eitaa logo
شیخ طناز و استاد شکمپرور
307 دنبال‌کننده
119 عکس
44 ویدیو
1 فایل
حکیم طنّاز و استادشکم پرور دو شخصیت خیالی اند که بازبانی طنز،جدی، نکات،نصایح و حکمت هایی الهی و شیطانی را به مخاطب پیشنهاد می کنند. نویسنده قصد جسارت وتوهین به شخصی را نداشته و با استفاده ازابزارهنر، رسالت انسانی والهی خودرا انجام می دهد ادمین @tannazee
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 استفتاء ✍سلام علیکم لطفا از اساتید محترم بپرسید برای تعجیل در فرج آقا امام زمان چه عملی انجام دهیم؟ ✅استاد شکمپرور: دعای عهد را با دقت بخوانید،آخر دعا، سه مرتبه ضربه روی پای راست به نحوی باشد که پایتان سرخ و کبود شود. اگر افاقه نکرد پای چپ را هم محکمتر بزنید و جوری گریبان بچاکانید که دلها کباب شود. وجود سیستم صوتی قوی و فریاد و صبحه در فرازهایی از دعا نیز اثر خاص دارد. تا می توانید در گروه هایی که هستید از مردم بخواهید برای تعجیل فرج‌ دعا بکنند. حتی پشت شیشه ماشین، مغازه ، دفتر و .. هم کاغذ بزنید که برای فرج دعا کنند و فلان ذکر و دعا و سوره را بخوانند.... انشالله حضرت میاد... ✅پاسخ استاد طناز: آیینه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب کن تو خانه سپس میهمان طلب دعا، ذکر، صلوات، عهد، یاسین، ندبه و ... خوب است اما کافی نیست. مراقب باشید با این اعمال ظاهری از خودسازی، تهذیب نفس و ترک گناه غافل نشوید. بعضیها هزار غلط را می کنند، بعد به تعجیل فرج که می رسد، می خواهند با چند صلوات و دعا کار را حل کنند. تو آدم بشو کار درست می شود. https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
📣 الله اکبر 📣 🚩استاد شکمپرور به سیم آخر زد ✍عصر امروز حضرت استاد همزمان با تناول سیراب شیردان عصرانه مشغول استماع سخنرانی سید حسن نصرالله بودند که بعد از سخنرانی ایشان با عصبانیت کاسه را به دیوار پرت نمودند. جمله مریدان که حاج و واج از رفتار استاد بودند علت را جویا شدند. استاد فرمودند: این چه حرفهایی بود؟ ما منتظر اعلام جهاد و جنگ بودیم. ما منتظر شروع حملات موشکی بودیم. ما دوست داشتیم سید دست روی دکمه ببرد و همزمان حزب الله آتش افروزی کند. ما دوست داشتیم حداقل یک ناو را بزنند. ما دوست داشتیم .... در این حین فرزند کوچک یکی از مریدان که همراه پدر به ضیافت استاد آمده بود با طنازی خاصی گفت: سید به انتظار و دوست داشتن شما کاری ندارد، او از کف میدان می داند چه بگوید شما هم سیرابت را بخور. این جمله همان و بهم ریختن مجلس همان، جملگی مشغول نجات کودک از دست حلقه اول مریدان بودیم که چون سربازان اسرائیلی به جان کودک فلسطینی افتاده باشند. مریدی از گوشه اتاق فریاد زد الولد سر ابیه، پسر حرف پدر را می زند پس پدرش را هم بزنید. آن یکی خطاب به پدرش فریاد برآورد که این اثر لقمه حرامیست که به این بچه داده ای و دیگری به خاطر این تربیت بد، پدر را سرزنش کرد تا جایی که خود پدر کمربند از تمبان مبارک درآورد و پیش از همه به جان پسر افتاد، خدا را شکر شلوار گشاد بود و از کمر افتاد و شورت ماماندوز پدر، نمایان گشت و جملگی جمع را خنده فراگرفت و لاجرم لحظاتی آتش بس ایجاد گشت. آنگاه استاد شکمپرور همه را فراخواند و امر کرد به مریدان برسانید قصد ایجاد حزب الله جدیدی در خور شأنمان در لبنان هستیم. به مریدان بگویید اگر توان کار دارند کاندیدا شوند تا کسی را در لبنان بگماریم و آنچه باب میل ماست در آنجا اجرا نماید. از باب مسائل مالی هم مشکلی نیست فعلا از محل جوجوهات پرداخت می کنیم. https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
📚استفتائات ✍سلام شبتان بخیر بنده جوانی ۲۹ ساله هستم که تا الان مبتلا به خیلی از گناهان و مفاسد بوده و الان ازدواج و توبه کرده به کار و زندگی چسبیده ام. آیا خدا مرا بخشیده؟ ✅پاسخ استاد شکم پرور: خوشابه حالت خوشا به سعادتت آفرین بر تو . احسنت بر تو حتما خدا بخشیده است . خدا تواب است خدا رحمان است..... در فلان روز، فلان دعا و نماز را بخوانید تمام است.... حتما به جلسات سیر و سلوک ما بیا و حواست باشد اگر احسان علیخانی برنامه ماه عسل راه انداخت اسم بنویس و برو تا الگوی همگان باشی. در آنجا هم جای خالکوبی و زخم و زیل هایت را نشان بده تا جوانان بگرخند و کفبر شوند‌. ✅پاسخ شیخ طناز: سلام علیکم خداوند تواب است و برای توبه هم شرایطی گذاشته از جمله ترک گناه، پشیمانی از گذشته، جبران در آینده و ریاضت دادن نفس به عبادات و ریاضات شرعی تا لذت آن گناهان از تن برود و بدن از حرام پاک شود. عزیز دل ببینید علت توبه چیست؟ چه بسا انسان، دیگر حال گناه ندارد، سن و سالش از خیلی از گناهان گذشته یا موقعیت گناه را دیگر ندارد، حرف از توبه می زند اما سراغ هواپرستی های جدید می رود. اگر واقعا از گذشته خود توبه نمودید الان در چه حالید؟ توبه از شهوت بعد از ازدواج هنر نیست مهم این است که بازی نفس و شیطان را نخورید. الان حالتان چطور است؟ اسیر دنیا، تفاخر، تکاثر، مال اندوزی و شهرت طلبی شده اید یا واقعا می خواهید الهی شوید؟ اگر مصمم بر الهی شدن هستید، پاشنه ها را بکشید و با نفس و شیطان مبارزه کنید. اگر دیروز سبب گمراهی کسی بودید، امروز اسباب هدایت شوید. اگر دیروز آبرویی ریختید امروز آبرویی بخرید، اگر دلی شکستید دلی بدست آورید، اگر .... به صرف چند استغفار و خدا تواب است و فلان و بهمان توبه حاصل نمی شود... پاشنه ها را بکشید.... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
