#شب_هفتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
مناجات 1
🔸آفتابا بسکه پیدائی نمیدانم کجائی
🔸دور از مائی و با مائی نمیدانم کجائی
امام زمان...
این روزها همه جا صدای یا بن الحسن بلنده...
همه دارن شما رو صدا میزنند...
ای منتقم کجایی...
🔸هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم
🔸جلوه گر از بس بهر جائی نمیدانم کجایی
عزیز فاطمه...
ما منتظر اون روزی هستیم...
که صدای شما از کنار خانه خدا بلند ميشه:
« ألا یا أهل العالم أنا بقیه الله»
🔸کعبهای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی
🔸یا کنار قبر زهرایی نميدانم کجایی
امشب.. کجا زانوی غم به بغل گرفتی...
کجا برا جد غریبت اشک می ریزی...
آقا جانم...
🔸عبد را هجران مولا تلخ تر از زهر باشد
🔸من تو را عبدم تو مولائی نمیدانم کجائی
ما که جز در خونه ی شما جایی رو نداریم...
آقا... ما که جز شما اهل بیت کسی رو نداریم...
یا صاحب الزمان
شب هفتم محرم...
اومدیم بگیم آقا...
🔸مانده بر لب های اصغر همچنان نقش تبسم
🔸تا برای انتقام آئی نمیدانم کجائی
آقا بیا انتقام شش ماهه ی کربلا رو بگیر...
یا بن الحسن...
-
4_5933530828758843929.mp3
833.1K
#شب_هفتم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
بسم الله الرحمن الرحيم
السَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة...
بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا
(خداوند، به ولايت شما، نشانه هاى روشن دين را به ما آموخت و آنچه را از دنيايمان تباه شده بود، اصلاح كرد)
🔸شب گر رخ مهتاب نبیند سـخت است
🔸لب تشـنه اگر آب نبیند ســخت است
🔸ما نوکر و ارباب تویی مهـدی جان
🔸نوکر رخ اربـاب نبیند ســخت است
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
یا صاحب الزمان...
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸کیست اصغر، اکبر ذبح عظیم
🔸خود به تنهایی صراط مستقیم
امشب بریم درخانه ی باب الحوائج ششماهه ی امام حسین...
علی اصغر...
خدا میدونه میدونه یک سال منتظر شب هفتم نشستیم...
بیاییم برا ششماهه ی حسین اشک بریزیم...
جان عالم به فداش...
🔸اختری برشانه ی خون خدا
🔸آبروی روی گلگون خدا
این آقازاده خیلی آبرو داره درخونه ی خدا...
🔸دست های کوچکش، دست حسین
🔸روز عاشورا همه هست حسین
ابی عبدالله هم عنایت خاصی به علی اصغرش داره...
فقط همینو بگم....
قطعا ابی عبدالله، گریه کن های ششماهه اش رو دست خالی بر نمیگردونه...
🔸صورتش پژمرده اما دلگشا
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
عالمی به فدای دستان قشنگش...
با دستهای به ظاهر کوچیکش...
گره های بزرگی رو باز میکنه...
خیلی از علما، بزرگان ما، متوسل میشن به این شش ماهه...
آی مادری که سالهاست...
خدا بهت فرزند نداده...
امشب خدا رو به ششماهه ی حسین قسم بده...
خیلی ها امشب با دست پر از این مجلس میرن...
مواظب باش...
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
امشب... همه برا ششماهه گریه میکنند...
حتی روز عاشورا لشگر دشمن هم طاقت نیاورد...
گریه کردند...
مبادا آروم باشی...
🔸شیرخواری با پدر همدرد بود
🔸آخرین سرباز و اولمرد بود
لحظات آخر ابی عبدالله یه نگاه کرد به دوروبرش...
دید تنهای تنها مونده...
حبیب بن مظاهر رو به شهادت رسوندن...
عباسشو به شهادت رسوندن...
علی اکبرشو قطعه قطعه کردند...
دیگه یاری نداره...
یکدفعه از داخل خیمه...
صدای گریه علی اصغرش بلند شد...
با زبان کودکی...
میگه بابا...
مبادا صدای غربتت رو بشنوم بابا...
بابا..هنوز من زنده ام...
