روضه_حجت_الاسلام_میرزامحمدی_شب_هفتم.mp3
3.93M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
مرحوم سید حیدر حلی از علما و شعرای منطقه حِلّه است
ایشون سالها دنبال امام زمان گشته
====================
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
▪️مثلا تو صدام کردی
▪️من با خنده جواب میدم
کنار این شیرخواره باید نام سقا هم برده بشه
▪️مثلا عمو برگشته
▪️شدم آره خیالاتی
▪️مثلا همه جمعیم و
▪️توی آغوش باباتی
▪️یه مادر وقتی لالایی نخونه
▪️می میره گوشه ی خونه
▪️درد منو کی میدونه
کیه این مادر...
▪️یه مادر که زیر سایه نمیره
▪️همش بهونه می گیره
دست گداییتو بیار بالا
ب حق اون آقایی که راوی گفت اونقده دستشو بالا آورد که زیر بغل حسین نمایان شد
هنوز داشت حرف میزد
خود ابی عبدالله هم متوجه نشد تیر از کدام طرف آمد، یوقت دید علی بال و پر میزنه، حالا بگو
حسین....
====================
11 (1).mp3
7.83M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
====================
#شب_هفتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین
وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین
حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد
وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین
لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین
رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء
وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
▪️تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
▪️آتشی زن که برآید زوجودم آهی
▪️سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد
▪️ورنه تا کعبه وصل تو نباشد راهی
▪️تو به یک کاه دوصد کوه گنه می بخشی
▪️من بیچاره چه سازم که ندارم کاهی
▪️چه شود نیمه شب از خواب کنی بیدارم
▪️که برآید ز لبم ناله یا اللّهی
▪️به جز از تو که کشد ناز گنه کاران را
▪️نشنیدم که کشد ناز گدا را شاهی
شب هفتم محرم مسجد مقدس جمکران میخوای آقا و مولات رو صدا بزن
همه با هم هر جای این مسجد که شرف حضور دارید یوسف فاطمه رو صدا بزن
یابن الحسن ...
السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّه ِ بنِ الحُسَينِ الطِّفلِ الرَّضيعِ ، المَرمِيِّ الصَّريعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِي السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ في حِجرِ أبيهِ ،و لَعَنَ اللّه ُ رامِيَهُ حَرمَلَةَ بنَ كاهِلٍ الأَسَدِيَّ
▪️تو حرم قحطی آبه
▪️ شب مرگ ربابه
▪️ علی اصغر نمیخوابه
▪️علی اصغر نمیخوابه
▪️عمو رفته آب بیاره
آخ بمیرم
بچهها با چه امیدی چشم انتظار عمو جانشون بودند
▪️عمو رفته آب بیاره
▪️ عمو جونم وفاداره
▪️عمو رفته آب بیاره
▪️ عمو جونم وفا داره
▪️زینبش میگفت سکینه
▪️ کاشکی که بارون بباره
یه وقت دیدن بابا داره میاد
اما عوض اینکه با عمو برگرده،
دست به کمر گرفته!
حسین ...
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
====================
مناجات_حجت_الاسلام_میرزامحمدی_شب (1).mp3
5.69M
#شب_هفتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
▪️تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
▪️آتشی زن که برآید زوجودم آهی
====================
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شیرخوارگان
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️دل را برای روضه ی اشکت مذاب کن
▪️ما را برای نوکری ات انتخاب کن
▪️ای نالهی گلوی تو ،معراج اولیاء
▪️با داغ خود، به سینهی ما انقلاب کن
▪️عمری گذشت و ما حرمت را ندیدهایم...
از امام صادق پرسید آقا کربلا مشرف شدم آقا،فاصله ی زیارت بعدیم چقدر باید باشه، فرمود یک ماه...
کربلا ندیدنش یه درده، اما دیدنش هزار درده
یک ماه هم ک از کربلا فاصله بگیری یه عمره ...
▪️عمری گذشت و ما حرمت را ندیدهایم
▪️این کهنه آرزو ز کرم مستجاب کن
حالا اومدی خودتو به ابی عبدالله عرضه کنی اینجا بازار تجارت حسینه
▪️ما را فقط میان عزای تو میخرند
بلدی خودتو بفروشی به ابی عبدالله
▪️ما را فقط میان عزای تو میخرند
▪️پس لااقل به خاطر زهرا ثواب کن
▪️لب تشنگان جرعه ی اشک غم توئیم
▪️آقا بیا و دیده ی ما را پر آب کن
▪️ای صاحب کرم, شه بی غسل و بی کفن...
