزل خود بازگشتند. 〰〰〰〰🖌▪️🖌 📚الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 600، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.ح ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌐 ... 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤 📝🔍 https://t.me/joinchat/AAAAAD0VAZd23pFbq5w3KA 🌐 عضویت در پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/tanhatarinmonji 🌐 عضویت در پیام رسان سروش : http://sapp.ir/tanhatarinmonji
[16] ✔️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از چه بود؟؟ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. 〰〰▪️〰〰〰〰〰 برای یافتن پاسخ به این سوال، بهترین و دقیق‌ترین جواب ، جستجو در منابع تاریخی و روایی و یافتن پاسخ از لسان مبارک خود آن حضرت است؛ ☑️ با پیگیری دقیق این مباحث درخواهید یافت، علت خروج آن حضرت با لعین تا سرحد شهادت بوده است؛ و به هیچ عنوان خروج حضرتش برخلاف برخی ادعاها ، مانند ادعای امثال آقای صالحی نجف آبادی در کتاب <شهید جاوید> به جهت تشکیل حکومت نبوده و قیام بالسیف بدین معنا نفرموده‌اند؛ 👈 شأن امام هدایتگری است و حکومت و این مسائل اهمیتی در مقابل «هدایت» که هدف اولیاء الهی است، ندارد. 〰〰〰〰〰〰 ✍..امام همه راههای هدایت و ارشاد به راه راست را به کار بردند تا از نمایند؛ امام با انواع روشها قصد اصلاح و هدایت سپاه اموی را داشتند ولی آنها از جمله عمر سعد، امتناع و استکبار ورزیدند؛ ⬅️عمر بن سعد با بیشرمی تمام در صبح روز دهم، به حالت غرور ایستاد و تیر را به سوی خیمه‌های حسینی پرتاب کرد و گفت: ❌ نزد امیر شهادت دهید که من اولین کسی بودم که تیر انداختم. (اللهوف فی قتلی الطفوف۴۲- تاریخ طبری ۳۳/۴- کامل ابن اثیر۲۸۹/۳) 👈👈 بعد از آن تیرها چون از سوی سپاه اموی به سوی امام حسین علیه السلام سرازیر شد. 👈👈 امام علیه‌السلام تا زمانی که راهی بهتر سراغ داشتند، از جنگ و خونریزی خودداری فرمودند. لذا بارها به اصحاب خود فرمودند: ⬅️ من اکراه دارم که جنگ را با ایشان آغاز کنم. اما زمانی که تیر را همچون باران به سوی سپاهش روانه ساختند تا جایی که حتی بر طناب خیمه‌ها تیر نشست، اذن جنگ به اصحاب خود دادند و فرمودند: ⬅️ خداوند شما را رحمت کند! به سوی مرگی که است، برخیزید که این تیرها، پیکهای این گروه به سوی شماست. (اللهوف فی قتلی الطفوف۴۲) _ نتیجه: به سفیر سالار شهیدان جناب مسلم بن عقیل بنگرید! اگر مسلم به امر امام، در پی حکومت بود، بی‌شک آن هنگام که در خانه هانی شرایط برای ابن‌زیاد فراهم شد، او را از پشت مورد حمله قرار می‌داد و امت و اسلام را از شر او راحت می‌ساخت! و زمینه را برای به دست گرفتن حکومت برای امام هموار می‌نمود، اما او به جهت ایمان و عقیده‌اش و به سبب تربیت علوی، حمله ناجوانمردانه را با ایمان مهار نمود؛ این کلام امیرالمومنین او را از این عمل بازداشت:: ⬅️ ایمان، مانع حمله ناجوانمردانه است ؛ مومن به ناحق(از پشت) حمله نمی‌کند. 👈 این است سیرهء اهل بیت علیهم‌السلام، امامان هیچ‌گاه برای گرفتن مسند خلافت ظاهری ، که حق الهی ایشان است، به زور متوسل نمی‌شوند و با جنگیدن تشکیل‌حکومت نمی‌دهند؛ علت را می‌توان در این کلام نورانی و بسیار عمیق امیرالمومنین علی علیه السلام یافت که فرمود: خوارج ، نتیجه فتوحات بی‌رویه‌اند. از این رو است که می‌بینیم امام حسین علیه‌السلام می‌فرمایند: 👈 برای سامان بخشیدن در امت جدم کرده‌ام (=از وطن خود خارج شدم) ؛ برای آنکه امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیرهء و عمل کنم. 👈 این است سیرهء جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدرش امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهماالسلام. ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌐 ... 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤 📝🔍 https://t.me/joinchat/AAAAAD0VAZd23pFbq5w3KA
