eitaa logo
تربیت و حکمرانی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
636 ویدیو
32 فایل
🔰طلبه درس خارج حوزه علمیه، #مبلغ اسلام ناب 🔰افتخارم #معلم بودن، آرزویم #مربی شدن 🔰پژوهشگر و نویسنده حوزه #تربیت (تربیت اسلامی از نگاه رهبر فرزانه انقلاب، قالبهای برنامه‌سازی تربیتی، خلوت ناامن و...) 🔰دانش‌پژوه دکتری #حکمرانی #مرتضی_رجائی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏از یک ‎ که دستبوس حاخام‌های یهودی و فراماسون‌هاست نباید هم انتظار داشت که در برابر ائتلاف عبری- عربی علیه عراق و سوریه و ‎ و حمایت آمریکا و اروپا از آنها حرفی بزند؛ بلکه باید انتظار داشت که بعد از قدرت گرفتن نیروهای مقاومت برای اخراج این متجاوزان از ‎، عراقیان و حشدالشعبی را دعوت به صلح و آرامش کند. 🆔️ @m_rajaaei
چکیده جلسه امروز 1️⃣ ارائه گزارش آقای ، سخنگوی ستاد، از موج جدید و گزارش استان به استان و ادعای اینکه از وارد شده و شهرها وضع خوبی ندارند و پرزیدنت هم گفت این موج به دلیل خریدهای عید است و اوج‌گیری سفرها در پیش است. 2️⃣ تصویب شد یک بسته یارانه‌ای معیشت به همه کسانی که بسته معیشت می‌گیرند (حدود ۶۰ میلیون نفر) پرداخت کنند. 3️⃣ پرزیدنت گفت هم طبق آنچه قبلاً گفتیم و محدویت‌هایی که اعلام کردیم جلسات برگزار شود. و این یعنی تعطیلی مراسم‌ها همچنان ادامه داره و تا الآن هیچ توجهی به تذکرات و مطالبات رهبری و مردم در این باره ندارند. و البته معنای دیگر آن، تعطیلی سفرهای تبلیغی ایام و گفت‌وگوهای چهره به چهره است، که نتیجه آن حاکمیت و هاست بر جریان هدایت افکار عمومی. نشانی در ایتا و تلگرام: 🆔️ @rajaaei_ir
چند دقیقه وقت بذارید و این هشت استوری آماری-تحلیلی دوست عزیز و فرهیخته‌ام رو بخونید؛ بعد به پرسش‌های ایشون در استوری نهم فکر کنید: راستی، چرا در هیچ‌کس ندارد؟! در ، جمعیت ظاهراً بیش از ده هزار نفر بود؛ اما کسی ماسک نداشت و همه کنار هم بودند. آیا در و و و ، مرگ و میرها را پنهان می‌کنند؟ با وجود شبکه‌های اجتماعی، آیا می‌شود تصاویر جنازه‌های انباشته شده را در این کشورها پنهان کرد؟ یا انبوه جنازه وجود ندارند؟ با سیستم‌های تشخیص و درمان ضعیف و با بهداشت عمومی پایین، چطور این وضعیت برای آن‌ها پیش آمده است؟! 🆔️ @m_rajaaei
⁉️توی دوست یا فامیل ندارید؟! 💉می‌خوام تحقیق کنم اگه مرز ترکیه به عراق باز باشه، برای زیارت اربعین برم ترکیه، از اونجا برم !😲 💉فکر کنم امسال، رفتن برای زیارت اربعین از راه ترکیه هم راحت‌تر باشه، هم ارزون‌تر تموم شه!😜 🆔️ @m_rajaaei
