✅ زمزمه تک بند حضرت علی اصغر علیه السلام
🔻سعید نسیمی
آه یه کسی یه خرده آب بیاره
بچم داره میمیره جون نداره
تلظی کردنش برام عذابه
واسم نمونده دیگه راه چاره
لالا لالا ای گل بی شیر مادر
طفل بی تقصیر مادر، از غمت میمیره مادر
لالا لالا ای گل مهتاب مادر
تشنهٔ بی تاب مادر، ای گل بی خواب مادر
من از خزون بدم میاد از رد خون بدم میاد
از اون کسی که گلوتو کرده نشون بدم میاد
از حرمله بدم میاد از هلهله بدم میاد
از خنده های دشمنی که سنگدله بدم میاد
#روضه_در_همایون
#روضه_امام_حسین
( علیه السلام )
#حاج_حسن_خلج
از آب هم
مضایقه کردند کوفیان ؟
حسیییین ... فرمودند : دوستان ما ، مثل زنبور عسل هستند ، یکی از تعابیرش همینه ، مثل زنبور عسل دورهم جمع میشن ، زمزمه دارند ... هی میگن : حسییین ... با امام زمان (عج) گریه کنیم ..
ازآب هم
مضایقه کردند کوفیان ؟
توامروز مضایقه نکن ازاین آب چشمت ، بگوآقاجان دیر رسیدم امادوتا کاسه آب باخودم آوردم ، هرچند آب شوره ، قربون لبای خشکت برم آقا ... با این دوتا کاسه آب چشم من ، امشب لباتو تر کن ... دستوردین ما اینه ، اگه برات مهمون اومد ، هیچی تو خونه نداشتی پذیرایی کنی ، حداقل پذیرایی اینه ، یه ظرف آب دستش بده ... هجده هزارتا نامه نوشتن ، پسر پیغمبر (ص) رو دعوت کردن اما ...
ازآب هم
مضایقه کردن کوفیان ؟
خوش داشتند
حرمت مهمان کربلا
( میخونم بیت رو اما شنیدنش برای دوستان ابی عبدالله خیلی سخته ... )
بودند دیو و دَد
همه سیراب و می مکید
خاتم زقحط آب ،
سلیمان کربلا ...
#شاعر_محتشم_کاشانی
آهوان صحرا می آومدند آب میخوردند ، میرفتند ، اون وقت غزالان فاطمه ... زبان داره دورِ لبها میگرده ... هر کجا نشستی ، سه مرتبه بگو : یا حسییین ...
#شب_هشتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1
🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
اقا جانم امام زمان...
چرا سر به بیابان ها گذاشتی...
عزیز فاطمه...
🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
🔸بتاب ای آفتاب عالم آرا یا اباصالح
ای خورشید پشت ابرها...
بیا و عالم رو روشن کن...
🔸صدای غربت مولا زچاه کوفه می آید
🔸علی تنهاست ای تنهای تنها یا اباصالح
قربونت برم آقای غریبم...
مثل جدت امیرالمومنین...
شما هم تنهای تنهایی...
اگه اون روز امیرالمومنین تنها بود و درددل هاش رو به چاه ميگفت...
آقا... امام زمان...
امروز شما هم در بین ما تنهایید...
امروز شما هم غریبی...
خدا میدونه...
چقد دل امام زمان خونه...
🔸بیا ای وارث حیدر که زخم سینه زهرا
🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح
ای.. مرهم پهلوی شکسته...
🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح
🔸سر خونین جدت در تنور و طشت و نوک نی
🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح
أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاء
آقا بیا انتقام جدت غریبت حسین رو بگیر...
🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح
آقا... امشب یه درد دلی دارم...
میخام بگم...نميدونم
اون روزی که شما می آیید...
من لیاقت دارم...
در کنارتون باشم یا نه...
آقا...
خیلی ها به ابی عبدالله هم نامه نوشتند...
اما وقتی حضرت اومدند...
در امتحان الهی رد شدند...
دست به شمشیر بردند و...
در مقابل امام زمانشون ایستادند...
آقا...
میدونم.. منم نوکر خوبی نبودم...
شیعه خوبی براتون نبودم...
اما خدا میدونه...
میام تو این مجلسها میشینم...
بخاطر اینکه شما به دلم نظر کنید...
بتونم یار واقعی شما باشم...
امام زمان...
نکنه منم آقام رو تنها بزارم...
واويلا...
نکنه اون روزی که شما میآید...
من در رکابتون نباشم...
واويلا...
آقا اصلا میخام اعتراف کنم...
میخام بگم...
من از خودم چیزی ندارم...
میام توی این هییت ها...
فقط شما به دلم نظر کنید...
شما به دادم برسید...
امام زمان...
حالا با توجه...
هر کی میخاد یار امام زمانش باشه صدا بزنه...
یا صاحب الزمان...
-
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم
🔸صبحم زستارهی سحرم دست کشیدم
زبانحال آقامون ابی عبدالله
🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست
🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم
شاعر: سیدرضاموید
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد...
نمیدونم جوان دارید یا نه...
الهی کسی داغ جوانش رو نبینه...
میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه...
بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده...
