هدایت شده از کانال نوحه و روضه مداح دلسوخته(عرشیان عشق)
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است
🕊عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است
🥀🥀🥀🥀🥀
قربونت برم آقای کریم...
عزیز زهرا...
یا حسن...
🕊بی حرم شد که بدانند همه مادری است
میدونی چرا امام حسن حرم نداره...
این تعبیر منه...
آخه مادرش زهرا حرم نداره...
ای...غریب حسن...
ای...غریب حسن...
((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه...
بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...))
🌷🌷🌷🌷🌷
🕊بی حرم شد که بدانند همه مادری است
🕊ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است
🕊هرکه آمد به در خانه او آقا شد
🕊ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
🌷🌷🌷🌷🌷
آی اونی که گفتی مریض دارم...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم...
خدا ميدونه...
سفره امام حسن با بقیه فرق داره...
کسی رو بی جواب بر نمیگردونه...
امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته...
آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید...
اگه برات کربلا هم میخواهی...
از امام حسن بگیر...
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دلت آماده شد... بسم الله...
حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
هر حسینیه که برپاست خیام حسن است
تا به حضرت زهر دادند...
صدای ناله اش بلند شد فرمود بگید برادرم حسین بیاد...
ابی عبدالله اومد...
یک نگاه کرد...
دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده...
صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده...
طاقت نیاورد...
عرضه داشت...
آخ برادر خوبم... حسنم...
چه بلایی سرت آوردند داداش...
اشک های زیبای حسین جاری شد...
یدفعه امام حسن نگاه کرد...
دید حسینش داره گریه میکنه...
صدا زد...
حسینم... برادرم...
گریه نکن حسین جان...
(یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا)
حسین جان... برادرم...
هر کس برا من گریه میکنه...
تو ديگه برا من گریه نکن حسین...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین...
تو ديگه برای من گریه نکن حسین...
🌷🌷🌷🌷🌷
((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه))
آخ آقا جان امام حسن...
چشمان مبارک رو باز کردی...
دیدی برادرت حسین بالا سرت نشسته...
داره گریه میکنه...
اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشم باز کرد...
دید شمر با خنجر برهنه...
آقا جانم امام حسن...
شما فرمودید بگید خواهرم زینب بیاد...
اما کربلا...
زینب کبری اومد بالای زینبیه...
ولی اونجا ابی عبدالله صدا زد...
زینبم... خواهرم برگرد...
خواهرم برگرد نبینی...
🕊سوی خیمه برگرد خواهر حزینم
🕊تا به زیر خنجر ننگری چنینم
🕊رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی
🕊وقت جان سپردن آه آتشینم.
🌷🌷🌷🌷🌷
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است
🕊عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است
🥀🥀🥀🥀🥀
قربونت برم آقای کریم...
عزیز زهرا...
یا حسن...
🕊بی حرم شد که بدانند همه مادری است
میدونی چرا امام حسن حرم نداره...
این تعبیر منه...
آخه مادرش زهرا حرم نداره...
ای...غریب حسن...
ای...غریب حسن...
((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه...
بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...))
🌷🌷🌷🌷🌷
🕊بی حرم شد که بدانند همه مادری است
🕊ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است
🕊هرکه آمد به در خانه او آقا شد
🕊ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
🌷🌷🌷🌷🌷
آی اونی که گفتی مریض دارم...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم...
خدا ميدونه...
سفره امام حسن با بقیه فرق داره...
کسی رو بی جواب بر نمیگردونه...
امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته...
آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید...
اگه برات کربلا هم میخواهی...
از امام حسن بگیر...
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دلت آماده شد... بسم الله...
حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
هر حسینیه که برپاست خیام حسن است
تا به حضرت زهر دادند...
صدای ناله اش بلند شد فرمود بگید برادرم حسین بیاد...
ابی عبدالله اومد...
یک نگاه کرد...
دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده...
صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده...
طاقت نیاورد...
عرضه داشت...
آخ برادر خوبم... حسنم...
