هر کس که خاکِ تو نشد...
#روضه
#_توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم #_اربعین به نفس #_حاج_حسین_سازور
"السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
هر کس که خاکِ تو نشد عزت ندارد
بی روضه دنیا ذره ای لذت ندارد
بیچاره آنکه حسرتِ تربت ندارد
عُمرِ بدونِ نوکری برکت ندارد
*اي حسين! جامونده هاي اربعين رو يه نگاهي كن...*
نوکر پُر از حرف است اشکِ روضه هایش
شیعه به قنبرهاش هست و فضه هایش
دینِ خدا، دین نیست وقتی حوزه هایش
قاضی و شاه آبادی و بهجت ندارد
اسلام ما مدیون اسلام حسین است
مرغ دلم عُمری ست در دام حسین است
ذکر شب قبرم فقط نام حسین است
نوکر میان قبر خود وحشت ندارد
جامانده های کاروانِ کربلاییم
دلتنگِ شبهای قشنگ نینواییم
ما روز و شب دربدرِ این روضه هاییم
دیوانگی روز و شب و ساعت ندارد
یادش بخیر این روزها مَشایه بودیم
با دوستانِ تو رفیقِ پایه بودیم
بالاتر از این، با خودت همسایه بودیم
امسال انگار این گدا قیمت ندارد
آموختیم از لشکرِ در قِلَّتِ تو
باشیم با هیهات منا الذلت تو
تو رهبر ما هستی و ما ملت تو
مثل تو آقا کشوری ملت ندارد
این درد جز با گریه راهِ حل ندارد
غم مرهمی جز خواندن مقتل ندارد
پایِ رقیه طاقت تاول ندارد
اما به غیر از دیدنت حاجت ندارد
یادم می آید سمت تو لشکر کشیدند
کاری ندارم هر چه دیدند و شنیدند
اما خودم دیدم سرت را می بریدند
داغی شبیه داغ تو وسعت ندارد
#شاعر مظاهر کثیری نژاد
*حالا گريه كن ها گريه كنن، از زبانِ زينب سلام الله عليها ميخونم...*
یادت که نرفته پَرِ من سالم بود
هنگام وداع سَرِ من سالم بود
تا رفتن تو پیکر من سالم بود
هم چادر و هم معجر من سالم بود
گودال که رفتی جگرم ریخت به هم
در آتش خیمه ها سرم ریخت به هم
در کوفه عقیله ات چه ها دید حسین
یک شهر، نگاه بی حیا دید حسین
هر کوچه که رفت آشنا دید حسین
همسایه ی سابقم مرا دید حسین
با خونِ سرم وضو گرفتم فهمید
از اُمِ حبیبه رو گرفتم فهمید
هرچند به اقتدار،گریان رفتم
هر سمت که شد بی سرو سامان رفتم
در شهرِ علی به کنج زندان رفتم
با چرخشِ شلاقِ نگهبان رفتم
خم بود سرم ولی دلیری کردم
با رخت اسیریم امیری کردم
از درد شدید جان به سر بودم من
معطل به میان هرگذر بودم من
زخمی هجومِ صد نفر بودم من
آزرده ی قوم بد نظر بودم من
یک ظهر به سوی مقصدی رفت حرم
با سیلی و فحش بی حدی رفت حرم
قصری که خودت هم آمدی رفت حرم
دیدی چقدر جای بدی رفت حرم
شد در دلت آشوب بمیرد زینب
دندان تو و چوب بمیرد زینب
از شام نگو نپرس اوقاتش را
بهتر که تو نشنوی حکایاتش را
دلشوره دروازه ي ساعاتش را
باید برسی حسابِ الواتش را
در پیشِ نگاه اشکبارِ تو زدند
هر طورکه شد مرا کنار تو زدند..