بابا...هنوز یک سرباز کوچک داری بابا...
🔸من به باغِ سرخِ خون، یاس توام
🔸با دو دست بسته عباس توام
چه خوب خودش رو فدا کرد...
آماده ای گریه کنی بسم الله...
خواهرها امشب باید بلندتر گریه کنند...
آخه شما بهتر میفهمید حال مادر علی اصغر رو...
ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت...
اومد در مقابل دشمن ایستاد...
علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد...
صدا زد...
«یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»
ای نانجیبها...
شما با من سر جنگ دارید...
اگه به من حسین رحم نمیکنید...
این طفل شش ماهه که کاری نکرده...
یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید...
ببینید...
اما ترونه کیف یتلّظى ّعطشا
اگه بهش آب بدید میمیره...
اگه آب هم ندید میمیره...
اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید...
دشمن داره نگاه میکنه...
خیلی ها به گریه افتادن...
ابی عبدالله داره حرف میزنه...
شاید اینها دلشون بسوزه...
یکدفعه دیدند...
حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد...
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
🔸از شیرخواره ای به همه شیرخوارگان
🔸آغوش گرم مادرتان نوش جانتان
مادرها نمیدونم بچه شش ماهه دارید یا نه...
اگه بچه شش ماه دارین...
الان یه دست زیر گلوش بکشید ببینید آیا طاقت دارید یه زخم روی بدنش ببینید یا نه...
فقط همینو بگم ابی عبدالله نگاه کرد... دید تیر سه شعبه...
گوش تا گوش علی رو دریده...
علی اصغر روی دستها بابا داره جان میده...
خدایا... حالا جواب مادرش رو چی بگم...
جواب رباب رو چی بگم...
خدایا هیچ مردی شرمنده همسرش نشه...
دیدند حسین هی چند قدم به سمت خیمه ها میره برمیگرده...
🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای
🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای
🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود
🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
دفتری روضه حضرت علی اصغر(ع)
السلام علیک یا باب الحوائج یاعلی اصغر حسین(ع)
امروز اومدی دست به دامن این طفل شیر خواره بشی
خیلی سخته برا مادر طفل شیر خواره داشته باشه وازبچه ش جدابشه
یاعلی اصغر حسین(ع)
▪️
بمیرم برات یا رباب چه کردند با دل امام حسین(ع)
امروز حاجاتت رو مدنظر بگیر
آی جوون دارا،حاجت مندا،
آی کربلایی هاامروز اومدی برا طفلی ناله بزنی که ازشدت عطش زبانشو دور لباش می چرخوند، دل مادر کباب میشد
دیدید وقتی یه بچه بی تابی میکنه مادر ازاون بی تاب ترمیشه
حاجت مندا
آخ لالالالا لالالالا لالایی
لالالالا لالا مادر کجایی
لالالالا لالا ناخورده شیرم (مادر)2
آخ لالالالا لالا دردت به جونم
لالا لالا لالاشیرین زبونم
توهم هم ناله شو با رباب براعلی اصغر لالایی بخون عزیزدلم
لالالالا لالالالا لالایی2
مادر دعاکن مادرت اینجا بمیرد
نباشد قبر تو دربر بگیرد (مادر)2
بمیرم چه کردند با دل امام حسین(ع)
▪️
عصر عاشورا وقتی خیمه ها رو آتش زدند به زن وبچه ها آب دادند
آی حاجت مندا ،مریض دارا،گرفتارا
به زن وبچه ها آب دادند اما خانم زینب نیمه های شب این زن وبچه ها رو آروم کرد
دید رباب آروم نمیگیره
رباب تودیگه چرا؟
بگو یا حسین تا دلت کربلایی بشه امروز بگو یا حسین تا حاجت بگیری
بگو یا حسین تا کربلایی بشی امروز
یا اباعبدالله(2)
زینب دید رباب آروم نمی گیره
گفت تو دیگه چرا؟
