eitaa logo
روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.8هزار دنبال‌کننده
93 عکس
94 ویدیو
50 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام امشب دلت رو بفرست کربلا ، برو توو حرم ابی عبدالله ، برو کنار ضریح شش گوشه ، به یاد اون مادری ناله بزن ، که طقل شیرخوارش رو دست گرفته بود ، هی از این خیمه به اون خیمه میرفت ، آبی برا علی اصغرش پیدا کنه ، علی اصغر گریه میکرد ، لب های کوچکش رو باز میکرد و می بست ... گریه نکن علی جون صدات داره میگیره یه قطره آب بیارید بچه ام داره می میره مضطرب بود ، گاهی زینب میگرفتش ، گاهی ام کلثوم بغلش میکرد ، گاهی سکینه بغش میگرفت اما آرام نمیشد ... منظوری داشت ، مظورش این بود : بابا بابا ، بابا هنوز یک سرباز دیگه داری بابا ، بابا بیا منم ببر میدان ، بابا بابا ... بابا منم یک گلوی نازک دارم بابا ، ... آی حسییین ... تا دست بابا دادنش ، تا به آغوش بابا رفت ، آرام شد ، آرام شد ، آرام شد ... این سرکوچولوش رو روی شانه بابا گذاشت ، حسین ، حسین ... همین که رو دست بلندش کرد : « أمَا تَرَوْنَهُ کَیْفَ یَتَلَظَّی عَطَشاً » ، ای کاش میگفتند حسین آبش نمیدیم .. برش گردون ... اما یه مرتبه دید علی یه تکانی خورد ، یه نگاه کرد : « فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ » حسییین ... نه ، خدا نفس بهت داده ، اگه توو روضه حضرت علی اصغر نخواهی بگی حسین ، توومحرم نخواهی بگی حسین ، ... به قصد فرج بگو ، حسییین ... اگه حاجتی داری ، خدارو به این لحظه ابی عبدالله قسم بده ، ... دستش رو زیر خونها گرفت ، خونها را به آسمان پاشید ، ... امام باقر علیه السلام میفرماید : یه قطره از این خون برنگشت ، کسی که تیر میخوره ، معمولاً یه آخ میگه ، یه ناله میزنه ... اما از وقتی خواب بود ، به ناله هم نزد ... یه ناله کن که نالتم بابا رو زنده می کنه چشماتو وا کن و ببین حرمله خنده میکنه ...
4. این هم برای.mp3
زمان: حجم: 2.51M
قسمت چهارم ( علیهم السلام ) این هم برای اونایی که هنوز گریه نکردند ، خودِ ارباب پیغام داد به دخترش سکینه خانم ، فرمود دخترم بابا ، وقتی رسیدی مدینه ، سلام منو به شیعیانم برسون ، به شیعیانم بگو ... چی بگم بابا ؟ بگو : « شِیعَتِی مَهْمَا شَرِبْتُمْ ماءَ عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی » { منبع : شوشتری، الخصائص الحسینیه، ۱۴۱۴ق، ص۱۱۶و۱۸۴ } ... هر موقع آب سرد و گوارا نوشیدید ، یاد لب تشنه ی منِ غریب باشید ، ای تشنه لب ، حسین ، ای تشنه لب ... یه جمله ی دیگه گفته حضرت ، بگم برات ؟ میخوام با داد و ناله این جمله رو استقبال ازش بکنی ، دخترم به شیعیانم بگو ، به دوستانم بگو ، ... بگو : « لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاً تَنْظُرونی » ای کاش روز عاشورا همتون بودید می دیدید ... کجا رو میدیدیم آقا ؟ کنار نهر علقمه ؟ نه ... کنار بدن ارباً اربا ؟ نه ... توو گودال قتلگاه ؟ نه ... پس کجا ؟ ... بگم کجا ؟ « کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی » ، یه طفل شیر خواره روی دستم گرفتم ، گفتم ببینید لباش به هم میخوره ، ... ای کاش میگفتند آبش نمیدهیم ، بَرِش گردون ... اما آنچنان با تیر سه شعبه زدند ، حسیین ... نفَسی هست خرج نشه برای ارباب ؟ حسیین ... (عجل الله تعالی فرجه ) 1/6/1401 🍁🍂🥀🍂🍁 🚩روضه دفتری مداح دلسوخته ↙️ترنم نور↙️ @Taranom_Noor
