#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
حجه الاسلام والمسلمین :
#استاد_میرزا_محمدی
چه کردند نانجیب ها ، ... که ما فقط بصورت اشاره خوندیم و رد شدیم ... البته خوب هم است که روضه زیاد مکشوفه نشه ، مخصوصا روضه ی خانوم ، ... خوندیم که بله : دست و سینه و پهلو ... به خدا اینجوری نبوده ، ... یک جای سالم توو بدنِ فاطمه نیست ؟ توو اهلبیت اولین کسی که با صورت زمین خورده فاطمه است ، اون هم خانومی که بارِ شیشه داره ، بینِ نامحرم ها گیر بکنه ، با صورت هم زمین بخوره ، چی میشه ؟ بعد ما برای این خانوم کوتاهی کنیم ؟ ما برای این خانوم اقامه عزا نکنیم ؟ قیامت میتونی جواب پیغمبر(ص) را بدهی ؟ قیامت میتونی جواب حضرت خدیجه را بدهی ؟ ... که مانبودیم ، اما دخترمون را بینِ در و دیوار ... قیامت میتونی جواب امیرالمومنین را بدهی ؟ همین قدر بگم ، امیرالمومنین را پیر کرد ، بیست و پنج سال بعد در جنگ جمل ، اِبن عباس به آقا گفت :آقا «اَلْخِضَابُ زِينَةٌ » آقا تمام محاسِنتون سفید شده ، چرا خضاب نمیکنید ؟ مولا فرمود : « وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِي مُصِيبَةٍ » ... خضاب خوبه ، سنته ، زینته ، اما نه برای کسی که داغ دیده ...
(حکمت 473 نهج البلاغه)
.
#روضه_شب_جمعه
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله
آقا موسی بن جعفر یه روایتی رو از پیغمبر اکرم نقل کردند ،فرمودند پیغمبر اکرم اینجوری فرمودند :"أَلا إنَّ فاطِمَة َبَیْتَها بَیْتی وَ بابها بابی فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجابَ اللهِ"
سالها پا منبر و روضه بزرگ شدید،نیازی به ترجمه ندارید ،ای مردم خونه ی زهرا خونه ی منه ، در خونشم در خونه ی منه ، چرا اینجوری فرمود ؟! چون تو سوره ی احزاب فرمود : "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ " اگه خونه ی زهرا ،خونه ی پیغمبره، ما یه سوال داریم چرا بدون اجازه ی صاحب خانه وارد شدن.....؟ بعد راوی میگه موسی ابن جعفر به اینجا که رسید، "فبکی ابوالحسن بکاء الطویلا" شروع کرد گریه کردن ، مدت مدیدی گریه کرد ، بعد دیدن وسط گریه ها سه مرتبه میگه :
"هتک والله حجابک"
"هتک والله حجابک"
"هتک والله حجابک"
یعنی حرمت مادر ما رو نگه نداشتن ، شب معراج که پیغمبر به معراج رفتند ، وقتی نوبت رسید به مصائب اهل بیت ، مصائب حضرت زهرا رو اینجوری بیان کردن: "و اما ابنتک ؛ فتظلم و تحرم و یؤخذ حقّها" به دخترت ظلم میشه ، حقش رو میبرن ، اونو از ارثش محروم میکنن؛ "و یدخل علیها حریمها بغیر إذن" بدون اجازه وارد خونش میشن ، "ثم یمسها حوانن و ظل" یعنی وقتی وارد خونه میشن ، فاطمه مانع میشه ،اجازه نمیده اینا وارد شن ، چه میکنن؟! "تَموت مِن ذلِک الضَّرب تُضرَبُ و هیَ حامِلٌ ..." الله اکبر ، از همون شب معراج به پیغمبر اکرم خبر دادن ، دخترت وقتی بارداره ، کتکش میزنن ، این ضربه کاری می کنه که دخترت با همین ضربه از دنیا میره ، الله اکبر.... آخ بمیرم ، شب جمعه ست "همه ی روضه ها باید به کربلا منتهی بشه ، فاطمه رم مهمان کنیم ، یاری کن فاطمه رو با گریه ی بر ابی عبدالله... ابوبصیر رسید خدمت امام صادق علیه السلام حضرت فرمود : "اما تحب أن تکون ممن یسعد امی فاطمه" آیا دوست نداری مادرم زهرا رو یاری کنی ؟!! آماده ای یا نه ، ابوبصیر میگه من گریه کردم ، با خودم تعجب ، که من زمان مادر شما نبودم چه جوری میتونم مادرتو یاری کنم ، فرمود ابابصیر از روز عاشورا تا قیامت مادرم بر حسینش گریه میکنه ، میخوای فاطمه رو یاری کنی ؟ گریه ی من و تو یاری فاطمه ست ...السلام علیک یا اباعبدالله .....شب زیارتی ارباب بی کفنه،آماده ای بریم کربلا یا نه....؟!
