eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.4هزار دنبال‌کننده
63 عکس
78 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع )حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5825910909805007154.mp3
3.88M
مناجات بسیار سوزناک با مداحی آقای کریمی 😭😭😭 الهی العفو ،،،،،،،،،،، چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم  چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟  اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـی‌دانی  منم خـدا و تـو را عبـد خویش می‌دانم  شـرار قهـر مرا آب بحـر، کـافی نیست  مگـر ز اشک تـو آبی بـر آن بیفشـانم  تو غافلـی و مـرا لحظـه‌ای نمی‌خوانی  بیا منم که تو را سوی خویش می‌خوانم  هـزاربـار شـدم از تـو خشمگیـن امّـا  تـو کیستـی کـه ز تـو انتقـام بستانم؟  به عزتم قسم ار سـوی مـن بیـایی باز  تو را ز لطف در آغـوش خویش بنشانم  ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت  بلا دهم کـه تـو را لحظـه‌ای بگریانم  هـزاربـار گنـه کـرده‌ای بیـا یک‌بار  بگـو: الـه مـن العفـو مـن پشیمانم  ز سال‌ها گنهت بگذرم به یک العفو  ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانم  اگـرچـه از همه آلوده‌تر بوَد «میثم»  به ذات اقـدسم او را ز در نمـی‌رانم الهی العفو..😭😭
1_1063170686.mp3
24.06M
چهارشنبه های امام رضایی شفای بیماران و ملتمسین دعا روضه بسیار سوزناک امام رضا( ع) وامام جواد( ع ) دلتون شکست التماس دعا 😭😭😭 پشتِ درِ حرم که میام ، خجالتی ام اما برا وارد شدن میخونم : ءَأَدْخُلُ یازهرا با یه نگاه فاطمه ، زائر رضارو میخره حس میکنم اباالفضل دستم و می گیره و میبَره ... یا امام رضا ! ... روضه هارو از تو دارم گریه هارو ازتو دارم یا امام رضا ! ... به حسین ، کربلا رو از تو دارم ناله یِ شعله ورم شعله زده پرها را زده آتش جگرم بالِ کبوترها را ما این روضه هارو هدیه می کنیم به مادرمون فاطمه سلام الله علیها ، امام رضا همون اولش که توی کوچه نشت گفت : آخ مادر... امام حسن همچین که گفت : تشت رو بیارید ، حالش که بد شد ، گفت : آخ مادر..... بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد ، صورتش رو خاک گفت :آخ مادر .... یکی بی دست افتاد گفت : مادر ...... زینب اومد تو مجلس یزید دید خیلی شلوغِ گفت : وای مادر .... بچه جون داد تو خرابه، گفتن : وای مادر .... ناله یِ شعله ورم شعله زده پرها را زده آتش جگرم بالِ کبوترها را خواهری نیست به بالای سرم گریه کند دیده ام در عوضش داغِ برادر ها را روزگاریست که از دوریشان میچینم از سرِ شاخه ی غم تلخی نوبرها را تا فقط رویِ جگر گوشه یِ خود را بینم بسته ام، آه جوادم ، همه یِ درها را بسکه پیچیده ام از درد توانم رفته زهر سوزانده دلِ وارث حیدرها را عطش افتاده به جانم که بخوانم این بار روضه یِ تشنگی و خشکی حنجرها را روضه یِ کرب و بلا و رُخِ تاول زده را روضه یِ بی کسی و غارت پیکرها را خیمه در آتش و گلها همه سرگردانند
السلام علیک یا ابا الحسن یا امیرالمومنین و یا اوّل مَظلومٍ و یا اوّل مَن غُصِبَ حَقُّه در یکی از این روایات با پیغمبر اکرم قدم می‌زدند امیرالمومنین دیدن پیغمبر خیره خیره به علی نگاه می‌کنه اما داره گریه می‌کنه یا رسول الله چرا گریه می‌کنی فرمود علی جان توی همین ماه محاسنت رو به خون سرت خضاب می‌کنند بعد پیامبر خودش روضه خواند برای امیرالمومنین فرمود بِأَبی الوَحیدُ الشَّهید لذا بیخود نبود امام هادی می‌گفت السلام علیک یا اوّل مَظلوم پیغمبر امیرالمومنین رو «وحیدالشهید» معرفی کرد حیف مولا مردم دنیا تو را نشناختند دم زدند از تو ولی یکدم تو را نشناختند انبیا بودند از آدم