همیشه شنیدیم از اهل بیت؛
هرکی شبای قدر بخشیده نشده،
تنها امیدش فقط دیگه عرفه ست...
مراقبِ امروز باشیم! از دستمون نره...
ورق زدنِ فرازهایی از این دعا،
از همین بابته...بخونیم، راجع بهشون عمیق بشیم...با آمادگی بریم تو مراسم دعا!💚
دعا برا ظهور آقا در صدر خواسته هامون باشه.... که فرج همه ی ما در فرج آقاست🌱
کیا امشب عیدی میخوان؟😍
دستا بالا🤚
https://eitaa.com/joinchat/902431193C24bb65b3a3
#پارت_30
#آبرو
مریم: سلام نازنین جونم، خوبی عزیزم؟
نازنینزهرا: ممنون ، خوبم.
مریم: این ترم درخواست دادم بیام هماتاقت بشم، نمیخوام با دخترای تنبل هماتاق باشم، یه درس خون کنارم باشه منم درس میخونم.
نازنینزهرا: چه خوب، موفق باشی.
مریم: خوشحال نشدی!؟ فکر میکردم خوشحال بشی، آخه منم مثل تو تنهام، خواستم اینجوری دوتامون از تنهایی دربیایم.
نازنینزهرا: من ترجیح میدم تنهایی درس بخونم، تو بیای اینجا بیشتر اذیت میشی، بعدش من قرار نیست خیلی اینجا بمونم، نهایتا این ترم و ترم بعد.
مریم: جداً!؟ چه بد، من فکر میکردم دوستم رو پیدا کردم و دیگه تنها نیستم، آخه منم از اینجا خوشم نمیاد مجبورم اینجا باشم، کاش این تلخی و تنهایی رو میشد دوتایی اینجا بگذرونیم.
نازنینزهرا: متاسفم، من دیگه کار دارم باید برم.
نازنینزهرا کیفش رو برداشت صبح اولین روز درسیش رو شروع کرد.
روزش با درس اخلاق شروع شد.
استاد: زن شأنش شاید از یک مرد هم بالاتر باشه، از بس که اسلام درمورد زن سفارش کرده، اون مثل ریحانهاست، هدیه میخرید اگر پسر و دختر دارید اول به دختر بدید، دختران رو بیشتر ببوسید، دختران رحمتاند، خیر کثیر هستن و .... هرچی بگم تمومی نداره، حتی تو قرآن به صراحت اسم دوتا زن اومده، اسم اومده هااا، نه اشاره بکنه، مریم و کوثر، حضرت مریم سلامالله علیها که معرف حضورتون هست، کوثر هم حضرت زهرا سلامالله علیها، اسم زن فرعون هم اومده نه با اسم، با لفظ إمرأه فرعون، (وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ)
یا داریم در قرآن بعد از وضع حمل مادر خانم حضرت مریم مادرشون روبه خدا کردن و فرمودن( و لیس الذکر کالانثی) در مورد همین یه آیه کلی روایت و نکات بلاغی هست، یک وجهش اینه، چرا زن مثل مرد نیست؟ از چه جهت مادر مریم اینجوری قیاس کرد؟
از جهتی که میدانست دختر برای کار کردن و ... آفریده نشده، آخه نذر مادر مریم این بود که فرزندش رو وقف مسجد یا همان معبد قدیم بکنه، دختران اجازه نداشتن برن، اولین دختری که وارد معبد شد همین خانم مجلله حضرت مریم بودن.
دخترای من عزیزای دلم قدر خودتون بدونید، توجه نکنید به این مطالب و بلاگرهای مجازی که میان میگن ما کاش پسر بودیم و کامنتها و پستهای چرت و ذهن خراب کن میذارن، اونا نفهمیدن عظمت دختر بودن رو، نفهمیدن عظمت یک زن رو.
