eitaa logo
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
968 دنبال‌کننده
764 عکس
476 ویدیو
2 فایل
تبلیغات پذیرفته میشود به آیدی زیر مراجعه کنید @bentalhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
در دل جنگی بی‌پایان، دختری جوان به نام سارا با دوربینش به دنبال حقیقت و زیبایی‌های پنهان در میان ویر
همه چی از کلاس ششم به بعد شروع شد؛ بحث سرنوشت و آینده من که تک فرزند بودم برای پدر و مادرم خیلی مهم بود. پدرم به عنوان استاد دانشگاه و مادرم هم با اینکه خانه دار بود ولی لیسانس تربیت بدنی داشت، آینده من براشون مهم بود که چه مسیری رو انتخاب می‌کنم. یادم هست اول راهنمایی یا همون کلاس هفتم خودمون، یه اردو ما رو بردن، ما رو بردن هنرستان و دبیرستان، همون که اللن میگن دبیرستان دوره دوم، برای معرفی رشته‌ها به ما. اما همیشه بهمون می‌گفتن هنرستان برای تنبل‌ها و دخترایی هست که خیلی حالا حتی از لحاظ رفتاری و اخلاقی به قول معروف خیلی ok نیستن. اما من واقعا عاشق مسائل و کارهای هنری بودم؛ یادم میاد یک بار پدرم برام کتونی سفید خرید، من با فوم و کاغذ رنگی پروانه‌های سه بعدی درست کردم و به بغل کفشم زدم یا حتی اتاقم رو اجازه نمیدادم رنگ کنن، خودم هر وقت خسته می‌شدم با آبرنگ می‌افتادم به جون دیوارها و نقاشی می‌کردم. حتی یک بار که پله رو آوردم داخل که سقف رو نقاشی کنم زیر پام خالی شد و افتادم زمین، پام دَر رفت و دردسری شد. هادی: سارا جان ما اصلا نمی‌خواهیم دخالت کنیم تو زندگیت، تو هرچی دوست داری می‌تونی انتخاب کنی، من و مادرت اگر چیزی هم می‌گیم مِن باب پیشنهاد همین. تو این دوره زمونه حتی دختر هم باید دستش تو جیب خودش باشه، تو بری تجربی یا انسانی، اگر پزشکی هم نخوای بری، فرهنگیان از همون اول حقوق بگیر میشی، پزشکی هم نسبتا همین طوره، البته بعد از هشت سال گذروندن دانشگاه و درس، خب از فرهنگیان سخت‌تره. کارهای هنری همیشه هروقت بخوای هست، خیاطی که مادر بزرگت هم می‌تونه یادت بده، کلاس نقاشی هم می‌تونی کنار درس‌هات بری فوق العاده ثبت نام کنی، تو هر رشته هنری بخوای به صورت فوق العاده کلاسش هست. حانیه: اما سارا جان با همه اینا باز هم انتخاب دست خودت، تو هر رشته‌ای و هر مسیری رو انتخاب کنی من و پدرت پشتت هستیم. سارا: من راستش دوست دارم برم عکاسی، بعدش آتلیه بزنم، خب زن عکاس برا مجالس خیلی زیاد نیست، دوست دارم با حفظ شئون اسلامی و دینی برم ازشون عکس بگیرم تا خانواده‌های مذهبی هم راحت باشن، هم اونایی که مذهبی نیستن یکم کمتر گناه کنن و این که مرد بره مجلس زنونه برا عکس برداری یکم جمع بشه. هادی: حرفی نیست دخترم، ان شاالله خیره عزیز دل بابا. می‌دونستم که پدر و مادرم دوست داشتن من معلمی،مهندسی، پزشکی چیزی بشم که از لحاظ آینده شغلی خیلی مطمئن‌تر از آینده عکاسی هست. اما خب اونا با اینکه من مخالف نظرشون رفتم هنرستان حرفی نزدن و واقعا همراهی کردن. من رشته عکاسی و فیلم برداری رو انتخاب کردم، اینقدر حرفه‌ام رو دوست داشتم که بیست و چهارساعت من مشغول تمرین و عکاسی و فیلم برداری از همه صحنه‌های