#شب_چهارم_محرم
#مناجات_با_خدا
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_حر
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ
تو دیگه روتو از ما برنگردون
إِذَا نَاجَيْتُكَ
چرا؟
آخه
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ
ما همون عبد فراری در خانهی خودتیم، امروز به سوی تو داریم فرار میکنیم
مگه تو قرآن نفرمودی
فَفِرّوا إلَی اللّه
بندهی فراریت اومده در خونت
وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ
چجوری اومدم؟
وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ
دارم ضجّه میزنم در خونت، دست خالی اومدم، اما
رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي
هرگز از تو نا امید نیستم با امید تمام اومدم در خونه ات،
مثل حُر که از وسط لشکر دشمن فاصله گرفت
منم از وسط منجلاب گناه میام به سمت تو، توام دیگه روتو از ما برنگردون
دست گداییمون رو بالا بیاریم
خدایا به این دلهایی که تا خبردار شدن حر محاصرشون کرده شکست، چقدر ترسیدن
به دل زینب کبری، به نالهها و نگرانی بچههای اباعبدالله تو را میخوانیم
الهی العفو...
الهی العفو...
الهی العفو..
مرحبا به شما ع ادارات ابیعبدلله
اینها رو مقدمه قرار میدیم برای آشتی با خدا
اومد پیش عمرسعد گفت امیر نکنه میخوای با حسین بجنگی؟
به ما گفتند فقط محاصرش کن
گفت حر چی داری میگی کار از محاصره گذشته
با او میخوام جنگی کنم که سرها از بدن جدا بشه، اعضا وجوارحش رو قطعه قطعه کنیم
تازه فهمید کجا ایستاده
خوشبحال اونا که وسط روضهی اباعبدالله بفهمن کجا هستن
آیا با امامند یا نقطه مقابل امام؟
بدنش شروع کرد به لرزیدند
همینجا یه گریز بزنم، تو فقط شنیدی میخواند حسین رو «مُقَطَّعُ الاَعضاء» کنند بدنت شروع کرد به لرزیدن
پس ببین اون دختری که دید بدن بابا ، ارباً ارباست،
اون خواهری که دید ابیعبدلله دیگه قابل شناسایی نیست
چه حالی پیدا کرد
نه عبا داره
نه عمامه داره
نه لباس داره
نه دست داره
نه انگشت داره
هان
ساکت نباش
نالههات دیگه باید عاشورایی باشه
به بهانهی آب دادن به مرکبش از لشکر جدا شد
حُر ، همینجا من ازت یه سوال دارم
چجوریه که آب به روی مرکبهاتون بازه
اما همین آب فرات به رو ابیعبدلله وزن و بچش بسته هست
ننگ برتو ای فرات
حرکت کرد،
اومد سمت اباعبدلله
بدنش داره میلرزه
فرماندهی که زبانزد خاص و عامه
دو دستش رو روی سرش گذاشت،
بعضیها نوشتند چکمههای جنگیش رو هم حمایل گردنش کرد، که دلالت بر ذلت او میکنه
هنوز به ابیعبدلله نرسیده بود
شروع کرده مناجات کردند
اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَنَبْتُ
فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیَائِک
خدایا منو بخر
من بودم که دل ابیعبدلله و زن و بچش رو ترسوندم
من بودم که دل اینا رو لرزوندم...
بعد رسید محضر ابیعبدلله گفت
هَلْ لِی مِنْ تَوْبَةٍ
امام بی معطلی فرمود
نَعَمْ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْکَ إرْفَعْ رَأسَک
خدا توبهات روقبول کرده
پیاده شو
از خجالت پیاده نشد
آقاجان اجازه بده هنوز عرق توبهام خشک نشده خونم رو تقدیمت کنم
آمد وسط لشکر، خطبه خواند، موعظه کرد
فایده نداشت؛ تیر بارونش کردند
برگشت نزد ابیعبدلله، حضرت فرمود إنْزِل
من اینجوری میفهمم.