#شاعر سید پوریا هاشمی
*عمه ي سادات، افتاد رويِ قبرِ ابي عبدالله، ديدن هي خاك بر ميداره به سر ميريزه، از اين خيلِ زن و بچه، دو تا خانوم كنار كشيدن، اولين كسي كه كنار رفت رباب بود، يه نگاه كرد گفت: رباب كجاست؟ من رباب رو نمي بينم، ديدن صدايِ گريه اش از دور مياد، اومد ديد صورت رويِ خاك گذاشته، هي ميگه: علي لاي لاي...خانوم! همين جا بود ديدم دفنش كردن...يه خانوم هم سكينه، ديدن يه ظرف آبي رو برداشته، داره ميره علقمه، كنارِ قبرِ عباس..عموجانم!...*
حتماً خبر داري مرا بازار بردن
ما را ميانِ مجلسِ اغيار بردن....
حسين...
#حاج_حسین_سازور
#ویژه_ایام_صفر
#ویژه_ایام_محرم
#اربعین
|⇦•بابا! سلام خوش اومدی...
#قسمت_پایانی
/ #روضه
و #_توسل به
#_حضرت_رقیه_سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمجید #_بنی_فاطمه
بابا! سلام
خوش اومدی، گردِ سفر بروته
بابا! سلام
دیدی منو؟ رقیه روبروته
ابروی مردونه ی تو خورده عجب شکافی
روزایی که نبودی و حالا بکن تلافی
*چیکار کنم دخترم؟...*
مویِ منو میبافی؟
آئینه ی احساسِ من
اصلاً نبود حواسِ من
مویی نمونده واسِ من
بابا! ببین
رو صورتم، جای هزارتا دسته
بابا! ببین
گوشواره هام، تو گوشِ من شکسته
گناه من چی بوده که سیلی شده تقاصم؟
روزی که این دامنو تو خریده بودی واسم
پاره نبود لباسم
کاشکی نبینه زینبت
چه زخمایی داره لبت
حنجره ی نامرتب
*نیزه دارِ سرِ ابی عبدالله میگه: هر جایی می اومدیم، منزلی بودیم، سرها رو تکیه به جایی میدادیم، اما یکی از منزل ها سرِ بریده ی ابی عبدالله رو آویزان کرده بودن به یه شاخه ی درختی... گفت: تو خواب و بیداری بودم، همه ی اُسرا اینقدر خسته شده بودن، بعضی هاشون تب کرده بودن، آخه بیابون روزها گرمه، شب ها سرد، برا همین این بچه ها روزها عرق میریختن، شب ها نسیم سرما بهشون میخورد بعضی هاشون تا صبح تب میکردن...
نیزه دار میگه: یه مرتبه از خواب بلند شدم، شنیدم صدای قدم هایی میآد، خوب نگاه کردم دیدم یه دختربچه، از قافله جدا شد، آروم آروم، خمیده خمیده اومد پایِ سرِ بریده ی بابا، صدا زد: بابا! دلم برات تنگ شده، دوست دارم یه بار دیگه بغلت کنم، میگه: دیدم شاخه ی درخت پایین اومد، این دختر سرِ بریده ی بابا رو بغل گرفت...*
عمو کجاست؟
بهش بگم، مارو کجاها بردن
عمو کجاست؟
ببینه که دخترا سیلی خوردن
*بابا! یه پیغامی برا عموم دارم...*
بهش بگو: دستِ کسی نخورده به حجابم
بهش بگو: میدونه که چند روزِ تو خرابه ام؟
به روی خاک میخوابم
*کی طاقت داره دخترش روی خاک بخوابه؟...*
دل تنگشم یه عالمه
این وضعِ روز و حالمه
دیگه نگو سه سالمه
بابا حسین! بابا حسین
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
.
|⇦•دوباره بغض و کمی آه...
#روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس حاج اسلام میرزایی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است
حرم نرفته بمیرم؟ خجالتش این است
*كاش اينطوري مارو امتحان نمي كرديد، كاش لااقل ميگذاشتيد مي اومديم كربلا مي مرديم ديگه بر نمي گشتيم، شما مارو اينطور عادت داديد كه يك سال منتظر بوديم اربعين با زن و بچه هامون بياييم كربلا...*
سلام میدهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را، بضاعتش این است
*مي دونم همه ي شما بهونه داريد اين شبا، اسمِ كربلا ميآد بي قرار ميشيد، دستِ خودتون نيست، حسين جان! گلايه دارم، مگه جا كم مي اومد كربلا؟ اصلاً ما بد، آلوده، مگه گنهكارا رو كربلا راه نميدن؟ مگه بيچاره هارو كربلا راه نميدي؟...*
به قطره قطرۀ اشکم، مَلَک خورَد غبطه
که اشک روضۀ ارباب، قیمتش این است
*امام صادق فرمودند: هر وقت توي روضه ي جَدِ ما اشكت جاري ميشه، پلكت خيس ميشه، اون لحظه مادرم زهرا داره نگات ميكنه، برات دعا ميكنه...*
شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست
چهها کند نظرش آنکه تربتش این است
#شاعر محمدجواد شیرازی
*حرفِ دلت رو بگم به آقا...*
حالا كه من از حرم دورم
درمونم صبرِ، آخه مجبورم
يه سلام ميدم با حسرت، سمتِ كربلا
آرزو دارم بميرم، حرمت كربلا
غمِ كربلا، منو ميكُشه
دلِ من فقط، به حرم خوشه
*هر كي كربلا ميخواد، هر كي ميخواد امشب بره زيارت، ناله بزنه:حسين...." أَلسَّلامُ عَلىكَ يا مَظلوم، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیب، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريب" حالا بذار زينب روضه بخونه..."
از سفرِ شامِ بلا رسيدم
از بعدِ تو يه روزِ خوش نديدم
پاشو ببين چيا به روزم اومد
پاشو نگاه كن به قدِ خميدم
رسيده خواهرت،بعدِ يه اربعين بالا سَرِت
نپرس كه چي شده، اگه بگم نميشه باورت
ببخشش منو اگه، خرابه شد مزارِ دخترت
*از زينب اين سئوال رو نكن، چرا رقيه ام رو نيآوُردي؟...
وقتي كاروان رسيد كربلا، راوي ميگه: ديدم همه چشمشون به زينبِ، عمه چه ميكنه، يه وقت ديدن زينب نذاشت ناقه بايسته، خودش رو يه جوري از ناقه رويِ زمين انداخت، ديدن ديگه نميتونه راه بره زينب، رو زانو اومد كنارِ قبرِ برادر، سلام داداش! پاشو برات آب آوُردم...گفت: داداش!...*
به زخمِ قلبِ عزادارِ من نمك زده اند
حسين!چشمِ تو روشن، مرا كتك زده اند
هنوز لحظه ي افتادنِ تو يادم هست
جدال بر سَرِ پيراهنِ تو يادم هست
*ديدم يكي داشت لباست رو مي كند، يكي داشت سرت رو از بدن جدا مي كرد، ساربان دنبالِ انگشتر بود..*
سنان و شمر ز رويت عبور مي كردند
مرا به زيرِ لگد از تو دور مي كردند
تن تو پیشِ نگاهم بدون رخت شدُ
سر تو بسته به یک شاخه ی درخت شدُ
به جای آب و غذا غصه ی تو را خوردم
محله ی خودمان، سنگ بی هوا خوردم
محله های شلوغ یهود را دیدم
شراب خوردن قوم حسود را دیدم
به روی تخت نشست و به رتبه ام خندید
چقدر در وسط حرف و خطبه ام خندید
مرتباً به دهان تو چوب میکوبید
به گریه هرچه که گفتم نکوب، میکوبید
#شاعر رضا قربانی
در اين سفر يك اشتباه كردم
تو چوب خوردي من نگاه كردم
*جلو چشمان زن و بچه ات چوب به لب و دندان تو ميزد، اين نامرد كه چوب رو بلند مي كرد، بچه ها دامنِ زينب رو مي گرفتن، عمه! ببين با سَرِ بابام چه ميكنه...هر چي نفس داري بگو: حسين!...*
ــــــــــــــــــ
#حاج_اسلام_میرزایی
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
▪️روضه و توسل_پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و امام حسن علیه السلام و امام رضا علیه السلام_سید مهدی میرداماد▪️
🔳▪️▪️🔲▪️▪️🔳
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه،کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
*مگه چه خبر شده مدینه؟!!*
گشتند انبیا،همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست .....
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبی 2
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی،کجاست؟!
*کجاست مولا؟بگم صدا نالت بلند شه*
دار الولا محاصره،زهراست پشت در
دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست ...
آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
┗━━━ ▪️▪️◾️▪️▪️━┛
*فرمود: "ما اوذی النبی مثل ما اوذیت" هیچ پیامبری اندازه ی من اذیت نشد؛بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند،هر تهمتی خواستند بهش زدن؛مگر نمیگن کسی برلت کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن ...؛کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد ..." مگه دعای ندبه نخوندی "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی" ذوی القربی کیان؟مگه کسی غیر از بی بی دوعالم و امیرالمومنین و حسنین؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟چقدر حسین رو رو دوشش سوار میکرد؟یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید ؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد..." هروقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛همتون اهل کنایه اید و اهل روضه،هر وقت ابی عبدالله رو بغل میکرد زیر گلوشو میبوسید ... آقا چرا؟میفرمود:این لبا یه روز از زهر کبود میشه ..." پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع "السلام علیک یا ابامحمد" آقاجان گداهای هرساله اومدن؛آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛شما یه غریبی،امام رضا هم یه غریبه،انقدر این شبا تو حرمش شلوغه ..."(مگه عربه نیامده بود از مدینه؟گفت:شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)،وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار،یه نگاه به زائرا،به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛برگشت عقب ...." گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند ...*
"شاعر:استادحاج غلامرضاسازگار"
#سید_مهدی_میرداماد
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_امام_رضا_علیه_السلا
روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایامِ اربعین
بگیر جان مرا بر همین تراب حسین
که جان بگیرم از این لطف بی حساب حسین
یه دونه حسین امروز بیشتر بگی غنیمتِ، معلوم نیست اربعین سال دیگه نَفَسی باشه، من یه جوری میخوام حسین بگم،اگه سال آخرِ که اربعین زنده ام بتونم یه یاحسین بیشتر بگم
نه نای ماندن دارم .....
چندین میلیون زائر میگن رسیدن کربلا، این زائرا همه یه طرف، زینب یه طرف، این زائرا که رسیدن کربلا تو راه خیلی پذیرایی شدن، بهترین غذاها،بهترین رسیدگی ها،کافی ِ بفهمن زائر یه خار تو پاش رفته، همه سبقت می گیرن مداواش کنند،اما یه نفر نگفت:زینب چهل روزِ داره کتک میخوره و تازیانه میخوره
نه نای ماندن دارم نه روی برگشتن
اگه مدینه بپرسه: حسینت رو کجا گذاشتی اومدی؟
مخواه تا که بمانم در این عذاب حسین
ندیده مثل شب و روزهای زینب را
به عمر خویش نه ماه و نه آفتاب حسین
اسیر دردم ،اسیر غمم، چهل روز است
چهل شب است، ندارم به دیده خواب حسین
داداش چهل شب ِ نخوابیدم،میدونی از کی دیگه نخوابیدم؟ "اهل روضه اید همه ی شماها، اربعین یعنی مرور روضه های گذشته،چون همه ی روضه ها رو امروز زینب برا حسین خونده، اربعین یعنی از اول محرم هر چی روضه شنیدی دوباره تکرار کنی و داد بزنی" داداش میدونی از کی دیگه خواب از چشمام رفت؟ از اون وقتی که دیدم دست به کمرت گرفتی، دیدم از علقمه داری برمی گردی، دیدم صدای غصه و ناله ات همه ی کربلا رو گرفته
{دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم رو برو شد
بیا برگرد خیمه ای علمدارم
من و تنها نگذار ای کس و کارم}
حسین.....
چهل شب است که میگویم السلام علیک
چهل شب است که نشنیده ام جواب حسین
این جوری نبوده ، این مصرع رو من قبول ندارم، حسین جان من که یادم ِ هر موقع تو رو صدا زدم جوابم رو دادی،کافی بود بفهمی دل زینب برات تنگ شده،هر موقع حس می کردی بهانه ات رو گرفتم،حس می کردی باید یه نگاه کنی، یه نیرو به زینب بدی خودت رو نشونم میدادی، دروازه ی کوفه دیدی همه دارن سنگ میزنن، دیدم سرت بالا نیزه ها داره قرآن میخونه،"روز سکوت نیست امروز، امروز بچه های حسین با اشاره حرف میزدن،چون صداشون در نمی اومد" داداش! مگه میشه سری که بالا نیزه قرآن بخونه با خواهرش حرف نزنه؟ من با نگاه باهات حرف زدم، دیگه کجا من رو نگاه کردی؟ داداش یادتِ، اونجایی که من رو بردن محله ی یهودیا،من و بردن کوچه و بازار،چشمت به زینب افتاد چشمات رو بستی،اما داداش هرچی یادم بره، این آخری رو یادم نمیره،داداش! اون شب هم که اومدی خرابه،میخواستی دل دخترت رو آروم کنی،دیدم سر بریدت رو از روی خاک برداشت
بابا!