خونه و خارج خونه بودم، هم با موبایل هم دوربین. حتی ادیت هم آموزش دیدم و از یه جایی به بعد خودم کارهام رو تدوین می‌کردم. با اجازه پدر و مادرم من اینستا رو نصب کردم، خب برای دختر جوونی هم‌سن و سال من اونجا فضای مناسبی نبود، ولی من برای ارتقای کارهام نیاز داشتم به این که اونجا فعالیت کنم. البته خودم هم خیلی مراقب بودم که تو اون فضا یه وقت چشمم گناه نکنه. نه اینکه فکر کنید ما خیلی مذهبی شدید و خشک مقدس هستیم، نه اصلا اینطور نیست، ما فقط حداقلی‌ها رو رعایت می‌کنیم، هیچ سخت گیری حتی تو زمینه پوشش تو همه خانواده ما، چه پدری و چه مادری وجود نداره، فکر نکنید یه وقت مثلا من همیشه رو می‌گیرم و همه جا با چادر هستم، نه، خیلی معمولی و عادی زندگی می‌کنیم، هم عرف جامعه رو در نظر می‌گیریم هم طوری که یه وقت حلال و حرام خدا رو زیر پا نگذاشته باشیم رفتار می‌کنیم. هادی: این سه روز تعطیلی فرصت خوبیه بریم مشهد، هم زیارتی هم سیاحتی. حانیه: من به شدت موافقم. هادی: سارا جان تو مشکلی نداری؟ درسی،امتحانی؟ سارا: نه، منم دوست دارم یکم برم هوا خوری. حانیه: هادی جان تا شما دستی به سر و روی رخش بکشی من هم ساک و چمدون می‌بندم. هادی: به ماشین من تیکه ننداز، خیلی هم ماشین خوبیه. حانیه: بله، اصلا پورشه و شاسی بلند پیش رخش ما سپر خم می‌کنن. سارا: مامان من کیف لوازم عکاسی، دوربین و شارژش رو سه پایه‌اش رو هم می‌برم، اجازه هست؟ حانیه: اول میگی می‌برم، بعد اجازه‌اش رو می‌گیری؟ ببر مادر جان، فقط خیلی لباس و اینا نبر، کلا دو روز اونجاییم. سارا: چشم مادر جان. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~
برا خودت وقت بذار❤️ گاهی آرایش کن( تو اتاق برا دل خودت مقابل آیینه)💅 لباس‌های قشنگت فقط برا مهمونی‌ها نباشه👗 واقعا برا خودت و دلت وقت بذار❤️
10.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 اِقبال عجم بود، قدم رنجه نمودید 🌸 یک فاطمه هم قسمت ایران شده باشد 🎉🎊 فرا رسیدن ۲۳ ربیع الاول، سالروز ورود پر خیر و برکت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به شهر قم و روز قم را گرامی می‌داریم. (س) ┄┅═══••✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نماز صبح و شبت سلام🥺 به نور در نسبت سلام🖤 به خال کنج لبت سلام😔 که نشسته با چه ملاحتی💔 سلام مولا و بابای غریب و مهربونم😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قم شوره‌زار بود و گلستان شد از خاک پای حضرت معصومه ... ورود پر خیر وبرکت حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر قم مبارک🌸
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_1 #پشت_لنزهای_حقیقت همه چی از کلاس ششم به بعد شروع شد؛ بحث سرنوشت و آینده من که تک فرزند بود