( علیهم السلام ) بابا بابا بابا ، بابا بابا بابا ... معلومه مصیبت حضرت علی اصغر ، خیلی جیگر حضرت رو سوزونده ... « یه ناله زن ، که نالَتم ، بابا رو زنده میکنه » ، آخه کسی که تیر میخوره ، یه آخ میگه ، یه ناله میزنه ، ... اونقدر بی تاب بود ، یه ناله هم نزد ، فقط ابی عبدالله دید ، علی یه تکونی خورد ، یه نگاه کرد : « فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ » { منبع : مَقْتَلِ اَبومِخْنَفْ }... یه ناله زن ، که نالَتم بابا رو زنده میکنه چشماتو وا کن و ببین حرمله خنده میکنه اگه حاجتی داری ، اگه کاری با خدا داری ، خدارو به خونِ گلوی علی اصغر قسم بده ، چون این خونهارو که به آسمان پاشید ، یه قطره اش هم به زمین برنگشت ، اونقدر این داغ سنگین بود ، خدا وسط اومد ، توو هیچ داغی ، حتی بدن ارباً اربای حضرت علی اکبر ، حتی بدن بی دست آقا اباالفضل ، توو هیچ کدوم از این مصیبت ها ، خدا وسط نیامده ، ... اما نمیدونم این گلوی نازک چه کرد با دلِ ابی عبدالله ؟ یه مرتبه شنید منادی خدا داره ندا میده : « دَعْهُ يا حُسَينْ » یا حسین ، علی را به ما واگذار « فَإِنَّ لَهُ مُرْضِعاً فِي الْجَنَّة » ،{منبع : سبط بن جوزی ، تذکرة الخواص، ص 227 } ... یه بار بعد روضه ، یه آقایی یه جمله ای به من گفت ، خیلی سوختم ، روضه که تموم شد ، دست منو گرفت آورد کنار ، با چشمای اشک آلود ،گفت حاج آقا میخوام یه چیزی بهت بگم ، گفتم بله آقا بفرما ، گفت : حاج آقا دیدی یک بچه شش ماهه ، گردن نداره ، گفتم چه جوری گردن نداره ، گفت این چونه اش چسبیده به این سینه اش ...گفتم حالا چی میخوای بگی ؟ گفت میخوام بگم ، تیری که زدند ، دهان و چانه ی علی رو در گرفت ... ای وای ، ای وای ... از چه روی آتش زدی بر بوسه گاه مادرم حرمله بر دوش بابا تازه خوابم بُرده بود ... (عجل الله تعالی فرجه ) 1/6/140 🍁🍂🥀🍂🍁 🚩روضه دفتری مداح دلسوخته ↙️ترنم نور↙️ @Taranom_Noor
5. یه ناله زن.mp3
زمان: حجم: 3.41M
قسمت پنجم ( علیهم السلام ) یه ناله زن ، که نالَتم بابا رو زنده میکنه ... (عجل الله تعالی فرجه ) 1/6/1401 🍁🍂🥀🍂🍁 🚩روضه دفتری مداح دلسوخته ↙️ترنم نور↙️ @Taranom_Noor
( سلام الله علیها ) ( علیه السلام ) قربون این مادر وفادار ، اونقدر باوفاست ، اونقدر با محبت ست ، حضرت رباب ( سلام الله علیها ) ، خودش خجالت کِشید قنداقه را دست ابی عبدالله بِدِه ، یه گوشه ایستاد ، نگاه میکرد ، قنداقه را بی بی زینب داد به دست ابی عبدالله ، ... موقع وداعِ ابی عبدالله هم ، همه ی زنها و بچه ها رفتند با آقا وداع کردند ، اما این خانم خجالت کشید جلو بِره ، اما میدونید کجا تلافی کرد ، وقتی توو مجلس « عُبِیدُ الله » اون نانجیب با چوب به لب و دهان ابی عبدالله میزد ! دیدند یه خانومی از بینِ زنها بلند شد ، اومد خودشو رسوند به سرِ بُریده ، ... سرِ بُریده را از جلوی « عُبِیدُ الله » برداشت ، به سینه اش چسبوند ، ... « عُبِیدُ الله » نزن نزن ... این گُلِ فاطمه است داری میزنی ، شنیدم پیغمبر (ص) این لب و دهان را می بوسیده ... اونقدر وفاداره که زیر سایه بان نرفت ، وقتی براش سایه بان زدند ، گفت من خودم دیدم بدنِ عریانِ عزیز زهرا ، زیر آفتاب ... وقتی هم کاروان از کربلا میخواست بِره مدینه ، روز اربعین ، روز بعد از اربعین ، همه سوار شدند ، این بی بی آمد مقابل زین العابدین ، گفت : آقا به من اجازه بدهید من کربلا بمونم ، آخه مدینه بی حسین صفا نداره ... حضرت بهِش اجازه داد ، کربلا موند ، گریه کرد کنار قبر ابی عبدالله ... اما توو خیمه نشسته منتظره علی سیراب بشه برگرده ... گهواره را زینت کنم که شاید اصغردوباره در حرم بیاید بنشینم و دعا کنم خدا خدا خدا کنم شش ماهه ی من دُردانه ی من ( اگه حاجتی داری ، امروز از این مادرحاجتت رو بگیر ، خیلی ابی عبدالله دوستش داره ، هم مادر علی اصغره ، هم مادر سکینه خانومه ... ) بالا بگیرم پرده ی حرم را از دور بینم روی اصغرم را هنگام لالایی شده اصغر تماشایی شده شش ماهه ی من دُردانه ی من تیر ازکمانِ حرمله پریده ازگوش تا گوشِ علی دریده یا رب به زهرای بتول قربانی ام ، بنما قبول یه مرتبه براش خبرآوردند ، بیا ... حسین برگشته ، از توو خیمه بیرون دوید ، نگاه کرد دید حسین نشسته ، قنداقه ی خون آلود روی زانوش گذاشته ، ...بعضی ها میگن اومد جلو گفت آقا بِدِه ببینمش ، نه ... روح این مادر بلند تر از این حرفاست ، اومد جلو نگاه کرد ، دید این داغ سنگینی میکنه روی سینه ی ابی عبدالله ، دستاشو دراز کرد ، آقا ، علی رو به من بِدِه ، بزار منم کمکت کنم ، آخه منم مادرم مادرم مادرم ... دوید او را گرفت با آه و زاری که ای اصغر مگر مادر نداری ... ؟ « کُنَد دلِ اهل حرم را کباب » اگر هم میخواست گریه بکنه ، میرفت یه گوشه ای ، خودش با خودش روضه میخوند ، شام عاشورا بی بی زینب وقتی دید صدای ناله ای میآد و دنبال صدای ناله گشت ، دید رباب یه گوشه ای نشسته ، داره به سینه میزنه و گریه میکنه ، اومد جلو ، فرمود : ربابا مگه نگفتم صدای ناله بلند نشه ؟ دشمن دورِ مارو گرفته ، دشمن شاد میشویم ، یه نگاه به بی بی زینب کرد ، ... بی بی جان ، شیر به سینه ام آمده ، اِی ی ی ی ... کُنَد دلِ اهل حرم را کباب چو روضه یِ تو را بخواند رباب هر کجا نشستی ، زیر لب نفَس بزن : یا حسین ( رحمة الله علیه ) ۱۳۹۸/۶/۱۴
0. کلیات.mp3
زمان: حجم: 22.26M
فایل صوتی کامل ( علیه السلام ) روز هفتم نامه ای آمد به دشتِ کربلا ... ( رحمة الله علیه )
#⃣ #⃣ #⃣ اللهم صل علی محمد و عجل فرجهم لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِک السلامُ علیکَ یا طِفلِ الرَّضیعِ العَطشان یا علی اصغر یا باب الحوائج... *شب هفتم ماه محرم، شب شيرخواره ي ابي عبدالله علي اصغرِ، یاد کنیم همه ی بزرگانی رو که به ما یاد دادن هر وقت گره به کارمون خورد یه روضه ی علی اصغر بخونيم، توسل به علی اصغرِ امام حسین كنيم... حاجت دارا! گره سخت دارا! دكتر جواب كرده ها، مراجع میگن ما هر وقت گره کور به کارمون میفته میریم دامن شش ماهه رو میگیریم.. از امشب دیگه برای آقا امام زمان عجل الله صدقه کنار بذارید... از امشب دیگه آب رو بستن.