چه بلایی سرت آوردند داداش...
اشک های زیبای حسین جاری شد...
یدفعه امام حسن نگاه کرد...
دید حسینش داره گریه میکنه...
صدا زد...
حسینم... برادرم...
گریه نکن حسین جان...
(یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا)
حسین جان... برادرم...
هر کس برا من گریه میکنه...
تو ديگه برا من گریه نکن حسین...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین...
تو ديگه برای من گریه نکن حسین...
🌷🌷🌷🌷🌷
((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه))
آخ آقا جان امام حسن...
چشمان مبارک رو باز کردی...
دیدی برادرت حسین بالا سرت نشسته...
داره گریه میکنه...
اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشم باز کرد...
دید شمر با خنجر برهنه...
آقا جانم امام حسن...
شما فرمودید بگید خواهرم زینب بیاد...
اما کربلا...
زینب کبری اومد بالای زینبیه...
ولی اونجا ابی عبدالله صدا زد...
زینبم... خواهرم برگرد...
خواهرم برگرد نبینی...
🕊سوی خیمه برگرد خواهر حزینم
🕊تا به زیر خنجر ننگری چنینم
🕊رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی
🕊وقت جان سپردن آه آتشینم.
🌷🌷🌷🌷🌷
👇👇👇👇👇
.
⚫ #روضه_امام_حسن_مجتبی(ع)گریز اسرای دشت کربلا_حجت الاسلام پناهیان⚫️
اومد امام حسن مجتبی(ع) رو دید تو مسجد النبی؛آشنا نبود اهل مدینه نبود،گفت:این آقا کیه؟چقدر تو دل بروئه،چه شخصیت جذابی داره،لااله الا الله...کاش معرفی نکرده بودند امام حسن رو...گفتند: این حسن بن علی بن ابی طالبِ،گفت:ها این پسر علیِ،من علی رو خودم ندیدم نفرینش بکنم،لعنش کنم،برم لعن و نفرین و ناسزام رو به پسرش بگم؛آخه نامرد تا الان داشتی تعریفش رو میکردی،چقدر قسی القلبی!اومد نشست روبرو امام حسن مجتبی؛نامرد سیر امام حسن رو ناسزا گفت؛کاش حضرت رو ناسزا میگفت؛شما هیئتی هستید میتونم همه ش رو براتون بگم؛اینقدر به باباش علی ناسزا گفت ...
آقا امام حسن مجتبی چطور برخورد کرد؟فرمود:شما اهل اینجا نیستی، غریبی؟اهل شامی؟اصلا تعجب کرد؛آقا داره سوال جواب معمولی میکنه؛آقا فرمود خب اهل شام همه با ما اینطوری هستن؛اینجا جاو مکان که نداری؟رسم بود مردم که میرفتن مدینه زیارت،هتل و مسافرخونه که نبود؛هر کی خونه ش بزرگ تر بود بقیه رو جا میداد؛فرمود بیا بریم خونه ی من؛میگه همون موقع دوست داشتم زمین دهن باز کنه من رو ببلعه؛فرمود بریم،جا نداری؛من هی نگاش میکردم دلم میرفت؛اصلا نگاه به این نمیکرد که به ما چی گفتی!لحظه ی آخر اومدم بگم آقا،منو ببخش؛اصلا آقا نذاشت حرفم تموم بشه،فرمود:خب تو شام اینطوریه دیگه" خدا کنه این بچه ها و حضرت زینب رو شام نبرن"کوفه ببرن؛هر جای دیگه ببرن؛شام نبرن"وقتی امام زین العابدین تو شام فرمود من پسر پیغمبرم...آخه از اون اول که شام اومده تو جرگه ی اسلام،معاویه رو دیدن،به عنوان استاندار اونجا بوده؛اونم هی خودش رو جا زده به عنوان فامیل پیغمبر،گفتن مگه پیغمبر به غیر از معاویه و یزید و اینا فامیل دیگه ای هم داره؟! این جورینا مردم شام!جنگیدند با امیرالمومنین،چقدر معاویه سم پاشی کرده علیه حضرت،اصلا عجیبه,وقتی از امام زین العابدین پرسیدند کجا به شما سخت تر گذشت تو کل این مصائب؟فرموده باشند:امان از شام...