eitaa logo
روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.8هزار دنبال‌کننده
93 عکس
94 ویدیو
50 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت اول : ( سلام الله علیها ) نام تو می بَرم خدا را شکر سائل به این درم ، خدا را شکر ... ( باید هم خدارا شکر کنیم ، این موقع شب ، خیلی ها از مردم این شهر ، هر کسی یک دغدغه ای داره ، یه جایی سرش گرمه ، اما این که منو شما ، در این ساعت ،توفیق داشتیم ، مجلس مولا اومدیم ، باید هزاران بار خدارو شکر کنیم ... ) در حریم تو، مادرت زهرا داده بال و پَرم ، خدا را شکر خورده ام جای شیر، حب تو از سینه ی مادرم ، خدا را شکر آقا جانم ، ممنونتم ، بهم اجازه دادی مشکی پوش عزایت باشم ، آقای من ... سینه ام گوشه ای زِ کربُبلاست آبرویم ز آبروی شماست ( آقا ... ایام عزای دختر سه ساله ابی عبدالله است ... ، تورو خدا به این دختر خانم نگاه کنید ، نمیدونم چند سالشه ؟ چطور چادر سرش کرده ، میاد تومجلس ... اما یه دختر سه ساله داره ابی عبدالله ، از وقتی که متولد شده ، مادر از دست داده ، همه ی کَس و کار این دختر باباشه ، همه ی دلخوشیه این دختر باباشه ... « یه گوشه خواب بودم خیلی آروم » ، امشب بنشینیم پای درد دل های دختر سه ساله ی آقامون .. ) یه گوشه خواب بودم خیلی آروم ولی پیچید توو گوشم صداشون نمی بُردن اگِه گوشواره هامو خودم می بخشیدم به دختراشون ... ( من دختر همون مادری هستم ، سه روز روزه گرفت ، غذای افطارش رو داد به یتیم ، اسیر و مسکین ... آه ، من دختر همون مادرم ... ) نمی بردن اگه گوشواره هامو خودم می بخشیدم به دختراشون ... گذشت و گُم شدم توی بیابون ( حالا درد و دلای این دختر بالا گرفت ... بابا بابا ... ) گذشت و گُم شدم توی بیابون آخه از قافله جا مونده بودم یکی اومد بَرم گردوند بابا ولی کاشکی همونجا مونده بودم ( دیگه نگم چه جوری منو برگردوند ؟ فقط همین رو بگم ، اول که رسید با موهام از زمین بلندم کرد ... ؟؟ ) بد اخلاقن چقدر مردای شامی به جای قلب ، سنگه توو دلاشون با این دستای سنگینی که دارن دلم می سوزه واسه بچه هاشون یه جورى زد چشام تاره هنوزم یه جورى زد قدم از درد ، خم موند جاى دستش یکم بهتر شد اما جاى انگشترش رو صورتم موند ... ؟ تو روى نیزه و من روى ناقه تو چشمات باز و من دستام بسته چقدر شکل همیم بابا نگاه کن منم مثل تو دندونام شکسته
2. قسمت دوم روضه.mp3
زمان: حجم: 2.5M
قسمت دوم : اما شاید اون روضه ای که خیلی جانسوزه ، دل امام زمانم میسوزونه ، جگر زین العابدین رو پاره پاره کرده ، اون صحنه ای بود ، توو مجلس شام ، اون نامرد بلند شد یک اشاره ای کرد به فاطمه بنت الحسین ، گفت : یزید این دختر رو به کنیزی به من بِده ... راوی میگه این دختر ، چنان دامن عمه اش رو گرفت ، هی صدا میزد عمه ، اینا چی میگن ؟ منو کنیزی ؟ مگه مادرمون فاطمه نیست ؟ مگه جد ما پیغمبر(ص) نیست ؟ ... آخ ، زینب مستاصل شد ، یه نگاه کرد سمت سرِ بُریده ی حسین ، شاید میگه حسین جان ، توکمکم کن ، یه وقت دیدند سر بُریده شروع کرد قرآن خواندن ... یکی بلند شد ، گفت یزید ، ملعون ، تو که میگی اینا خارجی اند ؟ این سر که داره قرآن میخونه ؟ عصبانی شد ، دست بُرد به چوب خیزران ... یه وقت دیدند نازدانه ای بلند شد ، هی صدا میزد عمه ، بگو نزنند ... این صدای صوت قرآن بابامه ، بگو نزنند ...الا لعنة الله علی القوم الظالمین اهواز _ حسینیه شهید آل مبارک 10/7/1398