از کی میخای بگیری؟
▪️ای صاحب کرم, شه بی غسل و بی کفن...
چی میخای؟
▪️ما را گدای طفل رضیع رباب کن
حسین....
باید حقشو ادا کنی امروز،
تو برا روضه اومدی
کمیت رسید خدمت امام صادق، روضشو که شروع کرد خانوم ها هم پشت پرده بودند،
شروع کردند ضجه زدن،
یه خانمی از پشت پرده ،
یه بچه شیرخوار داد تو بغل امام صادق،
دیگه امام نتونست خودشو کنترل کنه،
تازه میلیونها بچه شیرخواره ی ما فدا یه تار موی شیرخواره ی حسین،
پیغمبر داشت نماز میخوند نماز جماعت دیدن سریع نمازشو تموم کرد
گفتند یا رسول الله اتفاقی افتاده؟
فرمود
أَما سَمِعتُم صُراخَ الصَّبیّ،
از پشت پرده مگه نشنیدید گریه ی بچه رو،
تازه او بچه، حسین نبود که،
وقتی قافله وارد دمشق شد
اهل بیت رو توی خرابه جا دادند
دیدند یه آهویی سراسیمه آمد
کوچه پس کوچه های شام رو با عجله داره میره،
مردم دنبالش کردند هیاهو کردند،
دیدند اصلا آهو کاری با هیاهوی مردم نداره ،
انگار داره به یه مقصد معینی میره،
آمد محضر زین العابدین،
امام عالم ب همه زبانهاست،
با زبان خودش جمله ای گفت و گریه کرد ،
حضرت دنبال آهو رفت
فرمود صیادی بچش رو صید کرده و بناست فردا بچش رو بفروشه، نه بکشه،
امام آمدند در خانه ی صیاد،
با اعجاز الهی، مشتی خاک برداشتند تبدیل به جواهر شد
فرمودند اینا رو بگیر بچه آهو رو بده به من،
حضرت بچه آهو رو تحویل گرفتند، آوردند دادند به این مادر،
بچه تا رسید بغل مادر،
شروع کرد شیر خوردند،
از گوشه ی لب بچه آهو شیر مادر میریخت، یه مرتبه دیدند صدای ناله ی زنی بلند شد
حضرت فرمود چه خبره؟
گفتند رباب شیرخوردن این بچه آهو رو دید یاد بچه ی خودش افتاد....
امروز روز ساکت بودن نیست
یه ناله ی یا حسین بزن
اونایی که توی خواب غفلتند بیدار بشند
بدونند امروز بچه هامون رو کجا آوردیم
این ذائقه ی بچه های دهه ی هشتادی و نودی هم نیست
بچه های چند روزه و چند ماهه ی ماست
همشون رو آوردند فدای ابی عبدالله و بچه ی حسین کنند
حسین....
▪️ببینید رویِ دستم بیقراره
▪️سراغ آب رو با چشماش میگیره
▪️همه درّنده ها سیرابند اما
▪️داره از تشنگی بچه ام میمیره
▪️یه جوری حرمله زد با سه شعبه(۲)
▪️سر نازِش رویِ دوشم افتاد
▪️صدایِ شیون از خیمه اومد
▪️گمونم مادرش افتاد و جون داد
▪️جسمت رو دستمه ولی
▪️روم نمیشه برم حرم
فهمیدی یا نه
▪️جسمت رو دستمه ولی ،روم نمیشه برم حرم
▪️جواب مادر تو رو ، چی بدم من ای پسرم
یه قدم میرفت میدوند.
یه قدم بسمت خیمه ها،
ندا اومد حسین این بچه رو رها کن...
حسین....
====================
1_1664896379.mp3
21.79M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شیرخوارگان
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️دل را برای روضه ی اشکت مذاب کن
▪️ما را برای نوکری ات انتخاب کن
====================
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
اعوذ بالله من الشیطان الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
والصلات والسلام علی سید الانبيا و المرسلین
حبیب اله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد
و علی اهل بیته الطبیین الطاهرین
المعصومین المکرمین المنتجبین لا سیما بقیه الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا
و لعنت الله علی اعداهم اجمعین
اولین جمعه ی ماه محرم همه باهم دعای سلامتی حضرت رو بخوانیم
اللهم کن.....