روضه خون های قدیمی شب هفتم به بعد به مردم میگفتن از امشب تا عاشورا آب فقط برای رفع عطش بخورید..سیر آب نخورید .. از امشب دیگه بچه ها هم کربلا سهم آبشون رو میاوردن برای رباب..* اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت نیمه جان بود و همان یک تیر جانش را گرفت *وقتی به زین العابدین عرض کرد آقا مختار خروج کرده قَتَلِه ی کربلا رو به درک واصل کرده، دونه دونه رو گفت، یه مرتبه حضرت فرمود از حرمله چه خبر؟ گفت آقا این همه رو گفتم سراغ حرمله رو چرا میگیرید؟ فرمود: آخه حرمله جگر ما رو کربلا سوزوند..* اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت نیمه جان بود و همان یک تیر جانش را گرفت جای اینکه شیر کامِ کوچکش را پُر کند تیر آمد ناگهان حجمِ دهانش را گرفت تیر آمد با شتاب آمد امانش را برید تیر آمد با شتاب آمد امانش را گرفت ماند بابا با سری کوچک که از پیکر رهاست در عبای خویش طفلِ بی‌زبانش را گرفت روی دستان خودش آورد اصغر را ولی نیزه جای دستهای مهربانش را گرفت *آه! بالاترین روضه اینجاست.. مختار وقتی بیرون کشید سنگ دل ترین دشمنو، گفت جایی شد تو هم دلت به حال حسین بسوزه؟ گفت امیر! جزء همه اونایی بودم که هر جا کار برا ابی عبدالله مشکل میشد هلهله میکردم، کف میزدم، اما منم یه جا دلم به حال حسین سوخت. گفت کجا دلت سوخت نانجیب؟ گفت دیدم قنداقه ای رو زیر عبا گرفته، هی میاد سمت خیمه ها برمیگرده. نگاه کردم جلوتر دَم خیمه دیدم یه خانمی مضطرب، هی داره قدم میزنه. فهمیدم مادر این شیرخواره ست. حسین روش نمیشه به سمت خیمه ها بیاد. گفت: چیکار کرد ابی عبدالله ؟ گفت: دیدم مسیرشو عوض کرد، اومد پشت خیمه ها نشست روی خاک ها. با غلاف شمشیر داره یه قبر کوچیک میکَنه...* پشت خیمه ها داره میره بابای کربلا علی رو پنهون کرده با عبا ای آقا وقت مُردنه چرا نبضش آهسته میزنه آخه داره قبر بچه اش رو میکَنه ای آقا *خدا برا هیچ بابایی نیاره... كنارِ علي اصغر پشت خیمه ها كسي نبود حسين رو كمك كنه، خودش رفت پشت خيمه ها نشست، قبر رو كند، با دست خودش، يه وقت ديدن رباب داره مياد... علیشو تو خاک میذاره ولی میدونه قراره که نیزه دارا تنش رو بیارن بیرون دوباره شیرخواره، حالا جای گهواره رو نیزه سر میذاره براش بمیرم بیچاره، مادری که شیر داره رفته ولی شیرخواره براش بمیرم تنها شهيدي كه ابي عبدالله خودش تشييع كرد، علي اصغر بود، تنها شهيدي كه خودش نماز خوند، نماز صبر خوند، خودش دفن كرد، بعضي ها ميگن: امام سجاد اين قنداقه رو از زير خاك بيرون آوُرد، رو سينه ي بابا دفن كرد، اما باز هم معلوم نيست، خدا كنه همين باشه، خدا كنه دفنش كرده باشه، اگه دفن نشده باشه، زير سُم اسب ها رفته يا نه؟ رو نيزه ها رفته يا نه؟ اي حسين... اي خدا بحق علي اصغر باب الحوائج، خيلي ها حاجت دارن، خيلي ها گرفتارن، دكتر جواب كرده داريم، خدايا! بحق علي اصغر، كسي رو نا اميد و دست خالي بر مگردان، بِدَمِ المَظلوم، عجل لولیک الفرج... فرج امام زمانمان برسان، قدم های این جمع به کربلا و مدینه برسان، رهبرمان حفظ بفرما، شر آمریکا و اسرائیل به خودشان برگردان، اموات ما ببخش و بیامرز، مرگ ما را شهادت قرار بده، عاقبت امور ما ختم به خیر بگردان... تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات 🍁🍂🥀🍂🍁 🚩روضه دفتری مداح دلسوخته ↙️ترنم نور↙️ @Taranom_Noor