همه در سایه ات... فرمودعلی جان من و تو با همه انبیا بودیم کنتُ معَ الأَنبیاء جَهراً و کنتَ معَ الأَنبیاء سِرّاً انبیا بودند از آدم همه در سایه ات لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند فرمود یا علی مٰا عَرَفَک َ حَقَّ مَعرِفَتِک غیرُ الله و غَیرِی رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری هم ملائک هم بنی آدم تو را نشناختند شب‌ها که می‌آمد به خرابات سرکشی کنه می‌پرسیدند آقا اسمت رو بگو معرفی کن می‌فرمود أنا غَریبٌ جٰالَسَ غَریبا مِسکینٌ جٰالَسَ مِسکینا یه جلوه از غربت آقا رو اشاره کنم با دو دسته بسته می بردند سوی مسجدت ای فدای غربتت گردم تو را نشناختند در کنار خانه ات بر همسرت سیلی زدند.... بهترش اینه اینجوری بگیم در میان خانه ات بر همسرت سیلی زدند گویی آنجا بودم و دیدم تو را نشناختند این گزارش خود ملعونشه به معاویه که نامه نوشت گزارش هجوم به بیت رو داره میگه و صَفَقتُ صَفقَةً علیٰ خَدَّیها از امام زمان عذر می‌خوام نمیگه یه طرف صورت رو سیلی زدم صَفقَة به سیلی صدادار میگند میگه بر هر دو طرف صورت سیلی زدم حالا یا دو دستی زده یا دو طرف رو سیلی زده نمی‌دونم مِن ظاهِرِ الخِمار با وجودی که بی بی مقنعه داشت اما نوشته‌اند گوشواره‌ها در گوش بی‌بی شکست این فقط یک ضربه بود که اینجوری اثر داشت روز آخر که امیرالمومنین آمد کنار بستر بی بی فرمود یا اباالحسن إجلِس عِندَ رأسی علی بیا بالا سرم بنشین تا نشست بالا سر نگاه کرد گفت ما هٰذِهِ الحُمرَة این کبودی چیه گوشه چشمت دارم می‌بینم کاش علی مرده بود و این کبودی رو نمی‌دید یا ابا الحسن یه کبودی توی بازو دیدی یه کبودی توی صورت دیدی آرزو کردی کاش مرده بودی آخ لا یَوم کیومِک یا ابا عبدالله پس چه حالی داشت دخترت زینب دید بدن برادر مُرَمَّلٌ بِالدِّماء ست مُقَطَّعُ الأعضاء ست مَسلوبُ العِمامَةِ وَ الرَّداء.... حسین..... ====================
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ کُنتُ بِئسَ العَبد وَ أَنتَ نِعمَ الرَّب عَظُمَ الذَّنبُ مِنْ عَبدِک فَلْیَحسُنِ العَفوُ شب جمعه آخر ساله سحر خانه امام زمان اومدیم ابراهیم بن میمون از امام صادق پرسید بهترین دعا در ماه شعبان چیه حضرت فرمود : استغفار به اندازه خطای کل سالم ، و به اندازه آلودگی کل عمرم امشب اومدم باهات آشتی کنم أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي... به قول کاسبها اومدم حساب سالم رو باهات تسویه کنم برای تو که کاری نداره آخر سالیه بگی همتون رو در هم خریدم همتون رو ندید خریدم أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّة وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة اگه امشب اومدی بارت رو سبک کنه همه گناهانت رو یکجا از روی دوشت برداره صداش بزن بالحجة الهی العفو .... هفته ی آخر است آمده ام پیش تو کسب اعتبار کنم بی محلی نکن که می میرم بی محلی کنی چه کار کنم من همانم که در تمامی سال به بطالت گذشت هر روزم آتشی نفس من به پا کرده که میانش هنوز می سوزم یک دل سیر گریه آورده ام پرم از درد های بی درمان به رویم بسته است هر چه در است گله دارد ز دست من ، قرآن همه کم کاری‌هات رو آخر سال جمع می‌کنی عهد و پیمان می‌بندی برا سال آینده جبران کنی اُنست با قرآن با نماز با نمازشب ... آخر سال غرق در غفلت هم پریشان و هم پشیمانم رحم کن بر گدا که من عمری در پناه شَه خراسانم با کمیل آمدم برای دعا یک نگاه هم بکن به حق علی بارها رفته ام به بیراهه سر براهم بکن به حق علی گرچه در های و هوی اعیادیم گرچه این سینه غرق در شعف است آخرسال هر که را دردی است این دل من پر از تب نجف است کاش این سحریه تو حرم خودت کمیل