مادرت گفت بنی دله ما ریخت بهم
آی حسین......
مادرت گفت بنی دله ما ریخت بهم
چقدر نام تو غوغاست اباعبدالله ...
*دیگه چی...جمله ی آخر و التماس دعا*
مادرت گوشه ی گودال تماشا می کرد
بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله....
*سر چی دعوا میکردن؟ اخنس می گفت عمامش برا منه ، بجدل می گفت انگشتر و انگشتش مال منه، خولی می گفت سر بریدش مال منه.....آی حسین.❣:
.
📋عباس تو بیرون نرو باید بمانی
#زمزمه
#روضه_امیر_المومنین (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
🏴#شب_بیست_و_یکم_رمضان
.............................................
.(فاطمه جان شَوْقاً اِلَي رُؤْيَتِهِ؛
خیلی مشتاقم بیام پیشت خانوم ، خیلی دلتنگتم خانوم ، اما عرب رسم بدی داره همیشه تیرش و مسموم میکنه یه جمله ای به خانم گفت : ملعون گفت یه سمی یه زهری زدم با این زهر تمام کوفه رو میشه کشت آقامون هم مسموم هم مقتول! اباعبدالله هم مسموم هم مذبوح هم مقتول ، صدا زد «به ابی و امی » چشاشو باز کرد دید حسین داره گریه میکنه ، گفت پدر و مادرم به فدات بشه حسین جان تو دیگه گریه نکن «بِأَبی وَ أُمِّیاَلْحُسَیْنَ اَلْمَقْتُولَ بِظَهْرِ اَلْکُوفَةِ»
چند جا نوشتن تیر مسموم بود یه جا اینجا بود
«فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ ...»
نانجیب یه تیر به قلب ارباب زد این تیر مسموم بود تیری که به گلوی علی اصغر خورد تیری که به چشم عباس خورد ، گفتم عباس صدا زد عباسم تو بیرون نرو بمون کارت دارم ! همه دور بستر بابا جمعا ، بابا بفرما ! حق با بچه های فاطمه اس عباسم بمون کارت دارم ! دست زینب و گرفت تو دست عباس گذاشت صدا زد «عباس انت کفیل الزینب »
عباس تو بیرون نرو باید بمانی
اصلا من امشب با تو خیلی حرف دارم
.(چه مسئولیت بزرگی!).
جان تو و جان زنان این قبیله
عباس زینب را بدستت میسپارم
در پای او هم سر بده هم دست هم چشم
او چادرش سِرّ است سِرّ کردگارم
.(عباس میدونی به چی فکر می کنم؟).
امشب بفکر ناقه بی محملم من
گریه کن آن رنگ و روی پر غبارم
وقتی صدایت میکند! ای محرم من…
جای تو دارد شمر می اید کنارم..
بانوی یثرب بودم و حالا اسیرم
دستان خود را برروی سر میگذارم
.(بریم اونجایی که شرمنده شد ، اباعبدالله اومد کنار بدن عباس میخواد بدن و جمع کنه داداشو با خودش ببره ، صدا زد
«یا اخی ما تُرید منّی »
میخوای چیکار کنی ؟ گفت داداش باید ببرمت شده کولت کنم میبرمت! داداش ، گفت داداش دست نگهدار من قول دادم به بابام علی ، پای کار زینب بمونم آب نتونستم بیارم!)
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی✍
.............................................
📋صاحب علم پاشو پشت و پناه من
#زمزمه
#روضه_حضرت_عباس (ع)
.............................................