✔️ کرامتی بسیار زیبا از یازدهمین ستارهء امامت حضرت امام حسن علیه السلام به روایت مخالفین 〰〰〰〰▪️💠▪️🔍 در زمان حكومت معتمد عبّاسى به جهت نيامدن باران ، خشكسالى شد و همه جا را قحطى فرا گرفت ، از اين رو خليفه عباسي دستور داد مردم سه روز براي طلب بيرون بيايند [تا رحمت الهى نازل گردد ، مردم سه روز از باران درخواست كردند] اما بارانی نيامد. پس از ، ✝ به همراه يكى از راهبان خود [براي طلب باران] بيرون آمدند ، همين كه راهب دستش را به سوي آسمان دراز ميكرد، دانه درشت می‌باريد؛ روز دوم نيز به همين منوال گذشت؛ در نتيجه اين كار راهب، بعضي از مسلمان هاى [ظاهر بين و] جاهل [نسبت به حقانيت دين اسلام] به شك افتادند و بعضي از برگشتند، اين مساله براي خليفه گران تمام شد از اين رو فورا دستور داد تا امام عليه السلام را احضار نمايند، هنگامى كه حضرت نزد خليفه آمد، معتمد گفت : امّت جدّت را قبل از اينكه هلاك شوند، درياب. امام عليه السلام ، فرمود: فردا مسيحيان براى آمدن باران بيرون ميآيند، و به حول و قوّه الهى ، شكّ و ترديد را از دل مردم بيرون خواهم كرد و با خليفه عباسي پيرامون نمودن اصحابش [شيعيان در بند] صحبت كرد، خليفه نيز آنان را آزاد كرد. بار ديگر مسيحيان برای طلب باران بيرون آمدند ، راهب به همراه مسيحيان دستش را به سمت آسمان بلند كرد، آسمان ابري شد؛ در اين هنگام (عليه السلام) فرمود: آنچه كه در دست راهب است از او بگيريد، ناگهان همه ديدند در دست او قطعه انسانى است، امام آن را از دست او گرفتند و به راهب دستور دادند اكنون طلب باران كن؛ راهب دستش را بالا برد، ابرها كنار رفت و تابيد. مردم از اين ماجرا تعجب كردند ، خليفه عباسى از عليه السلام پرسيد اي ابا محمد ! ماجراي اين استخوان چيست؟ امام عليه السلام فرمود: اين استخوان يكى از پيغمبران الهى است كه اين راهب از بعضي از قبرها به دست آورده بود، و هر وقت استخوان پيامبری را در زير آسمان آشكار كنند حتما باران ميبارد. آن قطعه استخوان را آزمايش كردند، ديدند همان گونه است كه فرموده است و شك و ترديد از مردم برداشته شد و حضرت به منزل خود بازگشتند. 〰〰〰〰▪️💠▪️🔍 📚الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 600، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.ح ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌐 ... 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤 📝🔍 https://t.me/joinchat/AAAAAD0VAZd23pFbq5w3KA 🌐 عضویت در پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/tanhatarinmonji 🌐 عضویت در پیام رسان سروش : http://sapp.ir/tanhatarinmonji اینستاگرام : http://instagram.com/tanhatarinmonjigroup
✔️ کرامتی بسیار زیبا از یازدهمین ستاره ی امامت حضرت امام حسن علیه السلام به روایت مخالفین 〰〰〰〰🖌▪️🖌 ✨در زمان حكومت معتمد عبّاسى به جهت نيامدن باران ، خشكسالى شد و همه جا را قحطى فرا گرفت ، از اين رو خليفه عباسي دستور داد مردم سه روز براي طلب بيرون بيايند [تا رحمت الهى نازل گردد ، مردم سه روز از باران درخواست كردند] اما بارانی نيامد. پس از ، ✝ به همراه يكى از راهبان خود [براي طلب باران] بيرون آمدند ، همين كه راهب دستش را به سوي آسمان دراز ميكرد، دانه درشت می‌باريد؛ روز دوم نيز به همين منوال گذشت؛ در نتيجه اين كار راهب، بعضي از مسلمان هاى [ظاهر بين و] جاهل [نسبت به حقانيت دين اسلام] به شك افتادند و بعضي از