eitaa logo
روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.8هزار دنبال‌کننده
93 عکس
98 ویدیو
50 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ⏺روضه جانسوز _شهادت حضرت رقیه(س)_استاد شیخ حسین انصاریان_سید مهدی میرداماد⏺↘️ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ اولا،از کتابای قرن هفتم تا الان هشتصد سال؛کتابای قرن به قرن رو نگاه کردم؛امام حسین بین سه و چهار این دختر رو داشته،این یقینیه،این مال اصل مطلب، وقت وداع تو کتابا گشتم دیدم این بچه رو صدا کرد،رقیه جان بیا بابا؛امروز فقط دختر دارا داد بزنند،اونایی که دختر سه چهارساله دارند،اونایی که نوه ی سه چهارساله دارند ..." نشست،این دخترو بغل گرفت؛یه کلمه از بابا پرسید،برمیگردی؟با اون زبون شیرینش، ابی عبدالله اطمینان بهش داد میام پیشت،اما نگفت کی میام!دخترم میام...میام...میام..." چهل شبانه روز هی به عمه ش گفت:بابام گفته میام،کی میاد؟کجا رفته عمه؟ گفت بدو زینب کبری ای عزیز اینقدر اشک از غم هجران مریز کرده سفر باب تو این چند روز اینقدر ای شمع فروزان مسوز ناله ی تو شعله به عالم زند بارقه بر خرمن آدم زند خیلی باهاش حرف زدند؛میدونید که بادختر سه چهارساله چه جوری باید حرف زد؟میدونید؟!! عزیزدلم،فدات بشم،عمه قربونت بشه،بابات میاد اینقدر گریه نکن!خوابش برد،خوابش برد...کجا خوابوندنش؟رو خاکا؛متکا؟!خشت... اگر دست پدر بودی به دستم چرا اندر خرابه مینشستم؟ رفت به خواب و زتنش رفت تاب دید مه روی پدر را به خواب *از کربلا برگشتید در زدید،مگه دختر کوچیکه از همه زودتر نیومد دم در؟تا بابا رو دید..." دست زد و روی پدر بوسه داد چهل روزه ندیده بابا رو" هی بابا رو بوسید،بیدار شد؛اول این ور اون ورش رو نیگا کرد دید بابا نیست؛وااای....حالا اینجا زینب درمونده شد" تا گفت عمه! (من خرابه رو براتون تصویر بکنم)زینب کبری دوید بغلش کرد؛ما دختر کوچیکامون رو بغل میکنیم چه کار میکنیم؟سرش رو میگذاریم رو شونمون با دست موهاش رو نوازش میکنیم،عمه بغلش کرد،سرش رو گذاشت رو شونش نوازشش کرد،قبول نکرد،گفت:عمه بابام" عمه بابام... وای....وای...." سکینه بلند شد؛گفت:عمه بچه رو بده به من،خواهره دیگه،بچه رو بغل گرفت،هی سرش رو از رو شونه سکینه برمیداشت میگفت خواهر بابام...میگفت:نیست...بابا نیست" نشد،یه نفر فکر کرد بتونه آرومش کنه؛اونم خودش داغ سختی رو دیده بود؛اول جلو گریه ش رو گرفت که بچه آروم بشه" رباب..." رباب بلند شد؛بغلش گرفت،هی میگفت مادر بابا کو؟نمیشد..." بالاخره مقام امامت از جا بلند شد،زین العابدین،اینجا به بعد خرابه آشوبه،همه دارن گریه میکنند،همه دارن موهای سرشون رو میکنند؛شلوغ شده خیلی؛به هم ریخته وای حسین... حسین جان... زین العابدین بغلش گرفت؛تو این شلوغی یزید بیدار شد،چه خبره؟اینا چرا داد میزنند؟بهش گفتن؛خیلی معمولی خب سر باباش رو براش ببرید"نامرد! خائن!برا بچه سه ساله که سر بریده نمیبرند..." چاره دیگه نبود،سر رو آوردن،سر رو دید؛بغل گرفت"باباجون...بابا روز عاشورا گفتی میام،اینجوری اومدی؟سر رو گذاشت زمین،این رو تا دست کوچولو رو دو طرف سر گذاشت،خم شد،صورتش رو گذاشت رو صورت ابی عبدالله؛حسین آرامش میده؛چه آرامشی به بچه داد؛فکر کردند خوابش برد... بابا مگه نگفتی برمیگردم۲ بیا میخوام دورت بگردم *تو فقط بیا....