صدا زد خانم جان زینب جان اون موقعی که بچه داشتم شیر نداشتم حالا که شیر دارم بچه ندارم
چی شده رباب؟خانم ازوقتی جرعه ای آب نوشیدم سینه هام پر شیر شده
یاد لبهای تشنه اصغرم افتادم(یاحسین)
دلم زدنیا سیره به دست غم اسیره
یه چکه آب بیارید بچه م داره می میره
دلم زغم کبابه ،این طفلک ربابه
چاره درداصغر فقط یه جرعه آبه
آخ مادر
چطوری بچه رو سیراب کردند
بمیرم باتیرسه شعبه
آی حسین▪️
صدای ناله ت برسه کربلا
اینقدر گریه نکن هیچ کسی آبت نمیده
غیر تیرحرمله هیچ کس جوابت نمی ده
مادرت شیر نداره تو که اینو خوب میدونی
پس چرا زبونتو دور لبات میچرخونی
مادر مادر▪️
مادر اینقدر سینه مو چنگ نزن مادر
مادر دلمو آتیش نزن مادر
آخه وقتی بچه ای بی تابی میکنه به خدا مادر ازاون بی تاب ترمیشه
مادر2
مادر برات بمیره اصغرم
مادر فدات بشه مادر
آروم بخواب گل پسرم
آروم بگیر گل پسرم
آروم بخواب گل رباب
آروم بگیر گریه نکن
آروم بگیر بهت آب نمی دن
یکی ازخجالتهایی که روز عاشورا امام حسین(ع)کشید خجالت رباب بود
الهی هیچ مردی خجالت خانواده شو نکشه
خیلی سخته
حرف دل امام حسین(ع)
بابا آروم بخواب روی دلم
آروم بگیر گل پسرم
اما یه قول بهم بده
بیدار نشی دم حرم
آخه مادر دم حرم منتظره
خوشحاله بچه ش سیراب بشه وبرگرده
اما دیدند آقام امام حسین(ع)بچه رو زیر عبا گرفته هی میاد نزدیک خیمه ها وبرمیگرده
لشگر داره هلهله میکنه الهی دشمن به شاد نشی عزیز دلم
اما دیدند آقا اومد پشت خیمه ها یه قبر کوچولو داره حفر میکنه
راوی میگه دیدم یه خانمی سراسیمه میدوه
میگه حسینم صبرکن یه مرتبه دیگه علی اصغرم رو ببینم
حاجت داری گرفتاری شفای مریض میخوای سه مرتبه بگو یا حسین(ع)3
یا ابا عبدالله لحظه لحظه استجابت دعاست
اشک چشمتو بمال کف دستت
ببر درخونه خدا
بگذار خدا این اشک چشمتو ببینه
انشالله امروز به واسطه این اشکها حاجت بگیری
ای به دردم چشم بیمارت طبیب
مانده ام مضطر بخوان امن یجیب
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
امن یجیب والمضطر اذا دعا ویکشف السوء
وادامه دعای پایان
التماس دعا
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋
#شب_هشتم_محرم
مناجات
"اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً"
هیچ امیدی نباشد بر من و احوال من
مستحق هیــچ پروازی نباشد بال من
کارهای من وصالت را به تاخیر افکند
بوی هجران می دهد پرونده اعمال من
من دگر آن نوکر خوب و قدیمی نیستم
من دگر آن نوکر خوب و قدیمی نیستم
این لباس نوکری گرید بر این احوال من
بارها خوردم زمین از جا بلندم کرده ای
بارها خوردم زمین از جا بلندم کرده ای
بارها شد جای من تو آمدی دنبال من
#یابن_الحسن ...
بارها دستم گرفتی و نمک گیرت شدم
شکر یک نعمت نکرد آخر زبانِ لالِ من
تا دم آخر منم شرمنده احسـان تو
من گنه کردم،
تو کردی گریه براحوال من
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ
اَبَدا ًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
هر کی میخواد به این پدر وپسر سلام بده به بچه های تشنه ابی عبدلله سلام بده بسم الله
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
و بعد قالَ اللَهُ الْحَكيمُ في كِتابِهِ الْكَريم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ
خیز از جا آبرویم را بخر
اومد کنار بدن علی اکبرش
هر کاری کرد دلش آرام نگرفت
یه جمله...علی جان
خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از پیش نامحرم ببر
#حسین...
