#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
▪️بی شک گدای خانه ات آقا شود، حسین
▪️هر قطره زود پیش تو دریا شود، حسین!
▪️فیض گدایی تو به هر کس نمیرسد
▪️باید که زیر نامه اش امضا شود: "حسین"
▪️در روضه ها به قرب خداوند میرسیم
▪️شبهای هیأتت، شب احیا شود، حسین
▪️ای کاش وقت مردن من! وقت احتضار..
آرزو هممون باید همین باشه
▪️ای کاش وقت مردن من! وقت احتضار
▪️ذکر مدام بر لبم آنجا شود: "حسین
بزرگان از علما فقها ،مراجع عظیم الشان به این شیرخواره ی ابی عبدالله توسل میکردند،
مرحوم آیت الله حق شناس خودم از ایشون شنیدم
فرمودند یه حاجتی داشتم چهل سال براورده نمیشد
توی عالم معنا بهم گفتند عبدالکریم، متوسل شو به شیرخواره ی حسین،
شروع کردم توسلم رو،
گفتم حسین بچه ی شیرخواره شو رو دست گرفت ، گفتند عبدالکریم حاجتت رو دادیم دیگه بسه،...
عجب روضه ایه، تو بین اینهمه مصائبی که ابی عبدالله تحمل کرده،
فقط اینجا حسین مونده بود سمت میدان بره ،سمت خیمه ها بیاد،
تنها جایی که از طرف خدا هاتف غیبی بر حسین تسلیت فرستاده اینجاست
و تنها مصیبتی که ابی عبدالله تک تک شما رو خطاب قرار داد
لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاً تَنْظُرونی. کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی...
کاش همتون بودید میدیدید
چجوری طلب آب کردم،
فَاَبَوا اَن یَرحَمُونی
فقط یه اشاره کافیه
چجوری طلب آب کرد؟
▪️پدر گردنش کج،پسر گردنش کج
▪️چقدر این دو از هم ، خجالت کشیدند
▪️لب کوچکش خشک و حلقوم او خشک
▪️چقدر راحت از او ، گلو را بریدند
ابی عبدالله یه وقت دید علی داره بال و پر میزنه،
نگاه کرد دید ذُبِحَ مِنَ الاُذُن الی الاُذُن
حسین....
====================
MirzaMohammadi 1402 shab07 b.mp3
16.49M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
▪️بی شک گدای خانه ات آقا شود، حسین
▪️هر قطره زود پیش تو دریا شود، حسین
====================
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیه
▪️آمدم خیمه تا وداع کنم، دیدم از داغ آب، می سوزی
▪️بردم آبت دهم ولی دیدم زیر این آفتاب می سوزی
زبان حال ابی عبدالله و شیرخواره اش ها
امروز روضه را من از زبان شعر بخونم
▪️کاش آبی شود مهیا تا خجل از روی خواهرت نشوم...
سکینه خواهر علی اصغره
غروب تاسوعا،
شب عاشورا که شد گفت سهمیه آب توخیمه ما بچه ها تمام شد
با خودم گفتم می رم خیمه عمه جانم زینب هرجوری شده عمه جانم منو سیراب می کنه
امان از دل زینب
آهسته، مخفیانه وارد خیمه عمه جانم شدم
یه صحنه ای دیدم دیگه خجالت کشیدم بگم تشنمه
دیدم برادرم علی اصغرو عمه بغل گرفته هی زمین می نشینه هی بلند میشه هی میگه اِصبِر یَابنَ اَخی
▪️کاش ابی شود مهیا تا خجل از روی خواهرت نشوم
▪️سعی کردم که وقت بردن تو ،چشم در چشم مادرت نشوم
چقدر ای عبدالله خجالت کشیده
▪️پشت سر رانگاه کن پسرم ....
بچه را بغل می کنی افق نگاهش می شه پشت سرش
سرش اینجا می افته دیگه ها
▪️پشت سر رانکاه کن پسرم جلو خیمه ها رباب نشست
▪️به امید ی که خیمه برگردی و آمد و زیر آفتاب نشست
دیگه کیا بارباب اومدند
▪️من که طاقت ندارم ای گل من
▪️که نگاهی کنم به پشت سرم
▪️لیک حس می کنم که امده اند
▪️جلوی خیمه ها زنان حرم
حالا ببین زبان حال ...