* بابا مگه نگفتی برمیگردم بیا میخوام دورت بگردم عمه رو خیلی خسته کردم *هرجا اومدن منو بزنند عمه م خودش رو سپر کرد،حسین...* بابا مگه نگفتی برمیگردم بیا میخوام دورت بگردم عمه رو خیلی خسته کردم *رقیه به همه ثابت کرد میشه برا حسین دق کرد* (بابا خوشی به قلبم دست رد زد یه بی حیا بهم لگد زد)۲ من بد نگفتم حرف بد زد *بابا حرف زشت زد،تحقیرم کرد"سر رو بغل کرد،من خودم دختر سه ساله دارم،اگر اجازه نداده بودید من این جوری روضه نمیخوندم،ما روضه خونا روضمون مجسمه"یه روز فکر کردم،به دخترم گفتم من میخوابم به همسرم گفتم میخوام خودم رو به خواب بزنم ببینم زینب چی کار میکنه!گفتم بهش بگو سرم رو برداره بذاره رو پاش،خودمو به خواب زدم،دختر سه چهار ساله مگه دستش چقدر رمق داره؟اونم دستی که تو غل و زنجیر مونده باشه...همینقدر بگم هر کاری کرد نتونست سر من رو برداره،گفت:بابا سر بابا سنگینه من نمیتونم..." من نمیدونم چه بلایی سر این سر آورده بودند از طبق برش داشت یه نگاه کرد دید همه موها سوخته،پر خاکستره...سری که چهل منزل بالای نیزه؛تو تشت طلا؛تو تنور... اینقدر از نیزه افتاد ... حسین ....*
‍ ⚫️روضه جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج محمود کریمی⚫️ ◾️▪️🔲▪️◾️ روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...." یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...." خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '" این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر حسین ......"
🥀 # روضه دلتنگی حضرت زینب س # 🔅خوندید یادم کنید🔅 💥السلام علیک یا بنتَ امیرالمومنین، السلام علیک یا ام المصائب، السلام علیکِ يا عقیلة بنی هاشم، یا زینب س یا زینب س💥 🌾کسی که رنج فراوان کشید زینب بود 🌾کسی که شادیِ دوران ندید زینب بود 🌾به چهار سالگی یتیمی از غم مادر 🌾کسی که رنج چهل ساله کشید زینب بود 🌾به راه کرببلا تا زِ راه شام خراب 🌾کسی که پای برهنه دوید زینب بود 🌾بدید بر سر نی، رأس پُر زخون حسین 🌾کسی که سرش به محمل شکست زینب بود 🌾میان آن درو دیوار و شعلهٔ آتش 🌾کسی که نالهٔ مادر شنید زینب بود ⬅️امروز دلهارو ببریم حرم بی‌بی زینب، ان شالله یه روزی کنار حرمش ناله بزنی امروز از چشات بخواه برا زینب گریه کنه، زینب ام المصائبه، پیغمبر بشارت داد برا کسی که برا زینب گریه کنه،فرمود: پاداش اون مثل کسیه که برا حسین ع گریه کنه، ⬅️یه روز آقا امیرالمومنین فرمود زینب جان ، پسر جعفر طیار عبدالله ازت خواستگاری کرده، فرمود بابا هر چی شما بفرمایید، فرمود واقعا دنبال رو باباش طیاره. گفت:بابا هر چی شما بگی من قبول میکنم، فقط یه شرط دارم، اونم چون شرط مال مادرمه میگم، اگه قبول کرد منم برای ازدواج مانعی نمی بینم، من از حسینم جدا نمیتونم باشم، اگه حسینم سفری داشته باشه، همراه حسین باید برم، از الان اجازه شرعیشو به من بده قبول میکنم، به عبدالله گفتن، گفت: من غلام شما خاندانم، هر چی شما بگین همونه. آقا امیرالمومنین اومدن پیش بی‌بی زینب، فرمودند:زینب جان عبدالله قبول کرد. ⬅️سوز⬅️صدا زد بابا من نمیتونم بدون جسینم زندگی کنم، لذا از وقتی که تو مدینه بودند روزی یک بار باید حسینو میدید ⏪شاید شنیده باشید بارها ام سلمه