eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
654 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین(ع) با همه ی زندگی اش می آید ..😭😭😭
مامعمولیا اینطوری‌ هستیم‌کہ: یہ‌دفعہ‌یہ‌غم‌ میاد میشینہ‌توقلبمون! بعدپمپاژمیشہ‌ تو کل‌ بدنمون وسرازیرمیشہ‌ازچشممون💔:)! مثلا‌غم‌دوری‌از‌کربلا... - !❤️
مدیون این مجالس روضه ایم ▪️اگر نبود همين مجالس روضه‌ ای که وقتی بچه بوديم پدر و مادرها دست ما را می گرفتند و به آن ها می بردند، اول محرم که می شد، می رفتيم پای منبر آقايان، مثلا مي‌گفتند ورود سيدالشهدا (علیه‎السلام) به کربلا در روز دوم بود؛ [اگر این مراسمات نبود،] ما اصلا با داستان کربلا آشنا نمي‌شديم. ▪️اگر در تاسوعا و عاشورا، اين دسته‌ها، هيأت‌ها، عزاداری ها و تعزيه‌خوانی ها نبود، ما اصلا با دين آشنا نمی شديم. بدون شک هزار برکت و نعمت‌های خدا که استفاده مي‌کنيم، نهصد و نود و نه تايش از راه تجربه ديگران است. ۱۳۹۰/۰۹/۰۷
31.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•☆ دردانہ‌شهیدمدافع‌حرم‌محمدرضایے خدا کنه شرمنده این فرشته های کوچولو نباشیم...😔 هدیہ نثارارواح مطهر همہ شهدا صلوات🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 توصیه مرحوم آیت الله فاطمی نیا پیرامون اقامه عزای سیدالشهدا امام حسین (علیه‌السلام): ▪️خالصانه در مجالس عزاداری شرکت کنید. طوری باشید که غیر از امام حسین (علیه‌السلام) چیزی نبینید. ▪️با پاکی ظاهر و باطن به این مجالس مشرف شوید؛ همان‌طور که با وضو و طهارت در این جلسات شرکت می‌کنیم، به وسیله استغفار ، طهارت باطنی هم کسب کنیم. ▪️قبل از ورود به مراسم عزای ابی‌عبدالله (علیه‌السلام) بگوییم: خدایا اگر در وجود من مانعی از کسب فیض ابی‌عبدالله (علیه‌السلام) هست، آن را برطرف بفرما. ▪️دهه محرم، دهه تحول است، جناب حرّ یک شخص است اما حرّ شدن یک جریان می‌باشد. در این دهه باید متحول شویم.
مواظب چشم، گوش و زبان خود باشید گناه سم مهلکی است وامام حسین(ع) را از آدم میگیرد‌.. آیت الله جاودان
✍_اگر تمام علمای جهان یک طرف باشند و حضرت آقا یک طرف، مطمئناً من طرفِ حضرت آیت اللّٰه العظمی خامنه ای (دام‌ظله) میروم. کربلا یعنی که یار رهبری از حسین عصر خود فرمانبری ســـرداردلــهــا ...🌷🕊
میگفت↓ حداقل‌ماه‌محرم‌جوری‌از‌چشات‌ مواظبت کن‌ که‌ تو‌روضه‌ با‌سوزو‌دل‌اشک‌بریزی..! مواظب‌دلت‌هم‌باش💔 نذارگردوغبار‌گنآه‌جوری‌ دور قلبتو‌ بگیره که‌ با‌روضه‌ سنگین‌ هم‌ دلت‌ نشکنه!! خوب‌باش‌ تا‌خوب‌ نوکری‌ کنی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشم انتظار رحمت و فیض مُحرمیم بر خوان با کرامت سقّا منَعَّمیم هم ریزه خوار سفره ی آل پیمبریم هم سربدارِ یوسف زهرای أطهریم (حلول ایام سوگواری آل الله تسلیت)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◇ "حسین تو راهه" 🎙 حاج محمود کریمی [کاروان در دل صحراست خدا رحم کند🥀]