شاید امام به او میخواست بگه، خسته شدی قدری استراحت کن بازم پیاده نشد
تا خونم رو در راهت ندم رو زمین قرار نمیگیرم
وقتی خورد زمین خود ابیعبدلله یارانش رو فرستاد
اللهاکبر
فرمود برید حُر رو بیارید سمت خیمهها
آوردنش سمت خیمهها، تنها شهیدی که سر از تنش جدا نشده حُر هست
قربونت برم آقاجان
هزینهی همه رو پرداخت کردی
حتی نخواست سر تو از تنش جدا بشه
فهمیدی چی گفتم؟
آقا اومد بالا سرش اولین کاری که کرد، گردوخاکها رو از سر و روی حُر کنار زد
قربونت برم که حتی راضی نشدی گرد و خاک رو صورت اصحاب بشینه
أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ
اما وقتی خودت رو زمین افتادی، جوری خاک مالیت کردند
به همین اکتفا نکردند
با لگد به سینه و صورتت زدند
بدنت رو برگردوندند
اسب بر این بدن تازوندند
حسین...
====================
4_5818974992888499218.mp3
10.65M
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_با_خدا
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_حر
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ...
====================
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_با_خدا
#مناجات_و_روضه
#روضه_حضرت_حر
إِلَهِي أَلْبَسَتْنِي الْخَطَايَا ثَوْبَ مَذَلَّتِي وَ جَلَّلَنِي التَّبَاعُدُ مِنْكَ لِبَاسَ مَسْكَنَتِي
یعنی خدایا گناه، نا فرمانی ومعصیت، با من کاری کرد که لباس ضلت و خاری به تنم کرد و اون لباس تقوا رو از تنم بیرون کرد
وَ أَمَاتَ قَلْبِي عَظِيمُ جِنَايَتِي
این گناهان من که در برابر تو جنایت و خیانتِ کاری کرد که باعث شد دل من بمیره
حالا احیای این دل مرده به چیه؟
فَأَحْيِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْكَ علیه
شب چهارمی اومدم توبه کنم
مثل حُری که اومد در خانه ابیعبدلله توبه کرد
یه نسخهاش رو هم امام رضا فرمود
فرمود اونایی که تو مجلس ما اهل بیت شرکت میکنند
لَم يَمُتْ قلبُهُ يَومَ تَموتُ القلوبُ
روزی که همه دلها بمیره ،
دل این مستمعین و شرکت کنندگان توی مجلس ما نمیمیره
دست گداییتون رو بیارید بالا
شب رحمته
شب مغفرته
شب آمرزیده شدن گناهانمونه
يَا سَرِيعَ الرِّضا ،
اغْفِرْ لِمَنْ لَايَمْلِكُ إِلّا الدُّعاءَ . .
من چیزی ندارم در خونه ات بیارم
فقط اومدم صدات بزنم
با سلاح بُکاء اومدم در خونه ات
بالحسین الهی العفو...
با همون شور و حالی که نام ابیعبدلله رو به زبونت جاری میکنی استغفار کن
الهی العفو...