▪️دوریت دارد دل ما را به آتش میکشد
▪️آخرش داغ تو دنیا را به آتش میکشد
▪️آه جانا پس چرا امروز و فردا میکنی
▪️بی تو غم امروز و فردا به آتش میکشد
▪️أینَ المَنصورُ عَلیٰ مَنِ اعتَدَیٰ یَابنَ الحَسن
▪️تیغ تو کی جان اعداء را به آتش میکشد
▪️ماه ماتم آمده امسال هم ای روضه خوان
▪️جای خالی تو دلها را به آتش میکشد
▪️شد محرم یادم آمد روضهی قحطی آب
▪️عاقبت این روضه سقا را به آتش میکشد
یابن الحسن....
صداتو خرج آقات کن،
یابن الحسن....
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ
المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
سلام بر اون شیر خواره ای که با تیر سیرابش کردند،
خون حلقش رو ابی عبدالله به آسمان ریخت
المَذبُوحِ بِالسَّهمِ فِی هِجرِ اَبِیه
تو آغوش بابا بود و بال و پر میزد
حالا ناله ت بلید بلند شه
و لعن الله
و لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَةَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ
▪️رو دست مادرت بخواب علی اصغرم
▪️برات نمونده جرعه آب علی اصغرم
▪️آتیش گرفت دل رباب علی اصغرم
▪️لالایی دلبرم، شیرین زبون من
▪️انقدر تلظّی نکن ای آروم جون من
▪️خشکیده حنجرت ،خشکیده شد لبات
▪️گریه نکن عزیز من ،بند اومده صدات
روز ناله زدنه،
دیگه نه مادرش ناله داره
نه این شیر خواره جون داشت
▪️الهی که نشه غمت نصیب مادرت
▪️هدف نشه برای دشمنِ تو حنجرت
▪️نباشه سایه ی سرم رو نیزه ها سرت
▪️سخته تحملش برای مادرت
▪️غرق به خون نشه پیکرت از خون حنجرت...
پسرم ، ببین چی کار کردی با مادرت
▪️سفیدی گلوت پیدا شده علی
▪️میون لشکر هلهله بر پا شده علی
بعضیا سلاحهاشونو زمین گذاشتند،
بعضیا گریه کردن لشکر بهم ریخت،
اینجا بود حرمله رو صدا زد،
امیر پدرو بزنم یا پسرو؟
تو پسرو بزن پدر خودش میمیره،
فَذُبِحَ مِنَ الاُذُن الی الاُذُن
حسین....
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
====================
1_1664896360.mp3
26.07M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
▪️دوریت دارد دل ما را به آتش میکشد
▪️آخرش داغ تو دنیا را به آتش میکشد
====================
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
▪️بی شک گدای خانه ات آقا شود، حسین
▪️هر قطره زود پیش تو دریا شود، حسین!
▪️فیض گدایی تو به هر کس نمیرسد
▪️باید که زیر نامه اش امضا شود: "حسین"
▪️در روضه ها به قرب خداوند میرسیم
▪️شبهای هیأتت، شب احیا شود، حسین
▪️ای کاش وقت مردن من! وقت احتضار..
آرزو هممون باید همین باشه
▪️ای کاش وقت مردن من! وقت احتضار
▪️ذکر مدام بر لبم آنجا شود: "حسین
بزرگان از علما فقها ،مراجع عظیم الشان به این شیرخواره ی ابی عبدالله توسل میکردند،
مرحوم آیت الله حق شناس خودم از ایشون شنیدم
فرمودند یه حاجتی داشتم چهل سال براورده نمیشد
توی عالم معنا بهم گفتند عبدالکریم، متوسل شو به شیرخواره ی حسین،
شروع کردم توسلم رو،
گفتم حسین بچه ی شیرخواره شو رو دست گرفت ، گفتند عبدالکریم حاجتت رو دادیم دیگه بسه،...
عجب روضه ایه، تو بین اینهمه مصائبی که ابی عبدالله تحمل کرده،
فقط اینجا حسین مونده بود سمت میدان بره ،سمت خیمه ها بیاد،
تنها جایی که از طرف خدا هاتف غیبی بر حسین تسلیت فرستاده اینجاست
و تنها مصیبتی که ابی عبدالله تک تک شما رو خطاب قرار داد
لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاً تَنْظُرونی. کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی...
کاش همتون بودید میدیدید
چجوری طلب آب کردم،
فَاَبَوا اَن یَرحَمُونی
فقط یه اشاره کافیه
چجوری طلب آب کرد؟
▪️پدر گردنش کج،پسر گردنش کج
▪️چقدر این دو از هم ، خجالت کشیدند
▪️لب کوچکش خشک و حلقوم او خشک
▪️چقدر راحت از او ، گلو را بریدند
ابی عبدالله یه وقت دید علی داره بال و پر میزنه،
نگاه کرد دید ذُبِحَ مِنَ الاُذُن الی الاُذُن
حسین....