میگه، اومدم خونه عروس دیدم داره گریه میکنه، خانم جان یاد مادر افتادی، (نه، بالاتر از مادرم) خانم جان یاد پدر افتادید،( نه بالاتر) ⬅️سوز⬅️فرمود سه روزه حسینمو ندیدم، ام سلمه میگه الان میرم این خبرو به حسینت میدم، ⬆️اوج و سوز⬆️میگه اومدم دیدن حسین... دیدم داره گریه میکنه، صدا ام سلمه سه روزه زینبم رو ندیدم. هر دو عاشق هم بودن علاقهٔ شدیدی به هم داشتن، 🔅آخ میون همه دلها امون از دل زینب🔅 (زمزمه کن)➡️ آی دلای کربلایی، دل عالمی بسوزه برا دل زینب، کدوم روضه بخونم نام بی بی زینب نباشه،(هر روضه ای شما بخونی نام بی‌بی زینب میاد انواع روضه رو میشه خوند) 🔅(مدینه، روضه پیامبر، روضه حضرت زهرا س، امام حسن ع انواع روضه ها رو میشه اینجا خوند) 🔅آخ کربلا زینبه(روضه کربلا) 🔅آخ قتلگاه زینبه(روضه قتلگاه) 🔅دم دروازه کوفه زینبه(روضه اسرا) 🔅خرابه شام زینبه(روضه حضرت رقیه) 🔅آخ اربعین کربلا زینبه(روضه اربعین) 🔅برگشت کاروان به مدینه زینبه آخ ..... ⬅️لحظه ای کاروان برگشت مدینه، عبدالله ابن جعفر همسر بی‌بی زینبه، دوید جلوی کاروان ، آی کاروان بگید ببینم همسرم زینب کجاست، یه کَجاوِه ای رو نشونش دادن گفتن خانمت زینب تو این کجاوه نشسته، رفت جلو پردهٔ کجاوه رو زد بالا یه خانمی رو دید ، صدا زد خانم بگو ببینم همسرم زینب کجاست ⬅️ سوز و اوج⬅️یه وقت عبدالله نگاه کرد دید صدای ناله بلند شد عبدالله.... عبدالله.... من زینبم عبدالله، چرا نمیشناسی صدا زد: (دشتی) 🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت ( مگه نمیگفتی بی حسین نمیتونم باشم ) 🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت 🌾اگر تو زینبی کو نور عینت 🌾اگر تو زینبی چرا رنگت پریده 🌾اگه تو زینبی چرا موهات سپیده ✨ حسینت کو✨ اللهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه،، خواهر برادر و خیلی دوست داره صدا زد عبدالله داغ برادر دیدم عبدالله، تن بی سر حسینم رو دیدم رأس حسین به نیزها دیدم عبدالله 🍂آخ میون همه دلها امون از دل زینب🍂 🌾تمام ذکر زینب یا حسین است 🌾وجودش لحظه لحظه با حسین است 🌾قنوت نیمه شبهای خواهر 🌾زیارتنامهٔ مولا حسین است 🍁هر چقدر ارادت داری به ابی عبدالله به ناله های دل زینب به اشک و آه و گریه های زینب سه مرتبه ناله بزن🍁 ✨ یا حسین✨
🥀 💥السلام علیک یا بنتَ امیرالمومنین، السلام علیک یا ام المصائب، السلام علیکِ يا عقیلة بنی هاشم، یا زینب س یا زینب س💥 🌾کسی که رنج فراوان کشید زینب بود 🌾کسی که شادیِ دوران ندید زینب بود 🌾به چهار سالگی یتیمی از غم مادر 🌾کسی که رنج چهل ساله کشید زینب بود 🌾به راه کرببلا تا زِ راه شام خراب 🌾کسی که پای برهنه دوید زینب بود 🌾بدید بر سر نی، رأس پُر زخون حسین 🌾کسی که سرش به محمل شکست زینب بود 🌾میان آن درو دیوار و شعلهٔ آتش 🌾کسی که نالهٔ مادر شنید زینب بود ⬅️امروز دلهارو ببریم حرم بی‌بی زینب، ان شالله یه روزی کنار حرمش ناله بزنی امروز از چشات بخواه برا زینب گریه کنه، زینب ام المصائبه، پیغمبر بشارت داد برا کسی که برا زینب گریه کنه،فرمود: پاداش اون مثل کسیه که برا حسین ع گریه کنه، ⬅️یه روز آقا امیرالمومنین فرمود زینب جان ، پسر جعفر طیار عبدالله ازت خواستگاری کرده، فرمود بابا هر چی شما بفرمایید، فرمود واقعا دنبال رو باباش