1. مناجات.mp3
زمان: حجم: 4.31M
( عجل الله تعالی فرجه ) ( علیهم السلام ) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ (شعر مقدمه) « عمری ، غریبِ فاطمه ، صبح و مَساء گریست » ... قربونت بِرَم امام زمان ... عمری ، غریبِ فاطمه صبح و مَساء گریست وقتِ مُرورِ مِحنتِ آل عبا گریست از دستِ دشمنان نه فقط بلکه روز و شب وقت گناهِ شیعه ی پُرمُدَّعا گریست ... ( امشب بیائیم از امام زمان معذرت بخواهیم ، خیلی با گناهانمون ، دلِ آقا رو به درد آوردیم ... ) خیلی برای غُصِّه ی ما غُصِّه خورده است در فتنه ها به سختی احوال ما گریست در مجلس دعای فرج حاضر است او هر دَم شنید ، ناله ی مهدی بیا ، گریست ( اما شب چهارم مُحرم ، دیگه برا چی امام زمان گریه می کنه ؟ ) در روضه ی شهادتِ گُل های عمّه اش خیلی برای غربتِ آن لاله ها گریست امام زمان رو دعوت کنیم توو مجلسمون ، همه باهم : « یاصاحب الزمان ... » این صداتو آزاد کن ، « یاصاحب الزمان ... »
( صلوات الله علیهم ) بنا نبود بمانی غریب در صحرا عقیله ی بنی هاشم ( دوتا آقازاده داره توو کربلا ، یکی محمد ، دومی عون ، بعد شهادت علی اکبر ، دیگه زینب طاقت نیاورد ، خودش لباس رزم ، به تنشون کرد ، آوردشون مقابل ابی عبدالله ، حالا میخواد براشون اِذنِ میدان بگیره ... ) بنا نبود بمانی غریب در صحرا حسین جان و خواهرت بشود بی نصیب در صحرا بنا نبود که تکیه به نیزه ات بزنی مرا برای جهاد عظیم خط بزنی بنا نبود مهیّای سوختن باشی میانِ خیمه ، پیِ کهنه پیرهن باشی (حسین جان ، نبینم تنها بمونی ، داداش ... ) زمین نیفت کتابِ مقدس زینب فدای بی کَسیت ای همه کَسِ زینب به راه عشق تو این چشمِ تَر که چیزی نیست جگر برای تو دادم پسر که چیزی نیست (هی داره التماس برادر می کنه) بیا خودت پسران مرا ببر میدان که پیش مرگ تو باشند هر دو در میدان بیا که شاهدِ حاجت روائیت باشند بزرگ‌کردمشان تا فدائیت باشند ( هر کاری کرد دید ابی عبدالله اجازه نمیده ) تو را به جان من آقا قبول کن بروند به حق چادر زهرا قبول کن بروند چه بهتر است نبینند راه بسته شده در اِزدحام رهِ قتلگاه بسته شده چه بهتر است نبینند زخم حنجر را به سمت خیمه ی زنها هجوم لشکر را چه بهتر است نباشند و خونجگر نشوند شبیه من وسط خیمه خونجگر نشوند چه بهتر است نبینند اوج این غم را به روی مادرشان ضربه های محکم را (حسین جان ، اینها غیرتی اند ، اینها طاقت ندارن ببینن دستای مادرشون بسته باشه ... ) چه بهتراست نبینند آب خواهم شد اسیر، وارد بَزمِ شراب خواهم شد ... بالاخره ، هر جوری که بود برادر و راضی کرد ، اولی برادر بزرگتر محمد وارد میدان شد ، آنچنان ضرب شصتی گرفت ، خیلیها رو از لشکر دشمن به زمین انداخت ، موقعی که رو زمین افتاد ، برادر کوچکتر عون اجازه گرفت وارد میدان شد ، این برادرم لشکر به زمینش انداختن ... اینجا بود زینب اومد تووخیمه دیگه بیرون نیومد ... میگن ابی عبدالله ، خودش تنهایی اومد بالا سر جنازه ی این دوتا آقازاده ، هر دوتا رو باهمدیگه در آغوش گرفت ، اما هر چی منتظر شد زینب بیاد ، دیدن زینب از خیمه بیرون نیومد ... تا که خجالتی نکِشد شاهِ کربلا زینب درون خیمه ی خود بیصدا گریست هر جا نشستی ناله بزن « یا حسین » ... 5/3/1404