▪️گرچه ای کودکم نمی بینم ،ذره ای رحم در دل اعداء
▪️شاید این دفعه وضع فرق کند ،کودک من توکلت به خدا
▪️به رخ کودکم نگاه کنید،رنگ دیگر به روی طفلم نیست
▪️کوفیان اِرحَموا بِهٰذَا الطّفل، قطره ای هم برای او کافیست
علی اصغرم ،
▪️وقتی می آمدیم خواهر تو ....
این سکینه چند بار اشک ابی عبدالله را درآورده:
یکیش مال همینجاست.
یکیش مال وداعه
همه را ساکت کرد
دید مرکبش حرکت نمی کند
سکینه گفت بابا پیاده شو
می دونم اگر بری بر نمی گردی
یکی هم مال گوداله
یکی هم مال مجلس یزیده
هاااا
یه دونشو من امروز بگم
▪️وقتی می آمدیم خواهر تو با نگاهش مرا معذب کرد
▪️تا تو برگردی و بخوابی باز، عمه گهواره را مرتب کرد
▪️تو بگو من چطور پاسخ این یک حرم اضطراب را بدهم
▪️عمه با من علی....
▪️عمه با من علی بگو که چطور من جواب رباب را بدهم
یکی دو بندشو بخونم و تقدیم کنم
▪️این گلو مثل ساقه ی گل بود
▪️قطع کردنش تبر نیاز نداشت
▪️ کس نپرسید ز حرمله این طفل
▪️به سه شعبه دگر نیاز نداشت
اینجا ابی عبدالله به تعبیر ما،
مستأصَل شد
موند چکار کنه
لذا برای تنها شهیدی که از آسمان ، برا ابی عبدالله هاتفی ندا داد ، علی اصغره
چرا آقا یه لحظه موند چکار کنه
▪️ آه تصمیم واقعا سخت است وای اگر تیر جابجا بشود
یه لحظه دید اگر تیر رو از گلو بکشه، سر جدا میشه
اگر تیر را از گلو نکشه ، بچه نمی تواند نفس بکشد
▪️آه تصمیم واقعا سخت است وای اگر تیر جابجا بشود
▪️تیر را ازجلو اگر بکشد ترسم این است که سر جدا بشود
حسیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن....
====================
4_5825568253019164269.mp3
10.17M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیه
▪️آمدم خیمه تا وداع کنم، دیدم از داغ آب، می سوزی
▪️بردم آبت دهم ولی دیدم زیر این آفتاب می سوزی
====================
#شب_هفتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
▪️دل بسته ام ،مرا ز سَرِ خویش وا مَکن
▪️از من، مرا جدا کن و از خود جدا مکن
▪️هرگز نگویَمَت که بیا دستِ من بگیر
▪️گویم گرفته ای زِ عنایت رها مکن
▪️من با تو پیش از آمَدَنم آشنا شدم
▪️ای آشنا، مُفارقت از آشنا مَکُن
▪️خواهی اگر زلطف ب من اعتنا کنی
▪️دیگر ب کثرت گُنَهم اعتنا مکن
▪️نزد کریم فرق ندارد خوب و بد
▪️یکجا قبول کن همگان را، سوا مکن
یابن الحسن....
السلام علی ساکن کربلاء
السلام علی شَهیدِ الشُّهداء
السلام علی قَتیلِ الاَدعِیاء
از امروز دیگه باید اینجوری سلام بدیم
السلام علی الشِّفاةِ الذّابلات
سلام بر اون لب های ترک خورده
▪️آب فرات ،بسته شد
▪️فاطمه دلشکسته شد
▪️توحرم قحطی آبه،علی اصغر نمیخوابه...
