اولین نامه:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ للحسین بن علی علیه السلام من سلیمان بن صرد و المسیب بن نجبه و رفاعه بن شداد البجلی و حبیب بن مظاهر و شیعته المؤمنین و المسلمین من أهل الکوفه سلام علیک فإنا نحمد إلیک الله الذی لا إله إلا هو أما بعد فالحمد الله الذی قصم عدوک الجبار العنید الذی انتزى على هذه الأمه فابتزها أمرها و غصبها فیئها و تأمر علیها بغیر رضى منها ثم قتل خیارها و استبقى شرارها و جعل مال الله دوله بین جبابرتها و أغنیائها فبعدا له کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ إنه لیس علینا إمام فأقبل لعل الله أن یجمعنا بک على الحق و النعمان بن بشیر فی قصر الإماره لسنا نجتمع معه فی جمعه و لا نخرج معه إلى عید و لو قد بلغنا أنک قد أقبلت إلینا أخرجناه حتى نلحقه بالشام إن شاء الله.
@tarikh_j
بسمالله الرحمن الرحیم
به حسین بن علی علیهماالسلام از سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعه بن شداد، حبیب بن مظاهر و شیعیان او از مؤمنان و مسلمانان کوفه..درود بر تو و ما با تو سپاس میگوییم خدایی را که جز او خدایی نیست.
امّا بعد، سپاس خدایی را که دشمن ستمکار و سرکش تو را در هم شکست، آنکه بر این امّت حمله کرد و خلافت را به یغما برد و اموال امّت را غصب کرد و بدون رضایت آنها فرمانروایی آنها را به دست گرفت، آنگاه نیکان آنها را کشت و اشرار را ابقا کرد و مال خدا را میان ستمکاران و ثروتمندان قرار داد. پس دور باد از رحمت خداوند همچنان که قوم ثمود از رحمت خداوند دور ماندند.همانا امامی بر ما نیست، پس به سوی ما بیا شاید که خداوند ما را بهوسیله تو بر حق گردآورد و نعمان بن بشیر در کاخ امارت است و ما نه در جمعهها با او نماز میخوانیم و نه در عید با او بیرون میرویم؛ و هرگاه به ما خبر رسد که تو به سوی ما آمدهای، ما او را از شهر بیرون میکنیم تا اینکه او را به شام روانه سازیم، ان شاء الله.»
@tarikh_j
نامه دوم
دو روز پس از فرستادن نامه اول، مردم کوفه قیس بن مسهر صیداوی و عبدالرحمن بن عبداللّه ارحبی و عماره بن عبد سلولی را به همراه صد و پنجاه نامه نزد امام حسین (ع) فرستادند. برخی از این نامهها تنها از سوی یک نفر نوشته شده بود و برخی دیگر از سوی دو نفر یا چهار نفر بود.
قیس بن مسّهر صیداوی، عبدالرحمن بن عبدالله ارحبی و عماره بن عبد السّلولی همراه با ۵۰ نامه از بزرگان کوفه روز دوازدهم ماه مبارک رمضان به مکه رسیدند.
نامه سوم
دو روز پس از آن نیز هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبداللّه حنفی را به سوی آن حضرت روانه کردند و با آنان نامهای برای امام حسین (ع) فرستادند که در آن آمده:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مِنْ شِیعَتِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ أَمَّا بَعْدُ فَحَیَّهَلَا فَإِنَّ النَّاسَ یَنْتَظِرُونَکَ لَا رَأْیَ لَهُمْ غَیْرُکَ فَالْعَجَلَ الْعَجَلَ ثُمَّ الْعَجَلَ الْعَجَلَ وَ السَّلَامُ.
بسمالله الرحمن الرحیم
«نامهای است به حسین بن علی از سوی شیعیان او از مؤمنان و مسلمانان. امّا بعد، بشتاب زیرا که مردم منتظر شما هستند و همه بر شما اتفاق نظر دارند، پس بشتاب بشتاب! و باز بشتاب بشتاب! والسلام.»