وَ بَعد قالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ
إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْرًا قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ وَ زِيَارَتِهِ
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
چه جوانی رو داره راهی میدان میکنه
جوانی که هم خود ابی عبدالله این تعبیر رو درموردش دارند
و هم تعبیریست از عمر سعد در مورد علی اکبر
کُنّا اِذَا اشْتَقْنا به رسولله نَظَرْنا اِلی وَجْهِهِ؛ علی
هر وقت ما دلمون برا پیغمبر تنگ می شد نگاه به چهره علی اکبر میکردیم
این تعبیر امام حسین وا
حسین کیه ابی عبدالله خودش وقتی تو بغل فاطمه قرار می گرفت
صدیقه طاهره وقتی با حسین بازی می کرد
لالاییش این بود
حسین و بالا مینداخت میفرمود
«أنتَ شبیه بِأنبی/ لست شبیها بعَلی»
یعنی خود حسین أشبه الناس برسول الله است
اما همین حسین میگه ما دلمون که برا پیامبر که تنگ میشد به علی نگاه میکردیم الله و اکبر
از این وجه الله و وجه رسول الله
چی درست کردن که تمام صورت شده لخته خون
مرحوم علامه دربندی رضوان الله تعالی علیه
به مقتل علی اکبر که رسید داره مقتل مینویسه
رسید به این تعبیر
مرکب این آقا این آقا رو عوض اینکه به خیمه ها برگردونه اشتباهی برد وسط لشکر دشمن
این عبارت رو نوشت بعد نشست با خودش فکر کرد چطور میشه که مرکب اون هم مرکب عربی
که بهش میگفتن فارس
راکبش را اشتباهی ببره تو لشکر
دشمن
احتمال اول نوشت که وقتی شمشیر به فرق زدن خون فرق مقدس امد ریخت روی چشم مرکب مرکب راه رو گم کرد قانع نشد
احتمال دوم وقتی شمشیر به فرق مبارکش زدن اونتونست مستول قامه رو مرکب بمانه لذا افتاد رو گردن مرکب دستاشو دور سر و چشمان مرکب انداخت مرکب جلوشوندید اشتباهی رفت تو لشکر
بازم قانع نشد
آنقدر نوشت خوابش برد در عالم رویا صدیقه طاهره را زیارت کرد
روضه علی اکبر به روضه حضرت زهرا گره خورده
جوانهاباید حقش امشب ادا کنند
بی بی دو عالم فرمود
دربندی تا اینجا نوشتی از اینجا به بعدشو از زبان من زهرا بنویس
فحمله الجواد الا معسکرالععدا
تا اینجاشو نوشتی بقیه شو من میگم بنویس
همین که مرکب رفت وسط لشکر دشمن فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِم اِربَن اِربا
تا خورد روی زمین صدا زد
ابی عبدالله اومد اما چه آمدنی
نوشتن هفت قدم رو زانوهاش داره میاد
بعضیا نوشتن هنوز از رو مرکب پیاده نشده بود
دیدن حسین رو زین مرکب هفت مرتبه بلند شدو نشست
هی میگه ولدی علی
الله و اکبر چه خبر شده
تا رسید کنار مقتل علی اکبر
نوشتن تا اینجا صدای گریه هاش کسی نشنیده بود
فبکا بکاء عالیا
اگه میخوای سنخیت پیدا کنی یعنی تو روضه علی اکبرباید بلند بلند گریه کنی
نشست رو خاکا دلش آرام نشد
اونقدر معطل شد لشکر خوشحال شدند گفتند با یک تیر دو نشان زدیم
هم پسر و قدیم هم پدر و زمین گیر کردیم
صورت رو صورت جوان ش
یه وقتی صدای ناموسش زینب داره میاد
راوی میگه دیدم یه خانوم بلند قامت
هی زمین میخوره و بلند میشه
هی میگه یا اخیا وبن اخیا
یعنی اول نگران حال حسین
تا زینب آمد وسط میدان
ابی عبدالله بدن جوان شورها کرد نمیخواد خاطره مدینه تکرار بشه
یه بار ناموسش بین نامحرما گیر افتاده بسه
چه کرد زیر بغل خواهر و خودش گرفت
خواهر و خودش به خیمه ها رسوند
