2. نماز.mp3
1.09M
#حدیث_امام_صادق
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
گويم ز امام صادق اين
« طُرفه حديث »
تا شيعه ی او
به لوح دل بنگارد
فرمود كه برشفاعت ما نرسد
هر كس كه نماز را
سبك بشمارد ...
1395
3. ز داغ حضرت.mp3
3.07M
#روضه_امام_صادق
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
ز داغ حضرت صادق
دلم تنها نمی سوزد
دلی نبوَد که از این داغِ
جانفرسا نمی سوزد
به حال حضرتش ، سوزد
دلِ هر سنگِ سخت اما
دل من منصور دون
بر حال آن مولا نمی سوزد
ز انگورِ به زَهر آلوده
آخر کرد مسمومش ؟
دلِ گلچین
به پرپر کردنِ گلها نمی سوزد
بوَد قبر رئیس مذهب ما
در بقیع ویران ؟
غمی زین بیش در عالم
دل ما را نمی سوزد ... ؟
1395
4. روضه بقیع.mp3
2.75M
#روضه_بقیع
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
مدینه مدینه مدینه ... وقتی چشمت به گُنبد حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) می افته ، اونقدر معرفت داری ، دستت رو به سینه میگیری میگی : السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الْمَعْصُومِه ... مشهد مُشرَّف میشی ، از هر کجا گنبد زیبای امام رضا (علیه السلام ) رو می بینی ، دستت رو به سینه میگیری ، میگی : السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَا الْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ مُوسى ... کربلا که رفتی ، خیلیاتون رفتید کربلا ، تا میگن رسیدیم کربلا ، نگات به گنبد طلا می افته ، اشک توو چشمت حلقه میزنه ، دستت رو به سینه میگیری سلام میدی ... ، اما مردم مدینه که اینطورنیست ، مدینه گنبد نداره ... بقیع گنبد نداره ، بقیع با خاک یکسانه ...
دل از دیدار آنجا آب میشد
بقیع با اشک ما سیراب میشد
همه جای مجلس باید ناله باشه ، ای غریب ، غریب غریب ...
ای بقیع ای حریم سوته دلان
جان به قربان اشک زوارت
آرزو دارم ای بقیع امسال
سر گذارم به روی دیوارت
1395
#روضه_امام_صادق
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
اگه انسان مشکلی داشته باشه ، درد دلی داشته باشه ، با مادرش راحت تره ، حرفش رو میره با مادرش میزنه ، اینقده که با مادرت بی رودربایستی هستی با بابات نیستی ، بعضی از درد دلات رو میری با مادرت میگی ، این چند بیت شعر هم ، زبان حال امام صادق علیه السلام با مادرشونه ، ببینم چه میکنی ؟
ز بس فرزندت از منصور
مِحنت دید ، مادرجان
دل از قیدِ حیات خویشتن
بُبرید ، مادر جان
( به به ، ان شاءالله مدینه گریه کنی ، « چو آن جانی بدان صورت مرا از خانه بیرون برد ... » وارد روضه امام صادق بشم ؟ قربون شما شیعیان دلسوخته ، شما که اینجا اینطور عرض ادب میکنید ، اگه برید مدینه چه میکنید ؟ آقاجان ...
اگر میخواست ماموری
بَرد نزدش مراآن شب
چرا اِبن ربیع پست را
بُگزید ، مادرجان ...
خدا نکنه ، نیمه شب توو خونه بریزن ، بخواهند جلو چشم بچه ها ، بابارو از توو خونه بیرون ببرند ، دختر دنبال بابا میدوه ، میگه بابامو نبرید ، نبرید ، بابا بابا بابا بابا ... میگه نیمه شب رفتم نوو خونه امام صادق ، دیدم آقا مشغول راز و نیازه ، گفتم آقا بلند شید بریم ، فرمود اجازه بده دو رکعت نماز بخونم ، گفتم آقا نمیشه ، فرمود اجازه بده لباسم رو بپوشم ، گفتم آقا نمیشه ، فرمود اجازه بده عمامه ام رو سرم بگزارم ، گفتم آقا نمیشه ، آماده اید بگم یا نه ؟ مولامون رو سرِ برهنه ، پای برهنه ...