می‌خوندیم شب جمعه است وقت گرین و آه کربلایی شد صفا دارد فاطمه میدهد براتش را هر کسی میل کربلا دارد الان مادرش داره برگه آزادی از آتش جهنم رو میده به اونایی که زائر حسینش هستند با چه حالی کنار قبر پسر مادری دل شکسته می آید دست خود را گرفته بر پهلو قد کمان زار و خسته می آید «یا بُنَیَّ» به روی لب دارد پسرم جوشن و عبایت کو حقش رو ادا کن ها الان صدای ناله مادرش فاطمه داره می‌اد «یا بُنَیَّ» به روی لب دارد پسرم جوشن و عبایت کو من بمیرم که تو برهنه شدی پیرهن دوختم برایت کو با ناله مادر دیگه رفتی گودال بین گودال دست و پا میزد آنکه جایش میان افلاک است آنکه بر دوش مصطفی جا داشت غرق در خون فتاده بر خاک است آنکه بر دوش مصطفی جا داشت... یَومٌ عَلَی صَدرِ النبی یَومٌ علی وجهِ الثَّریٰ جلوه ی ذات کبریا بودی.... حسین جان أُبَیّ بن کـَعب میگه محضر پیغمبر بودم تا ابی عبدالله وارد شد فرمود یٰا زَینَ السَّماوات وَ الاَرض جلوه ی ذات کبریا بودی.... کنایه فهم ها جلوه ی ذات کبریا بودی کعبه ی تیغ و نیزه‌ها شده ای یا صاحب الزمان جلوه ی ذات کبریا بودی کعبه ی تیغ و نیزه‌ها شده ای زیر این چکمه‌های زبر و خشن مثل قالیِ نخ نما شده‌ای حسین.... کاش این روضه‌ها صحیح نبود کااش کاش این روضه‌ها صحیح نبود جلوی چشم مادرش افتاد بارها آن سری که بر نی بود پیش چشمان خواهرش افتاد حسین.... السلام علیک یا ابا عبدالله کمیل می‌خوانیم در این شب جمعه آخر سال ، شاید دیگه زنده نبودیم مهمان دعای کمیل باشیم امشب یه جوری باهاش حرف بزن مثل اونی که گفته باشد دیگه آخرین شب جمعه عمرته یاد شب جمعه آخر عمر زینب کبری اومد دید داداش سر به زانو گذاشته قدری خوابش بود صدای طبل و دهل جنگی به گوش رسید داداش چه خبره دلم می‌لرزه از وقتی که این سرزمین رو دیدم دل تو دلم نیست ابی عبدالله عباسش رو فرستاد می‌خواستند حمله کنند یک شب مهلت گرفت خواهر دید ابی عبدالله زیر لب داره میگه یا دَهْرُ اُف لَک مِن خَلیلٍ کم لَک بِالا شراقِ وَ الاصیلِ أُف بر تو روزگار پسر فاطمه رو اینجا محاصره کردند گفت داداش... هٰذا کلامُ مَن أیقَنَ بِالقَتل
این زبان حال کسیه که می‌خواد بکشنش فرمود آره خواهرم شب آخره این همون سرزمینیه که منو از تو جدا می‌کنه مرحوم سید می‌نویسد تا خواهر، این عبارت را از برادر شنید چنان با سیلی به صورتش زد جلوی ابی عبدالله از حال رفت ابی عبدالله آرومش کرد خواهرم پدرم مادرم برادرم جدم اینا قبل از من از دنیا رفتند بی بی عرضه داشت داداش کاش مُرده بودم هنوز ابی عبدالله زنده بود ها داداش اَلیَوم مٰاتَ جَدّی اَلیَوم مٰاتَ أُمّی اَلیَوم مٰاتَ أخی هرجوری بود آرومش کرد آخ بمیرم روز یازدهم هم اومد کنار گودال هرچه گشت بدنی پیدا نکرد خدایا همین جا دیدم روی زمین افتاده بود همین جا بود محاصره‌اش کردند پس چرا گم شده‌ام رو پیدا نمی‌کنم دنبال یک دست میگشت رو قلبش قرار بگیره دیدی بدنی مُرَمَّلٌ بِالدِّماء... مُقَطَّعُ الأعضاء... مَسلوبُ العِمامَةِ وَ الرَّداء... بی سر روی زمین افتاده... دست برد زیر این بدن مناجاتش رو شروع کرد اللّهمّ تَقَبَّل مِنّا هٰذا القُربان به نقلی هم هذا القَلیل مِن القُربان ما هم شب جمعه آخریه بگیم تَقَبَّل مِنّا هٰذا القَلیل این «بضاعت مزجاة » ما رو قبول کن أجلها ناگهانی شده.... ====================
1_918596099_1.mp3
23.97M
هفته ی آخر است آمده ام پیش تو کسب اعتبار کنم بی محلی نکن که می میرم بی محلی کنی چه کار کنم ====================