توصیه میکنم امشب بشینید به این حرفهایی که زدیم فکر کنید، به خلقتتون به جنسیتتون فکر کنید، مقایسه کنید خودتون با آقایون، بخدا قسم متوجه میشید که خدا چقدر شما رو دوست داشته که دختر آفریده.
حرفهای استاد که تمام شد نازنین پرسید:
نازنینزهرا: ممکنه خدا کسی رو اشتباهی خلق کنه؟
استاد: چی!؟ اشتباهی!؟ یعنی چی دقیقا؟
نازنینزهرا: مثلا یه دختری که روحیه پسرونه داره، خیلی به کارهای مردونه و اینجور فعالیتها علاقه داره، ممکنه خدا اینو اول به عنوان پسر خلق کرده ولی بعدا اشتباهی شده باشه و دختر شده؟
استاد: خدا کار عبث و بیهوده انجام نمیده، دختری با این روحیات از اول اینطور نبوده، حتما این دختر در فضایی قرار گرفته که از دختر بودنش فاصله گرفته و باعث تغییر روحیهاش شده، وگرنه هیچ کس اشتباهی خلق نشده.
نازنین که بنظر میرسید منتظر جواب دیگهای بود، با یه تشکر بحث را تمام کرد و از کلاس خارج شد.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- عيد الأضحى السعيد🌿: ))
|؛#قرار_نبود
|؛#علی_قلیچ
دوستان عزیزم
فردا اولین امتحانم هست🥺
همه میگن امتحان سختیه😖
به شدت استرس گرفتم😢
هر تعداد میتونید صلوات بفرستید
بابت اینکه امشب هم پارت نداریم منو ببخشید.
واقعا از شدت استرس ذهنم قفل شده نمیتونم پارت پیش ببرم.
التماس دعای به شدت فراوان🙏💔
سلام صبح عالی متعالی☺️
شما امتحاناتتون تموم شده؟
یا مثل من تازه شروع شده؟
33.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکم شادش کنیم فضا رو 🤩🤩
پیشاپیش غدیر مبارک❣
راستی برا غدیر چه برنامهای دارید؟
از جلسه امتحان اومدم بیرون، خسته و کوفته،😖 اومدم تو بوستان پشت دانشگاه یکم تو سایه بایستم 😥
دیدم این بنر رو زدن😢🤦♀
یکی بگه مجردا چه گناهی دارن آخه!؟🙁
آقا ما کامل هستیم و نیاز به نیمه گمشده نداریم، میخواییم مجرد بمونیم😏
والا بخدا😩
حالا که اینطوره لطفا یه بوستان مخصوص مجردها بزنید😁🤨
#مجرد
#تباهیجات
#بوستان
#پارت_31
#آبرو
حامدی: سلام علیکم آقای معالی
محمدحسین: سلام، میبخشید که وقتتون رو گرفتم و تا اینجا کشوندم.
حامدی: خواهش میکنم، من وظیفه خودم میدونم به نازنین جون کمک کنم، البته قبلا سابقه نداشته همچین کاری کنم، اما نازنین بنظرم یه چیز دیگهاست، تا حالا دختری به رکی و صداقت و شجاعت اون ندیدم.
محمدحسین: خیلی ممنون نظر لطفتونه.
حامدی: چه کمکی از دستم برمیاد؟
محمدحسین: از جهتی که دلسوزی شما برا نازنین دیدم با خودم گفتم از شما کمک بگیرم، در حسن نیتتون شک ندارم.