طیاره. گفت:بابا هر چی شما بگی من قبول میکنم، فقط یه شرط دارم، اونم چون شرط مال مادرمه میگم، اگه قبول کرد منم برای ازدواج مانعی نمی بینم، من از حسینم جدا نمیتونم باشم، اگه حسینم سفری داشته باشه، همراه حسین باید برم، از الان اجازه شرعیشو به من بده قبول میکنم، به عبدالله گفتن، گفت: من غلام شما خاندانم، هر چی شما بگین همونه. آقا امیرالمومنین اومدن پیش بی‌بی زینب، فرمودند:زینب جان عبدالله قبول کرد. ⬅️سوز⬅️صدا زد بابا من نمیتونم بدون جسینم زندگی کنم، لذا از وقتی که تو مدینه بودند روزی یک بار باید حسینو میدید ⏪شاید شنیده باشید بارها ام سلمه میگه، اومدم خونه عروس دیدم داره گریه میکنه، خانم جان یاد مادر افتادی، (نه، بالاتر از مادرم) خانم جان یاد پدر افتادید،( نه بالاتر) ⬅️سوز⬅️فرمود سه روزه حسینمو ندیدم، ام سلمه میگه الان میرم این خبرو به حسینت میدم، ⬆️اوج و سوز⬆️میگه اومدم دیدن حسین... دیدم داره گریه میکنه، صدا ام سلمه سه روزه زینبم رو ندیدم. هر دو عاشق هم بودن علاقهٔ شدیدی به هم داشتن، 🔅آخ میون همه دلها امون از دل زینب🔅 (زمزمه کن)➡️ آی دلای کربلایی، دل عالمی بسوزه برا دل زینب، کدوم روضه بخونم نام بی بی زینب نباشه،(هر روضه ای شما بخونی نام بی‌بی زینب میاد انواع روضه رو میشه خوند) 🔅(مدینه، روضه پیامبر، روضه حضرت زهرا س، امام حسن ع انواع روضه ها رو میشه اینجا خوند) 🔅آخ کربلا زینبه(روضه کربلا) 🔅آخ قتلگاه زینبه(روضه قتلگاه) 🔅دم دروازه کوفه زینبه(روضه اسرا) 🔅خرابه شام زینبه(روضه حضرت رقیه) 🔅آخ اربعین کربلا زینبه(روضه اربعین) 🔅برگشت کاروان به مدینه زینبه آخ ..... ⬅️لحظه ای کاروان برگشت مدینه، عبدالله ابن جعفر همسر بی‌بی زینبه، دوید جلوی کاروان ، آی کاروان بگید ببینم همسرم زینب کجاست، یه کَجاوِه ای رو نشونش دادن گفتن خانمت زینب تو این کجاوه نشسته، رفت جلو پردهٔ کجاوه رو زد بالا یه خانمی رو دید ، صدا زد خانم بگو ببینم همسرم زینب کجاست ⬅️ سوز و اوج⬅️یه وقت عبدالله نگاه کرد دید صدای ناله بلند شد عبدالله.... عبدالله.... من زینبم عبدالله، چرا نمیشناسی صدا زد: (دشتی) 🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت ( مگه نمیگفتی بی حسین نمیتونم باشم ) 🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت 🌾اگر تو زینبی کو نور عینت 🌾اگر تو زینبی چرا رنگت پریده 🌾اگه تو زینبی چرا موهات سپیده ✨ حسینت کو✨ اللهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه،، خواهر برادر و خیلی دوست داره صدا زد عبدالله داغ برادر دیدم عبدالله، تن بی سر حسینم رو دیدم رأس حسین به نیزها دیدم عبدالله 🍂آخ میون همه دلها امون از دل زینب🍂 🌾تمام ذکر زینب یا حسین است 🌾وجودش لحظه لحظه با حسین است 🌾قنوت نیمه شبهای خواهر 🌾زیارتنامهٔ مولا حسین است 🍁هر چقدر ارادت داری به ابی عبدالله به ناله های دل زینب به اشک و آه و گریه های زینب سه مرتبه ناله بزن🍁 ✨ یا حسین✨