.(بند اول).
صاحب علم پاشو پشت و پناه من
قدم شده مثل هلال ای قرص ماه من
تا جسم تو کم شد دیگه کم شد سپاه من
چشم و چراغ دلم بودی چشمت زدن
چش روشنیه حرم بودی چشمت زدن
تو یک تنه لشکرم بودی چشمت زدن
پاشو ببین با چشم گریون
همه تو خیمه ها هراسون
گره زدن به معجراشون
.(بند دوم).
دست بریدت رو دیدم سر راهم
پای شریعه پیکرت پاشیده شد از هم
مثل علی اکبر شده جسم تو هم درهم
دشمنا میخندن به اشک چشای من
میسوزه علقمه از سوز صدای من
دیگه نمونده راه چاره برای من
تو رو تو خاک و خون که دیدم
خدا میدونه چی کشیدم
کنار پیکرت خمیدم
.(بند سوم).
ماه بنی هاشم آخر زمین خوردی
فرقت شکست مثل بابا حیدر زمین خوردی
بازوت شکست انگار مثه مادر زمین خوردی
تا دیدم افتادی روی خاک پشتم شکست
تیر سه شعبه اومد راهِ نگاتو بست
چشم تو مثل قلب زینب به خون نشست
عزیز برادرم بلند شو
امید خواهرم بلند شو
تموم لشکرم بلند شو
.............................................
مسعود پیرایش
👇
.
|⇦•از آنچه در دو جهان هست ..
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه به نفس آقا سید محمد جوادی
●━━━━━━───────
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد
یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود
اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد
خدا خیر بده به مستمعی که زمزمه داره این کمتر کاریه که ما به ناله برا مادرمون فاطمه بزنیم .. خانمی که داغدارِ و تو بستر افتاده ..
عقیقِ سرخ از آتش نداشت واهمه ای
کسی که کفو علی می شود جگر دارد
کمر به یاری تنهایی علی بسته
میان کوچه اگر دست بر کمر دارد
[این گوشه کار نشستی ، برا فاطمه مثه شمع بسوزیم .. اگر مادر داری خدا برات نگه داره اگه مادر نداری ان شاالله امشب سر سفرهی فاطمه باشه .. با بچه های علی هم صدا شو ..]
سر علی به سلامت چه باک از این سردرد
محبت ولی الله درد سر دارد
کسی که شهر سر سفره ی قنوتش بود
چگونه دست به نفرین قوم بردارد ؟!
.
صدا زد : ” اَشهد انّ علی ولی الله “
ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد
اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت
ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد
دلای آماده ، اونایی دقیقه ها و ساعت ها رو شمردن فاطمیه بیاد .. نکنه نام بی بی رو ببرن آرام بشینی .. به خدا مدینه یه ختم براش نگرفتن .. یکی نیمد به بچه هاش سرسلامتی بده .. بچه هاش نتونستن بلند بگن مادر .. نفس داری برا خانم نفس بزن .. آخه این شبا به سختی نفس میکشید فاطمه .. برا خانمی داری نفس میزنی که همه عمرش هجده بهار دیده
هجده بهار داشتُ صد ساله مینمود ..
دست اجل گرفت از او خشت بعد خشت
یه موقعی دست به دیوار می گرفت یه موقعی هم دست رو شونهی حسن میزاشت قدم میزد .. طوری شد بعد از شهادت بی بی میگفت مادر :
تو که شربت ز دست مرگ خوردی
چرا مادر عصایت را نبردی ..
قربون قبر گم شدت مادر ..
گرفت راه زنی را به کوچه راه زنی
در آن محله که بسیار رهگذر دارد
فدای محسن شش ماهاش که زد فریاد
سپرد ندارد اگر مادرم، پسر دارد ..
کشید و بُرد، زد و رفت، من نمیدانم
حسن دقیقتر از این ماجرا خبر دارد
قربونت برم که روز به روز آب شدی ..