با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن...
جوون بشه...
درمقابلشون راه بره...
وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند...
اما سخت ترین لحظه هم..
برا همچین پدر و مادری زمانیه که..
داغ جوانشون رو ببینند..
قربان غریبیت برم حسین..
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد..
قرآن کریم میفرماید:
یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است..
میدونست یوسفش سالمه..
بلاخره هم به یوسفش رسید..
اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد...
جانها فدای ابی عبدالله..
جانها فدای جوان ابی عبدالله..
شهزاده علی اکبر..
اومد کنار ابی عبدالله صدا زد:
بابا اجازه میدان بده..
حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم..
میخوای بری برو بابا..
اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم..
🔸من نگویم مرو ای ماه برو
🔸لیک قدری ببرم راه برو
بذار برای بار آخر.
قد و بالات رو نگاه کنم علی جان..
🔸برو میدان ولی آهسته برو
🔸دیدن عمه ی دل خسته برو
تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان..
همه از خیمه بیرون اومدند..
دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن..
لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه
هی صدا میزدنند:
إرحَم غُربَتَنا
به غربت ما رحم کن علی
وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک
انقده برا جنگیدن عجله نکن..
آخه ما طاقت دوریت رو نداریم..
دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان..
بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد:
رهاش کنید...
فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله
رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست..
هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان..
اما چه رفتنی..
دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه..
تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت
انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش..
🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
جوانم علی...
🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
صدا زد:
خدایا تو شاهد باش..
فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ
خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم..
رفت به سمت میدان..
یا صاحب الزمان..
جنگ نمایانی کرد..
خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد..
برگشت صدا زد بابا..
يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي
بابا دارم از تشنگی میمیرم..
فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام
ابی عبدالله به گریه افتاد..
فرمود عزیز دلم..
علی جان طاقت بیار بابا..
خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی..
برگشت به سمت میدان...
طولی نکشید..
صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه..
بابا به دادم برس..
افتاد روی اسب..
بعضی مقاتل نوشتند..
مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه..
رفت وسط قلب لشگر دشمن..
چه کردند با علی اکبر..
حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله..
دور تا دور علی اکبر رو گرفتند..
تصور کن...
یکی با شمشیر میزنه...
یکی با نیزه میزنه...
یکی با سنگ میزنه...
فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً
بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند..
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش..
ولی دیگه پاها رمق نداره..
(فجلس علی التراب)
روی زمین نشست..
دید جوونش رو قطعه قطعه کردند..
🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی
🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم
خدایا حالا حسین چکار کنه..
سر جوانش رو به دامن گرفته..
هی صدا میزنه..
ولدی علی..
دید جواب نمیده..
دوباره صداش زد..
ولدی علی..
علی جواب نمیده..
دلش طاقت نیاورد..
سر رو به سینه چسباند
دلش طاقت نیاورد.
یدفعه دیدند..
وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه
ِ
ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند..
هی صدا میزنه.
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان بابا..
اُف بر این دنیا بعد از تو علی..
🔸سپه كوفه و شام استاده
🔸به تماشاى شه و شهزاده
🔸شه روی نعش پسر افتاده
🔸همه گفتند حسین جان داده
حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره..
هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره..
یه نگاه به سمت خیمه ها..
🔸جوانان بنی هاشم بیاید
🔸علی را بر در خیمه رسانید
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
4_5999326485033255534.mp3
83.7K
#صلوات_آخر_مجلس
#شب_هشتم_محرم
خدای متعال ان شاء الله به حق جوان رعنای سیدالشهداء جوانهای ما رو از گزند تهاجمات فرهنگی مصون و محفوظ بدارد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ
🕊﷽🕊
🏴#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
🏁#آقای_میرزامحمدی
🏴#دفتری_علی_اکبر ع
🏁#ملاعباس_چاوش
🏴#کانال_روضه_دفتری
🚩#السلامعلیکیااباعبداللهوعلیکیاعلیبنالحسین..
⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ...
جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند...
حالا که حال خوبی داری میگم....
⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی...
هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ...
این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا..
خسته ، گرسنه، تشنه...
همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم...
،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره....
با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست...
♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید
شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ...
یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید...
⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود..
رحمت خدا بر این ناله ها...
وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ...
فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،،
اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند ..
بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،،
نگران برزخ و قیامتم هم هستم..
با همون خستگی اومد وارد حرم شد..
✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم ..
دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد..
عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد...
💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ...
هم سفرات هم بیدار کن ..
گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون..
همه رو بیدار کرد..
ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم..
🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید ..
🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید...
🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ...
چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه...
تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد ..
💔#آی_حسین...
چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟
📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ...
اما دید رمقی به زانوهاش نمونده..
دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره...
هی صدا میزنه: وا ولدا ...
عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ...
وقتی اومد کنار بدن علی اکبر
فبکی بکاءا عالیا
دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه
♻️#حسین....
🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔆
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
AUD-20220801-WA0033.mp3
7.09M
روضه حضرت علی اکبر
میرزا محمدی