🥀 🔅🔅 💥السلام علیک یا بنتَ امیرالمومنین، السلام علیک یا ام المصائب، السلام علیکِ يا عقیلة بنی هاشم، یا زینب س یا زینب س💥 🌾کسی که رنج فراوان کشید زینب بود 🌾کسی که شادیِ دوران ندید زینب بود 🌾به چهار سالگی یتیمی از غم مادر 🌾کسی که رنج چهل ساله کشید زینب بود 🌾به راه کرببلا تا زِ راه شام خراب 🌾کسی که پای برهنه دوید زینب بود 🌾بدید بر سر نی، رأس پُر زخون حسین 🌾کسی که سرش به محمل شکست زینب بود 🌾میان آن درو دیوار و شعلهٔ آتش 🌾کسی که نالهٔ مادر شنید زینب بود ⬅️امروز دلهارو ببریم حرم بی‌بی زینب، ان شالله یه روزی کنار حرمش ناله بزنی امروز از چشات بخواه برا زینب گریه کنه، زینب ام المصائبه، پیغمبر بشارت داد برا کسی که برا زینب گریه کنه،فرمود: پاداش اون مثل کسیه که برا حسین ع گریه کنه، ⬅️یه روز آقا امیرالمومنین فرمود زینب جان ، پسر جعفر طیار عبدالله ازت خواستگاری کرده، فرمود بابا هر چی شما بفرمایید، فرمود واقعا دنبال رو باباش طیاره. گفت:بابا هر چی شما بگی من قبول میکنم، فقط یه شرط دارم، اونم چون شرط مال مادرمه میگم، اگه قبول کرد منم برای ازدواج مانعی نمی بینم، من از حسینم جدا نمیتونم باشم، اگه حسینم سفری داشته باشه، همراه حسین باید برم، از الان اجازه شرعیشو به من بده قبول میکنم، به عبدالله گفتن، گفت: من غلام شما خاندانم، هر چی شما بگین همونه. آقا امیرالمومنین اومدن پیش بی‌بی زینب، فرمودند:زینب جان عبدالله قبول کرد. ⬅️سوز⬅️صدا زد بابا من نمیتونم بدون جسینم زندگی کنم، لذا از وقتی که تو مدینه بودند روزی یک بار باید حسینو میدید ⏪شاید شنیده باشید بارها ام سلمه میگه، اومدم خونه عروس دیدم داره گریه میکنه، خانم جان یاد مادر افتادی، (نه، بالاتر از مادرم) خانم جان یاد پدر افتادید،( نه بالاتر) ⬅️سوز⬅️فرمود سه روزه حسینمو ندیدم، ام سلمه میگه الان میرم این خبرو به حسینت میدم، ⬆️اوج و سوز⬆️میگه اومدم دیدن حسین... دیدم داره گریه میکنه، صدا ام سلمه سه روزه زینبم رو ندیدم. هر دو عاشق هم بودن علاقهٔ شدیدی به هم داشتن، 🔅آخ میون همه دلها امون از دل زینب🔅 (زمزمه کن)➡️ آی دلای کربلایی، دل عالمی بسوزه برا دل زینب، کدوم روضه بخونم نام بی بی زینب نباشه،(هر روضه ای شما بخونی نام بی‌بی زینب میاد انواع روضه رو میشه خوند) 🔅(مدینه، روضه پیامبر، روضه حضرت زهرا س، امام حسن ع انواع روضه ها رو میشه اینجا خوند) 🔅آخ کربلا زینبه(روضه کربلا) 🔅آخ قتلگاه زینبه(روضه قتلگاه) 🔅دم دروازه کوفه زینبه(روضه اسرا) 🔅خرابه شام زینبه(روضه حضرت رقیه) 🔅آخ اربعین کربلا زینبه(روضه اربعین) 🔅برگشت کاروان به مدینه زینبه آخ ..... ⬅️لحظه ای کاروان برگشت مدینه، عبدالله ابن جعفر همسر بی‌بی زینبه، دوید جلوی کاروان ، آی کاروان بگید ببینم همسرم زینب کجاست، یه کَجاوِه ای رو نشونش دادن گفتن خانمت زینب تو این کجاوه نشسته، رفت جلو پردهٔ کجاوه رو زد بالا یه خانمی رو دید ، صدا زد خانم بگو ببینم همسرم زینب کجاست ⬅️ سوز و اوج⬅️یه وقت عبدالله نگاه کرد دید صدای ناله بلند شد عبدالله.... عبدالله.... من زینبم عبدالله، چرا نمیشناسی صدا زد: (دشتی) 🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت ( مگه نمیگفتی بی حسین نمیتونم باشم ) 🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت 🌾اگر تو زینبی کو نور عینت 🌾اگر تو زینبی چرا رنگت پریده 🌾اگه تو زینبی چرا موهات سپیده ✨ حسینت کو✨ اللهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه،، خواهر برادر و خیلی دوست داره صدا زد عبدالله داغ برادر دیدم عبدالله، تن بی سر حسینم رو دیدم رأس حسین به نیزها دیدم عبدالله 🍂آخ میون همه دلها امون از دل زینب🍂 🌾تمام ذکر زینب یا حسین است 🌾وجودش لحظه لحظه با حسین است 🌾قنوت نیمه شبهای خواهر 🌾زیارتنامهٔ مولا حسین است 🍁هر چقدر ارادت داری به ابی عبدالله به ناله های دل زینب به اشک و آه و گریه های زینب سه مرتبه ناله بزن🍁 ✨ یا حسین✨