حالا که تو مجلس ابیعبدلله، اونم شب جمعه، استغفار کردی
وجودت طیب و طاهر شد
حالا بریم کربلا
ببین ابیعبدلله چه میکنه
فقط کافیه چشمش کسی رو بگیره،
اونایی که سالها زیارتش کردند
یاریش نکردند،
اما شخصیتی مثل حُر که تا ظهر عاشورا،
توی جهنمیها و لشکر دشمن به سر میبرد
یه لحظه به خودش آمد،
چیکار داری میکنی حُر؟
اونایی که نامه نوشته بودند یاریش نکردند
اونایی که وعده داده بودند عمل نکردند به وعدههاشون
حُر نامه ننوشته بود تازه راه رو بر ابیعبدلله و زن و بچهاش بسته بود
همین که فهمید حرف از محاصره گذشته میخوان خون پسر فاطمه رو بریزن از لشکر جدا شد بدنش داره میلرزه به بهانه آب دادن مرکبش خودش رو رسوند محضر ابیعبدلله
اول اعتراف کرد
من همونیم که دل تو و زن و بچهات رو لرزوندم
حسین جان تو میدونی ما شب چهارم برا آلودگی خودمون با تو اومدیم
میتونیم جای دیگه بریم
اما تو دهه یه شب هم برا ما گناهکاراست
ماها با گناهانمون دل تو رو آزردیم
لیالی قدر به تو قول دادیم آقا
اما زیرش زدیم
عرفه به تو قول دادیم اما زیرش زدیم
تو حرم تو، اربعین به تو قول دادم
اما بازم زیرش زدم
ممنونم از اینکه چراغا رو خاموش کردید،
از این تاریکی استفاده کن کسی نمیشناستت باهاش حرف بزن
▪️تو که بر دشمنان نظر داری
▪️دوستان را کجا کنی محروم
همین که حر اعتراف کرد،
نوشتند بدنش میلرزید،
چکمههای جنگی رو دور گردنش انداخته بود،
فرمانده لشگر اگر چنین کنه اوج ذلتِ خواریها
مقداری خودش رو خاک مالی کرد
یعنی من دیگه تشخّصی ندارم،
سرش رو پایین انداخت، تا گفت
هَل لي مِن توبة؟
ابیعبدلله اصلا به روش نیاورد
فرمود
إرفَع رَأسَک...
یعنی هرکی در خونهی ما بیاد دیگه سر به زیر نیست
آره ولله...
حالا که اشکت جاری شد سرت رو بلند کن
به نص روایات ما، ابیعبدلله از سمت راست عرش داره به تک تکتون نظر میکنه تو هم سرت رو بالا بیار به آقای سربریدن نظر کن
▪️ارباب باوفا منو نگاه کن
▪️از عرش خدا منو صدا کن
الان داره برا دونهدونتون استغفار میکنه
آقاجان ازت ممنونیم
هنوز اعتراف نکرده داری برامون استغفار میکنی
از پدر مهربانتره
از مادر به بچهی شیرخوارش مهربانتره
ابیعبدلله بغلش کرد
اون لرزش حر تو آغوش ابیعبدلله از بین رفت
بعضیا نوشتن گفت آقاجان اجازه میدی برم سمت خیمهی زینب؟
آخه من اولین کسی ام که دل اونا رو شکستم
اجازه بده از اونا حلالیت بطلبم
آمادهاید یا نه؟
آمد بیرون خیمه خاکساری کرد
رو خاکها نشست هنوز حرفی نزده بود
عقیله بنی هاشم از خیمه صدا زد حُر مادرم ازت راضیه...
امشب منو تو هم بگیم یا زهرا شب چهارمی ، از ما راضی شدی یا نه
با چه غروری از ابیعبدلله جدا شد
اومد وسط میدان
خطبه خواند توبهاش رو تمام کرد
یه جمله از خطبهاش رو بگم و بنشینم و استفاده کنم
صدا زد ای لشکر آبی رو به روی حسین بن علی بستید که
قَد یَشْرَبُهُ الْکِلاب و الخَنازیر
اینو دیگه ترجمه نمیکنم
و قَد یَشْرَبُهُ الیَهود و النَصاری
حسین...
====================
1_1137706091.mp3
6.58M
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_با_خدا
#مناجات_و_روضه
#روضه_حضرت_حر
إِلَهِي أَلْبَسَتْنِي الْخَطَايَا ثَوْبَ مَذَلَّتِي وَ جَلَّلَنِي التَّبَاعُدُ مِنْكَ لِبَاسَ مَسْكَنَتِي...