برگشتند، اين مساله براي خليفه گران تمام شد از اين رو فورا دستور داد تا امام عليه السلام را احضار نمايند، هنگامى كه حضرت نزد خليفه آمد، معتمد گفت : امّت جدّت را قبل از اينكه هلاك شوند، درياب. امام عليه السلام ، فرمود: فردا مسيحيان براى آمدن باران بيرون ميآيند، و به حول و قوّه الهى ، شكّ و ترديد را از دل مردم بيرون خواهم كرد و با خليفه عباسي پيرامون نمودن اصحابش [شيعيان در بند] صحبت كرد، خليفه نيز آنان را آزاد كرد. بار ديگر مسيحيان برای طلب باران بيرون آمدند ، راهب به همراه مسيحيان دستش را به سمت آسمان بلند كرد، آسمان ابري شد؛ در اين هنگام (عليه السلام) فرمود: آنچه كه در دست راهب است از او بگيريد، ناگهان همه ديدند در دست او قطعه انسانى است، امام آن را از دست او گرفتند و به راهب دستور دادند اكنون طلب باران كن؛ راهب دستش را بالا برد، ابرها كنار رفت و تابيد. مردم از اين ماجرا تعجب كردند ، خليفه عباسى از عليه السلام پرسيد اي ابا محمد ! ماجراي اين استخوان چيست؟ امام عليه السلام فرمود: اين استخوان يكى از پيغمبران الهى است كه اين راهب از بعضي از قبرها به دست آورده بود، و هر وقت استخوان پيامبری را در زير آسمان آشكار كنند حتما باران ميبارد. آن قطعه استخوان را آزمايش كردند، ديدند همان گونه است كه فرموده است و شك و ترديد از مردم برداشته شد و حضرت به منزل خود بازگشتند. 〰〰〰〰🖌▪️🖌 📚الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 600، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.ح ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌐 ... 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤 📝🔍 https://t.me/joinchat/AAAAAD0VAZd23pFbq5w3KA 🌐 عضویت در پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/tanhatarinmonji 🌐 عضویت در پیام رسان سروش : http://sapp.ir/tanhatarinmonji اینستاگرام : http://instagram.com/tanhatarinmonjigroup
✔️ کرامتی بسیار زیبا از یازدهمین ستارهء امامت حضرت امام حسن علیه السلام به روایت مخالفین 〰〰〰〰▪️💠▪️🔍 در زمان حكومت معتمد عبّاسى به جهت نيامدن باران ، خشكسالى شد و همه جا را قحطى فرا گرفت ، از اين رو خليفه عباسي دستور داد مردم سه روز براي طلب بيرون بيايند [تا رحمت الهى نازل گردد ، مردم سه روز از باران درخواست كردند] اما بارانی نيامد. پس از ، ✝ به همراه يكى از راهبان خود [براي طلب باران] بيرون آمدند ، همين كه راهب دستش را به سوي آسمان دراز ميكرد، دانه درشت می‌باريد؛ روز دوم نيز به همين منوال گذشت؛ در نتيجه اين كار راهب، بعضي از مسلمان هاى [ظاهر بين و] جاهل [نسبت به حقانيت دين اسلام] به شك افتادند و بعضي از برگشتند، اين مساله براي خليفه گران تمام شد از اين رو فورا دستور داد تا امام عليه السلام را احضار نمايند، هنگامى كه حضرت نزد خليفه آمد، معتمد گفت : امّت جدّت را قبل از اينكه هلاك شوند، درياب. امام عليه السلام ، فرمود: فردا مسيحيان براى آمدن باران بيرون ميآيند، و به حول و قوّه الهى ، شكّ و ترديد را از دل مردم بيرون خواهم كرد و با خليفه عباسي پيرامون نمودن اصحابش [شيعيان در بند] صحبت كرد، خليفه نيز آنان را آزاد كرد. بار ديگر مسيحيان برای طلب باران بيرون آمدند ، راهب به همراه مسيحيان دستش را به سمت آسمان بلند كرد، آسمان ابري شد؛ در اين هنگام (عليه السلام) فرمود: آنچه كه در دست راهب است از او بگيريد، ناگهان همه ديدند در دست او قطعه انسانى است، امام آن را از دست او گرفتند و به راهب دستور دادند اكنون طلب باران كن؛ راهب دستش را بالا برد، ابرها كنار رفت و تابيد. مردم از اين ماجرا تعجب كردند ، خليفه عباسى از عليه السلام پرسيد اي ابا محمد ! ماجراي اين استخوان چيست؟ امام عليه السلام فرمود: اين استخوان يكى از پيغمبران الهى است كه اين راهب از بعضي از قبرها به دست آورده بود، و هر وقت استخوان پيامبری را در زير آسمان آشكار كنند حتما باران ميبارد. آن قطعه استخوان را آزمايش كردند، ديدند همان گونه است كه فرموده است و شك و ترديد از مردم برداشته شد و حضرت به منزل خود بازگشتند. 〰〰〰〰▪️💠▪️🔍 📚الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 600، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.ح ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌐 ... 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤 📝🔍 https://t.me/joinchat/AAAAAD0VAZd23pFbq5w3KA 🌐 عضویت در پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/tanhatarinmonji 🌐 عضویت در پیام رسان سروش : http://sapp.ir/tanhatarinmonji اینستاگرام : http://instagram.com/tanhatarinmonjigroup
✔️ کرامتی بسیار زیبا از یازدهمین ستاره ی امامت حضرت امام حسن علیه السلام به روایت مخالفین 〰〰〰〰🖌▪️🖌 ✨در زمان حكومت معتمد عبّاسى به جهت نيامدن باران ، خشكسالى شد و همه جا را قحطى فرا گرفت ، از اين رو خليفه عباسي دستور داد مردم سه روز براي طلب بيرون بيايند [تا رحمت الهى نازل گردد ، مردم سه روز از باران درخواست كردند] اما بارانی نيامد. پس از ، ✝ به همراه يكى از راهبان خود [براي طلب باران] بيرون آمدند ، همين كه راهب دستش را به سوي آسمان دراز ميكرد، دانه درشت می‌باريد؛ روز دوم نيز به همين منوال گذشت؛ در نتيجه اين كار راهب، بعضي از مسلمان هاى [ظاهر بين و] جاهل [نسبت به حقانيت دين اسلام] به شك افتادند و بعضي از برگشتند، اين مساله براي خليفه گران تمام شد از اين رو فورا دستور داد تا امام عليه السلام را احضار نمايند، هنگامى كه حضرت نزد خليفه آمد، معتمد گفت : امّت جدّت را قبل از اينكه هلاك شوند، درياب. امام عليه السلام ، فرمود: فردا مسيحيان براى آمدن باران بيرون ميآيند، و به حول و قوّه الهى ، شكّ و ترديد را از دل مردم بيرون خواهم كرد و با خليفه عباسي پيرامون نمودن اصحابش [شيعيان در بند] صحبت كرد، خليفه نيز آنان را آزاد كرد. بار ديگر مسيحيان برای طلب باران بيرون آمدند ، راهب به همراه مسيحيان دستش را به سمت آسمان بلند كرد، آسمان ابري شد؛ در اين هنگام (عليه السلام) فرمود: آنچه كه در دست راهب است از او بگيريد، ناگهان همه ديدند در دست او قطعه انسانى است، امام آن را از دست او گرفتند و به راهب دستور دادند اكنون طلب باران كن؛ راهب دستش را بالا برد، ابرها كنار رفت و تابيد. مردم از اين ماجرا تعجب كردند ، خليفه عباسى از عليه السلام پرسيد اي ابا محمد ! ماجراي اين استخوان چيست؟ امام عليه السلام فرمود: اين استخوان يكى از پيغمبران الهى است كه اين راهب از بعضي از قبرها به دست آورده بود، و هر وقت استخوان پيامبری را در زير آسمان آشكار كنند حتما باران ميبارد. آن قطعه استخوان را آزمايش كردند، ديدند همان گونه است كه فرموده است و شك و ترديد از مردم برداشته شد و حضرت به منزل خود بازگشتند. 〰〰〰〰🖌▪️🖌 📚الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 600، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.ح ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌐 ... 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤 📝🔍 https://t.me/joinchat/AAAAAD0VAZd23pFbq5w3KA 🌐 عضویت در پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/tanhatarinmonji 🌐 عضویت در پیام رسان سروش : http://sapp.ir/tanhatarinmonji اینستاگرام : http://instagram.com/tanhatarinmonjigroup