‍ . |⇦• امان از کوفه .. و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه حاج حسین سازور ●━━━━━━─────── بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
😭 مداح:👌😭 •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• *صل الله علیکم یا اهل بیت النبوه* در کوچه ی تو پرچم روضه به سرم خورد یک کاسه ی پر خون غمت را جگرم خورد با ذکر شما تا به خذا اوج گرفتم در موقع توبه پر فطرس به پرم خورد هر روضه که رفتم به درش دست کشیدم دستم زهمان کودکی ام خاک حرم خورد شب سینه زدم صبح شدم اهل مناجات فیض شب روضه به نماز سحرم خورد ... 😭حسین جان ... هرگز نرود پشت در خانه ی اقیار پایی که به فرش حرم شاه کرم خورد باید بشود هر پسرش خادم هییت یک عمر فقط نان شما را پدرم خورد *خدا رحمت کنه همه پدر مادرا رو * شش دنگ دلم خورد به نام تو و زینب وقتی که به شش گوشه ی تو چشم ترم خورد گفتند دل شیعه حسینیه ی زهراست ... ناز قدمش روی دل دربه درم خورد تقدیر من از روضه ی تو قامت خم شد چون قصه ی تنها شدنت را کمرم خورد *والله نمی دونه ادم چی بگه ، انقدر ممنون ابی عبدالله هستیم ما رو به روضه دهه ی سوم رسوند ..." یاد همه رفیقامون " پارسالیا بخیر که دهه ی سوم زنده بودن و با ما گریه می کردن " بی مقدمه برم سمت قتلگاه منتها اینطوری بگم: اومد بالاسرش ...." رسید وقت سفر، سربه زیر شد زینب 2 حسین چشم تو روشن ، اسیر شد زینب ..... 2 هزار،هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد هزار سال  ز داغ تو پیر شد زینب .... چقدر پای غنیمت کتک زلشکر خورد چقدر زخمی مشته فقیر شد زینب گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد غذا نبود ولی خوب سیر خورد ... زینب همان زمان که به سر نیزه ها هولش دادن ... نشست و حرف نزد ، گوشه گیر شد زینب ... •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
. ‍ ⚫ (ع)گریز اسرای دشت کربلا_حجت الاسلام پناهیان⚫️ اومد امام حسن مجتبی(ع) رو دید تو مسجد النبی؛آشنا نبود اهل مدینه نبود،گفت:این آقا کیه؟چقدر تو دل بروئه،چه شخصیت جذابی داره،لااله الا الله...کاش معرفی نکرده بودند امام حسن رو...گفتند: این حسن بن علی بن ابی طالبِ،گفت:ها این پسر علیِ،من علی رو خودم ندیدم نفرینش بکنم،لعنش کنم،برم لعن و نفرین و ناسزام رو به  پسرش بگم؛آخه نامرد تا الان داشتی تعریفش رو میکردی،چقدر قسی القلبی!اومد نشست روبرو امام حسن مجتبی؛نامرد سیر امام حسن رو ناسزا گفت؛کاش حضرت رو ناسزا میگفت؛شما هیئتی هستید میتونم همه ش رو براتون بگم؛اینقدر به باباش علی ناسزا گفت ... آقا امام حسن مجتبی چطور برخورد کرد؟فرمود:شما اهل اینجا نیستی، غریبی؟اهل شامی؟اصلا تعجب کرد؛آقا داره سوال جواب معمولی میکنه؛آقا فرمود خب اهل شام همه با ما اینطوری هستن؛اینجا جاو مکان که نداری؟رسم بود مردم که میرفتن مدینه زیارت،هتل و مسافرخونه که نبود؛هر کی خونه ش بزرگ تر بود بقیه رو جا میداد؛فرمود بیا بریم خونه ی من؛میگه همون موقع دوست داشتم زمین دهن باز کنه من رو ببلعه؛فرمود بریم،جا نداری؛من هی نگاش میکردم دلم میرفت؛اصلا نگاه به این نمیکرد که به ما چی گفتی!