📣 خبر فوری 📣 ✍در پی سخنرانی دور از انتظار و دوست نداشتنی استاد شکمپرور، توسط سید حسن نصرالله(نکته ادبی: دقت کنید، فاعل متاخر از مفعول به، آمده است)، حضرت استاد در حکمی آقای میرزای شکمدوست را به عنوان فرمانده حزب الله جدید( نکته ادبی: دقت کنید، «جدید» صفت برای «حزب الله» است نه مضاف الیه برای فرمانده) منصوب فرمودند. 🥼🫔قابل ذکر است استاد شکمدوست بعد از این انتصاب، جهت آشنایی با فرهنگ لبنانی و ایجاد محبوبیت، از روبروی پاساژ قدس یکدست کت شلوار لبنانی راه راه طوسی( نکته بلاغی: بابت تتابع اضافات پیش آمده پوزش می طلبیم) خریده و برای وعده های غذایی، شاورما و بعلبکی انتخاب کرده و در رستورانهای لبنانی ( لیالی لبنان، مطعم بیروتی) به صرف غذا مشغول می باشند. 🔸در خبرهای بعدی، فعالیت های استاد شکمدوست اطلاعرسانی خواهد شد. https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
🌼اظهار لطف و دعای خیر استاد طنّاز نسبت به حجت الاسلام شیخ علی خمینی نوه برومند حضرت امام خمینی (ره): ✍️حضرت استاد پس از استماع سخنرانی حکیمانه ایشان که در شامگاه یکشنبه 14 آبان از شبکه 1 سیما پخش شد ،با خرسندی خطاب به حضّار فرمودند: ازصدا و سیما ممنونیم که صدا و تصویر این یادگار حکیم امام خمینی ( ره) را هم پخش نمودند. مردم باید با ایشان بیشتر آشنا شوند این یکی از راه های مهم ایجابی در رسوا و شفاف سازی آنهاییست که نام امام و بیت امام را یدک می کشند و جز دردسر هم چیزی برای امام و انقلاب ندارند. معظم له در پایان به همگان توصیه نمودند سخنرانی ایشان را مجدد استماع نموده و ایشان را در لیست 40 نفره مومنین در قنوت نماز شب قرار دهید. 🔸قابل ذکر است معظم له در طول استماع دائما زیر لب خطاب به ایشان می فرمودند: «جیگرتو بخورم» https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا🤲 🕌مجلس ترحیم بی سر و صدا رفت و یک گوشه مجلس نشست اما هر چه کرد نتواست از چشمان زاغی شیخ شکم پرور پنهان شود؛ نگاهی تحقیر آمیز که از صدتا فحش هم بدتر بود. مجلس ترحیم حاج رضا یکی از مومنین اهل محل بود. از قضا شیخ طنّاز هم دقایقی بعد وارد مجلس شده؛ همان پائین ترها کنار علی آقا نشست و خیلی هم علی را گرم گرفت... همچنان شیخ شکمپرور زاغ سیاه آنها را چوپ می زد و هر از گاهی که با یکی از مریدان چشم در چشم می گشت، به پائین مجلس اشاره تحقیرآمیز می کرد. بعد ختم الرحمن، شیخ راه خروج پیش گرفت و در گذر از کنار علی آقا به کنایه به مریدان گفت : عجب هوا گرم است ما هم از این پس جین آستین کوتاه بپوشیم. علی عرق خجالتی ریخت و سر به زیر انداخت. شیخ طناز که شاهد ماجرا بود با علی گرم تر گرفت. 🛣در مسیر خانه شیخ طنّاز همراه علی و دو سه تا از مریدان که از همراهی علی حرصشان گرفته بود راهی منزل شدند. علی چند وقتیست که از حلقه مریدان شیخ شکمپرور بیرون زده و در حلقه مریدان استاد طنّاز در آمده. مریدان به خاطر تیپ و قیافه علی و بوی سیگاری که همیشه همراهش بود از او فاصله می گرفتند و با نگاهشان جانمازها را در دل خون علی آب می کشیدند. 🏡منزل شیخ طنّاز استاد سراغ آلبوم عکس هایش رفت، روی آلبوم نوشته بود: «آلبوم عبرت» با ذوق همراه با حسرت؛ عکس هایش با حاج رضا در جبهه را به مریدان نشان می داد. مریدان از دیگر افراد داخل عکس هم می پرسیدند؛ استاد تنها با ذکر نام کوچک افراد؛ خاطراتی را بیان فرمود: از سمت راست: حمید خیلی خوش صدا بود مداحی می کرد. حاج رضا خدا بیامرز استاد خدمت های یواشکی به رزمنده ها بود. محمد حسن عشق مستحبات بود زیر توپ و خمپاره هم نافله هایش ترک نمی شد. رضا استاد اخلاق عملی جمع بود کسی در حضور او جرات غیبت و شوخی چیز دار نداشت. حیدر، عشق شهادت بود و خدارو شکر به آرزویش رسید. نماز شب های غلامعلی معروف بود، در قنوتش ابوحمزه می خواند و اشک می ریخت... این هم رسوای عالم ( خودشان را می گفتند) روسیاه دنیا و آخرت. استاد آلبوم را کنار گذاشته، سکوت کرد. یکی از مریدان پرسید: استاد الان از اینها خبری دارید؟ استاد خیلی ضایع حرف را عوض کرد و با آهی دعا فرمود: خدا عاقبت همه ما را به خیر بکند، از جا بلند شد و سمت حیاط رفت. محمدرضا پسر کوچیکِهِ استاد که ید طولایی در فضولی داشت آلبوم را جلو کشید و افراد داخل عکس را شروع به معرفی کرد: از سمت چپ: پدر عزیزم. بعدی: غلامعلی یا آقا ناصر امروز، مشغول آپارتمان سازی در ترکیه هستن هر از گاهی هم اسپانسر کنسرت های فلان و فلان میشن. حیدر جانباز بود؛ پدرم خیلی باهاش انس داشت چند سال پیش شهید شد. رضا پناهنده کانادا شده میگن توی شرکت نفت جاسوسی می کرده. محمدحسن رو همه میشناسید دست راست فلانی توی فتنه 88 بود اگه گفتین؟ ( صدای وای وای و آخ آخ جمع مریدان بالا رفت) حاج رضا که امروز مراسم ترحیمشان بودیم، اول معلم شد، بعدش چند ماه نماینده مجلس بود، حمید هم استودیو داره آهنگسازی و خوانندگی می کنه؛ رضا قبل رفتن کانادا، واسه آخر شب عروسی پسرش، حمید برده بود. کیلیپ هاش بیرون اومد خیلی هم سر و صدا کرد... ( استاد وارد اتاق می شود) : از خدا عاقبت بخیری بخواهید، گیر آستین کوتاه و پیراهن تو یا روی شلوار کسی نباشید. خیلی ها یه زمانی به جا پیراهن، مانتو می پوشیدن ولی الان... . خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر بکند..... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
📣 خبر فوری 📣 🚐استاد شکمدوست راهی بیمارستان شد... طبق گفته شاهدان عینی، استاد شکمدوست، نماینده شیخ شکمپرور و فرمانده حزب الله جدید، بعد صرف مقادیر زیادی شاورما و بعلبکی، دچار شکمروش شده و به جای اعزام به لبنان، به بیمارستان فرقانی عزیمت نمود. ✈️پیش از این، قرار بود،پس از بیعت مطاعم لبنانی در ایران با استاد شکمدوست، جمعی از معترضین به سکوت نظام ایران در برابر وحشی گری صهیونیستها، همراه استاد، کت لبنانی پوشیده، جهت جهاد کردن، راهی جنوب لبنان شوند. 🔸اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
📚 استفتاء 📚 🔸سلام علیکم لطفا از اساتید حکم اپیلاسیون برای آقایان را بپرسید. ✅پاسخ استاد شکمپرور: حرام است آقا حرام. ما انقلاب کردیم که از شر این فرهنگ غلط غربی و طاغوتی رها شویم. امام از قبل از انقلاب مخالف این کار بود فتاوا و سخنرانی های ایشان هست. این کار مایه بدبختی و ذلت مردم ماست. این کار و این فکر از هرکسی می خواهد باشد چه مرد و چه زن حرام ابدیست. کاپیتولاسیون را امریکایی ها به خورد شاه ملعون دادند. هیچ‌کس حق کاپیتولاسیون ندارد. ✅پاسخ استاد طناز: بر اساس نظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی: اپیلاسیون موهای زائد اشکال ندارد ولی در مورد عورتین تنها توسط خود شخص یا همسرش مجاز است و اگر دیگری انجام دهد مرتکب کار حرامی شده است و درآمد حاصل از آن نیز حرام است. منبع و مطالعه بیشتر https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
📣 استاد شکمپرور کاندیدای مجلس شد📣 ✍شرح ماوقع: بعد صرف ناهار جمله مریدان گرد استاد حلقه زده و استاد شکمپرور که سنگین و با وقار در میان مریدان نشسته بود و جملگی اخبار ساعت ۱۴ می دیدند که میگفت: تا پایان مهلت ثبتنام انتخابات مجلس تنها ۲ساعت باقیست. شیخ ناگهان تکانی خورد و گفت: _ وقت آن است که برخیزم. مریدی گفت: چه کاریه حالا نشستیم دورهم. شیخ : زین پس نشستن جایز نیست مرید: خب میخابیم مثل سابق شیخ: باید برخیزم برای نمایندگی خلق مریدی به قبایش آویخت: مگه درخواستی از خلایق آمده شیخ: این تکلیف است که مرا بلند میکند. مرید: مگر انسان چندبار به تکلیف می رسه؟ شیخ: منظور دستگیری از خلق است مرید: برای خلق دستگیره ای نمانده از بس دستگیری شده. مگر جای دیگری از خلایق را دستگیره کنید. شیخ نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت و راه افتاد.. و اینگونه بود که جمله مریدان پاشنه ها کشیده سمت مجلس لخ لخ کنان راه افتادند. جوانکی تازه مرید شده برای افزایش حرارت جمع فریاد برآورد: _شیخ به مجلس می رود همچون مدرس می رود. و جملگی مریدان تکرار می فرمودند. _ حی علی خیر العمل شکمپرور مرد عمل _توکلت علی الله شکمپرور بسم الله و آن شد که خواهد شد.... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
🏣 تشکیل ستاد انتخاباتی 🏣 ✍شرح ما وقع.... 🔸بعد اعلام حضور استاد شکمپرور در عرصه خطیر و مقدس نمایندگی خلق الله، جمعی از مریدان ایشان، آب از دهان آویزان گرد استاد حلقه زده هر کدام دل را صابون گلنار مالیده که عضو ستاد خواهندشد و جان فشانی ها کنند. لکن استاد با فراست تر از این حرفهاست که جمعی گری گوری را عهده دار امری به این مهمی قرار دهد. زین سبب دست در گریبان چاکانده، فهرستی از مریدان خود از سراسر کشور را به درآورد: در این لیست بسی افراد گمنام و بی دست و پا دیده شده که صیحه مریدان را شامل شد: شهرام از جزایر، بابک از زنجان، محمود از پایانه خاوران، مهدی از رفسنجان، حسین از فریدونکنار، اکبر از طبرستان، غلام از کرباس سرای سفلی و... . هر چه مریدان دست و پا زدند تا استاد را منصرف از قبول حمایت و همراهی لیستش کنند، گوشش بدهکار نبود و شکوه و گلایه مریدان را به قسمتی از بخش چپش حواله می کرد. زین سبب بود که مریدان به حواله استاد خشنود گشتند همچون خریداران خودرو به حواله های پراید سایپا در سامانه یکپارچه... و آن شد که خواهد شد... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
