تاریخ حوزه طهران
📷 از چپ: #شیخ_آقابزرگ_تهرانی (دایی مادر جلال آل احمد)، آیتالله #میرزا_ابوالفضل_خراسانی، آیتالله
🗓به بهانه درگذشت آیتالله #شیخ_آقابزرگ_تهرانی در اسفند ۱۳۴۸ش
📖ایشان در زندگینامه خودنوشت خویش مینویسد:
▪️حدود سنۀ ۱۳۰۴ق، #مدرسه_دانگی در قرب خانۀ مسکونی موروثی از جدمان بنا شد. در ان اوان، مرحوم حاج میرزا سیدحسن، پسر مرحوم حاج سید عزیزالله طهرانی معروف به دعانویس که پسرخالۀ حقیر بود، از نجف مراجعت کرده و در آن مدرسه حجره گرفت.
من روزها میرفتم در حجرۀ ایشان و درس میخواندم. از امثله و صرف میر شروع کردم. بالجمله تا حدود سنۀ ۱۳۰۷ق، حقیر به حد بلوغ شرعی رسیده بودم، مشغول به خواندن سیوطی و جامی شده بودم و این دو کتاب را مرحوم حاج دایی، حاج سید محمدخلیل، برای تشویق من خرید...
▫️در سنۀ ۱۳۰۹ق مرحوم حاج والد، مجلس جشنی مهیا کرد، جمعی را دعوت کرد و مرحوم آقا سید جمال افجه، عمامه بر سر من گذاشت. در سنۀ ۱۳۱۰ق بعد از مرتفع شدن مرض وبای عمومی برحسب نذری که مرحوم حاج والد کرده بود، مرا در قافلهای که مرحوم #حاج_شیخ_فضل_الله_نوری هم بود، با هم مشرف شدیم به مشهد. ذیحجه و محرم و صفر از سال (۱۳۱۱ق) را در آنجا مشرف بودیم.
▪️بعد از مراجعت از مشهد در سال ۱۳۱۱ق در #مدرسه_دانگی حجرۀ مستقلی گرفتم. کتابخانۀ آن مدرسه که قریب پانصد جلد کتاب داشت، دست حاح سید محمدتقی پسر حاج سید عزیزالله (دعانویس) که پسرخالۀ حقیر بود، بود و سه سفر که او به زیارت عتبات یا حج مشرف میشد، من نایب کتابدار بودم که کتابها را به طلاب میدادم و قبوضات میگرفتم و هر سه ماه، تجدیدنظر میکردم.
▫️حقیر بعد از مراجعت از مشهد، همه روزه، صبح تا نزدیک ظهر در مدرسۀ خان مروی برای درس و مباحثه میرفتم پیش جمعی از طلاب و مدرسان آنجا. درس عمومی یا خصوصی خواندم، اوایل پیش آقا #شیخ_محمد_شاه_عبدالعظیمی ادبیات، نحو و صرف میخواندم و بعد پیش مرحوم #حاج_شیخ_حسین_خراسانی و مرحوم آقای #شیخ_باقر_معزالدوله مطول میخواندم.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
✍ به مناسبت ۱۳ ذیالحجه سالگرد رحلت آیتالله #شیخ_آقابزرگ_تهرانی در سال ۱۳۸۹ق برابر با ۱ اسفند ۱۳۴۸ش
📖 برشی از زندگینامه خودنوشت #شیخ_آقابزرگ_تهرانی:
✍حدود سنه 1304 #مدرسه_دانگی در قرب خانه مسکونی موروثی از جدمان بنا شد. بانی آن مرحوم حاج سید حسین لاریجانی بود و در آن اوان مرحوم حاج میرزا سید حسن ... پسرخاله حقیر، از نجف مراجعت کرده و در آن مدرسه حجره گرفت. من روزها می رفتم در حجره ایشان و درس می خواندم از امثله و صرف میر شروع کردم ...
▪️ بالجمله تا حدود سنۀ 1307 حقیر به حد بلوغ شرعی رسیده بودم و مشغول به خواندن سیوطی و جامی شده بودم ...
در سنه 1309 مرحوم حاج والد مجلسی جشنی مهیا کرد جمعی را دعوت کرد و مرحوم آقا #سید_جمال_افجه عمامه بر سر من گذاشت.
▫️در سنه 1310 بعد از مرتفع شدن مرض وبای عمومی بر حسب نذری که مرحوم حاج والد کرده بود مرا با حاجیه بی بی در پالکی نشاند و خودش قاطر (سوار) شد و در قافله که مرحوم حاج #شیخ_فضل_الله_نوری هم بود با هم مشرف شدیم به مشهد رضوی.
▪️بعد از مراجعت از مشهد در سال 1311 در مدرسه دانگی حجره مستقل گرفتم و ماه پنج قران که وظیفه طلاب بود قبض می کردم و کتابخانه آن مدرسه که قریب پانصد جلد کتاب داشت... من نائب کتابدار بودم که کتاب ها را به طلاب می دادم و قبوضات می گرفتم و هر سه ماه تجدید نظر می کردم...
▫️و در پیش مرحوم حاج محمدعلی پسر مرحوم آخوند #ملا_محمود_عراقی درس نجات العباد و قدری اخلاق خواندم در خانه ایشان کوچه حیدر اعظم و او عالم متقی زاهد درویش منش بود صنایعی از قبیل ساعت سازی و صحافی و نقشه کشی و نجاری و غیرها داشت،... موعظه بسیار مؤثر داشت گاهی پیاده با ایشان به حضرت عبدالعظیم مشرف می شدیم...
▪️برای بعض مباحثه ها به #مدرسه_پای_منار هم میرفتم. رفقا و هم مباحثه من در آن زمان در مدرسه پای منار یکی آقای حاج #سید_عزیزالله_طهرانی امام جماعت شد چهارسوق و یکی آقای حاج میرزا ابوالقاسم [آیتالله #سید_ابوالقاسم_کاشانی ] پسر مرحوم حاج سید مصطفی کاشی و...
و با أبناءِ تجّار و اعیان هیچ وقت مربوط نشدم تقید به لباس و خوراک نداشتم هر چه بود می پوشیدم و هر چه حاضر بود در خانه می خوردم. فقط کتاب که اسباب کار طلبه بود مهیا می کردم...
🕌 @tarikh_hawzah_tehran