( علیه السلام ) چشم به هم گذاشتیم ، شش روز از محرم گذشت ، فردا روز هفتم محرم ، معمولا همه جا متوسل میشن به آقازاده « علی اصغرِ امام حسین » ... مادری بینِ خیمه غمگین بود سرش از شرم رو به پائین بود ... پیش چشمانِ بانوان حرم دیده اش پُر شد از نم و شبنم ... بانویی که دگر نظیر نداشت کودکش تشنه بود و شیر نداشت ... ! ( خدا نیاره برای مادری ، بچه اش مریض باشه ، مشکلی داشته باشه ، کاری از دست پدرو مادر بر نیاد ! چه حالی پیدا میکنه ؟ ) دست خود را تکان تکان می داد کودکش تشنه داشت جان می داد چه کند با دل گرفتارش ؟ داد دست رقیه گهوارش پیش او هم علی نشد آرام زینب آمد ولی نشد آرام کودکی زیر لب در آن محفل گفت با گریه « یا ابوفاضل » آه ، از شرم ساقیِ توحید پیکرش بینِ علقمه لرزید ناگهان نور مشرقین آمد پدرش حضرت حسین آمد عمه گهواره را به آقا داد به دلِ مادرش تسلا داد گفت : او هم دلاوری شده است تشنه ی جام کوثری شده است رفت آقا به سوی آن لشکر رفت در روبروی آن لشکر گفت : این طفل را چه تقصیر است ؟ دست او ، نه کمان نه شمشیر است آتشی بر دلِ فلک خورده لبش از تشنگی ترک خورده نیست کَس تا دوای او بدهد جرعه آبی برای او بدهد ( بعضی مقاتل ، یه عبارتی رو آوردند ، ابی عبدلله فرمود : « مُنّوا عَلَیّ » منت سر ما بگذارید ، اگه فکر میکنید آب را برای خودم میخوام ، بیائید بگیرید خودتون سیرابش کنید ... ) طفلِ خود را گرفت بالاتر عمرِ سعد بود و یک لشکر بین شان سخت وِلوله افتاد ناگهان یادِ حرمله افتاد گفت برخیز و صید کن در دم با سه شعبه ، تو هر دو را با هم 13/5/1401 🚩روضه دفتری مداح دلسوخته ↙️ترنم نور↙️ @Taranom_Noor
3. همایون.mp3
زمان: حجم: 3.2M
( علیه السلام ) قلب کون و مکان شراره گرفت تیر را سوی شیرخواره گرفت تیر از چله ی کمان رد شد در حرم حالِ مادرش بد شد « طفل ... » خنده به روی لب آورد روی دست پدر تلظّی کرد دست و پا زد میان آغوشش ذبح شد بچه گوش تا گوشش ؟؟ گفت : دیدم ابی عبدالله ، قُنداقه را زیر عبا پنهان کرد ، یه قدم میره سمت خیمه ها ، دوباره برمیگرده ... نگاه کردم ، دیدم جلو خیمه ها ، یه بانویی ایستاده ، گاهی می نشینه ، گاهی بلند میشه ، فهمیدم مادرِ همین طفله ... حسین خجالت میکِشه برگرده ! ... از اون طرف ، رباب چشم انتظاره ، هی سراغ میگیره بچه ها چی شد ؟ باباتون برگشت یا نه ؟ یه وقت یه بچه ای صدا زد : بابا ... گهواره را زینت کنید ششماهه برگشت امّا چرا بابایم از بیراهه برگشت ... ؟ ( یه مقدار ابی عبدالله آمد جلوتر ، یکی صدا زد ، بچه ها : ) بچه‌ها دست بابا خونی شده گمونم شش‌ماهه قربونی شده ... صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه ... هر جا نشستی صدا بزن : یا حسین ... 🚩روضه دفتری مداح دلسوخته ↙️ترنم نور↙️ @Taranom_Noor
0. کلیات.mp3
زمان: حجم: 10.22M
فایل صوتی کامل ( علیه السلام ) از ابتدای خلقت تا انتها « حسین » است ... 🍁🍂🥀🍂🍁 🚩روضه دفتری مداح دلسوخته ↙️ترنم نور↙️ @Taranom_Noor