دور بسترش نشستن مادر یه دعا کن .. شب تا صبح برا همسایه ها دعا میکنی ، یه دعا هم برای خودت کن حسین آمین بگه حسن آمین بگه .. دستاشون رو بالا آوردن (خدا بهتون خیر بده مجلس بی بی رو دارید گرم میکنید .. مگه هر چشمی میتونه برا فاطمه گریه کنه ..) یه وقت صدا زد : اَجل وَفاتی سَریعا .. آی نَنَه .. علامه طباطبایی فرمود فقط سادات نمیتونن بگه مادر ، گفت هر دلی که برا فاطمه بِتَپه میتونه بگه مادر .. آی خانم .. آی خانم ..
عمریست دل به چشم تو بستم نگاه کن
زهرایِ من، علیُ تو هستم نگاه کن
ای دل بریده تا نبریدم بلند شو
ای پر شکسته تا نشکستم بلند شو
زانوی بوتراب به خاک آشنا شده
بر خاک التماس نشستم نگاه کن
یک دستِ من ز پیکر خیبر توان گرفت
حالا به لرزه های دو دستم نگاه کن ..
من علی ام .. حرف بزن با من .. از روزی که از کوچه برگشتی دیگه صورتت رو ندیدم ..
زدنت ، کبود شده همه بدنت ..
زدنت ، جلوی چشمایِ حسنت ..
زدنت .. زدنت ..
دلم رو بردی ، دستُ بالا آوردی
قنوت بهونهتِ میخوای بگی سیلی نخوردی
چه سر به زیری ، نکنه داری میری
دستِ شکسته سختته بخوای که رو بگیری
اونا که مَردن، تو روضه کوهِ دردن
پیرای ما واسه جوونیه تو گریه کردن
دلم آتیشِ، که میگفتم همیشه
حسن باهات باشه کسب مزاحمت نمیشه ..
جلو حسن زدنت ، خجالت از حسن میکشی
جلو حسن زدنت ، که منت کفن میکشی
زدنت ، کبود شده همه بدنت ..
زدنت ، جلوی چشمایِ حسنت ..
زدنت .. زدنت ..
خوش به حال اونایی که برا بی بی داد میزنن.. نامرد بی هوا تو صورت مادرِ ما زد ..
خدا کند که زنی بی هوا زمین نخورد ..
دم غروبِ، گلایه هام زِ چوبِ
دیدم یزید با خیزران روی لبت میکوبه
یه شب نمیشه که راحتم بزارن
شده بابا بخوای سر بریدهشو بیارن؟!
زدنت، بهونه دخترت رو گرفت
زدنت ، رباب دویدو سرت رو گرفت
حسین ....
گوشه خرابه رفتیم همه فیض ببرن ، مظلومین غزه رو یادت نره ، دخترایی که بین آوارها موندن .. یارالی بابا .. گفت بابا :
خواب دیدم که برایم گل سر آوردی
خار از این پای پر از آبله در آوردی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#سید_محمد_جوادی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
@babolharam_netروضه خانگی - حضرت زهرا(س) - 1721.mp3
زمان:
حجم:
11.71M
|⇦تا چند دسته گل......
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه به نفس حجت الاسلام سید محمد حسین تقوی
.
|⇦•اجل گم کرده..
#روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج #مهدی_سماواتی
●━━━━━━───────
"صل الله علیک یا فاطمه الزهرا یا بنت رسولالله و یا زوجة ولی الله.."