آخ بمیرم
از امروز آب رو به روی ابی عبدالله و بچه هاش میبندند
از امروز دیگه اجازه ندادن اهل خیمه و اصحاب ابی عبدالله براحتی آب بنوشند
▪️توحرم قحطی آبه،علی اصغر نمیخوابه
▪️خواهراش گریه کنونند،مادرش چقدر بی تابه
▪️ای رقیه ،علی اصغر،نزنید اینهمه فریاد
▪️عمو رفته آب بیاره،شما رو نبرده ازیاد
حسین.....
اما چیزی نگذشت دختر ابی عبدالله صدازد
▪️هرکس گوشش به سخن های منه
▪️دیگر از تشنگی فریادنزنه
▪️بچه ها دست باباخونی شده
▪️گمونم شش ماهه قربونی شده
▪️عباش رو طوری رو اصغر میکشه
▪️گمونم خیلی خجالت میکشه
حسین.....
▪️به ذره گر نظر لطف بوتراب کُنَد(۲بار)
▪️به کربلا رود و گریه بر رباب کُنَد
حسین.....
دست گداییت رو بیاربالا روز هفتمه ،
روز بستن شریعه ی فراتِ ،
روز توسل ب شش ماهه ی ابی عبدالله ست
خیلی ها چشم امیدشون به مجلس امروزه
اونایی که مبتلاشدند نتونستند امسال بیاند
دست گداییمون رو ببریم بالا
بِدَمِ المَظلوم الهی العفو...
الهی العفو....
====================
4_5825568253019164267.mp3
11.06M
#شب_هفتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
▪️دل بسته ام ،مرا ز سَرِ خویش وا مَکن
▪️از من، مرا جدا کن و از خود جدا مکن
====================
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
(کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده)
المُتَشَحِّطِ دَما (به خون تیپده)
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ
( و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد)
سکینه بنت الحسینِ
میگه سهمیه ی آب توی خیمه ما بچه ها تمام شد
غروب تاسوعا بود.
با خودم گفتم برم خیمه ی عمه جانم زینب
جایگاه زینب رو در بین بچه ها ببین
هر کی به گرفتاری می افته میره سراغ زینب
حتی خود حسینم همینجوره
هر چی ناله زن و بچه ها توی خیمه بلند می شد
ابی عبدالله اول زینب رو صدا می زد
امان از دل زینب
اومدم توی خیمه عمه جانم زینب
بلکه بتونم به توسط عمه جانم تشنگیم رو رفع کنم
دیدم عمه ام
داداش شیرخواره ام رو بغل گرفته
از مادرا می پرسم
این بچه عوضِ اینکه بغل رباب باشه چرا بغلِ زینبه؟؟؟!
من اینجوری می فهمم
یعنی مادرش هم نتونسته ساکتش کنه
همه برا رفع گرفتاریشون میاند سراغ زینب
دیدم داداشمو بغل گرفته
متوجه حضور من توی خیمه نشد
دیدم هی بلند میشه هی میشینه
هی میگه إصبر صبراً یابنَ أخی
صبر کن الان خودم میدم برادرم ببره سیرابت کنه
الله اکبر
مگه توی خیمه ها چقدر قحط آب شده که حتی یه جرعه هم برا شیرخواره رباب نداره
پشیمون شدم
بلافاصله از خیمه عمه ام بیرون اومدم
وقتی دیگه اینجوری دیدم حالِ عمه ام رو
دیگه صحبتی از عطش نکردم
فقط اومدم به عموم گفتم عمو
داداشم داره میمیره
این بچه از غروب تاسوعا بغلِ زینبه
تا عصر عاشورا
دیدند ابی عبدالله داره استغاثه میکنه
هل من ذابٍّ یذبُّ عن حرم رسول الله
یه نگاه کرد دیده دیگه یه دونه هم براش یار باقی نمونده
همه ی یاراش روی زمین افتادند
برا خودش نگفت
فرمود کیه که از حرم پیغمبر دفاع کنه
اینجا بود صدای ضجّه از خیمه ها بلند شد
فارتفعت اصوات النساء بالعویل
یه مرتبه حسین شنید زنها دارند جیغ می زنند ضجّه می زنند
بلافاصله استغاثه اش رو ترک کرد
اومد سمت خیمه ها
فَنادیٰ یا زینب
چه خبره خواهرم
الله اکبر
توی خیمه ها مگه چه خبره که همه دارند اینجوری بی قراری می کنند
فرمود
ناوِلینی وَلَدیَ الصَّغیر
این بوه شیرخواره ام رو بده ، من میخوام باهاش وداع کنم
بچه رو که از خواهر گرفت
تعبیر لهوفه
نگفت رباب بچه ام رو بده
بچه رو از خواهر گرفت
رباب اونجا بود نمی دونم
