1.. رسانده ام.mp3
3.51M
#قسمت_اول
#مدح_امام_صادق
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
رسانده ام به حضور تو
قلب عاشق را
دل رها شده از
محنت خلایق را
دلی که پر زده
تا آستان احسانت
که غرق نور اجابت کنی
دقایق را
بر این کویر
ترک خوردهی دلِ خسته
ببار جرعه ای از
کوثر حقایق را
مُرید صبح نگاه تو
می برد از یاد
مگر ترنم
« قال الامامُ صادق » را ؟
نگاه لطف تو آقا
به دل بها داده
و با رضای تو دارم
رضای خالق را
تویی که ضامنِ
صبح سعادتم هستی
تویی که روشنیِ
هر عبادتم هستی
پُر از شمیم بهشت است
منبرت آقا
به برکتِ نفحات معطرت آقا
شبیه حضرت خاتم ،
مدینة العلمی
« شنیدنی ست »
کراماتِ محضرت آقا
و دیده ایم
به وقت جهادِ اندیشه
هزار مرتبه ،
ما فتح خیبرت آقا
چهار هزار حکیم و
فقیه و دانشمند
رهین مکتبِ
اندیشه گسترت آقا
نگاه روشنت آقا ،
ستاره پرور بود
شُکوه بی بدلِ تو ،
زُراره پرور بود
#شاعر_یوسف_رحیمی
#پخش_زنده_شبکه_قم
قم آستان مقدس حضرت
علی بن جعفرعلیه السلام
۲۸ خردادماه ۱۳۹۹
2.. روضه.mp3
4.91M
قسمت دوم
#روضه_امام_صادق
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#پخش_زنده_شبکه_قم
قم آستان مقدس حضرت
علی بن جعفرعلیه السلام
۲۸ خردادماه ۱۳۹۹
قسمت دوم
#روضه_امام_صادق
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
اما ( شب ، روز ، شام ... ) شهادت رئیس مذهب ، آقا و مولای ما امام صادق علیه السلام هست ... آقاجان « حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند » ... اما یه نگاهی هم کنیم مدینه ، نه شمعی ، نه چراغی ، نه گنبدی ، نه بارگاهی ... ؟ نیمه شب ریختند توو خونه آقا ، فرمود اجازه بدید عمامه سر بگذارم ، گفتند نمیشه ، فرمود اجازه بدید رِداء بپوشم ، گفتند نمیشه ... امام مارو سرِ برهنه ، پای برهنه از خانه بیرون آوردند ...
رسیده اند که از باغ
لاله را ببرند
امامِ صادقِ 70ساله را بِبرند
تصورش چقدر سخت میشود
ای وای
بزرگ طایفه در کوچه میدود
ای وای
نوشته اند خودش سواره بود ، حضرت رو پیاده دنبال خودش میدواند ، مقداری که راه رفت ، برگشت نگاه کرد ، دید عرق به پیشانی حضرت نشسته ، امام صادق داره نفس نفس میزنه ...
کسی نگفت مگر
پیرمرد بُردن داشت ؟
تنِ نحیف مگر
تازیانه خوردن داشت ؟
#روضه_حضرت_زهرا
#سلام_الله_علیها
بگم آقاجان ، شمارو نیمه شب بردند ، اما یه بردنی هم در همین مدینه بود ، جدتون امیرالمومنین را روز از خانه بیرون آوردند ... شمارو شبانه بردند اما دیگه مادری بینِ درو دیوار روی زمین نیفتاده بود ، اما اون روز مدینه ، یه طرف بابارو می بردند ، یه طرف مادر رو زمین افتاده بود ...
صداي ناله ی اورا
ز پشتِ درشنيدم من
خدا داند که از زينب
خجالت مي کشيدم من
دوتا شباهت با مادرش زهرای اطهر داره ، خانه ی امام صادق رو آتش زدند ، درِ خانه بی بی رو هم آتش زدند ، اما شباهت دیگر این بود ، روایت داره بدن امام صادق از شدت زَهر ، آب شده بود ، پوست و استخوان باقی مانده بود ، بدن مادرشون فاطمه زهرا ، از شدت درد پهلو و سینه ، آب شده بود « وَصارَتْ کَالخَیال ، و مانند یک شبَح و خیال مینمود » ( منبع : دعائم الإسلام، جلد ۱، صفحهی ۲۳۲ ) ... لذا وقتی امیرالمومنین ، میخواست بدن رو برداره ، خودش تنهایی بدن بی بی رو بغل گرفت ...
زهرا گذشت و خاطره هایش
هنوز هست
آثار غم ، به صحن و سرایش
هنوز هست ...
#شاعر_استاد_غفورزاده
#پخش_زنده_شبکه_قم
قم آستان مقدس حضرت
علی بن جعفرعلیه السلام
۲۸ خردادماه ۱۳۹۹