*آخرین روزهای عمر حبیبه خداست بریم کنار بسترش..*
اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را
بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را
نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه
نه پایی تا بگیرم بهر گریه راه صحرا را
ز تو ای دست ممنونم که بر یاری دست حق
گرفتی از غلاف تیغ قنفذ اجر زهرا را
علی تنها تو بشکسته من افتاده همه دشمن
خدا را پس که یاری میکند آن یار تنها را
من از بهر علی گریان علی از بهر من گریان
به نوبت زینبِ غم دیده دلداری دهد ما را
بگیر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا
که از صورت بگیرم قطره قطره اشک مولا را
اجل را دور سر گردانده ام تا بر علی گریم
و گرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را
*اینم مال شهدا و امواتمان امام راحلمان
همشون بهره ببرن..*
عدو سیلی زد و پهلو شکست و من در آن حالت
گهی دیدم به پهلو گه به صورت دست بابا را
*"ثمَّ لَطَمَهَا فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا كَسَرَ مِنَ الْلَطْم"امام صادق علیه السلام می فرماد: سپس لطمه زد انگار میبینم گوشواره در گوش مادرم شکست.. وای مادرم مادرم مادرم.. *
*خدا لعنتشون کنند چنین بنای ظلمی را گذاشتن حسینا، کربلای ها، گریه کنا، دلسوخته ها..کربلا هم... *
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر، چهره ی هر ماهپاره بود
از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از مشت ها بپرس که با گوشواره بود
«صل الله علیک یا ابا عبدالله »
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_سماواتی
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
@madehin14 روضه فاطمیه_ بانو سه ماه.mp3
زمان:
حجم:
8.85M
#روضه_حضرت_زهرا
#فاطمیه س #دستگاه_شور
#حاج_اسماعیلی (بخش دوم)
🔻 بخش اول این روضه اینجا قرار دارد 🔺
👆فیش روضه👆
#روضه_عبدالله_بن_حسن
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_دشتی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يَا أَبا مُحَمَّد ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِي ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰه ... توو این ده شب محرم ، دو شب متعلق به امام مجتبی و فرزندانشه ، بریم درِ خونه ی آقا ... « از همان روزِ اَزل ، من حسنیام حسنی » ... گفت اون مداح ، اون روضه خوانِ ابی عبدالله ، بعد ازمدت ها که برای ارباب بی کَفنِ مون مجلس روضه میرفت و روضه میخوند ، یه شب توو عالَم رویا ، بی بی فاطمه ی زهرا را دید ، فهمید که بی بی فاطمه ی زهرا ازش ناراحته ! صدازد : بی بی جان ، مگه خطایی از من سر زده ؟ اشتباهی کردم ؟ بی بی فرمود : مگه حسن پسر من نیست ؟ چرا روضه اش را نمیخونی ؟ هر جا میری روضه ، برای حسنم روضه بخون ... امشب به شما دوستان عرض کنم ، خانوم ها ، برادرها ، امشب برای امام حسن و بچه هاش گریه کنیم ، دل مادرش فاطمه را به دست بیاریم ...
از همان روزِ اَزل
من حسنیام حسنی
همهِجا گفتهام آقا
تو فقط عشقِ منی
میتپد قلبم اگر
در وسطِ سینهزنی
گُل کُند ذکرِ حسینِ تو اگر
بر دَهنی
زیرِ دِیْن وُ
عَلمِ لطفِ شما هستم ، شُکر
امام مجتبی یک خصلتی داره ، خیلی به مادرش فاطمه حساسه ، امشب اگه میخوای حاجاتت رو از امام مجتبی و آقازاده اش بگیری ، امام مجتبی را به مادرش فاطمه قسم بِده ، اینو که میگم امام مجتبی خیلی مادری هست ، این برمیگرده به اون روزی که ... دست من توو دست مادرم بود ، وارد کوچه ی بنی هاشم شدیم ، یه مرتبه دیدم یه نامردی ، جلوی ماردمو گرفت ، سربلند کردم ، تا گفت : فاطمه قباله ی فدک رو به من بِده ، ... مادرم گفت نمیدم ، دیدم آنچنان سیلی به صورت مادرم زد ... خدا نکنه ببینی ، مادرت روی زمین افتاده باشه ... نوجوان هایی که توو مجلس نشستید ، شما میدونم به مادرتون خیلی غیرت دارید ، ... امام مجتبی نگاه میکنه ، مادرش روی زمین افتاده ، ... اما ... شب پنجم محرم ، اشاره به امام مجتبی ، اما سر از کوچه ی بنی هاشم درآوردیم ، هر کی حاجت داره ، هر کی کربلا میخواد ، هر کی مریض داره بسم الله ...