====================
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین
وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین
حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد
وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین
لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین
رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء
وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
▪️اگر چو لاله دلی داغدار دارم من
▪️ز سوز عشق تو بر جان شرار دارم من
▪️تویی بهشت من و تا تو با منی ایدوست
▪️دگر به روضهی رضوان چکار دارم من
▪️اگرچه ننگ توام از گناه میدانی
▪️به بندگی درت افتخار دارم من
▪️به پیشگاه تو چون میخرند شرم حضور
▪️رُخی عرق زده و شرمسار دارم من
▪️ز آستانهی لطفت بگو نرانندم
▪️کجا روم چه کنم با تو کار دارم من
هر کی با آقاش کار داره، همهکارهی عالم رو صدا بزنه
یابن الحسن...
بلا نبینی انشالله
دلت رو نورانی کن،
دهانت رو خوشبو..
یابن الحسن...
براش سوال شده بود کربلا کی بر بدن ابیعبدلله نماز خونده
با خودش گفت قصیدهای میگم 72 بیت،
شعرم رو با این سوال و جواب تمام میکنم
71 بیت سید رضا هندی سرود
اما هرچه منابع رو جستجو کرد ،جوابی برا سوالش پیدا نکرد
آخر الامر متوسل شد
تو همون حالت خوابش برد
حضرت رو در عالم وا زیارت کرد
حضرت فرمود از زبان من مهدی قصیدت رو تمام کن
میخوای بگم کربلا ،کی بر بدن جدم نماز خونده،
از زبان من مهدی بنویس
صَلَّت عَلیٰ جِسمِ الحُسین سُیُوفُهُم
کربلا شمشیرها بر بدن جدم نماز خوندند
کاش فقط شمشیرها بودند
فَغَدا لِساجِدَةِ الظَّبا مِحرابا
بدن نازنینش محل نزول و فرود نیزهها شد
حسین...
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
====================
11.mp3
28.43M
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
▪️اگر چو لاله دلی داغدار دارم من
▪️ز سوز عشق تو بر جان شرار دارم من
====================
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین
وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین
حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد
وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین
لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین
رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء
وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
▪️به هر بهانه دلم میل یار دارد و بس
▪️هوای دیدن روی نگار دارد و بس
▪️جوانیم شده رنگ خزان ز هجرانت
▪️به وصل روی تو عاشق بهار دارد و بس
▪️اگر زمانه به طعنه ردم کند غم نیست
▪️که نوکرت دو جهان با تو کار دارد و بس
▪️کرم نما و قدم رنجه کن در دل ما
▪️که باغ ما دو روان چشمه سار دارد و بس
▪️خدا بدون رضایت ،مرا نمی خواهد
یا ولیَّ الله ،انَّ بَینی و بَینَ اللهِ عَزّوجل ذُنوباً لا یَأتی عَلیها الّا رِضاکُم
▪️خدا بدون رضایت ،مرا نمی خواهد
▪️گدا به نام کریم اعتبار دارد و بس
▪️زمین کرب و بلا وعده گاه نوکر هاست
▪️که در حریم حسین دل، قرار دارد و بس
يابن الحسن ...
السَّلامُ عَلى ساکن التُّربتِ الزَّاکِیَة
السَّلامُ عَلى صاحب القُبَّةِ السّامِیَة
السَّلامُ عَلى المُجدَّلِينَ في الفَلَوَاتِ
السَّلامُ عَلى النَّازِحِينَ عَن الأوطَانِ
السَّلامُ عَلى المَدْفُونِينَ بِلا أكْفَانِ
السَّلامُ عَلى الرُّؤوسِ المُفَرَّقَةِ عَن الأبْدانِ.
حسین....
