#ازجلسات_مشاوره
👈 میگفت: دختر پنج سالهم از وقتی برادرش به دنیا اومده، خیلی باهاش مهربونه و دوستش داره، اما با من بد شده... اصلاً به حرفام گوش نمیده... خیلی وقتها هم با دلیل و بیدلیل باهام بدرفتاری میکنه و من رو میزنه.
👈 مشاور بهم گفته دستاش رو محکم نگه دار و بگو اجازه نمیدم منو بزنی. و اگه ادامه داد، از چیزی که دوستش داره، محرومش کن. اما این کارها هم فایدهای نداشت و احساس میکنم حتی بدتر شده😔 مثلاً دیروز پوست شکلاتش رو انداخت رو زمین و وقتی ازش خواستم بندازدش تو سطل آشغال، گفت نمیخوام... اصلاً میخوام تو رو اذیت کنم!!
👈 گفتم: با تولد فرزند دوم، فرزند اول احساسات جورواجوری رو تجربه میکنه:
🔸احساس شفقت و عطوفت نسبت به فرزند تازه متولد شده🤗
🔸احساس خشم نسبت به مامانی که بیشترِ وقتش رو با نوزاد میگذرونه و حالا کمتر باهاش بازی میکنه😠
🔸احساس خشم نسبت به بچهای که با اومدنش اون رو از تخت پادشاهیش پایین کشیده.😖
🔸احساس خوشحالی بابت تشویقهایی که به خاطر مهربونی و خوشرفتاری با نینی دریافت میکنه😃
🔸احساس اضطراب واسه از دست دادنِ احتمالیِ این تشویقها😰
🔸احساس اضطراب و شرم واسه آرزوهای ممنوعهای که نسبت به نینی تو سرشه 😓😰(کاشکی بمیره، کاشکی نباشه)
🔸احساس نگرانی، ترس و تردید نسبت به جایگاه خودش 😢 و...
👈 اما شاید چون نمیدونه که آیا اجازه داره احساساتش رو ابراز کنه یا نه، و یا شاید واسه اینکه کلمات کافی برای ابراز این احساسات جورواجور نداره، اونها رو ابراز نمیکنه.
خوبه بدونیم بچهها به خاطر ناقص بودن دایرهی واژگانشون، حتی نمیتونن اونچه که در درونشون میگذره رو فهم کنن!! یعنی فقط حالشون بده، ولی نمیفهمن چِشونه؟
👈 حالا تصور کنین حالِ بچهای رو که یه پازل درهم و برهم از احساسات و آرزوهای جورواجور در درون خودش داره و در عین حال اصلاً نمیفهمه که چی داره در درونش میگذره و به فرمانِ احساساتش شروع به زدن مادر میکنه.
و مادر بدون توجه به آشوبی که در درونشه، فقط دستاش رو میگیره و با توسل به تهدید، میخواد مانع برونریزی احساساتش بشه. این کار مثل این میمونه که با چپوندن یه پارچهی بزرگ تو دهانهی یه آتشفشان، بخوایم مانع فورانش بشیم!
اما واقعاً چیکار میشه کرد؟ مینویسم براتون...
✍️ ادامه داره...
@tarbiatenaamahsoos
#احساس_نیاز
#خودابرازگری
#عبوراراحساسات
#چندفرزندی