دل‌نگرانی‌ها و بی‌قراری‌های این روزها در انتظار توفیق ، یک خاطره قدیمی را برایم زنده کرد؛ خاطره نوزده سال پیش، تقریباً در چنین روزهایی. اواخر مهر ۱۳۸۱ شنیدیم که در ایام باز است و می‌شود بدون و هر چیز اعتباری و دست‌وپاگیر دیگری، وارد شد. با چند نفر از بچه‌های مدرسه، شبانه یک سواری کرایه کردیم و به راه افتادیم. دم صبح که رسیدیم و خودمان را به مسجد رساندیم، دیدیم خیلی‌های دیگر هم هستند؛ مطمئن شدیم و خیالمان راحت شد. اما ظهر نشده بود که فهمیدیم بعضی‌ها سه چهار روز است پشت مرز مانده‌اند. با این همه، کسی ناامید نبود و همه به هم دلگرمی می‌دادند که بالأخره مرز باز می‌شود. حدود یک هفته تا مانده بود و اگر کمی هم پشت مرز می‌ماندیم، باز دیر نبود. قبل از ما چند نفر دیگر از بچه‌های مدرسه هم آمده بودند. بعد از ما هم گروه گروه آمدند. دو روز بعد، چهل پنجاه نفری از بچه‌های مدرسه جمع شده بودیم. مدرسه که می‌گویم، منظورم است؛ آن سال، طلبه پایه دوم یکی از مدارس علمیه خوب قم بودم و تازه سیوطی و المنطق را شروع کرده بودیم که آمدیم سر مرز. وقتی استاد صرف پایه اولمان را هم در جمع خودمان می‌دیدم، از این کار پشیمان نبودم. روز سوم انتظار شروع شده بود و هرچه بیشتر می‌گذشت، بیشتر باورمان می‌شد که مسئولان مرز و مأموران یگان ویژه مستقر در اطراف مرز، حرف‌ها و تهدیدهایشان جدی است. کم‌کم خستگی و ناامیدی داشت در دل بعضی از اعضای کاروان (بعد از سه روز دیگر یک کاروان شده بودیم) نفوذ می‌کرد. استاد عزیزمان دست به کار شد. برای اینکه ساعتی را بدون حرف زدن از بستگی مرز بگذرانیم و کمی روحیه بگیریم، جیبی‌اش را از کوله‌اش درآورد و گفت: بیایید برایتان بگیرم. بچه‌ها به ترتیب نیت می‌کردند و استاد همان‌طور که را می‌خواند، توضیح‌های قشنگی هم می‌داد. بعد از چند غزل، نوبت من شد. نیت کردم؛ این غزل آمد: اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک... استاد بیت‌ها را با آب و تاب می‌خواند و بقیه مشتاقانه گوش می‌دادند؛ تا اینکه رسید به این بیت: مهندس فلکی راه دیر شش جهتی چنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک چشم‌هایم پر اشک شده بود. درست نمی‌دیدم، ولی چند نفر دیگر هم داشتند گریه می‌کردند؛ صدای گریه‌شان را می‌شنیدم.😭 این روزها حال و هوایم همان حال و هواست؛ دعایم کنید. پ.ن: حدود یک دهه چه سهل به زیارت اربعین مشرف شدیم؛ شاید قدر نعمت باز بودن راه را ندانستیم. 🆔️ rajaaei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و گفت‌وگوی مورخ ۱۹ مهر ۱۴۰۰ 🎥 دکتر حسن اکبری: چرا باید را بپذیریم؟! 🔸️مقاله علمی وجود دارد که استفاده از ، سبب رسانی به سلول و بدن، و درنتیجه افزایش احتمال ابتلا به بیماری می‌شود. 🔸️من با چشم خودم دیدم در پنج میلیون نفر با فاصله سی سانتی‌متر از هم بودند و کسی به صورت جدی مریض نشده. 🔸️اصلاً بحث و پزشکی جدید نیست؛ من که تخصصم پزشکی جدید است دارم این حرف را می‌زنم!! 🔸️در جلسه‌ای با مسئولان قرار بود من هم بروم؛ تا اسم من را شنیده بودند، جلسه را لغو کرده بودند. می‌ترسند حتی با ما بحث علمی کنند. (پ.ن: دوستانی که منتقدان را متهم به بیسوادی می‌کنند، ایشان قبل از آنکه پژوهشگر طب ایرانی باشد، پزشک متخصص و دانشیار دانشگاه شهید بهشتی است). نشانی در ایتا و تلگرام: 🆔️ @rajaaei_ir ⚠️انتشار با نشانی کانال.