صلی الله علیک یا اباعبدالله
====================
1_1662708711.mp3
20.49M
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
▪️به هر بهانه دلم میل یار دارد و بس
▪️هوای دیدن روی نگار دارد و بس
▪️جوانیم شده رنگ خزان ز هجرانت
▪️به وصل روی تو عاشق بهار دارد و بس
====================
#روضه
#حضرت رقیه(س)
#اسلام علیک یا بنت رسوالله
#اسلام_علیک یا رقیه یا بنت
ابی عبد الله
سلام ما به زهرای سه ساله
بر آن طفلی که دارد آه و ناله
بی بی جان
سلام برآن صورت سیلی خورده ات
سلام ما بر آن زانو های خسته ات
سر سفره بی بی حضرت رقیه س نشستی صداش بزن اگر تمام غمهای عالم به دلت هست بگو یا رقیه یارقه یارقیه
😭
اگر مریض داری درد داری اگر خدای ناکرده دکتر جواب کرده داری
😭
اگر همه درها ی عالم به رویت بسته شد از همه جا نا امید شدی بیا در خانه بی بی رقیه
😭
آی دلشکسته ها کجای مجلس نشستی؟ بگو بی بی جان من جایی رو ندارم برم آمدم در خانه شما نا امیدم نکن بی بی جان
سر سفره بی بی رقیه نشستی از دل صداش بزن
#بی بی بده مراد ما
#از غم بده نجات ما (۳)
بنت الحسین رقیه جان دخیلم
ای خانم بی خانمان دخیلم
🌾🌾
بی بی بده مراد ما @ از غم بده نجات ما
دست من و دامان تو رقیه
درد من و درمان تو رقیه
🌾🌾
بی بی بده مراد ما از غم بده نجات ما
ای عا شقان مدفن رقیه
بگیرید امروز دامن رقیه
بادست های کوچکش کند باز
صد ها گروه از درد ها رقیه
🌾🌾
امروز همه دست توسل به دامن سوخته بی بی رقیه بگیریم امروز همه یتیم نوازی کنن خدا کنه یتیمی در این مجلس نباشه
😭
اخی
😭
چقدر خدا سفارش یتیمارو به پیغمبرش کرد یا رسوالله اگر کسی دست نوازش به سر یتیمی بکشه به اندازه موهای سرش خدا براش حسنه می نویسه
امروز نمیدونم به چه نیتی تو این مجلس اومدی اما می دونم خوب دری اومدی خوب جایی رو اومدی اخه می گن خدا تو دلهای شکسته است
امروز اومدی در خانه یه دختر یتیم بی بابا او مدی در خانه یه دختری که بی برادر شده یه دختری که بی عمو شده محرم نداره
😭
حالا ا گه دلت آماده شد اگه دلت شکست یادت باشه خدا دعای دلشکسته رو چشم گریان را بیشتر اجابت می کنه اگه دلت شکست برا امام زمانت دعا کن
😭
برا مریض ها دعا کن امروز دامن سه ساله امام حسین را بگیر نگاه به دستهای کوچکش نکنیا به خدا با دستهای خسته اش گره های بزرگی را بار کرده
آی مریض دار ها آی جوون دار ها آی آبرو دار ها
😭
بگو رقیه جان من جایی رو ندارم آمدم در خانه شما به امیدی نا امیدم نکن
آخی
😭
قربان دل شکسته ات بی بی سه ساله
دلهارو روانه خرابه شام کنید الهی هیچ دختری چشم انتظار باباش نباشه
آخی
فدای آن سر از بدن جدات بشم یا ابا عبد الله
آخی
بمیرم برات رقیه جان نیمه شب بهانه باباشو گرفت خیلی گریه کرد هرچه کردن آروم نشد صدا رسید بگوش یزید گفت چه خبره خرابه گفتن دختر حسین بهانه باباشو گرفته دستور داد سر بریده باباشو براش ببرند
سر بریده ر میان طبقی گذاشتند
وارد خرابه کردن مقابل رقیه گذاشتند صدا زد عمه جان من که طعام نمی خواستم من بابام را می خوام با اون دستای کوچکش روپوشو رو عقب زد دید این سر آشناست این سر بریده باباست سر بابا رو به سینه چسباند
آی ناله دار ها کجای عالم رسم است برای دختری که داغ پدر دیده
سر بریده پدرش رو برایش ببرند