( علیه السلام ) ( سلام الله علیها ) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يَا أَبا مُحَمَّد ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِي ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰه ... توو این ده شب محرم ، دو شب متعلق به امام مجتبی و فرزندانشه ، بریم درِ خونه ی آقا ... « از همان روزِ اَزل ، من حسنی‌ام حسنی » ... گفت اون مداح ، اون روضه خوانِ ابی عبدالله ، بعد ازمدت ها که برای ارباب بی کَفنِ مون مجلس روضه میرفت و روضه میخوند ، یه شب توو عالَم رویا ، بی بی فاطمه ی زهرا را دید ، فهمید که بی بی فاطمه ی زهرا ازش ناراحته ! صدازد : بی بی جان ، مگه خطایی از من سر زده ؟ اشتباهی کردم ؟ بی بی فرمود : مگه حسن پسر من نیست ؟ چرا روضه اش را نمیخونی ؟ هر جا میری روضه ، برای حسنم روضه بخون ... امشب به شما دوستان عرض کنم ، خانوم ها ، برادرها ، امشب برای امام حسن و بچه هاش گریه کنیم ، دل مادرش فاطمه را به دست بیاریم ... از همان روزِ اَزل من حسنی‌ام حسنی همه‌ِجا گفته‌ام آقا تو فقط عشقِ منی می‌تپد قلبم اگر در وسطِ سینه‌زنی گُل کُند ذکرِ حسینِ تو اگر بر دَهنی زیرِ دِیْن وُ عَلمِ لطفِ شما هستم ، شُکر امام مجتبی یک خصلتی داره ، خیلی به مادرش فاطمه حساسه ، امشب اگه میخوای حاجاتت رو از امام مجتبی و آقازاده اش بگیری ، امام مجتبی را به مادرش فاطمه قسم بِده ، اینو که میگم امام مجتبی خیلی مادری هست ، این برمیگرده به اون روزی که ... دست من توو دست مادرم بود ، وارد کوچه ی بنی هاشم شدیم ، یه مرتبه دیدم یه نامردی ، جلوی ماردمو گرفت ، سربلند کردم ، تا گفت : فاطمه قباله ی فدک رو به من بِده ، ... مادرم گفت نمیدم ، دیدم آنچنان سیلی به صورت مادرم زد ... خدا نکنه ببینی ، مادرت روی زمین افتاده باشه ... نوجوان هایی که توو مجلس نشستید ، شما میدونم به مادرتون خیلی غیرت دارید ، ... امام مجتبی نگاه میکنه ، مادرش روی زمین افتاده ، ... اما ... شب پنجم محرم ، اشاره به امام مجتبی ، اما سر از کوچه ی بنی هاشم درآوردیم ، هر کی حاجت داره ، هر کی کربلا میخواد ، هر کی مریض داره بسم الله ... یه اشاره کنم به روضه بی بی فاطمه ی زهرا ... بی بی روی زمین افتاده ، هی با دستاش دنبال حسنش میگرده ، مادر کجایی حسن جان ؟ تورو نزنه مادر ؟ آخ ، امام مجتبی هرجوری بود دست مادرو گرفت ، با دستاش چادر مادرو هی می تَکونه ! گرد و خاک هارو از چادر مادر میکیره ، اما میخوان برگردن سمت خونه ، ی مرتبه دید ، مادر راه رو گم کرده ، چشماش دیگه جایی رو نمی بینه ، دست مادرو گرفته ، چادر مادر رو هم میکِشه : « خونه مون این طرفه ، پس چرا بی راهه میری ؟ : ... مادر مادر ، مادر مادر ... بِبرمت کربلا : ببین چه جور گرگا هجوم به شیر آوردن عمّه ببین ، عمومو تنها گیر آوردن عمو غریبه این آقازاده هم ، گُل پسرِ امام مجتبی ست ، توو سن یازده سالگی ، غیرت حسنی داره ، خونِ علوی توو رگهاش جریان داره ، ... آخ غروب روز عاشوراست ، عمو میان گودال قتلگاه ، لشکر دوره اش کردند ، عمه دستشو محکم گرفته ، جلو خیمه ها ایستاده ، ... یه مرتبه دست عمه را رها کرد ، پای برهنه ، خودشو رسوند به عمو ... عمّه ببین ، عمومو تنها گیر آوردن عمو غریبه تنهاییِ عمو ، اِذن جهادمه اون که عزیز تر از تمومِ خونِوادَمه من آه میکِشم ، تا آه میکِشه اَلعَطشش منو به قتلگاه میکِشه رها کن دستامو ، که جون فدا کنم باید مِثه بابام ، جمل به پا کنم اینا که اصغرو به خاک و خون کشیدن برا عمو ببین چقدر قشون کشیدن عمو غریبه از فرط تشنگی ، نداره طاقتی بردار دست از پیکرش ای شمر لعنتی الهی من فداش خونیه پیرنش مگه می ذارم کوفیا از من بگیرنش ؟ از دنیا دارم ، همین یه آرزو میخوام که جون بِدم توو بغل عمو ... تا رسید ، صدازد : آی نامرد ، میخوای عمویِ منو بزنی ؟ مگه من مُردم ؟ ... دید اون نانجیب شمشیرشو بالا آورده ... دستشو سپر کرد ... اون نامرد شمشیرو پایئن آورد ، دست عبدالله قلم شد ... حالا دیگه نوبت حرمله است ! ... ای نامرد ، بشکنه دستت حرمله ... دید این نوجوان توو بغل ابی عبدالله افتاده ، دیگه رمقی نداره ، سر بالاست ، گِلوی عبدالله را نشونه گرفت ... هر جا نشستی صدا بزن : یا حسین ... ( قم ، پردیسان ، مسجد حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها ) 11/5/1401
1. از همان روز.mp3
زمان: حجم: 12.26M
( علیه السلام ) ( سلام الله علیها ) ( البته همه فایل دشتی نیست و وارد فضای دستگاه شور می شود ... اجرا شده در قم ، پردیسان ، مسجد حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها ) 11/5/1401
1. از ابتدای خلقت.mp3
زمان: حجم: 2.43M
( علیه السلام ) از ابتدای خلقت تا انتها « حسین » است روح خدا پرستی در انبیا « حسین » است هرچه بلاست آقا یکجا به جان خریده در امتحانِ ایمان قَالُوا بَلَى « حسین » است ( « اوج کمال احمد ، بوسیدنِ حسین است » اما همین بوسیدن هم یه کیفیت و یه آدابی داشت ، هر موقع پیغمبر [ص] ، امام حسین را می دید ، حسینش را به سینه می چسبانید ، زیر گلوی « حسین » را می بوسید و می بوئید ) اوج کمال احمد بوسیدنِ « حسین » است معراج رفته داند معراج تا« حسین » است بیخود نیست امام صادق (علیه السلام ) فرمود : هرکس جدّ ما را درکربلا زیارت کُنه ، با معرفت ... « كَانَ كَمَنْ زارَاللهَ فِي‌ عَرْشِه » مانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده [1] معراج رفته داند معراج تا« حسین » است [1] امام صادق ( عليه‌السلام ) : « مَنْ زارَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَليٍّ صَلَواتُ الله عَليه عَارِفاً بِحَقِّهِ كَانَ كَمَنْ زارَاللهَ فِي‌ عَرْشِه » ... هر کس امام حسین (ع) را با معرفت زیارت کند مانند کسی است که خدا را در عرش خود کرده است ( بحار، ج ۱۰۱، ص ۷۷) امام رضا (علیه السلام ) : « مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ، عَارِفاً بِحَقِّهِ ، کَانَ مِنْ مُحَدِّثِی اللَّهِ فَوْقَ عَرْشِه » ... کسی که حسین بن علی ( علیه السلام ) را در حالی که حقش را می‌شناسد زیارت کند از ‏_هاى حق تعالى بالاى عرش مى‏باشد{ کامل الزیارات ، ص ۱۴۱ } 🚩روضه دفتری مداح دلسوخته ↙️ترنم نور↙️ @Taranom_Noor