====================
MirzaMohammadi 1402 shab07 b.mp3
16.49M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
▪️بی شک گدای خانه ات آقا شود، حسین
▪️هر قطره زود پیش تو دریا شود، حسین
====================
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیه
▪️آمدم خیمه تا وداع کنم، دیدم از داغ آب، می سوزی
▪️بردم آبت دهم ولی دیدم زیر این آفتاب می سوزی
زبان حال ابی عبدالله و شیرخواره اش ها
امروز روضه را من از زبان شعر بخونم
▪️کاش آبی شود مهیا تا خجل از روی خواهرت نشوم...
سکینه خواهر علی اصغره
غروب تاسوعا،
شب عاشورا که شد گفت سهمیه آب توخیمه ما بچه ها تمام شد
با خودم گفتم می رم خیمه عمه جانم زینب هرجوری شده عمه جانم منو سیراب می کنه
امان از دل زینب
آهسته، مخفیانه وارد خیمه عمه جانم شدم
یه صحنه ای دیدم دیگه خجالت کشیدم بگم تشنمه
دیدم برادرم علی اصغرو عمه بغل گرفته هی زمین می نشینه هی بلند میشه هی میگه اِصبِر یَابنَ اَخی
▪️کاش ابی شود مهیا تا خجل از روی خواهرت نشوم
▪️سعی کردم که وقت بردن تو ،چشم در چشم مادرت نشوم
چقدر ای عبدالله خجالت کشیده
▪️پشت سر رانگاه کن پسرم ....
بچه را بغل می کنی افق نگاهش می شه پشت سرش
سرش اینجا می افته دیگه ها
▪️پشت سر رانکاه کن پسرم جلو خیمه ها رباب نشست
▪️به امید ی که خیمه برگردی و آمد و زیر آفتاب نشست
دیگه کیا بارباب اومدند
▪️من که طاقت ندارم ای گل من
▪️که نگاهی کنم به پشت سرم
▪️لیک حس می کنم که امده اند
▪️جلوی خیمه ها زنان حرم
حالا ببین زبان حال ...
▪️گرچه ای کودکم نمی بینم ،ذره ای رحم در دل اعداء
▪️شاید این دفعه وضع فرق کند ،کودک من توکلت به خدا
▪️به رخ کودکم نگاه کنید،رنگ دیگر به روی طفلم نیست
▪️کوفیان اِرحَموا بِهٰذَا الطّفل، قطره ای هم برای او کافیست
علی اصغرم ،
▪️وقتی می آمدیم خواهر تو ....
این سکینه چند بار اشک ابی عبدالله را درآورده:
یکیش مال همینجاست.
یکیش مال وداعه
همه را ساکت کرد
دید مرکبش حرکت نمی کند
سکینه گفت بابا پیاده شو
می دونم اگر بری بر نمی گردی
یکی هم مال گوداله
یکی هم مال مجلس یزیده
هاااا
یه دونشو من امروز بگم
▪️وقتی می آمدیم خواهر تو با نگاهش مرا معذب کرد
▪️تا تو برگردی و بخوابی باز، عمه گهواره را مرتب کرد
▪️تو بگو من چطور پاسخ این یک حرم اضطراب را بدهم
▪️عمه با من علی....
▪️عمه با من علی بگو که چطور من جواب رباب را بدهم
یکی دو بندشو بخونم و تقدیم کنم
▪️این گلو مثل ساقه ی گل بود
▪️قطع کردنش تبر نیاز نداشت
▪️ کس نپرسید ز حرمله این طفل
▪️به سه شعبه دگر نیاز نداشت
اینجا ابی عبدالله به تعبیر ما،
مستأصَل شد
موند چکار کنه
لذا برای تنها شهیدی که از آسمان ، برا ابی عبدالله هاتفی ندا داد ، علی اصغره
چرا آقا یه لحظه موند چکار کنه
▪️ آه تصمیم واقعا سخت است وای اگر تیر جابجا بشود
یه لحظه دید اگر تیر رو از گلو بکشه، سر جدا میشه
اگر تیر را از گلو نکشه ، بچه نمی تواند نفس بکشد
▪️آه تصمیم واقعا سخت است وای اگر تیر جابجا بشود
▪️تیر را ازجلو اگر بکشد ترسم این است که سر جدا بشود
حسیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن....
====================