لحظه ی آخر اومدم بگم آقا،منو ببخش؛اصلا آقا نذاشت حرفم تموم بشه،فرمود:خب تو شام اینطوریه دیگه" خدا کنه این بچه ها و حضرت زینب رو شام نبرن"کوفه ببرن؛هر جای دیگه ببرن؛شام نبرن"وقتی امام زین العابدین تو شام فرمود من پسر پیغمبرم...آخه از اون اول که شام اومده تو جرگه ی اسلام،معاویه رو دیدن،به عنوان استاندار اونجا بوده؛اونم هی خودش رو جا زده به عنوان فامیل پیغمبر،گفتن مگه پیغمبر به غیر از معاویه و یزید و اینا فامیل دیگه ای هم داره؟! این جورینا مردم شام!جنگیدند با امیرالمومنین،چقدر معاویه سم پاشی کرده علیه حضرت،اصلا عجیبه,وقتی از امام زین العابدین پرسیدند کجا به شما سخت تر گذشت تو کل این مصائب؟فرموده باشند:امان از شام...شام" جاهای دیگه هرجا حضرت زینب با این بچه ها میرفتند بعضی از این جسارتا نمیشد؛همه میدونستن اینا بچه های پیغمبرن؛همه میدونستن اینا مسلمونن؛همه میدونستن بعضی رفتارا رو نباید با اینا بکنند،اینا برده نیستند خرید و فروش بشن؛اینا رو رعایت میکردند؛تو شام از این بی ادبی ها به دختر بچه های پیغمبر،به همسران اولیاء خدا خیلی کردن؛خیلی آتیش سوزوندن اهل شام‌‌‌...اون وقت الان میری تو شام،تو سوریه میگی مذهبتون چیه؟جالبه ها" الان که اوضاع به هم ریخته،ما بیست سال پیش رفته بودیم میگفتند ما نمیدونیم مذاهب سنی وشیعه،ما علوی هستیم؛ما فقط علی رو میشناسیم؛بابا شما مردم شامید کی دست شما رو گذاشت تو دست علی؟!میبرنت سر قبر یه دختر سه ساله؛وقتی علی بخواد قدرت نمایی بکنه این جوری وا؛حالا این اهلبیت،این بچه ها چطور اینا رو رام کردند؟! یه خبر کوچیک بدم" یکی ازسپاهیان یزید اومد گفت خدا لعنتت بکنه-خدا لعنتت بکنه رو من مثل تعزیه ها میگم-من میخوام یه حرفی بزنم اذیتم نکن،بذار حرف حق رو بزنم؛گفت:بگو کاریت ندارم؛تو این راه و نیمه راه هر چی بچه های حسین رو تازیانه زدیم یکیشون برنگشت یه کلمه حرف بد به ما بزنه،گریه کردند،زمین خوردند، باباشون رو صدا زدند،به دامن عمه پناه بردند اما حرف بد نزدند؛دل اهل شام رو بردند! آخرم وقتی اسرا آزاد شدند آقا زین العابدین صدا زد عمه جان زینب شما چه دستوری میدید؟چه کار کنیم؟زینب صدا زد عزیز برادرم ما تا به حال فرصت نکردیم گریه کنیم برای حسین،بگید یه سالنی به ما بدن از این خرابه دربیایم دوسه روز برای حسین گریه کنیم؛لااله الاالله...با همون گریه ها فتح کردند؛من که دلم نمیاد روضه ی حضرت رقیه رو بخونم میخوام از کنارش آرام عبور کنم؛یزید میگفت:اینا دارن شهر رو رو سر من خراب میکنند؛به زن و بچه خودش میگفت اینا شکست خورده اند گریه میکنند؛شما زن و بچه منید پیروز شدید برید با لباس فاخر بالاسرشون، دلشون رو بشکنید،کتک میزد همسرانش رو،برید این کارو بکنید، اینا میومدن با لباس فاخر کنار مجلس عزای زینب رد بشن،صدای گریه ی زینب و بچه های حسین رو میشنیدند،مینشستند خاک به سر خودشون میریختند لباس عزا میپوشیدند عزاداری میکردند؛هیئتیا اگر یه گریه کن بینتون نباشه چقدر قشنگ جاش رو خالی میکنید! جای اون سه ساله بین اینا خالیه،گاهی جای خالی این سه ساله رو به هم نشون میدن،اینقدر گریه میکنند... .