حامدی: اختیار دارید، مشکلی برا نازنین به وجود آمده؟
محمدحسین: نه، من پاسدارم، باید برم پادگان، نمیتونم مرتب بهش سر بزنم، از جهتی یه اختلاف نظرهایی بین پدر و مادرم و نظر نازنین وجود داره، یعنی اونا نمیتونن با روحیه نازنین کنار بیان، همون طور که شما متوجه شدید اون علاقهای به درس و فضای حوزه نداره، الان هم داره برای دوتا امتحان سخت اماده میشه، امتحان پایه دهم رشته ریاضی و یازدهم، میخوام شما کمکش کنید، بخاطر بعضی رفتارهای اشتباه اون از وجود خودش راضی نیست، یعنی نمیخواد قبول کنه که دختره، از لذتهای فضای دخترانه خیلی فاصله داره، هر وقت میخواست یکم دخترونه رفتار کنه بعضیا زدن تو ذوقش، خیلی چیزا بهش تحمیل شده، مثل پوشش و حجاب.
من میخوام اون قبول کنه که دختره و از دختر بودنش لذت ببره، ناز کنه، دلبری کنه البته به روش درست و حلالش، اما حقیقتش با این فاصلهای که بینمون ایجاد شده نمیتونم، بعد هم ممکنه ازدواج کنم و این فاصله بیشتر میشه، این وسط نازنین بیشترین ضربه رو میخوره.
حامدی: متوجه شدم، چقدر شرایط این دختر از چیزی که فکر میکردم سختتره، کار سختیه نفوذ و دوست شدن با نازنین همش سعی بر فاصله گرفتن از جمع داره، اما نشدنی نیست.
محمدحسین: من برای شروع یه چیزی براش گرفتم، یه ربات دخترونه صورتی و شال قرمز رنگ با گل سر، روز دختر نزدیکه فکر کردم این میتونه شروع خوبی باشه.
حامدی: خیلی هم عالی، شروع خیلی خوبیه.
محمدحسین: پس من همه چی رو به شما میسپارم، من خیالم راحت باشه استاد؟
حامدی: خیالتون راحت، از دختر نداشته خودم هم بیشتر براش وقت میگذارم، فقط یه اجازهای رو از شما میخوام.
محمدحسین: چی!؟
حامدی: من با همسرم فرزندی نداریم، همسرم کلا در ماه ۵ روز خونه هست، اجازه بدید نازنین رو از خوابگاه ببرم، اون اونجا ضربه میبینه، کنارم باشه شاید بهتر باشه.
محمدحسین: دستتون درد نکنه ولی ...
حامدی: نگران نباشید، من حواسم بهش خواهد بود، منم از تنهایی درمیام.
محمدحسین: خب این چیزیه که خودش هم باید قبول کنه، از جهتی ممکنه پدر و مادرم، یعنی مطمئنم اونا قبول نمیکنن.
حامدی: شما اجازه رو بدید، من حلش میکنم، یطوری که خانواده هم راضی بشن.
برا آخر هفتهها نازنین خوابگاه نمونه و بیاد پیش من، چطوره؟
محمدحسین: هر طور صلاح میدونید من اجازه نامه رو به عنوان برادرش میدم خدمت شما.
حامدی: خیلی هم عالی.
محمدحسین: فقط آموزش و خوابگاه گیر نمیدن باید امضای پدر و مادر باشه و رضایت اونا؟
حامدی: من حلش میکنم.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوب من اینه خوب تو کیه؟
😍😍
خوب تو، به خوب من، میگه خیلی خوبه.
ببین این دیگه کیه🤩
ما به دوران ذلت ظریف برنمیگردیم
شهید عزیزمون آقای امیرعبداللهیان توقع ما رو از امور وزارت خارجه بالا بردن😔
ما به یک شهید زنده جهت ادامه عزت ایران و ادامه حماس تا نابودی اسرائیل نیازمندیم.
ما وزیر خارجه با ریش پروفسوری و که قرآن رو تفسیر به رأی میکنه و مقابل دشمن زانو میزنه و برجام رو با ذلت قبول میکنه و به حافظه مردم میخنده نیاز نداریم😠
امشب احتمالا دو پارت داریم
خوشگلای منتظر بگن بنظرتون تو پارت بعدی قراره چه اتفاقی بیافته؟
آینده نازنین روچطور میبینید؟
تا شما جواب بدید من برم پارت ها رو آماده کنم🏃♀✍
https://eitaa.com/joinchat/902431193C24bb65b3a3
#پارت_32
#آبرو
محمدعلی: من دلیلی نمیبینم که نازنین مزاحم خانم بشن، اینجوری اون استقلالی که از نازنین انتظار داریم اتفاق نمیافته.
