eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
658 دنبال‌کننده
13هزار عکس
6.6هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴🌹🏴🌹🏴🍃 السلام علیک ایهاالشهداء...😭😭😭😭😭😭 کهف الشهدا در بالای ولنجک، بام تهران قرار داره.... اصلا چی شد که شهدا رفتند اون بالا کسی می دونه؟ نمی دونین؟ من می گم! یه قضیه ی جالب داره! بچه مذهبیای ولنجک که خیلی کم هستند اما با معرفت، خودشونو کشتن تا سردار باقرزاده قبول کرد که ولنجک هم شهید داشته باشه برای همین با ذوق و شوق یه جایی رو وسط ولنجک آماده کردند و 40 شب توش زیارت عاشورا و آل یاسین خوندند و شب تا صبح زحمت کشیدند و عرق ریختند تا شد یه زمین مسطح و خوشگل! بعد اهالی نیمچه محترم ولنجک که جز دنیا هیچی نمی دیدند اومدن گفتن الا و لله که ما نمی ذاریم اینجا شهید دفن کنین و...! بعد سردار باقرزاده یه شب تو خلوت خودش استخاره کرد و ایه ای با این مضمون اومد که کشتی نوح بر بالای کوه قرار گرفت! بعد رفتند و یه جای دیگه رو تدارک دیدند اما مردم ولنجک....! دوباره سردار تفال زد به قران و ایه ای از سوره ی کهف با این مضمون امد که: اصحاب کهف به غار پناه بردند! سردار همه رو بسیج کرد که بگردند و بگن تو ولنجک غار کجاست و پس از جستجو دیدند تنها غاری که تو ولنجک وجود داره یه غار دست سازه که قبل از انقلاب برای هواشناسی ایجاد شده و دقیقا به اندازه ی 5 تا شهید جا داره! خلاصه که در روز شهادت حضرت فاطمه(س) سال 85 این 5 تا گل اومدند اونجاو به ولنجک صفا دادند! این بود‌قصه کهف الشهدا❤️ 🥀 خلاصه شهداء در شهر خودشونم غریبن...🌹😭😭 🌹@tarigh3🏴
﴿وَ مَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ﴾ این زندگیِ دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست؛ و زندگی واقعی، سرای آخرت است، اگر می‌دانستند! 📖 عنکبوت/۶۴ 🌹@tarigh3🏴
در شب‌های قدر، اول برای کسانی دعا کنید که به شما بَدی کرده‌اند! • آیت‌ الله‌ مجتبی‌ تهرانی 🌹@tarigh3🏴
بالا سمت چپ جمکران بالا سمت راست کـیش پایین حرم امام رضا ع 👆ایران شب گذشته همزمان با سالروز شهادت حضرت مولا علی علیه السلام شاهد یکی از اجتماعات مردمی اش به وسعت کل کشور بوده است 👆این عکس ها برای دوستان و دشمنان و آنهایی که عادت کرده اند ایرانی ها را اشتباه تحلیل کنند بسیار دارای پیام است 🌹@tarigh3 🏴
┄◈🍃🌸🍃◈┄ مولای من! از برایم بگو 1️⃣2️⃣ 🌹@tarigh3 🏴
غربت مولا - شهید سلیمانی.mp3
2.49M
🏴غربت مولا 🌹شهید حاج قاسم سلیمانی
🔴قوه قضاییه و نیروی انتظامی آنطور که باید با بی‌حجابی برخورد نمی‌کنند 🔹حاج منصور ارضی در احیاء شب ۲۱ ماه رمضان: من خیلی از وزیر گردشگری گله دارم. چند مرتبه از طریق معاونش به او پیغام دادم که درب این کاخ گلستان را از آن سمت باز کنید تا برخی با این اوضاع از مقابل مسجد تردد نکنند و دل امام زمان(عج) را به درد نیاورند. 🔹متاسفانه قوه قضاییه و نیروی انتظامی آنطور که باید و شاید با بی‌حجابی برخورد نمی‌کنند. ظاهراً زورشان نمی‌رسد. اما ما که می‌توانیم با این دعاکردن‌ها و مناجات‌ها در حد خودمان موثر باشیم. 🔹ممکن است شما در خانه خود نماز فراد بخوانید اما این اثراتش در محل و اطراف ظاهر می‌شود. اینجا هم همین است؛ می‌آیند اینجا در پارک می‌نشینند و روزه خواری می‌کنند و به هم تعارف می‌کنند و از هم پذیرایی می‌کنند و ما هم باید موثر باشیم. 🔹ما در انتخابات اخیر از این لیست امنا که حالا به قول اینها درخت و چنار نیست اما پاجوش است و انقلابی‌ست حمایت کردیم تا وارد مجلس شود و هیات رییسه را تغییر دهد و از دست این باندبازی نجات دهد. این جوان‌های انقلابی باید وارد شوند و وضعیت را تغییر دهند. باقی کارها که کفایت نمیکند. به امید خدا برای دور دوم هم یا اواخر رمضان یا پس از آن، ۱۶ نفر منتخب‌مان را معرفی می‌کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . سبزه‌ام را می سپارم دست آقای نجف طالِعم دست علی باشد برایم بهترست اعتقاد هر کسی باشد برایش محترم سیزده را دوست دارم زادروزِ حیدر است🖤