یه اشاره کنم به روضه بی بی فاطمه ی زهرا ... بی بی روی زمین افتاده ، هی با دستاش دنبال حسنش میگرده ، مادر کجایی حسن جان ؟ تورو نزنه مادر ؟ آخ ، امام مجتبی هرجوری بود دست مادرو گرفت ، با دستاش چادر مادرو هی می تَکونه ! گرد و خاک هارو از چادر مادر میکیره ، اما میخوان برگردن سمت خونه ، ی مرتبه دید ، مادر راه رو گم کرده ، چشماش دیگه جایی رو نمی بینه ، دست مادرو گرفته ، چادر مادر رو هم میکِشه : « خونه مون این طرفه ، پس چرا بی راهه میری ؟ : ... مادر مادر ، مادر مادر ... بِبرمت کربلا :
ببین چه جور گرگا
هجوم به شیر آوردن
عمّه ببین ،
عمومو تنها گیر آوردن
عمو غریبه
این آقازاده هم ، گُل پسرِ امام مجتبی ست ، توو سن یازده سالگی ، غیرت حسنی داره ، خونِ علوی توو رگهاش جریان داره ، ... آخ غروب روز عاشوراست ، عمو میان گودال قتلگاه ، لشکر دوره اش کردند ، عمه دستشو محکم گرفته ، جلو خیمه ها ایستاده ، ... یه مرتبه دست عمه را رها کرد ، پای برهنه ، خودشو رسوند به عمو ...
عمّه ببین ،
عمومو تنها گیر آوردن
عمو غریبه
تنهاییِ عمو ، اِذن جهادمه
اون که عزیز تر از
تمومِ خونِوادَمه
من آه میکِشم ، تا آه میکِشه
اَلعَطشش منو
به قتلگاه میکِشه
رها کن دستامو ،
که جون فدا کنم
باید مِثه بابام ،
جمل به پا کنم
اینا که اصغرو
به خاک و خون کشیدن
برا عمو ببین
چقدر قشون کشیدن
عمو غریبه
از فرط تشنگی ،
نداره طاقتی
بردار دست از پیکرش
ای شمر لعنتی
الهی من فداش
خونیه پیرنش
مگه می ذارم کوفیا
از من بگیرنش ؟
از دنیا دارم ،
همین یه آرزو
میخوام که جون بِدم
توو بغل عمو ...
تا رسید ، صدازد : آی نامرد ، میخوای عمویِ منو بزنی ؟ مگه من مُردم ؟ ... دید اون نانجیب شمشیرشو بالا آورده ... دستشو سپر کرد ... اون نامرد شمشیرو پایئن آورد ، دست عبدالله قلم شد ... حالا دیگه نوبت حرمله است ! ... ای نامرد ، بشکنه دستت حرمله ... دید این نوجوان توو بغل ابی عبدالله افتاده ، دیگه رمقی نداره ، سر بالاست ، گِلوی عبدالله را نشونه گرفت ... هر جا نشستی صدا بزن : یا حسین ...
( قم ، پردیسان ، مسجد حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها )
11/5/1401
1. از همان روز.mp3
زمان:
حجم:
12.26M
#روضه_عبدالله_بن_حسن
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_دشتی
( البته همه فایل دشتی نیست و وارد فضای دستگاه شور می شود ... اجرا شده در قم ، پردیسان ، مسجد حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها )
11/5/1401
قسمت چهارم
#روضه_عبدالله_بن_حسن
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
خودشو رسوند ، تا نگاه کرد ، دید بدنِ عمو ، پُر از نیزه و تیره ، بدنِ عمو مجروحِ ، نفَس های آخر ابی عبدالله ست ، شروع کرد با عمو درد دل کردن ، با عمو حرف زدن ، روایت داره قاتلی اومد جلو ، شمشیری بلند کرد ، به بدنِ ابی عبدالله بزنه ، [ آماده ای بگم ؟ ] ، این طفل که سلاحی نداشت ، دوتا دست کوچکش را بلند کرد ... یا امام حسن کجایی ؟ مجلس عبداللهِ امشب ببینی چه خبره ؟ ... شمشیر پائین اومد ، دست عبدالله به پوست آویزان شد ، [ اگه خواستی گریه کنی ، برا غربت ابی عبدالله گریه کن ] ، آقا این صحنه را می دید ، اما کاری از دستش نمی اومد ، دیگه توان نداشت ، ... عبدالله خودشو روی سینه ی عمو انداخت ، عمو ببین دستمو بُریدند ، حسییین ...