زهره: بره اونجا سر به هوا میشه، نه، من مخالفم با بیرون آوردنش از خوابگاه.
محمدحسین: قرار نیست تمام هفته اونجا باشه، من از اول گفتم، فقط آخر هفتهها، مثل خیلی از خوابگاهیها که آخر هفته برمیگردن خونه، اتفاقا این بهتره چون خوابگاه آخر هفته خالی میشه، اینجوری نازنین تنها نمیمونه، از جهتی من دیگه نمیتونم بهش سر بزنم، اینطوری کمتر احساس تنهایی میکنه.
محمدعلی: میترسم این دلسوزیها آخر کار دستمون بده.
محمدحسین: هنوز هم دیر نشده اجازه بدید نازنین رشته مورد علاقهاش رو بره، میبینید که نازنین چطور سر به راه میشه.
زهره اخمهاش رو درهم کشید و محکم نه گفت، بحث آبروی کذایی و حرف مردم پرتکرارترین مطلب تو حرفای زهره بود.
محمدحسین: فقط یک بار حرف مردم رو کنار بذارید، بخاطر دخترتون، من واقعا دارم به این نتیجه میرسم که نازنین برا شما هیچ اهمیتی نداره، چندبار تا حالا نازنین رو بغل کردید؟ چندبار به روش خندید؟ چندبار به خواستههاش گوش کردید؟ از شش سالگی چادر سرش کردید، فقط اونو الکی از خداترسونید، اگر چادر نپوشی خدا تو رو میسوزونه، اگر موهات بیرون باشه کچل میشی، من تعجب میکنم شما چطور اینا رو تو درسهاتون نخونید!، این روایتها به گوشتون نخورده، بچه از هفت سال اول باید مثل پادشاه باهاش رفتار کنید، تو هیچ دورهای برا نظراتش احترام نگذاشتید. تو هفت سال دوم با رفتارتون کاری کردید اون از بندگی کردن برا شما وحتی خدا سر باز بزنه.
هیچ جا براش احترام قائل نبودید، گاهی فکر میکنم اون اصلا دختر این خانواده نیست، گاهی من از شما میترسم، فکر میکنم منو هم دوست ندارید، حس میکنم یه سنگدلی نسبت به نازنین دارید.
محمدعلی: اشتباه میکنی محمد جان، واقعا اینطور نیست، حرف تو درسته، اما روایات همه معنی داره، فضای تربیت هر خانواده متناسب با فرهنگش هست، اسلام سفارش کرده دختر رو طوری تربیت کنیم که تا سن نهایتا ۱۵ سالگی عروس بشه بره، اگر میخواستیم اون طور که میگی باهاش رفتار کنیم اصلا هیچی پیش نمیرفت.
محمدحسین: الان همون طور شد که دوست داشتید؟ الان نازنین به بلوغ فکری رسید؟
نگاه محمدعلی و زهره پر از شرمساری بود و سکوت، حرفی برا گفتن نداشتن، اونا هم روش غلط تربیت رو شاهد بودن، ولی تعصب بیجا اجازه نمیداد برای اصلاحش کاری کنن.
...................
مرادی: این رضایت نامه برای نازنینزهرا معالی هست؟ اجازه بدن بیاد خونه شما!؟
حامدی: بله، فقط چهارشنبه تا جمعه، و البته ایام تعطیل رسمی.
مرادی: چرا؟
حامدی: نپرسید، فعلا اینو امضا بزنید من ببرم بدم بهش تو سامانه بارگذاری کنه.
مرادی: بفرمایید خدمت شما.
حامدی: ممنون.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~