🥀 🔅خوندید یادم کنید🔅 💥السلام علیک یا بنتَ امیرالمومنین، السلام علیک یا ام المصائب، السلام علیکِ يا عقیلة بنی هاشم، یا زینب س یا زینب س💥 🌾کسی که رنج فراوان کشید زینب بود 🌾کسی که شادیِ دوران ندید زینب بود 🌾به چهار سالگی یتیمی از غم مادر 🌾کسی که رنج چهل ساله کشید زینب بود 🌾به راه کرببلا تا زِ راه شام خراب 🌾کسی که پای برهنه دوید زینب بود 🌾بدید بر سر نی، رأس پُر زخون حسین 🌾کسی که سرش به محمل شکست زینب بود 🌾میان آن درو دیوار و شعلهٔ آتش 🌾کسی که نالهٔ مادر شنید زینب بود ⬅️امروز دلهارو ببریم حرم بی‌بی زینب، ان شالله یه روزی کنار حرمش ناله بزنی امروز از چشات بخواه برا زینب گریه کنه، زینب ام المصائبه، پیغمبر بشارت داد برا کسی که برا زینب گریه کنه،فرمود: پاداش اون مثل کسیه که برا حسین ع گریه کنه، ⬅️یه روز آقا امیرالمومنین فرمود زینب جان ، پسر جعفر طیار عبدالله ازت خواستگاری کرده، فرمود بابا هر چی شما بفرمایید، فرمود واقعا دنبال رو باباش طیاره. گفت:بابا هر چی شما بگی من قبول میکنم، فقط یه شرط دارم، اونم چون شرط مال مادرمه میگم، اگه قبول کرد منم برای ازدواج مانعی نمی بینم، من از حسینم جدا نمیتونم باشم، اگه حسینم سفری داشته باشه، همراه حسین باید برم، از الان اجازه شرعیشو به من بده قبول میکنم، به عبدالله گفتن، گفت: من غلام شما خاندانم، هر چی شما بگین همونه. آقا امیرالمومنین اومدن پیش بی‌بی زینب، فرمودند:زینب جان عبدالله قبول کرد. ⬅️سوز⬅️صدا زد بابا من نمیتونم بدون جسینم زندگی کنم، لذا از وقتی که تو مدینه بودند روزی یک بار باید حسینو میدید ⏪شاید شنیده باشید بارها ام سلمه میگه، اومدم خونه عروس دیدم داره گریه میکنه، خانم جان یاد مادر افتادی، (نه، بالاتر از مادرم) خانم جان یاد پدر افتادید،( نه بالاتر) ⬅️سوز⬅️فرمود سه روزه حسینمو ندیدم، ام سلمه میگه الان میرم این خبرو به حسینت میدم، ⬆️اوج و سوز⬆️میگه اومدم دیدن حسین... دیدم داره گریه میکنه، صدا ام سلمه سه روزه زینبم رو ندیدم. هر دو عاشق هم بودن علاقهٔ شدیدی به هم داشتن، 🔅آخ میون همه دلها امون از دل زینب🔅 (زمزمه کن)➡️ آی دلای کربلایی، دل عالمی بسوزه برا دل زینب، کدوم روضه بخونم نام بی بی زینب نباشه،(هر روضه ای شما بخونی نام بی‌بی زینب میاد انواع روضه رو میشه خوند) 🔅(مدینه، روضه پیامبر، روضه حضرت زهرا س، امام حسن ع انواع روضه ها رو میشه اینجا خوند) 🔅آخ کربلا زینبه(روضه کربلا) 🔅آخ قتلگاه زینبه(روضه قتلگاه) 🔅دم دروازه کوفه زینبه(روضه اسرا) 🔅خرابه شام زینبه(روضه حضرت رقیه) 🔅آخ اربعین کربلا زینبه(روضه اربعین) 🔅برگشت کاروان به مدینه زینبه آخ ..... ⬅️لحظه ای کاروان برگشت مدینه، عبدالله ابن جعفر همسر بی‌بی زینبه، دوید جلوی کاروان ، آی کاروان بگید ببینم همسرم زینب کجاست، یه کَجاوِه ای رو نشونش دادن گفتن خانمت زینب تو این کجاوه نشسته، رفت جلو پردهٔ کجاوه رو زد بالا یه خانمی رو دید ، صدا زد خانم بگو ببینم همسرم زینب کجاست ⬅️ سوز و اوج⬅️یه وقت عبدالله نگاه کرد دید صدای ناله بلند شد عبدالله.... عبدالله.... من زینبم عبدالله، چرا نمیشناسی صدا زد: (دشتی) 🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت ( مگه نمیگفتی بی حسین نمیتونم باشم ) 🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت 🌾اگر تو زینبی کو نور عینت 🌾اگر تو زینبی چرا رنگت پریده 🌾اگه تو زینبی چرا موهات سپیده ✨ حسینت کو✨ اللهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه،، خواهر برادر و خیلی دوست داره صدا زد عبدالله داغ برادر دیدم عبدالله، تن بی سر حسینم رو دیدم رأس حسین به نیزها دیدم عبدالله 🍂آخ میون همه دلها امون از دل زینب🍂 🌾تمام ذکر زینب یا حسین است 🌾وجودش لحظه لحظه با حسین است 🌾قنوت نیمه شبهای خواهر 🌾زیارتنامهٔ مولا حسین است 🍁هر چقدر ارادت داری به ابی عبدالله به ناله های دل زینب به اشک و آه و گریه های زینب سه مرتبه ناله بزن🍁 ✨ یا حسین✨