📣 خبرفوری 📣 🚕استاد شکمدوست فرمانده حزب الله جدید عازم جنوب لبنان گشت.. 🔭 تشریح خبر: ✍استاد شکمدوست که به حکم مستقیم استاد شکمپرور به فرماندهی حزب الله جدید لبنان منصوب گردیده، همراه با جمعی از مریدان از میدان ۷۲تن قم با تعدادی سواری ماکسیم راهی مرز لبنان گشتند. این جمع مجاهد که از سکوت نظام ایران در قبال جنایات صهیونیست به تنگ آمده بودند، اقدام به جهاد نموده و به انواع سلاح های سرد و گرم( تیزی، لانچیکوف، تفنگ بادی کالیبر ۴.۵، تسبیح ۱۰۰ تایی دانه درشت) مجهز گشتند. مجاهدین فوق پس از استقرار در مرز غزه به علت کمبود آب و غذا در شرایط وخیمی به سر می برند به نحوی که مردم غزه از مجامع جهانی درخواست داشتند تا مرز باز شده و آنها بتوانند از غزه کمی مواد غذایی به مجاهدین برسانند. اخبار واصله متعاقبا اطلاعرسانی خواهد شد... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
🎩 نصب منصب صدارت توسط استاد شکمپرور 🎩 🔸شرح ما وقع: ✍بعد از عزل و نصب های فراوان، استاد شکمپرور، که طولش دراز باد، دریافت جمله مریدان از او رنجیده و ترک حلقه نمودند. زین باب، فراخوانی اس ام اس نمود که یاران جمع شوید قصد نصب منصب صدارت دارم. مریدان رنجور با اکراه حلقه ای تشکیل و استاد را چون نگین در بر گرفتند، استاد: امروز برای امور انتخابات از بین شما نوگلان باید قرعه ای زد، تا کسی بار امانت بر دوش نهد. اول امر آیا کسی هست که قبول امانت ما نماید؟ همگی سر در گریبان برده و خاموش شدند جز جوانکی ۴۰.۵۰ ساله که با لحنی ملوسانه عرضید: ای شیخ من خواهم توانید بار امانت کشید. استاد از زیر عینک نگاهی انداخت و استغفراللهی زمزمه کرد. او که پیش از این شرمش می آمد به این تیپ جوانکان ۴۰.۵۰ ساله، نگاه بیاندازد، این بار از سر تکلیف نگاه عمیقی فرمود و زیر لب گفت: عجب چیزیست برای صدارت انشالله. و او را پیش فراخواند. جمله مریدان را اگر کارد میزدی اوره و یدی هم ازشان در نمی آمد، ترک حلقه بنمودند و عطای صدارت را به لقایش بخشیدند. استاد: بایستی برایم طرح و برنامه انتخاباتی بریزی. خوب بنگر از غرب و شرق، ببین رمز موفقیت روسا و سناتوران چه بوده، گردآور تا اجرا نماییم. جوانک سوگلی که آماده ارائه طرح ها بود، پیشنهاد جذب نخبگان و اهل علم را به استاد عرضه داشت. استاد را از این ظرافت و سرعت خوشامد و پذیرفت. استاد: پس برایمان گعده ای با این قشر هماهنگ کن جوانک ژیگول بر کلام استاد اولین خرده را گرفت که زین پس نگویید گعده، بفرمایید میتینگ انتخاباتی. جوانک خرده دوم را هم تا داغ بود چسبانید: استاد بایستی دست از این شلخته بازی برداشته دستی به سر و رو بکشید، محاسن مبارک به خضاب آتوساN6 بیارایید و کفش شبرو به پا بنشانده، تمبان را کنار و جین و کتان به پا پوشید.... استاد ابتدا از جسارت های جوانک برآشفت اما چه کند که تکلیف است و باید برای خدا زیر بارش برود... و آن شد که خواهد شد... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
🎓 زین پس بفرمایید دکتر شکمپرور 🎓 ✍شرح ما وقع ... 🔸شیخ که عادت به چرت و خارش خشتک پس از وعده ناهار داشت این روزها با تردمیل رفتن و پوشیدن شلوار کتان، ترک عادت کرده که خود موجب امراض روحی در وی شده بود. اما هربار که چشمش به جمال ژیگول( صدراعظم) منور میگشت؛جمله اوالم فراموش گشته و محو کمالات وی می گشت و افسوس که چرا پیش از این بر جمال وی نظر نیفکنده... ژیگول: حضرت استاد معظم شیخ: جان استاد، تو مرا همان فری صدا کن ژیگول: استغفرالله. شأنتان اجل است از بردن نام کوچکتان. جمله دانشگاهیان با القاب شیوخ نامانوس اند زین سبب بایستی برایتان لقبی دانشگاهی برگزینیم شیخ: برگزین برگزین ژیگول: دوستی در یکی از شعب دانشگاه پیغام صوت داغستان دارم، نمی از یم دریای کراماتتان را برایش گفتم، جمله اعضای هیئت علمیشان کف بر شده، شما را به مقام دکترای افتخاری برگزیدند. اگر اجازه دهید مدرکش را قاب کرده اتاق را به زیور نام و تمثالتان بیارایم. شیخ : احسنت بیارای بیارای ژیگول: اگر اجازه فرمایید رحمت را از منشی گری و قربان را از امور اداری برداشته و چند بانوی جوان را به امورات دفتر بگمارم تا خلق الله بدانند که شما را با کار و تلاش بانوان ضدیتی نیست شیخ: بگمار بگمار لکن اول حاضرشان کن تا ارشادشان نموده و آداب محرم نامحرمی و حدود حجاب را گوشزد بنمایم. ژیگول : الساعه. چشم. همین الان. دخترکانی با چادران ملی، عربی و خلیجی وارد گشته و جز کف دستی از جمالشان مشهود نبوده ولی همان یک وجب عالم را بهم میریخت. لکن استاد هرچه تأمل نمود نتوانست به حدود شرعی پوششان ایرادی بگیرد. زین باب با حضورشان موافقت نمود هرچند از سر اکراه به جهت تکلیفی بود که بر دوش می کشید. دخترکان که در همان یک وجب صورت، به قدر یک جریب سرخاب و سفیداب به خود مالانده بودند هر کدام به بهانه ای دور استاد طواف رفته، حاج آقا گویان از استاد پرسش ها کرده و از کمالات استاد بهره ها بردند. ژیگول خطاب به دخترکان: زین پس جناب شیخ را با لقب دکتر خطاب کنید و در تمام سربرگها و نامه ها لفظ دکتر را مقدم بر شیخ و استاد و حاج آقا قرار دهید. شیخ که تا پیش از این، مشتی ریش و پشمی را در حلقه داشت بر گذشته خویش آه و افسوسی کشید که چرا از هدایت این قشر از خلق الله غافل گشته و چطور در قیامت جوابگوی غفلت خود باشد؟ لذا خاصتا برایشان میتینگ اخلاق و احکام برپا نمود و حلقه شان از ریش و پشمی ها به برق و ریملی ها تغییر نمود... و آن شد که خواهد شد... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