( علیه السلام ) چشم به هم گذاشتیم ، شش روز از محرم گذشت ، فردا روز هفتم محرم ، معمولا همه جا متوسل میشن به آقازاده « علی اصغرِ امام حسین » ... مادری بینِ خیمه غمگین بود سرش از شرم رو به پائین بود ... پیش چشمانِ بانوان حرم دیده اش پُر شد از نم و شبنم ... بانویی که دگر نظیر نداشت کودکش تشنه بود و شیر نداشت ... ! ( خدا نیاره برای مادری ، بچه اش مریض باشه ، مشکلی داشته باشه ، کاری از دست پدرو مادر بر نیاد ! چه حالی پیدا میکنه ؟ ) دست خود را تکان تکان می داد کودکش تشنه داشت جان می داد چه کند با دل گرفتارش ؟ داد دست رقیه گهوارش پیش او هم علی نشد آرام زینب آمد ولی نشد آرام کودکی زیر لب در آن محفل گفت با گریه « یا ابوفاضل » آه ، از شرم ساقیِ توحید پیکرش بینِ علقمه لرزید ناگهان نور مشرقین آمد پدرش حضرت حسین آمد عمه گهواره را به آقا داد به دلِ مادرش تسلا داد گفت : او هم دلاوری شده است تشنه ی جام کوثری شده است رفت آقا به سوی آن لشکر رفت در روبروی آن لشکر گفت : این طفل را چه تقصیر است ؟ دست او ، نه کمان نه شمشیر است آتشی بر دلِ فلک خورده لبش از تشنگی ترک خورده نیست کَس تا دوای او بدهد جرعه آبی برای او بدهد ( بعضی مقاتل ، یه عبارتی رو آوردند ، ابی عبدلله فرمود : « مُنّوا عَلَیّ » منت سر ما بگذارید ، اگه فکر میکنید آب را برای خودم میخوام ، بیائید بگیرید خودتون سیرابش کنید ... ) طفلِ خود را گرفت بالاتر عمرِ سعد بود و یک لشکر بین شان سخت وِلوله افتاد ناگهان یادِ حرمله افتاد گفت برخیز و صید کن در دم با سه شعبه ، تو هر دو را با هم 13/5/1401 🚩روضه دفتری مداح دلسوخته ↙️ترنم نور↙️ @Taranom_Noor
3. همایون.mp3
زمان: حجم: 3.2M
( علیه السلام ) قلب کون و مکان شراره گرفت تیر را سوی شیرخواره گرفت تیر از چله ی کمان رد شد در حرم حالِ مادرش بد شد « طفل ... » خنده به روی لب آورد روی دست پدر تلظّی کرد دست و پا زد میان آغوشش ذبح شد بچه گوش تا گوشش ؟؟ گفت : دیدم ابی عبدالله ، قُنداقه را زیر عبا پنهان کرد ، یه قدم میره سمت خیمه ها ، دوباره برمیگرده ... نگاه کردم ، دیدم جلو خیمه ها ، یه بانویی ایستاده ، گاهی می نشینه ، گاهی بلند میشه ، فهمیدم مادرِ همین طفله ... حسین خجالت میکِشه برگرده ! ... از اون طرف ، رباب چشم انتظاره ، هی سراغ میگیره بچه ها چی شد ؟ باباتون برگشت یا نه ؟ یه وقت یه بچه ای صدا زد : بابا ... گهواره را زینت کنید ششماهه برگشت امّا چرا بابایم از بیراهه برگشت ... ؟ ( یه مقدار ابی عبدالله آمد جلوتر ، یکی صدا زد ، بچه ها : ) بچه‌ها دست بابا خونی شده گمونم شش‌ماهه قربونی شده ... صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه ... هر جا نشستی صدا بزن : یا حسین ... 🚩روضه دفتری مداح دلسوخته ↙️ترنم نور↙️ @Taranom_Noor
0. کلیات.mp3
زمان: حجم: 10.22M
فایل صوتی کامل ( علیه السلام ) از ابتدای خلقت تا انتها « حسین » است ... 🍁🍂🥀🍂🍁 🚩روضه دفتری مداح دلسوخته ↙️ترنم نور↙️ @Taranom_Noor