شام" جاهای دیگه هرجا حضرت زینب با این بچه ها میرفتند بعضی از این جسارتا نمیشد؛همه میدونستن اینا بچه های پیغمبرن؛همه میدونستن اینا مسلمونن؛همه میدونستن بعضی رفتارا رو نباید با اینا بکنند،اینا برده نیستند خرید و فروش بشن؛اینا رو رعایت میکردند؛تو شام از این بی ادبی ها به دختر بچه های پیغمبر،به همسران اولیاء خدا خیلی کردن؛خیلی آتیش سوزوندن اهل شام...اون وقت الان میری تو شام،تو سوریه میگی مذهبتون چیه؟جالبه ها" الان که اوضاع به هم ریخته،ما بیست سال پیش رفته بودیم میگفتند ما نمیدونیم مذاهب سنی وشیعه،ما علوی هستیم؛ما فقط علی رو میشناسیم؛بابا شما مردم شامید کی دست شما رو گذاشت تو دست علی؟!میبرنت سر قبر یه دختر سه ساله؛وقتی علی بخواد قدرت نمایی بکنه این جوری وا؛حالا این اهلبیت،این بچه ها چطور اینا رو رام کردند؟! یه خبر کوچیک بدم"
یکی ازسپاهیان یزید اومد گفت خدا لعنتت بکنه-خدا لعنتت بکنه رو من مثل تعزیه ها میگم-من میخوام یه حرفی بزنم اذیتم نکن،بذار حرف حق رو بزنم؛گفت:بگو کاریت ندارم؛تو این راه و نیمه راه هر چی بچه های حسین رو تازیانه زدیم یکیشون برنگشت یه کلمه حرف بد به ما بزنه،گریه کردند،زمین خوردند، باباشون رو صدا زدند،به دامن عمه پناه بردند اما حرف بد نزدند؛دل اهل شام رو بردند! آخرم وقتی اسرا آزاد شدند آقا زین العابدین صدا زد عمه جان زینب شما چه دستوری میدید؟چه کار کنیم؟زینب صدا زد عزیز برادرم ما تا به حال فرصت نکردیم گریه کنیم برای حسین،بگید یه سالنی به ما بدن از این خرابه دربیایم دوسه روز برای حسین گریه کنیم؛لااله الاالله...با همون گریه ها فتح کردند؛من که دلم نمیاد روضه ی حضرت رقیه رو بخونم میخوام از کنارش آرام عبور کنم؛یزید میگفت:اینا دارن شهر رو رو سر من خراب میکنند؛به زن و بچه خودش میگفت اینا شکست خورده اند گریه میکنند؛شما زن و بچه منید پیروز شدید برید با لباس فاخر بالاسرشون، دلشون رو بشکنید،کتک میزد همسرانش رو،برید این کارو بکنید، اینا میومدن با لباس فاخر کنار مجلس عزای زینب رد بشن،صدای گریه ی زینب و بچه های حسین رو میشنیدند،مینشستند خاک به سر خودشون میریختند لباس عزا میپوشیدند عزاداری میکردند؛هیئتیا اگر یه گریه کن بینتون نباشه چقدر قشنگ جاش رو خالی میکنید! جای اون سه ساله بین اینا خالیه،گاهی جای خالی این سه ساله رو به هم نشون میدن،اینقدر گریه میکنند...
#حجت_الاسلام_پناهیان
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
.
▪️روضه و توسل_پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و امام حسن علیه السلام و امام رضا علیه السلام_سید مهدی میرداماد▪️
🔳▪️▪️🔲▪️▪️🔳
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه،کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
*مگه چه خبر شده مدینه؟!!*
گشتند انبیا،همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست .....
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبی 2
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی،کجاست؟!
*کجاست مولا؟بگم صدا نالت بلند شه*
دار الولا محاصره،زهراست پشت در
دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست ...
آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
┗━━━ ▪️▪️◾️▪️▪️━┛
*فرمود: "ما اوذی النبی مثل ما اوذیت" هیچ پیامبری اندازه ی من اذیت نشد؛بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند،هر تهمتی خواستند بهش زدن؛مگر نمیگن کسی برلت کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن ...؛کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد ..." مگه دعای ندبه نخوندی "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی" ذوی القربی کیان؟مگه کسی غیر از بی بی دوعالم و امیرالمومنین و حسنین؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟چقدر حسین رو رو دوشش سوار میکرد؟یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید ؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد..." هروقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛همتون اهل کنایه اید و اهل روضه،هر وقت ابی عبدالله رو بغل میکرد زیر گلوشو میبوسید ... آقا چرا؟میفرمود:این لبا یه روز از زهر کبود میشه ..." پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع "السلام علیک یا ابامحمد" آقاجان گداهای هرساله اومدن؛آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛شما یه غریبی،امام رضا هم یه غریبه،انقدر این شبا تو حرمش شلوغه ..."(مگه عربه نیامده بود از مدینه؟گفت:شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)،وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار،یه نگاه به زائرا،به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛برگشت عقب ...." گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند ...*
"شاعر:استادحاج غلامرضاسازگار"
#سید_مهدی_میرداماد
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_امام_رضا_علیه_السلا
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#ماه_صفر
🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است
🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است
قربونت برم آقای کریم...
عزیز زهرا...
یا حسن...
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
میدونی چرا امام حسن حرم نداره...
این تعبیر منه...
آخه مادرش زهرا حرم نداره...
ای...غریب حسن...
ای...غریب حسن...
((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه...
بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...))
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است
🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
آی اونی که گفتی مریض دارم...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم...
خدا ميدونه...
سفره امام حسن با بقیه فرق داره...
کسی رو بی جواب بر نمیگردونه...
امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته...
آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید...
اگه برات کربلا هم میخواهی...
از امام حسن بگیر...
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دلت آماده شد... بسم الله...
🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است
تا به آقا زهر دادند...
صدای ناله اش بلند شد...
فرمود...
بگید برادرم حسین بیاد...
ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر...
یک نگاه کرد...
دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده...
صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده...
طاقت نیاورد...
عرضه داشت...
آخ برادر خوبم... حسنم...
چه بلایی سرت آوردند داداش...
همین جا بود...
اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد...
یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد...
دید حسینش داره گریه میکنه...
صدا زد...
حسینم... برادرم...
گریه نکن حسین جان...
(یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا)
حسین جان... برادرم...
هر کس برا من گریه میکنه...
تو ديگه برا من گریه نکن حسین...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین...
تو ديگه برای من گریه نکن حسین...
((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه))
آخ آقا جان امام حسن...
چشمان مبارک رو باز کردی...
دیدی برادرت حسین...
بالا سرت نشسته...
داره گریه میکنه...
اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد...
دید شمر با خنجر برهنه...
آقا جانم امام حسن...
لحظات آخر فرمودید
بگید خواهرم زینب بیاد...
اما کربلا...
ابی عبدالله صدا زد...
زینبم... خواهرم برگرد...
خواهرم برگرد نبینی...
🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن آه آتشینم.
-
#روضه_ترکیبی
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#آخر_صفر
بسم الله الرحمن رحیم...
یا رحمن یا رحیم...
🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید
🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید
ایام مصیبت پیغمبر خدا...
و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب...
کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است
🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی
🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید
از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه...
دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه...
🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
دلت اینجا نباشه...
با پای دل بریم مدینه...
ای مدینه...
عجب روزهایی رو دیدی...
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
امان از یتیمی ...
مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه...
زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده...
هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه...
اشک میریزه...
میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا...
بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا...
خیلی سخته برای خونواده ای...
ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و...
نتونن کاری کنن...