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ای آقا جونم، امشب کجا قرآن به سر می گیری؟ آیا تو کوفه هستی ، کربلا هستی ، شنیدید ، وقتی همه رو صدا کرد بالای مأذنه قرار گرفت ، مناجات کرد ، بعد موقع اذان صبح شد ، ▪️الله اکبر  ... صداشو همه مردم کوفه شنیدن ، "به امام حسین آگه به اعتقاد خود من و تو باشه ، امشبم شماها صداشو شنیدید اومدید اینجا" وقتی اومد به نماز ایستاد ، همچین که به سجده رفت ، شنیدید کاری کرد نانجیب ، ابن ملجم صدای همه عالمیان ، سماوات ، ارضی بلند شد ، با جبرییل ناله زدن ... الله اکبر ؛ وقتی صدای امیرالمؤمنین بعد از ضربه بلند شد  "فزت و رب الکعبه"   قربون تو آقای غریبم ، یه وقت صدای جبرئیل میان زمین و آسمان بلند شد ، ▪️صدا زد به خدا علی رو کشتن ، این صدا رو زینب شنید ، حسنین شنیدن ، به سرعت دو تا آقا زاده ها سمت مسجد ، وقتی رسیدن دیدن محراب مسجد پر از خونه ... ای علی علی علی ..." نون و نمک بخور ولی به زخم من نمک نزن یه شب که مهمون منی،حرف سفر به من نزن ‌ شبیه مادرم شدی،تو نیمه جونم می کنی سلام میدی به مادرم،دل نگرونم می کنی دل تو بی قرار زهراست ... همش دلت کنار زهراست ... چشام به چشمات گره خورده چشات به انتظار زهراست بابا بابا بابا بابایی ... بابا بابا بابا بابای تنها ... امون از ین رفتن تو ... امون ز برگشتن تو ... میخ در التماس می کرد ... بابا ، به پیراهن تو ... صحبت میخ در شد و بازم دلم شد پر غم بیا بیا ،به یاد مادرم روضه بخونیم برا هم یادم نرفته مادر افتاد شاخه ی یاس پرپر افتاد دیدم که زانو هات میلرزید تا روی مادرم ، در افتاد با گریه ایستاد دوباره نگاهش کرد تسبیح را به دست گرفت و دعاش کرد گیسو کشید دخترش ، اما چه فایده زینب به جای فاطمه خیلی تلاش کرد ... شمشیر تا میان دو ابروی صورتش طوری نشسته بود نمی شد جدا کرد ای روزگار،ای روزگار،آخر علی را زمین زدن باید از ین به بعد جگر را فداش کرد وقت وصال بود دوباره خضاب کرد وقت خضاب خون سرش را حناش کرد عرضم تمام و التماس دعا بچه ها داخل گلیمی بابا رو جمع کردن ، با سر غرق خون آوردن سمت خانه ، چند قدمی خانه گفت بچه ها بزارید خودم با پای خودم بیام ... آگه زینب منو با این حال ببینه ، میمیره ... دختر طاقت نداره سر خونی بابا رو ببینه... 😭 گـــــــریز👇👇 میخوام بگم علی جان کجا بودی بالا تل زینبیه ، والشمر جالس علی صدره ... "😭 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
امام علی(ع) شب قدر شب نوزدهم بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ. ▪️فلک آخر علی را از عزیزانش جداکردی ▪️شکستی قلب طفلانش عجب شوری به پاگردی ▪️چگونه گشته ای راضی بگرید زینب وکلثوم ▪️چه رو اولاد زهرا رابه ماتم مبتلا کردی ▪️کشاندی ابن ملجم رابه سوی مسجد کوفه ▪️ربودی عقل ودینش رابه دورزخ آشنا کردی ▪️به دستش داده‌ای تیغ وببردی سوی محرابش ▪️چگونه فرق مولا را زتیغ کین دوتا کردی ▪️نمیدانم زمانی را که هاتف قد قتل می گفت ▪️چرا ازهم نپاشیدی عجب دارم چه ها کردی ▪️حسن را از غم بابش نشاندی گوشه ای محزون ▪️بیازوردی حسین راعزا دارش چه کردی ▪️صدای وامحمدرا شنیدی شرم ننمودی ▪️فلک آف برتوبادا خیال کربلا کردی 🔸یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود 🔸«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود مثل امشبی امیرالمومنین... مهمان دخترش ام کلثومه... خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم... آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه... سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک... صدا زد: دخترم... تا حالا کی دیدی... بابات سر سفره ای بشینه... دو تا خورشت داشته باشه... تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره... صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار... امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم... 