بدو گفتم بده مهلت
بخوانم من نمازم را
ولی آن بی حیا
حرف مرا نشیند ، مادرجان
( بگم یه بیت دیگه ؟ )
چو آن جانی بدان صورت
مرا از خانه بیرون برد
تنِ طفلان من
چون بید می لرزید ، مادرجان
#شاعر_قاسم_ملکی
« شتاب مَرکب و ... » خودش سواره بود ، .... امام صادق حدود 70 سالشون هست ، این پیر مرد ... ابن ربیع سواره بود ، آقارو پیاده دنبال خودش می دواند ، ... میگه یه مقداری راه رفتم برگشتم نگاه کردم ، دیدم آقا داره نفس نفس میزنه ، دیدم عرق به پیشانی حضرت نشسته ...
شتاب مَرکب و بند و
تعلل پایش
زمینه های زمین خوردنش
فراهم بود ...
#شاعر_علی_اکبر_لطیفیان
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
( اهل روضه کجا نشستید ، پیر مرد نمیتونه دنبال سواره بدوه ، یکی پیرمرده نمیتونه بدوه ، یکی دختر سه ساله است ... های گرفتی مطلب رو ...؟ آخی آخی ... )
آن شب که من از ناقه
افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی ؟
از ما تو جدا بودی
( فکرشو میکردی امشب بریم درِ خونه رقیه ؟ )
بابا تو کجا بودی ؟
از ما تو جدا بودی
( هی دنبال قافله میدوید ، زمین میخورد ، هی صدا میزد عمه عمه عمه ، هی صدا میزد بابا بابا بابا ... )
#دخترم :
آن شب که تو از ناقه
افتادی و غش کردی
من بر سرِ نی بودم
مشغول دعا بودم ...
بابا من بالا نیزه بودم ، می دیدمت بابا ، حسییین ...حسین ، حسین ...
1395
5. امام صادق ع.mp3
7.63M
#روضه_امام_صادق
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
گریز به کربلا و روضه حضرت رقیه ( سلام الله علیها )
1395
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
متن روضه
🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا
زبانحال غریب مدینه...
آقامون امام صادق...
با جد بزرگوارش...
🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا
🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا
قربون مظلومیت برم یا امام صادق...
🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی
یا جدا نبودی ببینی...
با من چه کردند...
🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی
🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا
دیگه دلتون اینجا نباشه...
بریم خانه امام صادق...
به یاد اون شبی که...
ابن ربیع نانجیب...
بدون اجازه...
وارد خانه امام صادق شد...
خدا لعنتش کنه...
نانجیب حتی اجازه نداد...
امام صادق عمامه به سر کنه...
ای وای... ای وای ...
بگم یا نه...
🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم
🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا
من از شما سوال میکنم...
اگه یک پیرمرد ببینی...
چطوری باهاش برخورد میکنی...
حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی...
اما ابن ربیع نانجیب...
با آقای ما...
امام صادق...
چه کرد...
یا صاحب الزمان...
خودش بر روی مرکب و...
امام صادق رو...
با سر برهنه و پای پیاده...
هی توی کوچه های مدینه میدواند...
خود نانجیبش میگه...
یکوقت برگشتم...
دیدم...
انقدر حضرت خسته شده...
عرق به پیشانیش نشسته...
داره نفس نفس میزنه...
🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا
قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق...
خیلی غریب بودید آقا...
شما رو مظلومانه...
توی کوچه ها میکشیدند...
اما میخوام بگم آقاجان...
دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد...
همسرتون رو جلو چشماتون نزدند...
ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند...
من یک آقایی میشناسم...
تو همین شهر مدینه...
ریسمان گردنش انداختند...
کشون کشون میبردندش...
تصور کن...
یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند...
یکطرف بچه ها...
یکطرف هم زهرای مرضیه...
آی غیرتی ها...
صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید...
دومی ملعون، اشاره کرد...
گفت قنفذ...
چرا آروم نشستی...
بزنید زهرا رو... 😭
زبانم لال بشه...
یا امام صادق منو ببخشید...
یه نفر با تازیانه میزد...
یه نفر با غلاف شمشیر...
یه نفر با لگد میزد...
انقدر زدند...
واويلا...
انقدر زدند...
که مادر نقش زمین شد...
🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند
🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد
یا الله...
اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند...
کربلا کسی جرات نمیکرد...