هی رسول خدا بیهوش میشدن...
هی به هوش می اومدن...
بچه ها طاقت نیاوردند...
حسن و حسین اومدن...
خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر...
رسول خدا رو در آغوش گرفتند...
گریه میکنند...
تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه...
حضرت چشمان مبارک رو باز کردند...
فرمودن علی جان...
بگذار بچه ها کنارم باشن...
بگذار با بچه ها وداع کنم...
حسنش رو در آغوش گرفت...
حسینش رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره...
هر طوری بود با بچه ها وداع کرد...
یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و...
راحت شدند...
عرضه بداریم یا رسول الله... آقا...
شما خیلی در دنیا اذیت شدید...
خیلی به شما ظلم کردند...
اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو باز کردین...
یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن...
یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن...
یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما...
دل ها بسوزه برای غریبِ مدینه...
برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد دید:
همه دور بسترش جمعن .. سرش رو پای خواهرش ، عباس یه گوشه از حجره سر رو دیوار گذاشته داره اشک می ریزه ..
داداشاش یه جور دارن گریه می کنن .. خواهرا یه طور ..
همه رو داره نگاه می کنه امام حسن.. اما تا نگاهش افتاد به ابی عبدالله دید حسین داره گریه میکنه ؛ فرمود داداش تو دیگه گریه نکن..
چرا گریه نکنم؟! اماممُ دارم از دست میدم.. (هیچ کی مثل ابی عبدلله،امام مجتبی رو نشناخت.. فرمود یک بار جلوتر از برادرش حرف نزد.. این ادبُ ابالفضل داره یاد می گیره..) چرا گریه نکنم؟! یه وقت نگاه کرد دید امام مجتبی داره گریه می کنه.. فرمود لایوم کیومک یا اباعبدالله .. هزار تا حرف داره.. هزار تا اشاره داره.. یکیش اینه:
یعنی داداش این لحظۀ آخر سر من رو زانوی زینبِ .. همه دور من جمع شدید گریه می کنید....اما یه لحظه ای برای تو میرسه حسین همه دارن هلهله میکنن .. نه اینکه سرت رو دامن کسی نیست .. یه وقت زینب داره نگاه می کنه... میبینه نانجیب داره وارد گودال میشه .. "والشمر جالس علی صدرک.."*
دستِ گداییتُ بیار بالا بلند بگو یا حسین ..
.#
#ماه_رمضان
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
روضه ی روز نهم ماه رمضان
السلامُ عَلیکم یا اَئِمةَ البَقیع
السلامُ علیکَ یا حَسنَ بنَ عَلي
کاش گردی شوم و از کرمت
بنشینم به کنار حرمت
کاش چون ماه به شبهای دراز
داشتم با حرمت راز و نیاز
کاش چون اشک کنارت اُفتم
به روی خاکِ مزارت اُفتم
روی جانها همه بر تربت تو
سوز دلها همه از غربت تو
غربت آن نیست که از داغ جوان
قد بابا شود از غصه کمان
غربت آن نیست که سر بر سَرِ نی
ره کند با سپه دشمن ، طِی
غربت آن نیست که از ضربت سنگ
چهره از خون جبین گردد رنگ
پس غربت چیه؟
غربت آن است که مردی مظلوم
شود از کینهی همسر مسموم
غربت آن است که بعد از کشتن...
آخ بمیرم
بارش تیر ببارد به بدن
جلو چشم ابیعبدلله...
جلو چشم قمربنی هاشم...
جلو چشم علی اکبر...
نانجیب دستور داد بدن رو تیرباران کنند
هفتاد چوبه تیر بر این بدن زدند،
که زیارت جامعهی ائمة المومنین تعبیرش اینه
قَد شُکَّت اَکفانُهُ بِالسِّهام
یعنی تیرها باعث شد کفن سوراخ سوراخ بشه
آخ بمیرم...