آماده ای بگم یا نه آقا جان یه لحظه امدن ناموس تو بین نامحرم طاقت نیاوردی
پس کجا بودی مجلس یزید
دست خواهرتو به طنابی بسته بودند دلقک ها و نامحرما داشتند شادی
می کردن
ای حسین
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
بیایید جوانان
بیایید جوانان
گلاب آرید قران
که اکبر می رود به سوی میدان
چیزی نگذشت دیدن حسین فریاد میزنه
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بردر خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
نه من میگم اینجای شر غلطه
چطور شد بدنو خود عبدالله منتقل نکرد ذهنتو از مقتل علی اکبر منحرف کنم
این واقعه منا خیلی چیزها را برای ما نشان داد یکیش همینه
اومدن خدمت مراجع عظیمالشأن گفتند از اون تعدادی که تو منا بودن چند نفر مفقود بودند حالا پیکر هاشون شناسایی شده اما بدنشون جوریه که اگه منتقل به ایران بشه متلاشی میشن
همه فرمودند انتقال پیکر هاشون جایز نیست چون بدن مومن احترام داره
امام قوی ترین گزینه بشریت
اما نتوست بدن علی اکبر رو منتقل کنه نه این که طاقت نداشت
سر را برداشت بازوها رو زمین افتاد
پاها را برداشت دید پهلو رو زمین افتاد
فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِم اِربَن اِربا
اینجا بود صدا زد
یا فِتیانَ بَنی هاشِم
#حسین
تنها بدنی که ابی عبدلله براش حریم قائل شد بدن علی اکبر بود
یعنی چی
یعنی وقتی اومد کنار بقیه ابدان بنی هاشم
ابی عبدالله با مرکب آمد کنار اون ابدان از مرکب پیاده شد
اما بدن علی اکبر و نوشتن
هفت قدم مانده ورود به بدن برسه
از مرکب پیاده شد
مرحوم شیخ حر عاملی مینویسد
دیدن حسین داره میاد اما چه آمدنی
رو زانوهاش داره قدم برمیداره
هی میگه ولدی علی علی علی
#یا_الله
اومد کنار بدن همه دیدن
فَجَلَسَ علی التراب
این پسر ابوتراب
نشست روی خاک ها
دو دست در طرفین بدن گذاشت
وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ
هیچ پدری حتی در شب دامادی بچه اش هم اینجوری بچشو نمیبوسه
این گونه هایی که زیر آفتاب سوخته بود گذاشت رو این گونه هایی که غرق خون بود
دوتا لب هایی که ترک ترک خورده بود
رو هم دیگه قرار گرفت
حسین هی داره نفس میده
بلکه راه نفس علی باز بشه دست مبارک انداخت میان حلق علی
این لخته های خون و بیرون آورد
دید نفسی رد و بدل نمیشه
من اینجوری میفهمم خم شد
این لب ها رو که گذاشت به این لب ها گفت بزار نفس بدم راه نفس باز بشه
تا نفس داد دیدن حسین هم از نفس افتاد
دیگه از این بدن جدا نشد
#حسین
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
وقتی شنید حسینش و می کشند
پرسید بابا اون روزی که می کشن شما هستی گفت نه دخترم
باباش علی هست نه دختر
من زنده ام نه دخترم
یا ابتا فمن یبکی الی پس کی بر حسینم گریه میکنه
فرمود زهرا جان امتی میان
جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ مثل مادر بچه مرده بر حسین تو زار میزنن
تا این بشارت داد گریه زهرا بنداومد یعنی این روزا با گریه بر عبدالله لبخند رضایت رو داری تو پرونده ثبت می کنی بیچاره اون کسی که این روزا اشک نداشته باشه
بعد فرمود فاطمه جان باید یه قولی به من بدی قیامت تو از زن هاشون شفاعت کنی من هم از مردا شون شفاعت می کنم شب هشتم امشب باید گریت با روزای دیگه فرق کنه چرا