منبع:
ارشاد مفید ص332-333-ص35
اخبارالطوال ص 231
تاریخ طبری ج4ص262
این شهر آشوب مناقب ج4ص97
تنظیم :صدیقه آقاسی
@tarikh_j
قسمت چهارم #سیره سیاسی
اصل :اهتمام به مشورت
مشورت و واژههای مترادف آن از ماده شور و در لغت از شار، «شارالعسل» به معنای بیرون آوردن عسل ناب از کندو گرفته شدهاست و در اصطلاح برخورداری از همفکری در کارها و رأی تخصصی خردمندان برای انتخاب اصلح است زیرا مشاوره موجب رهنمون شدن به سوی بهترین اندیشه و محکمترین نظر و دور ماندن از خودپسندی و خودرأیی است که گاه شکستهای جبران ناپذیر را درپیدارد.( قلعهجی، محمد؛ معجم الغة الفقها، ریاض، ، ص 432 ، قرطبی، ابو عبدالله محمد بن احمد؛ الجامع لاحکامالقرآن، ، ج16، ص 38)
@tarikh_j
روایت: در جريان جنگ بدر وقتي پيامبر اكرم(ص) در منطقۀ بدر، پشت چاه، اردو زد، حباب بن منذر از آن حضرت پرسيد: آيا انجام اين كار بر اساس وحي الهي بود يا نظر خود را اجرا كردي؟ پيامبر(ص) فرمود: «رأي من چنين بود.» حباب گفت: نظر من اين است كه چاه آب را عقب خود قرار دهيم تا در صورت عقب نشيني، چاه آب را از دست ندهيم. پيامبر(ص) نيز اين پيشنهاد را پذيرفت و محل استقرار نيروها را به مكان جديد تغييرداد. آن حضرت، همراه تعدادي از اصحاب خود به قصد مكه، از مدينه خارج شد و فردي را براي تفتيش در ميان مشركان قريش فرستاد. پس از مدتي همان شخص، خبر آورد كه قريش، قصد ممانعت از سفر عمره شما را دارند. پيامبر(ص) فرمود: «اشيروا ايها الناس علي»؛ «اي مردم! به من مشورت بدهيد» در اين ميان، ابوبكر برخاست و گفت: «اي رسول خدا! ما به قصد زيارت خانۀ خدا از مدينه خارج شديم و نمي خواهيم خون احدي را بريزيم. پس به سوي خانۀ خدا رهسپار شويم؛ اگر مخالفت و ممانعت ورزيدند، آنها را مي كشيم» پيامبر(ص) فرمود: «امضوا علي اسم الله...»؛ به نام خدا عبور كنيد. هنگام نزول آيۀ شريفۀ «اي كساني كه ايمان آورده ايد، هنگامي كه مي خواهيد با رسول خدا نجوا كنيد، قبل از آن صدقه اي بدهيد، اين براي شما بهتر و پاكيزه تر است و اگر توانايي نداشته باشيد، خداوند آمرزنده و مهربان است»، پيامبر(ص) در بارۀ تعيين مقدار صدقه كه در آيه مشخص نشده است با حضرت علي(ع) مشورت كرد.( ابن هشام، عبدالملك، السيرة النبويه، تحقيق: السقا، مصطفى، الأبيارى، ابراهيم، شلبى، عبد الحفيظ ، ج 1، ص 620)
@tarikh_j
روایت :امیرالمومنین (ع)پس از اطلاع از حركت بيعت شكنان به جانب بصره، ابن عبّاس، محمّد بن ابى بكر، عمّار و سهل بن حنيف را فراخواند و آنان را در جريان حركت و مسير اين گروه قرار داد. محمّدبن ابى بكر گفت: اى اميرالمؤمنين، آن ها چه مى خواهند؟ حضرت تبسّمى كرد و فرمود: آن ها به خون خواهى عثمان برخاسته اند. محمّد گفت: به خدا سوگند، جز آن ها او را نكشتند. سپس اميرالمؤمنين(عليه السلام)فرمود: اكنون نظريه خود را در اين باره بگوييد تا بشنوم.
عمّار گفت: رأى درست اين است كه به جانب كوفه حركت كنيم، مردم آنجا پيرو ما هستند و اين قوم آهنگ بصره دارند.