زینب کبری رو بزنه...
یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله...
کنار بدن بی سر بابا...
بی تاب شده...
هی صدا میزنه...
بابا...
أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة
بابا بلند شو ببین...
دارن عمه جانم زینب رو میزنند...
🔸با همان دستی كه زهرا را زدند
🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند
ناله بزن یا حسین...
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
#امام_صادق_علیه_السلام
◾️آقاىِ بىكسى كه غَمْ،إرثيه داشته
اُنسی به داغِ مادرِ إنسيّه داشته ...
⚡️چیزی جز پوست و استخوان از امام صادق علیهالسلام باقی نمانده بود...
➖ راوی گوید: در ساعات پایانی عمر شریف امام صادق علیهالسلام وارد بر آن حضرت شدم؛
وَ قَدْ ذَبَلَ فَلَمْ یَبْقَ إِلَّا رَأْسُهُ.
▪️دیدم بدن مبارک حضرت، آنچنان آب رفته است که جز یک سَر ، از آن بدن چیزی باقی نمانده بود.
با دیدن این حالت، گریهام گرفت؛ حضرت به من رو کردند و فرمودند:
برای چه گریه میکنی؟ عرضه داشتم:
لَا أَبْکِی وَ أَنَا أَرَاکَ عَلَی هَذِهِ الْحَالِ
▪️چگونه گریه نکنم در حالی که شما را با این حال میبینم؟!(۱)
➖ در روایتی دیگر حسن بن زیاد گوید:
در ساعات پایانی عمر شریف امام صادق علیهالسلام خدمت آن حضرت رسیدم،
فَوَجدتُهُ عَلَی سَریرٍ مُستَلقیاً علیه، و ما بینَ جِلدِهِ و عَظُمِهِ شَیءٌ
▪️دیدم که آن حضرت بر روی تختی به پشت خوابیدهاند و چیزی بین پوست و استخوان آن حضرت دیگر باقی نمانده بود.(۲)
✍ آه یا إمام صادق...
دست خودمان نیست... چه کنیم که این حال و روز شما و این عبارتهایی که درباره وضعیت جسم شریفتان نَقل کردهاند، دل ما را پشت درِ خانهٔ مادرِ غمدیدهای کشیده است، که خودتان حال و روز آن مادر را اینگونه برای ما شرح دادهاید:
وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ...
▪️آنچنان،جسم شریف فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نحیف شده بود و گوشت و پوست بدنش آب گشته بود که جز یک شَبَه از فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، چیزی باقی نمانده بود.(۳)
➖ و یا در جای دیگر فرمودید:
أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَی عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ
▪️فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بعد از شهادت پدر بزرگوارش، دائمًا سر خود را میبست؛ جسمش نحیف شده بود؛ قوت خود را از دست داده بود؛ چشمانش گریان بود؛ قلبش آتش گرفته بود و پیاپی از حال میرفت...(۴)
📚 منابع:
(۱)مشکاة الأنوار،طبرسی،ص۴۰
(۲)مدینة المعاجز،بحرانی، ج۶ ص۳۰
(۳)دعائم الاسلام،قاضینُعمان، ج۱ ص۲۳۲
(۴)بحارالانوار،مجلسی، ج۴۳ ص۱۸۴
❣﷽❣
🥀✨🥀✨🥀✨🥀
🥀خزان شد لالۀ بــاغ امامت
🥀سر پیغمبر و زهرا سلامت
🥀جنازه شسته شد ازپای تا سر
🥀ز اشک و دیدۀ موسی بن جعفر
🥀✨🥀✨🥀✨🥀
✨ شهادت ششمین اختر
✨تابناک آسمان ولایت وامامت
✨رئیس مذهب تشیع
✨امام عشق و عرفان شیخ الائمه
✨ امام جعفر صادق (علیه السلام)
✨ محضر مقدس منجی عالم بشریت ✨حضرت ولیعصر(عج)
✨ و شیعیان دلباخته آن امام همام
✨تسلیت و تعزیت باد🏴
🥀✨🥀✨🥀✨🥀
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضۂ دفتری امام جعفر صادق(ع)