چون نوشتن تا اینجا صدای گریه حسین و احدی نشنیده بود
اما وقتی اومد بالا سر علی اکبر
فَبَكَا بُكَاءً عالیاََ
#حسین
جوونیتو امروز گره بزن به جوون ابی عبدالله،
#حسین
آمد خدمت امام صادق علیه السلام
ان شاالله تو جلسمون پدر،مادر شهید نباشن؛اگرم هستن من عذرخواهی میکنم،
دیشب نتونستم روضه علی اکبر بخونم پیش پدری که داغ جوان دیده بود هرچه باداباد ببخشند منو
؛آقاجان اَلَذِّ لذائذ برای پدر،مادر چیه
فرمود:اینکه خدا به اونا فرزندی عنایت کنه،این فرزند جلو چشم این پدر مادر بزرگ بشه؛به سن جوانی برسه،
پرسید آقا تلخ ترین لحظات برا همین پدر،مادر چیه
حضرت فرمود:اینه؛
این جوون جلو چشم همین پدر،مادر پرپر بشه
بعضیا نوشتند تا روایت به اینجا رسید راوی دید امام صادق علیه السلام داره گریه میکنه
اخ : لَا يَوْمَ كَيَوْمِ الْحُسَيْنِ
یه جوری علی اکبرش رو راهی کرد، مرحوم شیخ جعفر مینویسد:
نگاه یک پدر به پسر هفت جوره
اما نگاه حسین به علی اکبر هیچ کدوم این هفت نگاه نبود
یه نگاهی کرد،
تا حالا به هیچ کدوم از بچه هاش اینجوری نگاه نکرده بود؛
فَنَظَرَ اِلَی،نَظرةَ آیِسٍ مِنْهُ
این نگاهی که اگه بری میدون دیگه برنمیگردی
#الله_اکبر
نگاه مایوسانه کرد
بذارید روضه رو از همونجایی بخونم که ارباب ما اومد کنار بدن علی اکبرش"
پدر،مادرای شهدا ببخشند،
نمک به زخمشون نپاشیده باشم
اما میخوام بگم هیچ کدومتون جون دادن بچه هاتونو ندیدید
هر کدوم از بچه هاتون که جون دادند،رفیقاشون بالاسرشون بودند
هیچ کدومتون خنده ی دشمن رو به افتادن بچه هاتون ندیدید
مرحوم شیخ حر عاملی مینویسد
حسین آمد اما چه آمدنی
دیگه نتونست رو پاهاش راه بره
هفت قدم رو زانوهاش قدم برداشت
بزار روضه رو برگردونم مسیر دیروز
هیچ روزی ما بدون مادرش روضه نمیخونیم؛دیروز گفتم بعضیا تو جواب ابی عبدالله گفتند
فَقالُوا: بَلْ نُقاتِلُکَ مِنّا بُغْضاً لاَبِیکَ
یعنی ما از بابات علی بدمون میاد
بخاطر این میخوایم بکشیمت؛
حالا این اولین علی خانه ی حسینه؛
به عشق باباش علی نامش رو علی اکبر گذاشته
وقتی اومد میدون همه اوناییکه
بُغْضاًأميرالمؤمنين
بودند محاصره ش کردند
واای دیگه نگم چه کردند
همین قدر بگم این مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه رفت وسط قلب لشگر دشمن
فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ اِرْباً اِرْباً
صورت گذاشت رو صورت علی اکبر
بلند بلند داره گریه میکنه
وَ نَادَى بِأعْلى صَوْتِهِ وَلَدی علی
وَلَدی علی
هفت مرتبه هر چی صدا زد جواب نیومد؛همه دیدند دیگه حسین هم حرکت نمیکنه
قلبش اینجا از حرکت افتاد
اما هنوز یه نفر رو داره تو خیمه ها
او میدونه چه جوری دل حسین رو به دست بیاره
راوی میگه دیدم از بالا بلندی یه خانمی هی زمین میخوره
هی بلند میشه؛ هی میگه "وا اُخَیّا"
بعد میگه "وابن اُخَیّا "اول نگران جون حسین
ان شاالله اربعین کربلاتو امضا کنه علی اکبر
بری از پایین پا عرض ادب کنی
به خدا هروقت از اونجا مشرف میشیم
که انگار میبینیم حسین داره ضجه میزنه
در حسرت یه دونه جواب علی اکبر مونده.
تا صدای نفس نفس زدن زینب رو فهمید
بی معطلی بدن رو رها کرد
یادم نمیره بچه بودم مادرمو جلو چشم خودم زدن دیگه نمیذارم اینجا تکرار بشه
زود زینبو برگردوند
مبادا چشم نامحرمی مزاحم ناموسش باشه
امان از عصر روز یازدهم