مواظب چشم، گوش و زبان خود باشید
گناه سم مهلکی است وامام حسین(ع) را از آدم میگیرد..
آیت الله جاودان
✍_اگر تمام علمای جهان یک طرف باشند و حضرت آقا یک طرف، مطمئناً من طرفِ حضرت آیت اللّٰه العظمی خامنه ای (دامظله) میروم.
کربلا یعنی که یار رهبری
از حسین عصر خود فرمانبری
ســـرداردلــهــا
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی...🌷🕊
میگفت↓
حداقلماهمحرمجوریازچشات مواظبت
کن که توروضه باسوزودلاشکبریزی..!
مواظبدلتهمباش💔
نذارگردوغبارگنآهجوری دور قلبتو بگیره
که باروضه سنگین هم دلت نشکنه!!
خوبباش تاخوب نوکری کنی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◇ "حسین تو راهه"
🎙 حاج محمود کریمی
[کاروان در دل صحراست خدا رحم کند🥀]
مادر جان!
بوی ماه حسینت میآید.
دلهایمان بیتاب شده.
ما از غبار چادر خاکیات، رزق اشک میگیریم.
به حق درد پهلویت
چادرت را بتکان
روزی ما را بفرست! 😭
#محرم
Mahmoud Karimi - Shab Aval Muharram (128).mp3
5M
شب اول محرم
محمود کریمی
سختاستعاشق شوی...ویارنخواهد!
دلتنگ'حرم'باشے..و'ارباب'نخواهد!(:️
#یاحسین
باز دل تنگاست و خواهد اشکها
باز عباس و حسین و مشکها
بالِ پروازم دهید از تیرگی
میبرم بر چشم خیسی رشکها
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 65 نگاهم را از او گرفتم و حاضر و آماده روی مبل نشستم تا حمید
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد
قسمت 66
دی ماه سال ۹۲ حمید بیست روزی خانه نبود برای ماموریت رفته بود خارج قزوین نزدیک امتحاناتم بود دل تنگی و دوری از حمید نمی گذاشت روی درس و کتابم تمرکز کنم ده روز اول خانه پدرم بودم غروب یازدهم راهی خانه خودمان شدم هم می خواستم سری به خانه و زندگیمان بزنم هم این که فکر می کردم شاید دیدن خانه مشترکمان کمی از دل تنگی هایم کم کند.
وارد خانه که شدم همه چیز سر جاش بود البته به همراه کلی گرد و خاک که روی همه وسایل نشسته بود ،می دانستم حمید که برگردد کمک می کند تا دستی به سر و روی خانه بکشم خانه بدون حمید خیلی سوت و کور بود داشتم به گلدان روی اون آب می دادم که با دیدن یک مارمولک کنار دیوار آشپزخانه نصفه جان شدم سریع پریدم روی مبل نمی دانستم چکار کنم، مارمولک دو تا چشم داشت دو تا هم قرض گرفته بود به من نگاه می کرد از جایش تکان نمی خورد خواستم حاج خانم کشاورز را صدا کنم ،بعد پیش خودم گفتم الکی این پیرزن را هم اذیت نکنم باید یک جوری شر این مارمولک بد پیله را از خانه و زندگی مان دور می کردم ،ترسم را قورت دادم از مبل پایین آمدم و لنگه دمپایی را برداشتم با هزار بدبختی مارمولک را کشتم بعد از آن کلی گریه کردن ،شاید گریه ام بیشتر به خاطر تنهایی بود این مسائل برایم آزار دهنده بود ،سختی دوری از حمید و ماموریت های زیادی که می رفت یک طرف، تحمل این طور چیزها هم به آن اضافه شده بود، با خودم گفتن: من در این زندگی مرد می شوم!
این بیست روز با همه سختی هایش گذشت ،اول صبح یک لیست از وسایل مورد نیاز خانه را نوشتم و بعد از خرید همه را به سختی به خانه رساندم ،برای ناهار فسنجان درست کردم معمولا بعد از هر ماموریت با پختن غذای مورد علاقه اش به استقبالش می رفتم به خاطر این که دندان هایش را ارتودنسی کرده بود معده حساسی داشت خیلی از غذاها به خصوص غذاهای تند را نمی توانست بخورد با اینکه من غذاهای تند را دوست داشتم اما به خاطر حمید خودم را عادت داده بودم که غذای تند درس نکنم.
ادامه دارد....
#شهیدحمیدسیاهکالی
بر گوش جانم می رسد آوای زنگ قافله
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله😭
به قول شهیدچمران
جز حسین و راه ِ حسین؛
داروئی تسکین بخش قلب نیست❣
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله الحسین
شب تون حسینی
پدرم جای ارث عشق گذاشت
پدرم جای پند گفت حسین
گریه می کرد در تمامی عمر
هر چه گفتم بخند گفت حسین
🍂قلب زمین گرفته،
زمان را قرار نیست...
🍂ای بغض مانده
در دل هفت آسمان، بیا...
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
▪️حضرت مادر که اذن بدهد
عرش خدا را سیاهپوش میکنند.
آن وقت است که مشکی، رنگ عشق میشود... 🏴
و دلداده های منتظر، مشکی به تن میکنند
به عشق حسین ..
به نیت فرج...
#محرم