👈🏻تایپ و ارسال: علیمحمدی✍🏻
بنال ای دل که شورِ غم بپا شد
مدینه سربه سر ماتم سرا شد
زِ بیداد و ستم کاریِ منصور
رئیس مذهبِ شیعه فدا شد
◾امشب نه تنها مدینه بلکه سرتاسر عالم عزادارِ امامِ صادقِ، امام زمان عزاداره،بیاین امشب با پای دل بریم کنارِ قبر خاکی و غریب آقا بنشینیم، قربون مظلومیتت برم آقا جان، منصور دَوانیقی لعنة الله علیه چندین بار تصمیم گرفت امام صادق رو به شهادت برسونه ، دستور داد خونه ی امام صادق رو بسوزونن ای وای ای وای، بخدا روضه از این بالاتر نیست اون بی حیا وقتی شبانه اومد که امام صادق رو به قصر منصور ببره ، اجازه نداد فرزند فاطمه عمامه بر سر کنه، عبا به دوش بیفکند، نیمه های شب با سر برهنه و پای پیاده خودش سوار اسب شد و امام صادق(فرزند پاک زهرا) رو پشت سرش کشوند😭😭😭
وقتی شبیه بابااون بی حیامنو بُرد
همون جاافتادم که مادرِمن کتک خورد
آی عاشقان امام صادق آقا رو شبانه به نزد منصور آوردن ، منصور سه بار شمشیر کشید اما بار سوم شمشیرشو غلاف کرد، نتونست جسارت کنه افتاد رو دست و پای امام آخه پیغمبرو غضبناک دیده بود، زبونش بند اومد، وقتی فهمید چه خطا و خَطی کرده گفت حالا هر چی میخوای بگو برات فراهم کنم، هر چی بخوای بهت میدم، امام فرمود: من چیزی از تو نمیخوام فقط منو زود برگردون به خونم، اهل و عیالم نگرانم هستن، میخوام بگم یا رسول الله یه شمشیر برهنه رو دیدی طاقت نیاوردی اما کربلا زینب اومد بالای تل زینبیه دید شمشیر ها بالا میره ، نیزه ها بالا میره یه نقطه فرود می یان ، گَرد و غبار بلند شده زینب حسینو نمی بینه ای وای ای وای نتونست تحمل کنه این صحنه رو دستاشو بر سرش گذاشت و صدا زد وا محمدا، وا علیا، وا اُمّا، وا حسینا😭😭😭
آی حسییییین(قاتل حیا کن چشم مولا نیمه باز است)
آقاجان دلم برا حرمت یه ذره شده، دو ماه دیگه تا محرم نمونده ، آقاجان یا امام صادق شنیدم شما خرجیه روضه می دادید تا مردم برا جدّت روضه بگیرن(وَ تَصَدَّق عَلینا) به ما هم خرجیه محرم بده، روزیِ محرم بده
حتی خیالِ بی تو شدن می کُشد مرا
کارم به روزگار جدایی نمی رسد
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
1.. رسانده ام.mp3
3.51M
#قسمت_اول
#مدح_امام_صادق
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
رسانده ام به حضور تو
قلب عاشق را
دل رها شده از
محنت خلایق را
دلی که پر زده
تا آستان احسانت
که غرق نور اجابت کنی
دقایق را
بر این کویر
ترک خوردهی دلِ خسته
ببار جرعه ای از
کوثر حقایق را
مُرید صبح نگاه تو
می برد از یاد
مگر ترنم
« قال الامامُ صادق » را ؟
نگاه لطف تو آقا
به دل بها داده
و با رضای تو دارم
رضای خالق را
تویی که ضامنِ
صبح سعادتم هستی
تویی که روشنیِ
هر عبادتم هستی
پُر از شمیم بهشت است
منبرت آقا
به برکتِ نفحات معطرت آقا
شبیه حضرت خاتم ،
مدینة العلمی
« شنیدنی ست »
کراماتِ محضرت آقا
و دیده ایم
به وقت جهادِ اندیشه
هزار مرتبه ،
ما فتح خیبرت آقا
چهار هزار حکیم و
فقیه و دانشمند
رهین مکتبِ
اندیشه گسترت آقا
نگاه روشنت آقا ،
ستاره پرور بود
شُکوه بی بدلِ تو ،
زُراره پرور بود
#شاعر_یوسف_رحیمی
#پخش_زنده_شبکه_قم
قم آستان مقدس حضرت
علی بن جعفرعلیه السلام
۲۸ خردادماه ۱۳۹۹