شروع کرد با سر بریده سخن گفتن
با چه کسی محاسنت را به خون سرت خضاب کرد؟
با با چه کسی رگهای گردنت را برید
بابا چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد
یه مرطبه دیدند صدای نازدانه خاموش شد آمدند جلو دیدند سر یک طرف رقیه یک طرف
اخی بمیرم برات رقیه جان
یه اشاره کنم روضه نمی خواد فقط همینکه یه دختر بچه از ناقه افتاد بعد از ناقه هی می گفت عمه دستم درد می کنه عمه می گفت رقیه جان مادرم هم همینطور بود
هی می گفت عمه بازوم درد می کنه زینب می گفت رقیه مادرمم هینطور بود هی می گفت عمه پهلوم درد می کنه رینب می گفت رقیه جان مادرمم همینطور بود
برا همین بود وقتی از دنیا رفت زینب به یاد مادرش افتاد
اخه رقیه نیمه شب از دنیا رفت
برای مادرش تشیع جنازه نگرفتند
برا این دختر هم نگرفتند
بی بی خودش طاقت نیاورد بدن رقیه رو ِ غسل بده زن ِغساله ای آوردند زن غساله تا این بدن را دید گفت من دست به این بچه نمی زنم تا علتش را نگید چرا این بدن اینقدر کبود است چه بیماری داشته
آی ناله دارها
صدای ناله زینب بلند شد
فرمود از کربلا تا شام هرچه گفت بابا تازیانه می خورد
اخ یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خواریه دوران یتیمی
الهی طفل بی بابا نباشد
اگر باشد در این دنیا نباشد
اگر دوست پدر می بود به دستم
کجا من در خرا به می نشستم
🌾🌾🌾🌾🌾
.
#شب_سوم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1 #امام_زمان
🔸پر کن دوباره کیل مرا أَيُّهَا الْعَزِيز
🔸دست منو نگاه شما أَيُّهَا الْعَزِيز
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ
یابن الحسن...
🔸رو از من شکسته مگردان که سالهاست
🔸رو کرده ام به سوی شما ایها العزیز
آقا... یه عمره دارم صدات میزنم...
یه عمره میگم یابن الحسن...
یادم میاد از بچگی هام...
پدر و مادرم...
اسم شما رو بهم یاد دادند...
🔸وادی به وادی آمده ام از درت مران
🔸وا کن دری به روی گدا ایها العزیز
آقا میدونم خیلی دلت رو شکستم...
خیلی بی حرمتی کردم...
اما...
امشب اومدم بگم شرمنده ام...
امام زمان علیه السلام. ..
منو از در خونت ردم نکن آقا...
آخه من جز در خونه شما جایی ندارم...
یابن الحسن...
🔸چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود
🔸این کاسه را " فَأَوْفِ لَنَا " ایها العزیز
شب سوم محرم چی میخواهی به آقات بگی...
🔸خالیتر از دو دست من این چشم خالی است
🔸محتاج یک نگاه شما ایها العزیز ...
(شاعر: سقلاطونی)
امشب اومدم بگم آقا...
با همه بدی هام دستمو بگیری آقا...
یک عنایتی هم به ما کنید
(یا صاحب الزمان...)
#روضه_حضرت_رقیه
.👇
.
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
متن روضه 1 #حضرت_رقیه
🔸مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست
🔸به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست
زبانحال بی بی رقیه سلام الله علیها...
گوشه خرابه...
🔸نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست
🔸دگر به لاله رویم نشانه لازم نیست
شب سوم محرم...
معمولا رسمه...
متوسل میشن به نازدانه ابی عبدالله...
زهرای سه ساله...
🔸به سنگ قبر من بیگناه بنویسید
🔸اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست
چه کردن با این نازدانه...خدا...