🍮قهوه و سان شاین مهمان استاد طناز ☕️ ⏱ ربعی چند به اذان مانده بود و شیخ طنّاز علیرغم اصرار مریدان بر بستن جماعت در منزل ، راه مسجد پپش گرفت و جمله مریدان که به امر شیخ، صندل را بر خود حرام نموده و کفش شبرو با زیره پیو به پا کرده بودند، مغرور و پر ادعا،همراه شیخ راهی مسجد گشتند. از قضا در راه، به کافی شاپی برخورد نمودند که ورود و خروج افرادش، به ناگاه شیخ را میخ کوب نمود و جمله مریدان، ترمزدستی کشیده، قیژی کردند و ایستادند. جوانکانی خوش بر و رو، یکی با گُل و دیگری با عروسک خرس و قلب وارد می گشت و از داخل هم برخی مستانه و حیران خارج می گشتند. و این شیخ بود که آرام و ساکت همواره نظاره گر بود. چون به ساعت نگریست دید هنوز وقت است و جمله مریدان را به صرف قهوه ای یا ساین شاین دعوت نمود. جملگی غرق خجالت بودند که این جا کجا و شیخ کجا... کافه دار که اهل ادب بود، با کمال احترام خدمت شیخ رسید و قصد دستبوسی داشت و دلی پر گلایه که چرا دیگر به ما سر نمیزنی. مریدان تازه پی بردند که شیخ هم آره. برخی زیر لب قصه شیخ صنعان را به بغلی یادآور شده و ابراز نگرانی کرده و همانجا فی المجلس در فضای مجازیشان هشتگ و راه انداختند. اما شیخ همچنان ساکت و آرام فقط نظاره گر بود... برخی مریدان بعد چندی، احساس خطر کرده و از ترس اینکه نکند کسی آنها را در اینجا ببینند به بهانه های مختلف، ترک کافه نموده و راهی مسجد گشتند. اما شیخ طناز همچنان ساکت و آرام فقط نظاره گر بود... جمع که خلوت گشت، الباقی مریدان که عددشان به سه و نیم هم نمی رسید، شاهد اشک های مروایدواری بودند که از گوشه چشمان شیخ جاری بود. وه که چه تفاوت است بین مدعیانی که از ترس چشم مردم ترک مجلسی کرده و شیخی که در آن مکان معلوم الحال اشکش در آمد... از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است. وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است. کافه دار با آن موهای بسته و شلوار پاره پوره اش، انگار سالهاست مرید شیخ باشد؛ دست بر زانو، کنار شیخ نشسته و سر بزیر انداخت و مثل ما که منتظر آماده شدن سان شاین بودیم او در انتظار کلام استاد... اما شیخ همچنان ساکت و آرام فقط نظاره گر بود.... با صدای اذان بادصبای گوشی جمله مریدان، شیخ متوجه گذر زمان گشت و چند جمله ای نه رو به مریدان بل رو به کافه دار، در ازای قهوه هایش فرمود: چه بسیار روایت که وقتی عازم مسجد هستی؛ زیور بیارای، عطری بزن، شانه ای بر سر، جامه ای نظیف بر تن و با شوق همراه با خوف از او، راهی شو. چه بسیار که ما، با جمال و کمال محض چنین نکردیم و این جوانکان برای معشوقکان نباتی خود فراتر از این ها می کنند. حسرت می خورم، عبرت می گیرم، از بندگی خود توبه می کنم، از عبادت، زهد و تهجد خود استغفار می کنم، اینها را می بینیم که برای رضای معشوقشان چه خرج ها می کنند، چه زحمت ها به خود می دهند، چه آرام، با ادب و تواضع حرف می زنند،چه دقیق، سر ساعت به قرار می آیند، چه محبت ها می کنند، چه هدیه ها می دهند و ما که ادعای قرب او را داریم، اینچنین بی ملاحظه رفتار می کنیم.... شیخ این بگفت و راهی مسجد گشت و جمله مریدان که از خودشان، ادعاها و اعمالشان متنفر و متنبه گشته بودند، سر به زیر، شیخ را همراهی نمودندی که زیر لب می فرمود: هر دو عشقبازیست اما این کجا و آن کجا... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
👨‍👩‍👧‍👦اولین میتینگ در دانشگاه پیغام دور سفلی👨‍👩‍👦‍👦 ✍️شرح ماوقع.... 🔸با هماهنگی های جناب ژیگول اولین میتینگ انتخاباتی جناب دکتر شیخ شکم پرور در سالن اجتماعات دانشگاه پیغام دور سفلی برگزار گردید. ژیگول همراه مهلا، شهلا، ساناز و ناناز که از اعضای دفتر شیخ بودند ساعتی قبل وارد سالن گشته و فضا را برای حضور شیخ مهیا بنمودند. شهلا برای میزهای اول آب معدنی و برای مابقی کلمن و لیوان یکبار مصرف قرار داد، مهلا مشغول نصب بنر نام و تصویر شیخ گردید. و ساناز و ناناز در حیرت زیبایی بنر بودند. اندک اندک جمع مستان رسید و صندلی ها پر گشت. جمله مستان بنر را نشان هم داده و می ضحیکیدند. مقدم دانشمند محترم عورة الاسلام جناب آقای دکتر شیخ شکمپرور را گرامی می داریم. ژیگول که تازه پی به عمق فاجعه برده بود عنان از کف بدر برد و نقش بر زمین گشت. شهلا و مهلا هم که مقصر اشتباه تایپی بودند صحنه را ترک گفته و تنها ساناز و ناناز بودند و جماعتی خندان. ژیگول که کمی حالش به جا آمده بود با ورود استاد و ایجاد همهمه و ازدحام جستی زد و خواست بنر را پائین بکشد که از قضا دو طرف بنر به زیر افتاد و وسط آن که محل چاپ واژه مورد نظر بود باقی ماند... به هر صورت استاد در محل جایگاه قرار گرفته جلوس اجلال فرموده و بی معطلی کلام را آغاز فرمودند: دکتر شیخ: آیا وقت آن نرسیده است که ... دانشجویی از میان جمع: نه جانم وقتش رسید خودمون تماس می گیریم. ( سوت و کف جمعیت) دکتر شیخ: اگر شما رخصت انعقاد به نطفه کلام من را می دهید... یاوه گویی از میان جمع: خب اول منعقد می کردی بعد می آمدی دومی: پناه بر خدا... در حضور جمع؟ سومی: گیرم ما رخصت بدیم. تو خودت روت میشه؟ دکتر شیخ فریاد بر آورد: خدا بیامرزد آن کس که .... یاوه گویی از جمع کلام استاد برید : خب حالا چرا داد می زنی؟ توی دلت دعا بکن دیگری افزود : بسپرش دست خدا اگر خواست خودش می آمرزد دیگرگری گفت: اینجور که تو داد میزنی اموات زا به راه می شن قبل اینکه آمرزیده بشن دکتر شیخ دو دست خویش فراز برد و فرود آورد و گفت: خاک بر سر خرتان کنند... و به جستی از رو به زیر آمد و پشت به جماعت کرده و شتابناک از آنان دور شد. و در عقبش شهلا و مهلا، ساناز و ناناز بی عشوه و ناز راه افتادند. بزرگترین فضیلت حاج شیخ دکتر شکمپرور این بود که بیشتر می گفت و کمتر می شنید و گاهی اصلا نمی شنید. و این نشنیدن از سر سهو نبود بلکه وی اساسا نیازی به شنیدن احساس نمی کرد زین سبب بود که میتینگ اول را اینگونه به پایان برد https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
📣 خبرفوری 📣 🔸خبرهای تلخ استاد شکمدوست از جبهه حزب الله جدید: ✍استاد شکمدوست که مدتیست به حکم استاد شکمپرور، به عنوان فرمانده حزب الله جدید لبنان منصوب گردیده، در تماس با ملذذله بیان داشتند: بیش از ۷۰ درصد از نیروهای اعزامی که از ایران با بنده آمده بودند تغییر استراتژی داده و با توجه به ادامه نسل کشی ها، جهت بقای نسل مقاومت، تصمیم به تجدید فراش و ازدواج با بنات لبنان گرفته اند. و آنهایی هم که باقی مانده اند با توجه ب سن و سالشان، حال و حوصله و توان تجدید فراش ندارند. نکته مهم دیگر که خواهش دارم حضرت استاد تدبیر ویژه ای برای آن بیاندیشند موضوع کت های خز و خیل لبنانیست که در حوالی پاساژ قدس فروش می رود. در بیروت، خیلی از نیروهای ما به خاطر این موضوع مورد تمسخر و اعتراض لبنانیها قرار گرفتند. اساسا لبنان چنین پوشش مسخره و خز و خیلی نداره. از شما حضرت استاد دکتر شکمپرور، درخواست داریم یک تیم حقیقت یاب تشکیل داده و اون عناصر نفوذی که برای اولین بار نام این لباس های واقعا بی ریخت را کت لبنانی قرار دادند شناسایی و چوب عصای مبارک را در آستینشان بکنید... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
⛔️ محرمانه ⛔️ 📜متن دستور پیگیری کت لبنانی توسط استاددکتر شکمپرور📜 ✍جناب مستشار ژیگولی (دامت ژیگولاته) سلام علیکم. نظر به درخواست مجاهدین ما در لبنان لطفا سریعا ماجرای کت های لبنانی پیگیری و حاصل را به اطلاع برسانید. 📜پاسخ ژیگولی📜: ✍سلام علیکم بعد از بررسیهای میدانی و رصد اطلاعاتی متوجه شدیم یکی از خیاطان گذر خان به نام «پ.ت.ت.پ» که مبتلا به دیسک کمر و گردن و لگن شده است از دوخت و دوز کت های آستردار خسته شده و حجم بالایی لباس کار خریده و جیب آنها را از بیرون بریده و در داخل دوختانده و با عنوان کت لبنانی در پاچه ملت نموده است. لازم به ذکر است کت های موجود در بازار،مدل های آپشنال همان الگوی اولیه می باشد. والسلام علیکم دفتربررسی وتفحص مقام معظم دلبری حضرت استاد دکتر شکمپرور https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
🌹 شب شعر و ادب🌹 ✍️شرح ماوقع : استاد دکتر شکمپرور: دَمِ انتخابات است باید چیزی برای گفتن داشت. اینطور نمی شود؟ ژیگول : چه چیز قبله عالم؟ استاد : چیزش مهم نیست، داشتنش مهم است. بگرد ببین داشتن چه چیزهایی سبب برتری و بزرگی ماست؟ ژیگول : خب چیزهای زیادیست که اهل فضل و ادب دارند که الحمدلله شما از همه آن ها عاری هستید. و چیزهایی شما دارید که اهل فضل و ادب را آرزوست از جمله همین چیزتان استاد: عاری یعنی چه؟ کدام چیزمان؟ ژیگول: یعنی بله. شکم مبارکتان. استاد: تواضع و فروتنی بیش از حدمان سبب شده چیزهایمان را فراموش کنیم. از تو میخاهیم چندتا از چیزهایمان را که به قول خودت عاری هستیم بفرمایی تا بر حسب تکلیف رسانه ای اش کنیم. ژیگول: اگر استاد مایل باشند شب شعری ترتیب دهیم تا جمله مریدان در دریای حکمت و فضلتان مستغرق شوند. استاد: بترتیب بترتیب. فقط خودت می دانی که ما چند وقتیست از جرگه اهل ادب جدا افتاده ایم راه پیوستش چیست؟ ژیگول : کار سختی نیست، چند ترانه و شعر را خوانده و استماع نمایید، الفاظش را تغییر دهید به نام خودتان چاپش می کنیم. و به مادحین هم می گوییم در مجالس از روی آن بخوانند و نشرش بدهند. این بهترین راه پیوست به جرگه است. و این چنین بود که استاد بار دیگر به واسطه مسولیت و تکلیف اخلاقی- سیاسی- شرعی- قانونی و .... از چُرت و خارش عصر محروم گشته و به تتبع اشعار شعرا و ترانه خوانندگان این ور آب و آن ور آب پرداختند. و به لطف ذوق هنری بسیار بالایشان ابیات گوهربار زیر را بسرودند: 📒دفتر شعر استاد: 📖نام شعر: فایده نداره: دیگه مرید بازی سالک بازی فایده نداره نداره دیگه دنبال سالک دویدن فایده نداره نداره وقتی ای دل به نیمروی پر از تخم میرسی خودتو نگه دار خودتو نگه دار وقتی ای دل به آبگوشت پر از گوشت میرسی خودتو نگه دار خودتو نگهدار دیگه عارف شدن آ شیخ شدن فایده نداره نداره دیگه دنبال استاد دویدن فایده نداره نداره وقتی ای دل به یخچال پر از گوشت میرسی خودتو نگه دار خودتو نگهدار وقتی ای دل به مرغون شکم پر میرسی خودتو خودتو نگهدار دیگه کاندید شدن مجلس رفتن فایده نداره نداره دیگه دنبال ژیگول دویدن فایده نداره نداره 📖نام شعر : شکم پرست: شده ام شکم پرست تو قسم به چشمون مست تو به کنج آشپزخونه روز و شب شده ام جام دست تو ز تو چون لقمه میگیرم شرر تو هر سینه میزنم ز گشنگی خواهم که بعد از این قفل آشپزخانه بشکنم گوشت و دنبه دیگه تمومه گوجه و جوج بر سر بومه عاشقی جز بر تو حرومه که برای تو زنده ام. شکمم آی شکمبه ام شکمم آی شکمبه ام روم از هر حجره به حجره که بگیرم سی تو یه لقمه که بگیرم سی تو یه لقمه شکمم یک چشمه خونه که برای تو زنده ام... شکمم ای عزیزکم. 📖نام شعر : زورخونه شبا همش به زورخونه ميرم من سراغ ميل و کباده ميرم من تو اين زورخونه‌ها خسته دردم بدنبال زور خودم ميگردم زورم گمشده پيداش ميكنم من اگه خالی شده واي به حالش اِغناش میکنم من يه روز زور زدي تو سرنوشتم منم از زور زدن واست نوشتم گمون كردي هنوز پر زر و زورم هنوز عاشقم و پخمه زورم تو كه قدر زورام رو ندونستي ميشد يه زور بزني نتونستي گمون نكن تو دستات يه ذلیلم ديگه زورم رو از تو پس ميگيرم شبا همش به زورخونه ميرم من سراغ مي و کباده ميرم من تو اين زورخونه‌ها خسته دردم بدنبال زور خودم ميگردم جمله مریدان دریافتند که دیگر با یک صیحه و جامه دریدن حق این اشعار عظیم استاد را نتوانند ادا نمود، و اگر تمام عمر، همه کار را فرو بگذارند و فقط صیحه زده و جامه بدرانند باز حق این سخن را چنان که باید و شاید، ادا نکرده اند. لذا جمعی منتخب انتخاب گشته و ستاد جامه درانی و صیحه زنی را تاسیس نموده که زین پس مسولیت این کار عظیم را بر عهده گیرند. و آنچه شد که خواهد شد.... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
📚استفتاء📚 🔸سلام خدمت اساتید ارجمند و دوست داشتنی جناب دکتر شکمپرور و استاد طناز بنده و نامزدم کمتر از یک ماه دیگر عروسی خواهیم گرفت و بچه دار شدن را برا سه تا چهار سال آینده گذاشتیم، نظرتان را در این باره بفرمایید. ✅پاسخ استاد دکتر شکمپرور: سلام تبریک عرض می کنم تصمیم خوبی است چند سال اول را به نامزد بازی و عشق و حال بپردازید تا هیچ عقده ای در دلتان نماند، وقت برای بچه دار شدن زیاد است اما این دوران شیرین تکرار نخواهد شد پس قدرش را بدانید و به سفر، پیاده‌روی ، کافی شاپ، کافی نت و.....خوش بگذرانید. ✅پاسخ استاد شیخ طناز: ضمن تبریک و آرزوی خوشبختی ، عزیزانم یکی از مکر های شیطان، آوردن بهانه های واهی برای دور کردن انسان از لذت و شیرینی های حلال است، آمدن فرزند نه تنها مانع و دردسر نیست بلکه به زندگی هم رنگ، لعاب، تحرک و نشاط میدهد که شیرینی و لذتش با هیچ نامزد بازی قابل مقایسه نیست. این حس شیرین، مقدس، زیباو خوشمزه پدرشدن و مادر شدن را با هیچ چیز عوض نکنید. اگر دنبال لذت و عشق و حال هستید همان ابتدای زندگی سراغ بچه دار شدن بروید. https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
✍توصیه مهم استاد طناز در منتهی الیه سمت چپ خارج درسشان: 🖊تعداد زیادی از فضلا از ما سوال می کنند در رابطه با غزه چه کنیم؟ جهاد بر ما واجب است یا نه؟ تکلیف چیست؟ آخر کت لبنانی بخریم و عازم شویم یا نه؟ ✅پاسخ ما این است، المومن کیس فطن. مومن زیرک و با هوش است. سرنوشت آقای شکمدوست را ببینید جمعی را بردند آن سوی مرزها همه را مچل خود کردند آخر هم هیچی که هیچی. اگر می توانید با مردم کشورهای منطقه، با جوانانشان، با نخبگانشان، ارتباط برقرار کنید، آنها را آگاه نمایید، بیدار نمایید، افکار و رفتار فطری و ذاتی حق خواهی، آزادی خواهی، مبارزه با ظلم و ستم را در آنها بیدار و به جریان در آورید. امروز این وظیفه شماست. باید مردم منطقه را نسبت به حکومت های کشورهایشان که همدست امریکا و اسرائیل بیدار کنید. این یعنی جهاد تبیین. این یعنی مدادالعلما افضل من دماء الشهدا. https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
📚خاطرات 📒خاطره استاد فقید دقیق پرور، جد مادری استاد شکمپرور و شیخ طناز ( استاد شکمپرور و شیخ طناز علاوه بر اینکه مدتی باهم باجناق بودند، پدرانشان نیز با هم باجناق بوده و این خاطره از قول استاد دقیق پرور در اواخر عمر شریفشان بیان شده است) : پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خطاب به امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرموده است: حق فرزند بر پدرش این‌ است که نام نیکو برای او انتخاب نماید و او را به نیکی تربیت نموده و به‌کاری شایسته بگمارد. «یٰا عَلیِ، حَقُ الْوَلَدِ عَلَی ْوٰالِدِهِ اَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَاَدَبَهُ وَ یَضَعَهُ مَوْضِعاً صٰالِحاً» این نام نیکو