مادر جان! بوی ماه حسینت می‌آید. دل‌هایمان بی‌تاب شده. ما از غبار چادر خاکی‌ات، رزق اشک می‌گیریم. به حق درد پهلویت چادرت را بتکان روزی ما را بفرست! 😭
-باید‌این‌چند‌وقت‌از‌ چشمامون‌ خوب‌ مراقبت‌ کنیم‌که ؛ سعادتِ‌ اشک‌برای‌ امام‌حسین‌ ازمون‌ گرفته‌نشه چون‌فقط‌این‌اشک‌میتونه‌مارو‌به‌ عرش‌برسونه🍂!' -محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخت‌است‌‌عاشق شوی‌...ویارنخواهد! دلتنگ‌'حرم'باشے..و'ارباب'نخواهد!(:️
باز دل تنگ‌است و خواهد اشک‌ها باز عباس و حسین و مشک‌ها بالِ پروازم دهید از تیرگی می‌برم بر چشم خیسی رشک‌ها
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 65 نگاهم را از او گرفتم و حاضر و آماده روی مبل نشستم تا حمید
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 قسمت 66 دی ماه سال ۹۲ حمید بیست روزی خانه نبود برای ماموریت رفته بود خارج قزوین نزدیک امتحاناتم بود دل تنگی و دوری از حمید نمی گذاشت روی درس و کتابم تمرکز کنم ده روز اول خانه پدرم بودم غروب یازدهم راهی خانه خودمان شدم هم می خواستم سری به خانه و زندگیمان بزنم هم این که فکر می کردم شاید دیدن خانه مشترکمان کمی از دل تنگی هایم کم کند. وارد خانه که شدم همه چیز سر جاش بود البته به همراه کلی گرد و خاک که روی همه وسایل نشسته بود ،می دانستم حمید که برگردد کمک می کند تا دستی به سر و روی خانه بکشم خانه بدون حمید خیلی سوت و کور بود داشتم به گلدان روی اون آب می دادم که با دیدن یک مارمولک کنار دیوار آشپزخانه نصفه جان شدم سریع پریدم روی مبل نمی دانستم چکار کنم، مارمولک دو تا چشم داشت دو تا هم قرض گرفته بود به من نگاه می کرد از جایش تکان نمی خورد خواستم حاج خانم کشاورز را صدا کنم ،بعد پیش خودم گفتم الکی این پیرزن را هم اذیت نکنم باید یک جوری شر این مارمولک بد پیله را از خانه و زندگی مان دور می کردم ،ترسم را قورت دادم از مبل پایین آمدم و لنگه دمپایی را برداشتم با هزار بدبختی مارمولک را کشتم بعد از آن کلی گریه کردن ،شاید گریه ام بیشتر به خاطر تنهایی بود این مسائل برایم آزار دهنده بود ،سختی دوری از حمید و ماموریت های زیادی که می رفت یک طرف، تحمل این طور چیزها هم به آن اضافه شده بود، با خودم گفتن: من در این زندگی مرد می شوم! این بیست روز با همه سختی هایش گذشت ،اول صبح یک لیست از وسایل مورد نیاز خانه را نوشتم و بعد از خرید همه را به سختی به خانه رساندم ،برای ناهار فسنجان درست کردم معمولا بعد از هر ماموریت با پختن غذای مورد علاقه اش به استقبالش می رفتم به خاطر این که دندان هایش را ارتودنسی کرده بود معده حساسی داشت خیلی از غذاها به خصوص غذاهای تند را نمی توانست بخورد با اینکه من غذاهای تند را دوست داشتم اما به خاطر حمید خودم را عادت داده بودم که غذای تند درس نکنم. ادامه دارد....
بر گوش جانم می رسد آوای زنگ قافله این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله😭