🔸وقتی که با نان و نمک افطار میکرد 🔸انگار که، با فاطمه دیدار میکرد امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا... هی نگاه به سمت آسمان میکنه... صدا میزنه... انا لله و انا الیه راجعون نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد... 🔸سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه 🔸سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی 🔸جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود 🔸 مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی امشب... مردم کوفه... برا آخرین بار... صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند... همچین که از بالای ماذنه اومد پایین... درمحراب عبادت ایستاد... نماز عجیبی خواند امیرالمومنین... تا سر از سجده برداشت... نانجیب حیا نکرد... ابن ملجم ملعون... با شمشیر زهر آلود... چنان بر فرق امیرالمومنین زد... صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا... صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد... تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند... دوان دوان اومدند به طرف مسجد... تا رسیدند نگاه کردند دیدند... ای وای... محراب مسجد لاله گونه... فرق بابا رو شکافته اند... تمام صورت خونیه... روی خاکهای محراب هی صدا میزنه... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد... 🔸حسن از یک طرف می کرد زاری 🔸حسین از سوی دیگر بی قراری حسنین اومدند کنار بابا... بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند... با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه... عرضه بداریم یا امیرالمومنین... طاقت نداشتی دخترت زینب کبری... شما رو با صورت خونی ببینه... اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام... وقتی سر بریده حسنیت رو... برا دختر سه ساله اش آوردند... ای وای.. ای وای... بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد... صدا زد: وای بابای خوبم... (مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ) بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا... کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا... (مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي) کی منو تو بچگی یتیم کرد... 🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔸یتیمی خاری دوران یتیمی بابا نبودی ببینی... از کربلا تا شام... چقدر تازیانه به من زدند...بابا... دیگه طاقت ندارم...بابا ببین تمام بدنم کبود شده... موهای سرم سفید شده... بابا دیگه منم با خودت ببر... یاعلی.. سه ساله حسینت... انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد... سر بابا یک طرف افتاد... عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید... دختر جان به جانان تسلیم کرده... 🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم 🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود 🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم 🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات التماس دعا مداح اهل بیت (ع)احمد بهزادی 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