نهادن همیشگیست، نه فقط برای انتخاب یک اسم شناسنامه ای. عاقبت فرزند از ابتدای زندگی اش ساخته و پرداخته می شود. پدر و مادر نقش کلیدی در این امر دارند. تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت، از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد.... همین شکمپرور و طناز را ببینید. نحوه و سبک تربیتی پدرانشان تاثیر مستقیم در زندگی امروزشان دارند. روزی شیخ دلناز، پدر حکیم طناز، در طفولیت او را بغل کرده بود و با خطاباتی بسیار لطیف و ظریف او را صدا میزد: ناناز بابا، جیگر بابا، عشق بابا، نفس بابا، عسل بابا، فخرالدین، شمس الدین، نورالدین، نجم الدین، شهاب الدین. صادق بابا، کاظم بابا، فروتن بابا، شجاع بابا، جواد بابا و .... روزی دیگر شیخ تنپرور، پدر این نوه شکمپرور ما، شروع کرد با پسرش بازی و صحبت کند و این چنین طفلش را خطاب می نمود: بزمچه، بزغاله، جزغاله ، توله س.گ. پدر س.گ، گوجه. خپلی، جقله و ... . همانجا در دل خود، بیصدا صیحه ای زده و گوشه گریبانم را چاکاندم و بر این پدر و پسر،نحوه تربیت و عاقبتشان فاتحه ای خواندم. بلقیس خانم، همسر فداکارم، که همیشه هوای دامادهایش را داشت، بر من خرده گرفت که چه می گویی. کاش امروز زنده بود و می دیدید که آن روز برای چه فاتحه خواندم... . پ.ن : فرزندانتان را با القاب و صفات نیکو،مثبت، الهی و ... یاد کنید... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
📘حکایتک ✍جد شکمپرور با پنج انگشت غذا می خورد. او را گفتند چرا چنین کنی؟ گفت: اگر به سه انگشت غذاخورم، دیگر انگشتان به خشم آیند. خودش را گفتند چرا با پنج انگشت غذا خوری؟ گفت : چه کنم که بیش از این انگشت ندارم... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
👀👁باید به چشم بیاییم👁👀 🔸یوگای صبحگاهی اواسط مدیتیشن صبحگاهی( شیخ به توصیه اطباء پس از ترک خارش عصرانه، جهت پیشگیری از امراض روحی، یوگا و مدیتیشن صبحگاهی را برگزید)، فکری به ذهن شیخ شکمپرور خطور کرد و حالتی وی را دست داد که حمام به فریاد آمد. با همان وضعیت جستی زد و خود را به آی پدش رساند، به جمله مریدان اس ام اس فرستاد که ساعت ۷ همگی در گرد بیایید. گل نساء خانم ( همسر شیخ که جدیدا به پیشنهاد ژیگول، اسمش را ملیکا گذاشته) لقمه ای برای شیخ گرفت و در حرکت، در دهانش چپاند. و فرمود، ملیکا فدات بشه حاجی جان باید به خودت برسی اینجوری از پا میفتیا.... 🔸بر فراز منبر نمازخانه اعظم شیخ شکمپرور: چند وقتیست ازمان خبری نیست. چه کنیم به چشم و گوش مردم بیاییم؟ زائری عبوری: مگر عقده دیده شدن داری مریدی گریبان چاکانده: ای بیچاره شیخ می خواهد به چشمتان بیاید تا مصداق نظر به چهره عالم شوید و ثواب ببرید. زائری دیگر: پس لااقل به زبانمان نیاید که جز لعن و نفرین چیزی برایش نداریم مرید چاکیده ای دیگر: بدا بحالتان شما لیاقت شیخ ندارید کاش بیتشان را به ژاپن منتقل می کردند. شیخ: بس است دیگر، فکری بیاندیشید تا به چشم بیاییم شاید بدین سبب بار گناه بندگان کم شود. مرید۱: کاندید مجلس نخبگان شوید ششیخ: امتحان اجتهاد دارد سخت کاست. مرید۲: از مجلس نخبگان استعفا دهید. شیخ: احمق من اصلا عضو نیستم که بخاهم استعفا دهم مرید۲: مهم نیست تا بخاهند بفهمند، شما به چشم ها آمده اید... مرید۳ : به شورای حراست اشکال بگیرید شیخ: ژیگول جان ایده ها را یادداشت کن مرید۴: از حقوق بهائیان دفاع کنید مرید۵: حجاب اجباری را نقد کنید مرید۶: حامی حضور زنان در ورزشگاه شوید مرید۷: دولت را به باد نقد بگیرید مرید۸: .... شیخ: خب بس است، الباقی را به جناب ژیگول احاله دهید. خدا را شکر با این ایده های ناب، چند ماهی در چشم ها خواهیم بود.... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
🏤سمیناهار بزرگداشت استاد شکمپرور🏤 ✍پس از ابتلای استاد به امراض و اختلالات عدیده ، به اصرار جمله مریدان، ژیگول از خیر شلوار کتان و مدیتیشن استاد گذشته و اجازه دادند حضرت استاد پس از صرف ناهار همان تمبان مبارک به پا کرده، به صورت تک نفره بر مبل سه نفره لمیده و ماتحت تمبان خویش را به دست مبارک، خارش و نوازش نموده و به سبب این امر حکمت های رها در جو را در قلب خود جذب و سپس به سمت زبان هدایت فرمایند. ژیگول که نظاره گر کرامات شیخ بود عرضه داشت: حضرت استاد، حیف است جمله جماعت، از فیض کرامات و کمالات شما بی بهره باشند استاد دکتر: خب که چی؟ چیکار کنم؟ ژیگول: اگر اجازه بفرمایید برایتان کنگره بزرگداشت بگیریم. دکتر استاد: ژیگول جان تو که میدانی ما اهل شهرت و نمایش نیستیم ژیگول: جانم فدایت، کاملا ملتفت هستم لکن تکلیف است، مصداق شکر نعمت است که انشالله منتج به کثر الله امثالکم شود. استاد دکتر: اگر تکلیف است، ایرادی ندارد لکن یا نگیرید و یا اگر میگیرید در حد شأن و منزلتمان باشد. مبادا حق مطلب ادا نشود. ژیگول: الساعة چشم و چنین شد که حضرت استاد با برگزاری سمیناهار بزرگداشتشان موافقت فرمودند. و شد آنچه خواهد شد... https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e