eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
922 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
7.6هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃 از پیامبر (ص) روایت شده است: هر کس که این سوره را قرائت کند، زمان توقف و حساب او در قیامت به اندازه یک نماز یومیه خواهد بود. امام صادق (ع) فرمود: قاری این سوره، سیراب از دنیا می رود و سیراب محشور می شود. مجمع البیان،ج۱۰،ص ۴۲۸ 🌹@tarigh3
بسپارش به خدا.. وقتی میسپاری به خدا کارت لنگ نمیمونه..🌱 🌹@tarigh3
هیچ بدنی از انجام دادن چیزی که روح قصد آن را داشته باشد ناتوان نخواهد بود. •امام صادق علیه السلام من لا يحضره الفقيه ج ۲ 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقوا یعنی اگه توی جمع همه گناه می‌کردن تو جوگیر نشی! یادت باشه که خدایی هست و حساب و کتابی... 🕊🥀 .
جمله ای از وصیت نامه شهید خطاب به مادرش: "منو ببخش پسرت را ازت گرفتم"💔 🕊🥀 🌹@tarigh3
شهیدنویدصفری همیشه میگفت : هروقت از هیچ جا جواب نگرفتین💔 برین در خونه رسول... رسول جواب میده... 🌹@tarigh3
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین روح الله "برادر شهید" که اومد ، رفتیم بهشت زهرا... منتظر شدیم حکاک بیاد و سنگ مزار رسول رو آماده کنیم... به محض اینکه حکاک اومد، یه نگاه به ما انداخت و گفت: ببخشید این سنگ مزار کیه؟ گفتیم چه طور؟ گفت: اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم! دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام منو خواستن گفتن شما مامور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی ما که خشکمون زده بود وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین آوردن و قراره برای یه شهیدی نصب بشه حالش منقلب شد... سنگ مزاری که میتوان گفت هدیه ای بود از جانب اربابش حضرت اباعبدالله سالار شهیدان... راوی ؛ دوست وهمرزم شهید 🕊🥀 🌹@tarigh3
این همیشه آرزوی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب باید باشد، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان اباعبدالله الحسین باید باشد و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است... {فـرازے از وصـیت‌نـامـہ} 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💕 یڪی‌ازذڪرهایۍڪه مُدآم زیر لب زمزمہ می‌ڪرد این بود: [اَللّهُمَّ‌ولا‌تَکِلنی‌إلی‌نَفسی‌طَرفَةَ‌عَینٍ‌أبداً] خدایآحتے‌بہ‌اندازه‌ۍچشم‌برهم زدنے‌مرابہ حآل‌خودم وامگذار ! 🕊🥀 🌹@tarigh3
اسوه اخلاص، ♦️شهید : «یک شب خواب شهید زین الدین را دیدم و هیجان‌زده پرسیدم: آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ سردشت؟ 🔸حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن؟ 🔸عجله داشت. می‌خواست برود. یک بار دیگر چهره‌ درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم. 🔸رویم را زمین نزد. گفت: قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یک برگه‌‌ كوچک پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: بفرما برادر! بگو تا بنویسم. 🔸گفت: بنویس: سلام، ‌من در جمع شما هستم! همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن. برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: سید مهدی زین‌الدین. 🔸نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ زیرش كردم. با تعجب پرسیدم: چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی! گفت: اینجا بهم مقام سیادت دادند! 🔸از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ سلام، من در جمع شما هستم!» 📚منبع: کتاب «تنها زیر باران» 🌹@tarigh3 .