بدن برادر رو میخواد دفن کنه
دونه دونه این تیرها رو بیرون کشید
بدن غرق خون حسنش رو میان قبر گذاشت
یه جمله اینجا فرمود
گفت داداش
غارت زده به اونی نمیگن که مالش رو به غارت بردن، غارت زده به من حسین میگند برادری مثل تو رو از دست میدم
آمادهای یا نه؟
این یه برادره...
ابیعبدلله کنار پیکرش اینجوری فرمود....
من یه برادری هم علقمه میشناسم تا دیدن ابیعبدلله داره میاد،
همه دارن تماشا میکنن
دیدند...
فَوَقَفَ الحُسین مُنحَنیا
خم شد....
یه جمله هم اینجا فرمود
صدا زد
الآن إنکَسَر ظَهري
حسین...
====================
روضه روز نهم ماه رمضان.mp3
4.98M
#ماه_رمضان
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
روضه ی روز نهم ماه رمضان
السلامُ عَلیکم یا اَئِمةَ البَقیع
السلامُ علیکَ یا حَسنَ بنَ عَلي
کاش گردی شوم و از کرمت
بنشینم به کنار حرمت
====================
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#حجتالاسلاممیرزامحمدی
السلام علیک یا ابا عبدالله
🔸با رخصت از خدای تعالی، فقط حسین
🔸ما گم نمی شویم ، هَدَیْنٰا، فقط حسین
🔸سر خم نمی کنیم به هر قبله ی دروغ
🔸دل را نمی دهیم به هر جا، فقط حسین
🔸بگذار هر که خواست گدای کسی شود
🔸ما را چه کار با دگران ما را ، فقط حسین
🔸خیلی دعام کرده اگر نوکرش شدم
🔸دارد هوای سینه زنش را فقط حسین
🔸هر کس که خورده بر در بسته فقط حسن
🔸هر کس دلش گرفته ز دنیا فقط حسین
🔸سرمایه ی محبت زهرا ست دین من
🔸سرمایه ی محبت زهرا فقط حسین
🔸امسال جای ما وسط صحن خالی است
🔸یک کربلا بده به گداها فقط حسین
🔸از شهر شام تا برسد باز به پیش تو
🔸یک ذکر گفت زینب کبری فقط حسین
شب عاشورا
وقتی خطبه اش رو خواند
اصحاب دونه دونه با ابی عبدالله گفتگو کردند
گوشه ی خیمه
یتیم سیزده ساله ی امام حسن ، زانوش رو بغل گرفته بود ،
بعد پایان صحبت امام
پرسید عمو
منم کشته میشم فردا یا نه؟؟؟
ابی عبدالله فرمود:
کَیفَ المَوتُ عِنٰدَک
مرگ نزد تو چگونه است ؟
بی معطلی گفت:
أحلَیٰ مِنَ العَسَل
مرگ نزد امام اینجوریه
نگرانی نداره وقتی با امام باشی که بخواهی بمیری
این مردن ،دیگه پوسیدن نیست
این پوست انداختنه
عبور از این عالم ماده به آغوشه امامه
عرضه داشت عمو : أحلَیٰ مِنَ العَسَل
ابی عبدالله یه جواب داد
فرمود آری قاسمم
همینقدر برات بگم
نه تنها تو کشته میشی
بلکه شیرخواره ام هم می کشند
اینقدر این بچه جا خورد
گفت عمو
یعنی پای این لشکر به خیمه ها هم باز میشه
دیگه نبودند ببینند
واقعا پاشون به خیمه ها باز شد
قاسمم
بَعْدِ أَنْ تَبْلُوَ بِبَلٰاءِ العَظِیم
که اینجا ارباب مقاتل متحیرند
حسین چرا اینجوری گفت به این یتیم امام حسن
این بلاء عظیم چیه؟
حسین خودش ذبح عظیمه
این بلاء عظیم توی کربلا ، فقط ماله حضرت قاسمه
بعضی ها گفتند
این بلاء عظیم همونیه که این بدن زیر سم مرکب میره
عجیب هم هست
این سخن ابی عبدالله است
بَعْدِ أَنْ تَبْلُوَ بِبَلٰاءِ العَظِیم