تا بچه رو داد بغل ابی عبدالله
گفت داداش سه روزِ این بچه آب نخورده
الله اکبر
ما کجا اینو می فهمیم
بگیر اینو سیرابش کن
آورد وسط لشگر
آی قوم
قَتَلتُم شیعَتی و اهلَ بیتی
فقط بَقیَ هذا الطفل
اما ترونه کیف یتلظّیٰ عطشا
ببینید از شدت عطش لبهاش رو داره باز و بسته می کنه
مرحوم سید می نویسد
فَبَین ما یُخاطِبُهُم
یعنی هنوز حرف حسین تموم نشده بود
دیدند چنان با تیر گوش تا گوش علی اصغر دریده شد
حسین
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
====================
1_26622623.mp3
6.32M
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
(سلام برآن کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده)
المُتَشَحِّطِ دَما
(به خون تیپده)
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ
( و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد)
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
این سلام زیارت ناحیه ست، سلام بر اون کودک شیرخواره ای که با تیز زدنش،
یه دونه تیر بهش اصابت کرد اما همه ی پیکرش آغشته به خون شد،
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ
تو بغل باباش سرش رو بریدند
الله اکبر
تیز زدن اما تعبیر روایات اینه؛
فَذُبِحَ مِنَ الاُذُنِ اِلی الاُذُن
کی زد؟
وَ لَعَنَ اللهُ رامِیَه حَرمَلةُ بنُ کاهِلِ الأسَدی
▪️پدر گردنش کج ،پسر گردنش کج....
▪️چقدر این دو از هم خجالت کشیدن
▪️لب کوچکش خشک و حلقوم او خشک
▪️چه راحت گلوی علی را بریدند
این تنها شهیدیه که نتونست رجز بخوانه
لذا بزرگان مراجع ما مثل مرحوم آیتالله میرزای قمی روضه خون دعوت میکردند
کل ده روز رو میگفتند روضه ی علی اصغر بخوان،
آقاجان،
اینهمه روضه تو مسائل کربلا،
میفرمود میدانم
اما این شهیدیه که زبون نداشت خودشو معرفی کنه،
رجز نتونست بخونه،
تا تیر رو زدند یه لحظه ی ابی عبدالله دید بند قنداقه رو پاره کرد
عجب تیری بود
نه تنها ، فَذُبِحَ مِنَ الاُذُنِ اِلی الاُذُن
ابی عبدالله دید تیر از گلو عبور مرد به شانه ی حسین....
====================
3_4567890123996655.mp3
2.71M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
====================
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
(کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده)
المُتَشَحِّطِ دَما (به خون تیپده)
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ
( و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد)
حالا باید بلند شه
فَرَمٰاهُ حَرمَلةُ بنُ کاهِلِ الأسَدی
سهم من همین دو بیت باشه
شب هفتم این روضه
شب باب الحوائجِ
از اون روضه هایی که برا بعضیا مثل سید حیدر حلی ها ایجاد تشرف کرد به محضر امام زمان ، روضه شیرخواره ی حسینِ
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
حسین داره میگه
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
هم سه غم و هم سه تا مصیبت رو بشنو
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
سه غم کدومه
🔻هم از حنجره تو هم از خواهر تو
🔻هم از مادر تو خجالت کشیدم
حالا سه تا مصیبت رو گوش بده
🔻خودم قبر کندم....
فحفر بجفن سیفه
🔻...خودم دفن کردم
🔻خودم تیر را از گلوی تو کشیدم
حسین......
====================
1_1683388637.mp3
5.9M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
از اون روضه هایی که برا بعضیا مثل سید حیدر حلی ها ایجاد تشرف کرد به محضر امام زمان ، روضه شیرخواره ی حسینِ
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
====================