دخترت از دنیا بریده
بدون تو خوشی ندیده
ببین همه موهام سفیده
بابا!
حسین واسه دخترت اومدی،اما دل من رو بردی، وقتی نگاه کردم دیدم سر یه طرف افتاد، دخترت یه طرف، ناله
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
.
|⇦•وابسته ام به نان و نوایت...
#روضه شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی #سلحشور
●━━━━━━───────
"لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ"
وابسته ام به نان و نوایت هنوز هم
میمیرم عاشقانه برایت هنوز هم
سلطان تویی و شاعر درباریت منم
هستم در آرزوی عبایت هنوز هم
دعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین
از عجز و التماس به پایت هنوز هم
بر گوشِ آهوانک به صیاد مبتلا
میپیچد انعکاس صدایت هنوز هم
هفت آسمان مجاور بابُ الجواد تو
خورشید محو آینه هایت هنوز هم
نقاره خانه، پنجره فولاد، خادمان
شاهانه است صحن و سرایت هنوز هم
شکر خدا که میشود از عشق منقلب
در صحن انقلاب گدایت هنوز هم
محتاجم و کنارِ ضریحت نشسته ام
در انتظار خیر دعایت هنوز هم
با سردی و گلایه و با دلخوری که نه
با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم
از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک
پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم
از تبِ زهر نفسگیر، تنت می لرزد
همچنان مار گزیده بدنت می لرزد
*وقتی حضرت رفت و با اون هیبت برگشت.به اباصلت گفت: اباصلت! اگه دیدی عبا رو سرم هست بدون کارِ من تمامه..میگه دیدم آقام داره میاد عبا به سر کشیده. حال آقام خرابه.. قربون حالت برم آقا.. میگه سفره ای پهن کرد غلامها همه سر سفره نشستن حضرت دید هیچکدوم لب به غذا نمیزنن ،فرمود: چرا اینها غذا نمیخورن؟ عرضه داشت آقا جان میدونن حال شما خرابه گفتن لب به غذا نمیزنیم.حضرت با اون حالش برای اینکه غلامان غذا بخورن لقمه درست کرد تو دهانش گذاشت
اما لقمه پایین نرفته دیدن حضرت با پشت افتاد زمین مثل مار گزیده داره به خودش میپیچه..*
چه کنم ناله ز دل وقت تردد نکشی
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی
رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده
مهربان! دست رئوفت چقدر سرد شده
شمس نورانی افلاک زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک زمین افتادی
آقا جان!
بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است
تا به حجره پر خود را مکش اینقدر بس است
به در حجره رسیدی به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حُجرهٔ خود خیره شدی
*گفت: اباصلت فرشهای حجره را جمع کن بذار رو خاکها جون بدم.*
خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرشهای کف این حجره چرا جمع شده
یاد کربلا بودی اما...
خواهرت نیست کنارت به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا جوادت برسد
بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجهٔ شمر لعین شانه به مویت نزند
حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت
اگه اون لحظه میدید سرت رو دامن جوادت داری پا رو زمین میکشی...اما زینب نگاه کرد سر علی اکبر رو زانوی حسینه دید یه عده دارن کف میزنن..یه عده دارن هلهله میکنن.. میدونی چرا زینب بهم ریخت؟ از تحیُّر حسین...هرجای بدن که نگاه میکرد.. یه وقت صدا زد ..جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_رضا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
#زیارت_مخصوص
#حاج_مهدی_سلحشور
#روضه_امام_رضا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