تا شمشیر به دستش خورد ، یه روایت داره صدا زد : « وا اُمّاه » وای مادرم ، آه مادرم ... روایت دیگه داره صدا زد « یا عَمّاه » یعنی عمو کمکم کن ... همینطور روی سینه ی عمو افتاد ، عمو دلداریش میداد ، عمو جان آرام باش ، صبر کن ، ... قربونت بِرَم یا اباعبدالله ، هر کسی بلایی براش پیش اومد ، ابی عبدالله را صدا زد ... عبدالله صدا زد « یا عَمّاه » عمو کمکم کن ... اباالفضل علیه السلام وقتی روی زمین افتاد صدا زد « یا اَخا اَدرِکْ اَخاکْ » برادر برادرتو دریاب ... قاسم وقتی روی زمین افتاد ، صدا زد عمو بیا کمکم کن ...
اما مردم ، من یه حامیِ ولایت سراغ دارم ، هرچی زدنش ، علی را صدا نزد ... هر چی جلوی امیرالمومنین زدنش ، [ ناله داری بسم الله ] ، یکی با غلاف شمشیر میزد ! یکی تازیانه میزد ، ... مادر مادر ... [ بزار یک بیت بخونم زبان حال بی بیِ ] : « دلم بهر علی میسوخت ، چون قُنفذ مرا میزد » ... من اینجا یه دعا میکنم ، توو روضه اینجا که میرسم ، میگم الهی هیچ مردی ، روزِ علی را نبینه ! الهی مردی دستش بسته نباشه ، همسرشو بزنند ...
دلم بهر علی میسوخت
چون قُنفذ مرا میزد
نگاه دردناکش
بیشترمیداد آزارم
#شاعر_استاد_سازگار
هر کجا نشستی بگو : یازهرا ...
#هیئت_ثارالله_قم
22/5/1400
4. حضرت زهرا س.mp3
زمان:
حجم:
4.31M
قسمت چهارم
#روضه_عبدالله_بن_حسن
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
خودشو رسوند ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
22/5/1400
4. من علی اصغرم.mp3
زمان:
حجم:
7.07M
قسمت چهارم
#مدح_حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
من علی اصغرمو
تیغ اگر بردارم
در وجودم سَکَناتِ
علی اکبر دارم
نَسَبِ هاشمیم
کار خودش را کرده
جگر حمزه ،
دلِ فاتح خیبر دارم
سنِ کم از نظرِ نسل علی
مطرح نیست
کوچک اما اثرِ
مالکِ اشتر دارم
همه کردند سر و جان
به فدای پدرم
کسرِ شأن است ببینند
که من سر دارم
در سپاهی که عمویم
شده فرمانده آن
حکم جانبازی و
سربازی لشکر دارم
من زِ نسلِ علیم
که زِرِهش پشت نداشت
حرمله کمتر از آنست
زِره بردارم
از سَرِ نِی
به سرِ عمه شوم سایه سر
رسمِ غیرت
زِ اباالفضلِ دلاور دارم
کوفه وشام بترسید
که من در رگِ خود
خونِ قتالِ عرب
حضرتِ حیدر دارم
هاشمیون همگی
مادریند و من هم
هر چه دارم همه از
دامنِ مادر دارم
#روضه_حضرت_زهرا
#سلام_الله_علیها
اول شهیده ی راه ولایت ، زهرای اطهر است ، اول کسی که دفاع از امامش کرد ، سینه اش را سپر کرد مقابل دشمنان ، مادر بود ، اول کسی که پشت در آمد ، گفت یا علی بِزار من بِرم ، بلکه صدای منو بشنوند ، خجالت بکِشند برگردند ، اما اون نانجیب میگه تا صدای فاطمه را شنیدم ، آنچنان لگد به در زدم ، که صدای ناله ی فاطمه را شنیدم ، صدا زد « یَا اَبَتا » ... همه اونهایی که فداییِ ولایتند ، از مادر یاد گرفتند ...
هاشمیون همگی
مادریند و من هم
هر چه دارم همه از
دامنِ مادر دارم
گرچه افتاده ام از شیر
به تیرِ سه پری
جگری با جگر شیر
برابر دارم
کاشکی عمه
به خیمه بِبَرد مادر را
که نبیند اثرِ تیر
به حنجر دارم ...
#بیت_آیت_الله_بروجردی
( رحمة الله علیه )
۱۳۹۸