زرهی براش پیدا نشد
عمامه ی امام حسن رو بست دور سرش
از دو طرف ، عمامه رو به گریبانش گره زد
حالا جلو این عمو ، برادرزاده داره میره
عجب رجزی خواند
🔸إنْ تُنْکِرُونِی فَأنَا ابْنُ الحَسَن
🔸سِبطُ النَّبِیِّ المُصطَفی وَالمُؤتَمَن
🔸هذا حُسَینٌ کَالأَسیرِ المُرتَهَن
هرکی منو نمیشناسه ، بشناسه
من پسر امام حسنم
خب امام حسن رو کجا میشناختند؟
به جَمَل
فتنه ی جمل را امام حسن خوابوند
وقتی فتنه ی جمل با حماسه ی امام حسن خاموش شد
همونجا صاحب فتنه ی جمل
گفت ، حسن بن علی ، یه روز کارت رو تلافی می کنم
یه مقدار امروز برا امام حسن گریه کنیم
حضرت زهرا گلایه کرده ها
که چرا برا حسنم گریه نمی کنید
چرا برا حسنم شعر نمی گید
روضه نمی خوانید
الحمد لله دلهاتون آماده است
کجا تلافی کردند
جلو چشم ابی عبدالله ، جلو چشم قمربنی هاشم ، هفتاد چوبه ی تیر بر این بدن زدند
زیارت جامعه أئمّة المؤمنین تعبیرش اینه
قَدْ شُکَّتْ أَکْفَانُهُ بِالسِّهَامِ
از اینجا معلوم میشه برادر رو چندتا کفن کرده بود
تمام کفن ها سوراخ سوراخ شد
غرق خون شد
حسین مجبور شد بدن رو برگردونه
همه ی أئمه این ویژگی رو داشتند
حتی حضرت زهرا ، ابی عبدالله میگه شبی که بابام ، مادرم رو غسل می داد، تا برسه به همه ی ائمه ، چندتا کفن داشتند
اما این ابی عبداللهی که امام حسن براش روضه خوانده
لٰایَومَ کَیَومِکَ یا اباعبدالله
اینم چندتا کفن داشت
کفنی داشت ز خون و کفنی داشت ز تیر و کفنی داشت ز خاک
مگه کفن، اونی نیست که بدن رو می پوشانه
آنقدر حسین بدنش پوشیده بود ، خواهرش ساعت ها طول کشید بدن رو پیدا کنه
من روضه ای رو بخوانم که امام زمان برا این یتیم سیزده ساله خوانده
دو کلمه است
السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَتِهِ
شمشیر به فرقش زدند
دیگه نتونست رو مرکب دوام بیاره ، چنان با صورت بر زمین خورد
آماده ای یا نه
باباش به ما یاد داد
هر روضه ای می خونی گریز به روضه ابی عبدالله بزن
اگرچه با صورت بر زمین خورد
همه سواره ها ، قاسم رو محاصره کردند
اما نوشته اند ابی عبدالله چنان سراسیمه خودش رو رساند
که ضارب قاسم بن الحسن زیر سم مرکب ماند ،
حسین اینجا سراسیمه خودش رو رساند
نگذاره این بدن زیر سم مرکب بره
آخ بمیرم
اما وقتی نوبت خودش شد
ناحیه مقدسه میگه ، همینکه با صورت به زمین خورد ، همونجا زنده زنده زیر سم مرکب بردنش
حسین .....
یه گریز به روز سوم بزنم
هنوز میدونم عقده گریه رو داری توی دلت
سر رو که بغل گرفت
گفت بابا
این چاله ها در صورتت اثر چیه..
هر چی نگاه میکنم می بینم اینا اثر تیر و نیزه نیست
رقیه جان ، اینا همون اثر سم مرکبه
آی حسین....
Sokhanrani 06 - 3.mp3
13.29M
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
السلام علیک یا ابا عبدالله
🔸با رخصت از خدای تعالی، فقط حسین
🔸ما گم نمی شویم ، هَدَیْنٰا، فقط حسین
====================