🔸عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم
🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
(سازگار)
نمیدونم تا حالا بچه یتیم دیدی یا نه...
کنار بدن بابا دیدی چطور ناله میزنه...
با زبان کودکی همه حرفهاش رو به بابا میگه...
هرکی ناله این بچه ی یتیم رو بشنوه ناخودآگاه اشکش جاری میشه...
اما ...
هر جا شما بچه یتیم ببینید...
حتما نوازشش می کنید...
باهاش همدردی می کنید...
من بمیرم برا یتیم ابی عبدالله...
چه خوب نوازشش کردند...
چه خوب باهاش همدردی کردن...
کنار سر بابا...
هر کجا رسیدن...
بهش تازیانه زدند...
بهش سیلی زدند...
🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
گوشه خرابه... نیمه های شب...
بی بی رقیه...
شروع کرد به گریه کردن...
هی بهونه بابا میگیره...
میگه عمه جان زینب...
من بابامو میخام
عمه جان...بابام کجاست...
بلاکش دوران زینب اومد کنار دختر نشست...
صدازد...
عمه جان انقده بی تابی نکن...
عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده انقدر گریه نکن...
هرکاری کرد این دختر بچه آروم نشد...
اهل خرابه از خواب بیدار شدند با صدای گریه خانم رقیه همه به گریه افتادن
صدای ناله اهل خرابه بلند شد...
خبر به کاخ یزید معلون رسید...
خدا لعنتش کنه صدازد چه خبر شده...
گفتن دختر ابی عبدالله...
گوشه خرابه...
هی بهونه بابا می گیره...
نانجیب صدا زد...
خوب ببرید سر بریده باباش حسین براش...
یا صاحب الزمان...
امان از اون لحظه ای که سر مقدس ابی عبدالله رو آوردن داخل خرابه...
گذاشتند جلو دختر بچه...
حالا تصور کن...
یه دختر سه ساله...
سر باباش رو در مقابلش بگذارن...
چه حالی پیدا میکنه...
تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد بابای خوبم...
کجا بودی...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ!
بابا... کی تو رو به خونت خضاب کرده...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ
بابای خوبم... کی رگهای گردنت رو بریده...
يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي
(نفس المهموم 456)
بابا... بگو ببینم... کی منو تو بچگی یتیم کرد...
هی دست رو صورت بابا میکشه...
هی نوازش میکنه...
گریه میکنه...
صدا زد... بابا...
نبودی ببینی بعد از چی به سرمون اوردن بابا...
يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ
بابا... بعد از تو داد از غريبي
(انوار الشهادة 244)
خیمه هامون رو آتیش زدند...بابا
دستهامون رو بستند...بابا
طناب به گردنمون انداختند...بابا
ما رو شهر به شهر به شهر گرداندند...
بابا... نبودی ببینی از کربلا تا شام چقدر به ما تازیانه زدند...
🔸شامی ها بدند، بابا،بابا، بابا
🔸عمه رو زدن، بابا،بابا، بابا
هر کجا ميخواستند به ما تازیانه بزنند عمه جانم زینب...
بدن رو سپر میکرد...
مبادا تازیانه به ما اصابت کنه...
بابا اصلا باورم نميشه...
🔸زجر چه بی حیاست، بابا،بابا، بابا
🔸پس عمو كجاست، بابا،بابا، بابا
🔸صورت نیلی، بابا،بابا، بابا
🔸بچه و سیلی، بابا،بابا، بابا
بابا...
ببین صورتم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
مثل مادرم زهرا قدم خمیده...
بابا دیگه طاقت ندارم...
دیگه تنهام نزار...
منم با خودت با خودت ببر بابا...
انقدر کنار بدن بابا ناله زد...
یدفعه دیدند دختر یکطرف افتاد سر بابا یکطرف...
عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جانان تسلیم کرده...
🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبون)َ
شعراء 227
#روضه_حضرت_رقیه
👇