احترام روی چه حسابی؟ یادم هست یکبار رستورانی رفتیم که در نوع خودش خاص به حساب می‌آمد. به نوعی لاکچری محسوب می‌شد و قیمت غذاها بالا بود. پیش از ورود اطلاعی از وضعیت داخل رستوران و قیمت‌ها نداشتیم و فقط می‌خواستیم با این رستوران جدید آشنا شویم. به محض ورود ما دو خدمه رستوران با شتاب به سمتمان آمدند. زمستان بود و هر دو کاپشن داشتیم. کاپشن‌ها را گرفتند و با احترام روی چوب لباسی گذاشتند و گفتند جایی آویزان می‌کنند که ما راحت باشیم. بعد دو نفر دیگر آمدند و ما را به سمت میزی که باید می‌نشستیم راهنمایی کردند. کمی سریعتر حرکت کردند و صندلی ما را عقب کشیدند تا بنشینیم. وقتی نشستیم میز را مرتب کردند و شمع روشن کردند و... در طول صرف غذا هم بارها سراغمان آمدند که اگر کم و کسری هست اطلاع دهیم. حتی کشیک ایستاده بودند و وقتی لیوان نوشیدنی ما خالی می‌شد خودشان می‌آمدند و پر می‌کردند (که چه حس بدی داشت...) صرف غذا تمام شد. در نهایت یک رقم سنگین پرداخت کردیم و با کمال احترام کاپشن‌های ما را تحویل دادند و ما به آن‌ها لبخند زدیم، آن‌ها به ما لبخند زدند و از آن رستوران ویژه خارج شدیم. آن روز تمام شد، اما حسم خیلی حس بدی بود. یک حزن خاصی داشتم و پکر بودم. اصلا بهم خوش نگذشته بود انگار و از آن همه تحویلی که گرفته بودند، حس خوشایند و حال خوب نداشتم. چرا؟! با خودم فکر می‌کردم... چون تمام آن احترام‌ها بخاطر پول بود! چون ما پول داشتیم. چون ما پول پرداخت کردیم. اگر پول نداشتیم اصلا راهمان می‌دادند؟ اگر راهمان می‌دادند، اینطور تحویلمان می‌گرفتند؟ این حس آزاردهنده همیشه با من بوده است. (در تمام این سبک تجربه‌ها. مثل سی‌آی‌پی فرودگاه‌ها) که کسی به شأن و شخصیت من کاری ندارد. مهم این است که پول داشته باشم... اما برای شما بگویم از اربعین و مسیر نجف تا کربلا... حتما زیاد شنیده‌اید یا تجربه کرده‌اید. از کسانی که ما را رها نمی‌کردند و اصرار و التماس که خانه ما هست! لطفا بیایید برای استراحت! پذیرایی عالی و سفره‌های آنچنانی، شستن لباس‌ها، نگرفتن هزینه راه، در اختیار قرار دادن کل خونه با وسایل آن و نهایت عزت و احترام. نهایت عزت و احترام... بی‌منت، بی‌چشم‌داشت... چرا؟ چون ما انسانیم. و یک عشق مشترک داریم. عشقِ مردی از تبار انسانیتِ متعالی، که برای حفظ دین و مکتب و آیینی که این آداب و رسوم را به انسان بیاموزاند، جان خود و خاندانش را نثار کرده‌است و همه ما دوست داریم شبیهش شویم... ، داستانش این است. نمایش معیارهایی که انسان جدا شده از مکتب الهی، عموم آن‌ها را از دست داده است... آشنا کردن مردم دنیا با شاخص‌هایی که انسانیت را بر نفسانیت غلبه می‌دهد و آرامش و تعالی و صلح و سلامت روان و افکار بلند را به بشریت هدیه می‌دهد. و آموزش ملاک‌ها و دلایل احترام به انسان و بشریت که با سبک و سیاق دنیای حساب و کتابی امروز زمین تا آسمان متفاوت است و فطرت همهٔ انسان‌ها به آن کشش دارد... و همه خواه ناخواه به سمت این رشد در حرکت هستند و پیشتاز این حرکت جهانی است... همان‌هایی که زمینه سازان ظهور قائم این خاندان و این فرهنگ هستند... ✍ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، ، ایران و @ninfrance