پدرم از قبل هتل قصر الماس رو رزرو کرده بود، قبل از رفتن به حرم برا استراحت یه راست رفتیم هتل. نزدیکای ظهر بود رسیدیم، بخاطر همین بعد از نماز خوندن مهمون هتل شدیم و نهار رو هم همون‌جا خوردیم. هادی: سارا جان سیر نشدی بگم یه پرس دیگه بیارن. سارا: ممنون میشم واقعا، هنوز خیلی گرسنه‌ام. حانیه: یک دفعه زیاد غذا بخوری خوب نیست، اگر پرس غذا رو آورد یه لیوان نوشابه یا دوغ قبلش بخور، قبل از اینکه پرس بیارن برو یکم قدم بزن سارا: چشم. هادی: سفارش دادم، یه چلو مرغ درجه یک. سارا: تا آماده بشه من میرم قدم بزنم. فضای حیاط هتل خیلی شیک و دلباز بود، موبایلم رو بیرون آوردم و چندتا عکس گرفتم و تو اینستا استوری کردم. بعد از اتمام نهار همگی غسل زیارت کردیم و راهی حرم شدیم. دوربین عکاسی‌ام رو تنظیم کردم که از همون بدو ورود عکس‌هام رو ثبت کنم. عکس‌ها رو ادیت می‌کردم و گزینشی استوری می‌کردم. حرم امام رضا همیشه برا من تازگی داره، با اینکه گفتم ما مذهبی شدید نیستیم، مثلا خیلیا حرم امام رضا میان کلی اشک می‌ریزن و هرچی دعا هست می‌خونن، اما ما به حداقلی‌ها اکتفا می‌کردیم تو زیارت. با این حال من روحم اونجا تازه می‌شد، حس می‌کردم دوباره متولد شدم. پدر و مادرم بعد از من خیلی دلشون می‌خواست پسری یا دختری می‌داشتن، ولی خب متاسفانه یا شایدم خوشبختانه دیگه بچه دار نشدن، همین رسمی که هست نخ سبزمی‌بندن به پنجره فولاد، مادرم رفت اونجا یه نخ سبز بست به نیت بچه‌دار شدن. تو این دو روز ما فقط دو بارحرم رفتیم، یه بار برا عرض ادب، یه بار هم وقت وداع. چالیدره رفتیم و شاندیز و جاهای تفریحی. سفر دو روزه ما تموم شد و به تهران برگشتیم. سه سال دوره هنرستان رو گذروندم، البته مثل دبیرستان نیست خیلی چون از یه جایی به بعد کارها عملی میشه. کنکور ما هم با بچه‌های تجربی و انسانی متفاوته، بعد از قبولی تو آزمون وارد دانشکده هنر تهران شدم. کلا سه تا دختر تو رشته عکاسی بودیم، بقیه پسر بودن. از قضا یکی از همگروهی‌های من پسر بود. اون تعصب در مورد صحبت با پسر و اینا رو ما نداشتیم. خدا رو شکر اهل این روابط باز که بهش می‌گن دوست‌پسر و اینا نیستیم ولی تعاملاتمون هم طبق حوزه کاری تعریف شده. منم تو درس و کار خیلی جدی‌ام، وقتی به کاری علاقه داشته باشم دوبرابر براش تلاش می‌کردم. تو دانشگاه اسم من ورد زبون همه بود، از ترم چهار کنار دست یکی از اساتید مشغول به کار شدم. استادم تو صدا و سیما کار می‌کرد؛ منم به عنوان عکاس کنار دستش شهرها و روستاها رو می‌گشتیم و کارمون رو پیش می‌بردیم. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~
53.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش خانواده پسرا و حتی خود پسرا بفهمن، دخترخرید و فروشی نیست🥺 مهریه اگر می‌گیم برای این هست که مرد شدت علاقه‌اش به زن رو نشون بده و بگه من برات ارزش قائلم حاضرم اینقدر مهریه بدم. چرا طوری رفتار می‌کنید در تعیین مهریه که انگار دارید جنس خرید و فروش می‌کنید💔 این توهین به شخصیت دختر و خانواده اون هست. البته خانواده دختر هم این نکته رو باید متقابلا بدونن که در مقابل تعیین مهریه و خواستگاری چطور رفتار کنن که خدایی نکرده به شخصیت دخترشون توهین نشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آسانسور تک نفره دیده بودین؟ اوناییکه فوبیای جای تنگ دارن عمرا بتونن سوار این بشن!!😬
💯 همین الان حمله موشکی رژیم حرامزاده به ضاحیه