امام علی (ع) غریبان بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ. 🔸شب شام غریبان باشد امشب 🔸عزای شاه مردان باشد امشب 🔸بود جای علی در خانه خالی 🔸به زیر خاک پنهان باشد امشب 🔸علی شد کشته در راه عدالت 🔸که زینب مو پریشان باشد امشب 🔸حسن ازداغ بابایش دل افکار 🔸حسینش دیده گریان باشد امشب 🔸زند بر سینه و سر ام کلثوم 🔸به غم سقای طفلان با امشب 🔸کشد ازدل فغان ایتام کوفه 🔸کجا یار یتیمان باشد امشب 🔸بیاید تسلیت گویید به مهدی 🔸که اوزارونالان باشد امشب ⬅️عجب شام غریبانی شد خونۀ علی، یه بستر غرق خون بچه ها دورش حلقه زدند، اما هر چی باشه همه محرمند کسی به اینا جسارت نکرد، کسی دیگه گوشواره هاشونو نکشید، کسی دیگه به اینا ناسزا نگفت، خونشون را کسی آتیش نزد، این یه شام غریبانه اما من دلم جای دیگه ست، این شام غریبان کجا؟! امام مجتبی دونه دونشون رو داره ساکت میکنه، هم زینب، هم قمربنی هاشم، هم ابی عبدالله(ع)، اما دلا بسوزه برای ابی عبدالله و شام غریبانش، فقط من شعرشو میخونم ببینم حالت شام غریبانی هست یا نه 🔸غروب بود و زنی بی قرار تنها بود 🔸هنوز که نگفتم این زن کیه 🔸زنی زداغ برادر، فکار، تنها بود 🔸غروب بود و علمدار خفته و زینب 🔸میان خیمۀ بی پاسدار تنها بود 🔸غروب بود و به مقتل برادرو زینب 🔸هزار و نهصدو پنجاه بار تنها بود می ترسم این یه بیتو بگم، اماسفره، سفرۀعلی علیه السلامه، کربلا هم اگر میرید همین سفره پهن باشه 🔸غروب بود و رباب و صدای لالایی 🔸کنار تربت یک شیرخوار، تنها بود حسین حسین 🔸غروب بود و طناب و اسیری و زینب بذار از این روضه دربیام خلاصه این همه غم بود و زینب کبری میان لشگری از نیزه دار تنها بود محمل درست در وسط نیزه دارها یک ذره رحم در دل خود ساربان نداشت این یه شام غریبان تو خیمۀ نیم سوخته، یه شام غریبانم کنار گودال برپا شد، پیغمبر و انبیاء و اولوالعزم آمدن؛ فاطمه و چهار زن بهشتی هم آمدند بماند؛ چون قصۀ ربودن انگشتره، اما شام غریبان سوم رو بگم زن خولی میگه نیمۀ دل شب دیدم تنور خونم روشنه یا للعجب! من که تنور را اول شب خاموش کردم، وارد اتاق شدم دیدم بانوان مجلله ای کنار تنورند، همه زیر بغل یه خانمی رو گرفتن، خدایا این ها کین کنار تنور خانۀمن؟! دیدم این بانو خم شد یه چیزی رو از تنور خونم بیرون آورد؛ اول شروع کرد این خاکسترا رو از سر او پاک کردن، اینها کین؟ اونی که دست اون بانو هست چیه؟! با یه سلام این بانو جوابمو گرفتم، من تا حالا تو روضه هیچ جا ندیدم فاطمه به حسینش این جوری خطاب کنه، فقط مال تنور خولیه، یه لحظه تصور کن این تنور خونه ها که روشن بود تا صبح خاکسترش داغ میموند، اون رگ های بریده و محاسن رو این خاکسترا، بانو سر رو به سینه چسباند یه جمله گفت و غش کرد، صدا زد: السلام علیک یا شهید وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات التماس دعا مداح اهل بیت (ع)احمد بهزادی 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
رمضان آمده و حال و هوایی دارم به لب از یاد خدا شور و نوایی دارم دعوتم کرد دوباره به سوی خانه ی خود تازه فهمیده ام اینک چه خدایی دارم مه مهمانی و درهای کرامت باز است بر در خانه ی تو قصد گدایی دارم خالق من بنگر سوز من و اشکم را دست خالی و فقط جرم و خطایی دارم کوله بارم گنه و دست تهی، روی سیه گشته معلوم که من نفس رهایی دارم شب اول که شدم از کرمت مهمانت یک نظر کردی و من حال دعایی دارم تا که قرآن تو خواندم به علی فهمیدم بهر درمان دل خود چه دوایی دارم نور رحمت که ز تو بر همه عالم تابید در دل از نور تو من نور و ضیایی دارم با ابوحمزه، دعای سحر و نور و مجیر اندر این ماه عجب حال و هوایی دارم سجده ی شکر به جا آورم ای خالق من در دل از عشق علی مهر و ولایی دارم روزه بودم که به هنگام عطش فهمیدم در دل از عشق حسین کرب و بلایی دارم تو ببخشا ز کرم عبد خطاکارت را چون حسین بن علی قبله نمایی دارم چون در این ماه خدا هر گنهم بخشیدی زین سبب نزد تو من قدر و بهایی دارم زین همه لطف و کرم از تو شدم شرمنده کی ز تو خالق من قصد جدایی دارم من (رضایم) به رضای تو خداوند کریم شاکرم چون تو خدا، راهنمایی دارم