. سردار.. سحرگاهان چگونه با خدای خویش نجوا کردی که امشب را در کنار دوستان و رفیق شفیقت ، حاج حسین خرازی هستی 🥺🕊 🔻 سردار سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی در نتیجه حمله هوایی ارتش رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق به شهادت رسید.‌ | 🥀 🌹@tarigh3 🏴
🥀🕊 دو فرمانده لشکر دو سردار دواصفهانی دو دوست دو یار و اکنون دو شهید سردار شهید حاج حسین خرازی سردار شهید حاج محمدرضا زاهدی 💔 🌹@tarigh3
🏴 هرجارو‌ نگاه‌ میکنم‌‌ میبینم‌ یه‌پست‌هست‌ که‌ نوشته ‌اینك‌ شما و وحشت‌ دنیای‌ بی‌علی رفیق‌ فقط‌ خواستم‌ بگم ‌یه‌عمره‌ بی‌مهدی‌ داریم‌‌ زندگی‌میکنیم‌ وحواسمون‌ نیست !! یادمون‌ باشه‌ کوفیان‌‌ بی‌بصیرت باعث‌ مظلومیت‌ مولا‌ شدند ... حواسمون‌به‌امام‌ غایبمون‌ باشه‌که‌تاریخ تکرارنشه ... ؟!😔💔 🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 #بهشت_جی‌پی‌اس_ندارد 🌸🍃 قسمت چهارم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل اول: بله‌ی پرماجرا و اعظم را س
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت پنجم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل اول: بله‌ی پرماجرا بی‌مقدمه نشست کنار اعظم و گفت: خاله‌جون! نظرت راجع‌به عباس چیه؟ اعظم اول چند لحظه‌ای به چشم‌های خاله نگاه کرد و سعی کرد کشیده شدن لب‌هایش به لبخند را پنهان کند. بعد درحالی‌که تلاش می‌کرد صدایش طبیعی باشد، چهره‌ی جدی به خودش گرفت و پرسید: یعنی چی خاله؟ _ می‌خوام ببینم اگه عباس ازت خواستگاری کنه، نظرت چیه؟ اعظم لب‌هایش را کشید تو و همان‌طور ساکت به خاله زهرا نگاه کرد. خاله هم ادامه داد: من الان از طرف عباس اومدم ازت خواستگاری کنم و نظرت رو بپرسم. اعظم می‌ترسید لب باز کند و خاله زهرا صدای تپش قلبش را بشنود. کم‌کم داغ شدن گونه‌هایش را هم حس کرد. آخرش حریف کش آمدن لب‌هایش نشد و مجبور شد برای پنهان کردنش، سرش را پایین بیندازد: نمی‌دونم خاله. باید فکر کنم. خاله نگاهی مرموزانه به اعظم انداخت و گفت: برای جواب دادن به عباس می‌خوای فکر کنی! که این‌طور؟! من می‌رم بهش میگم اعظم خانم نظرش رو نمی‌دونه. تازه می‌خواد فکر کنه ببینه می‌تونه با تو زندگی کنه یا نه!؟ _ نه خاله جون! به خاطر این نیست. خب من می‌خوام درس بخونم. همه‌ی فامیل می‌دونن که من می‌خوام پزشکی بخونم. این همه‌م زحمت کشیدم براش. خب من اگه دانشگاهم تهران باشه، عباس پا می‌شه از قم می‌یاد تهران زندگی کنه به خاطر درس من؟ 🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 #بهشت_جی‌پی‌اس_ندارد 🌸🍃 قسمت پنجم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل اول: بله‌ی پرماجرا بی‌مقدمه نشست
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت ششم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل اول: بله‌ی پرماجرا _ اولاً عباس به خاطر کارش نمی‌تونه بیاد تهران، مجبوره قم باشه؛ پس تو باید بری قم زندگی کنی، نه که عباس بیاد تهران. تازه از اون مهم‌تر: عباس گفته دوست نداره پزشکی بخونی. می‌گه محیط کاری بیمارستان خیلی مناسب نیست. پر از نامحرمه. سر و کارت مدام با نامحرم‌هاست. فضای این کار رو دوست نداره. اعظم جوری وا رفت که انگار یک لیوان آب داغ ریخته باشند روی بستنی قیفی! بهت زده خاله زهرا را نگاه کرد: مگه عباس نمی‌دونه من چقدر زحمت کشیدم؟ خب اینجوری که می‌گه به خاطر محیط و اینا، پس پرستاری و مامایی و همه‌ی این جور کارا رو هم می‌گه نه دیگه! چطور انتظار داره من قبول کنم همچین چیزی رو؟! تازه من اصلاً دوست ندارم قم برم زندگی کنم. قم برای مهمونی رفتن خوبه؛ همین‌که بری یه زیارت بکنی، یه سر خونه‌ی خاله‌ها بری و برگردی. من قم رو برای زندگی دوست ندارم! همین‌طور که این جمله‌ها را می‌گفت، توی دلش غوغایی به پا بود. کم ‌حرفی نبود! عباس پا پیش گذاشته بود؛ خواستگاری کرده بود. با آرزوی بزرگ زندگی‌اش به‌اندازه‌ی گفتن یک «بله» فاصله داشت؛ ولی... حال عجیبِ دلش نگفتنی بود. خاله زهرا همچنان ایستاده بود و منتظر نگاهش می‌کرد. چه باید جواب می‌داد؟ منصفانه نبود که توی چنین دوراهی وحشتناکی گیرش بیندازند. آخ عباس! از دست تو! 🌹@tarigh3