ابن عبّاس گفت: اى اميرالمؤمنين، نظر من اين است كه نخست كسانى را به كوفه بفرست تا براى تو بيعت بگيرند و نامه اى به ابوموسى اشعرى بنويس كه بيعت كند، سپس به كوفه حركت كنيم و پس از رسيدن به كوفه، باشتاب پيش از آنكه آن قوم به بصره برسند اقدام نماييم. همچنين بايد نامه اى به ام سلمهبنويسى كه همراه تو حركت كند. در اين كار البته براى تو نيرو و قوّتى خواهد بود.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: من خود با كسانى كه مرا همراهى مى كنند به تعقيب ايشان در مسير مى پردازم، اگر در راه به آنان برسم فرو مى گيرمشان، و اگر به آنان نرسيدم به مردم كوفه نامه خواهم نوشت و از شهرها نيروى كمكى خواهم خواست و به سوى آنان خواهم رفت. اما در مورد ام سلمه، من بيرون آوردن او را از خانه اش روا نمى بينم، هر چند آن دو مرد نسبت به عايشه چنان رفتار كردند.(نهج السعاده ،شیخ محمد باقر محمودی،ج2،ص92)
@tarikh_j
قسمت پنجم#سیره سیاسی
اصل :ساده زيستى در عصر حاكميت
پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) و حضرت على(عليه السلام) در مقام قدرت، در نهايت سادگى زندگى مى كردند و كارگزارانشان را نيز به ساده زيستى و اعتدال در زندگى توصيه مى نمودند. بى توجهى آن اولياى الهى به جاذبه هاى دنيا و وارستگى از دل بستگى هاى مادى از جالب ترين ويژگى هاى شخصيتى آنان و از برجسته ترين نقاط سيره حكومتى ايشان است.
روایت:امام على(عليه السلام) سيره پيامبر(ص) را در اين مورد چنين می ستاید: اين سيره مسلّم رسول خداست ـ درود خدا بر او و خاندانش ـ كه نشسته بر خاك غذا مى خورد، نشست و برخاستى برده وار داشت، خود به دست خويش پينه بر كفش مى زد و جامه اش را وصله مى كرد و بر الاغ برهنه مى نشست و ديگرى را نيز بر پشت مى نشاند. روزى پرده اى رنگين و پرنقش و نگار بر در خانه آويخته ديد. به يكى از همسرانش فرمود: آن را از برابر ديدگانم دور بدار. هرگاه نگاهم بدان مى افتد، به ياد دنيا و زرق و برقش مى افتم. بدين سان، روى دل از دنيا برتافت و ياد آن را از صفحه جانش زدود. همواره دوست داشت جاذبه هاى دنيا از نگاهش پنهان بمانند، مبادا از آن پيرايه اى برگيرد يا جاودانه اش انگارد و به جايگاه و مقام خاص از آن دل ببندد و بدين سان، دنيا را از صفحه جان و از خانه قلب بيرون راند و بر هر چه دنيايى بود، چشم فرو پوشيد. آرى! چنين است كه هر كه به راستى چيزى را منفور شمارد، نگاه و ياد آن را نيز ناخوش دارد. و لقد كان ـ صلى اللّه عليه و آله و سلّم ـ يأكل علَى الارضِ و يَجلسُ جلسةَ العبِد (نهج البلاغه، خطبه 159 اصول كافى، ج 6، ص 271)
@tarikh_j
قسمت ششم#سیره سیاسی
اصل :اهتمام امنيت همگانى
اهل بيت(عليهم السلام) در حكومت خود، در برقرارى امنيت همگانى تلاش مى كردند و زمينه هاى آن را پديد مى آوردند. پيامبر(صلى الله عليه وآله)پس از مهاجرت به مدينه، به محض اينكه زمينه ايجاد دولت مركزى پديد آمد، دولتى تأسيس كرد كه امنيت را براى همه ساكنان حجاز مهيّا كند.
روایت :على(عليه السلام) برقرارى امنيت را يكى از اهداف تأسيس حكومت خود مى داند و مى فرمايد: خدايا، تو مى دانى حكومت را كه تأسيس كرديم، نخواستيم با سلطنت طلبان و آنان كه در فكر حكومتند، رقابت كنيم و مال و ثروت زيادى به دست آوريم مى خواستيم دين را زنده كنيم و اصلاح به وجود آوريم و بندگان مظلوم تو را پناهگاه باشيم. هدف حضرت على(عليه السلام) از تأسيس حكومت، ايجاد امنيت فكرى، مالى و روانى از همه جهت بوده است.نيز مى فرمايد: سربازان به فرمان خداوند، قلعه هاى محكم مردم، زينت فرمانروايان و باعث عزّت دينند و راه هاى امنيت به اين وسيله تأمين مى شود. (نهج البلاغه، نامه 53 )
همچنين مى فرمايد: شنيده ام لشكرى از سوى معاويه وارد شهر انبار شده و يكى از آنان گوشواره و خلخال يك زن مسلمان و يك زن غير مسلمان را، كه در پناه اسلام بوده، ربوده است سپس فرمودند:اگر مسلمانى بشنود كه به امنيت لطمه اى وارد شده است، چنانچه از غصه بميرد، نه تنها بر او ملامت نيست، بلكه از نظر من هم شايسته است كه از غصه بميرد. (نهج البلاغه خطبه 95)
@tarikh_j
نمای داخلی مسجد کوفه
مسجد کوفه
قسمت اول
مسجد کوفه چهارمین مسجد پس 🍀از مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجدالاقصی است و از قدیمیترین اماکن زیارتی شهر کوفه به شمار میآید. بنابر برخی روایات، نخستین کسی که مسجد کوفه را بنیان گذاشت، حضرت آدم(ع) بود و حضرت نوح(ع) پس از طوفان آن را تجدید بنا کرد. در سال ۱۷ هجری قمری با حضور اولیه مسلمانان در کوفه در زمان سعد بن ابی وقاص و پیشنهاد سلمان فارسی، این مسجد دوباره ساخته شد.
این مسجد شاهد حضور بسیاری از انبیای الهی، پیامبر اسلام، حضرت امیرالمومنین، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و برخی از امامان بوده است.
در سال ۳۶ هجری با حضور امیرالمومنین در این مسجد، بر اهمیت و توجه به آن افزوده گردید. حضرت علی(ع) در این مسجد نماز و خطبه میخوانده، برخی از امور کشورداری مانند قضاوت را در آنجا انجام میداده و در محراب این مسجد به شهادت رسیده است.
در کنار مسجد کوفه مرقد میثم تمار، خانه امیرالمومنین، دارالعماره کوفه، مرقد مسلم بن عقیل، مرقد هانی بن عروة و مرقد مختار قراردارد. این مسجد دارای مقامات متعدد بوده و در بسیاری از آنها اعمال مخصوصی انجام میگیرد.
مسافر میتواند در مسجد کوفه نماز را تمام یا شکسته بخواند. طبق برخی از روایات، مسجد کوفه از باغهای بهشتی است. اگر کسی وارد آن شود، آمرزیده است. شهر کوفه مرکز حکومت امام زمان(عج) و مسجد کوفه، مرکز ستاد فرماندهی او خواهد بود.
@tarikh_j
محراب امیرالمومنین علیه السلام
قدمت و تاریخ
☘اساس اولیه این مسجد بر حسب برخی از روایات به حضرت آدم(ع) باز میگردد.و بعدها حضرت نوح(ع) پس از طوفان آن را تجدید بنا کرد.
در سال ۱۷ق لشکر مسلمانان در مدائن حضور داشتند. آب و هوای مدائن سربازانی را که از سرزمین حجاز آمده بودند، آزار میداد؛ به طوری که همه آنها ضعیف و لاغر شدند. حذیفه که این وضعیت را دید، نامهای به عمر نوشت و او را از وضعیت آگاه کرد. خلیفه در نامهای به سعد بن ابی وقاص نوشت: سلمان و حذیفه را روانه کن تا سرزمینی مناسب بیابند. پس از دریافت نامه خلیفه، سلمان و حذیفه حرکت کردند، سلمان از طرف باختر رود فرات و حذیفه از طرف خاور آن راهی شدند و هیچ سرزمینی را نپسندیدند تا اینکه هر دوی آنان به سرزمین کوفه رسیدند. هر دو آن سرزمین را برای اقامت لشکر مناسب دیدند. دو رکعت نماز خواندند و از خدا خواستند آنجا را جایگاه آرامش و استواری قرار دهد. هنگامی که سعد بن ابی وقاص همراه لشکریان به سرزمین کوفه رسیدند، دستور داد پیش از ساختن هر بنایی، مسجدی بسازند. ابو هیجاء اسدی در مکانی ایستاد و بر هر طرف تیری انداخت. به این صورت حدود مسجد کوفه، مشخص شد
@tarikh_j