eitaa logo
تاملی در تاریخ اسلام
2.1هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
162 ویدیو
276 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام علی(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام): «وَاعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ..» 📚نهج البلاغه، نامه۳۱ ✅روزی نه چندان دورِ دور، ماهم در تاریخ، ورق خواهیم خورد. @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚مقتل : @AsnadolMasaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅شمر بن ذی الجوشن که کُنیه‌اش ابوسابغه و از تابعین و رؤسای قبیلۀ هَوازِن و از تیره ضِباب بن کلاب بود. از گذشته او نیز تاریخ چندانی در دسترس نیست. 1⃣شمر در زمان : شمر از همان ابتدا از دشمنان امام علی(ع) بود و حتی در جنگ صفین در لشگر معاویه در مقابل سپاه امام علی(ع) جنگید. ابن مزاحم می نویسد : ادهم‌ بن محرز در صفّین هنگام نبرد با یاران معاویه به هماوردى شمربن ذى‌الجوشن درآمد و دو ضربت شمشیر ردّوبدل کردند، ادهم با شمشیر چنان بر پیشانى شمر زد که تا استخوانش فرو نشست.(۱) 2⃣شمر در زمان : شمر از مخالفین شدید امام حسن مجتبی(ع) بود و در کوفه آشوب به راه انداخت و مردم را علیه امام حسن(ع) شوراند و از جمله کسانی بود که صلح را بر امام حسن(ع) تحمیل کرد و سپس به معاویه پیوست.(۲) وی همچنین هنگام دستگیری حُجر بن عدی در سال ۵۱ هجری جزء کسانی بود که نزد زیاد بن ابیه به دروغ شهادت داد که حجر مرتد شده و شهر را به آشوب کشیده است و بدین ترتیب حجر بن عدی کشته شد.(۳) 3⃣شمر در زمان : وقتی مسلم بن عقیل در سال ۶۰ قمری از سوی امام حسین(ع) به کوفه رفت، شمر از جمله افرادی بود که از طرف عُبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه، مأمور شد مردم را از اطراف مسلم پراکنده سازد. شمر در سخنانی مسلم را فتنه‌گر نامید و کوفیان را از سپاه شام ترساند. پس از آنکه امام حسین(ع) به کربلا رسید، عمر بن سعد، فرمانده لشکر کوفه، قصد جلوگیری از جنگ و خون ریزی داشت و به دنبال راه حل مسالمت آمیز بود، اما شمر، ابن زیاد را که به نظر می‌رسید با قصد عمر بن سعد موافق است، به جنگ با امام حسین(ع) تشویق کرد.(۴) و خود شمر در عصر روز نهم محرّم سال ۶۱ هجری، به همراه چهار هزار جنگجو و نامۀ تهدید آمیزی از سوی ابن زیاد، برای عمر بن سعد به کربلا رسید. ابن طاووس می نویسد : در روز نهم محرم شمر به همراه امان نامه ای از طرف عبیدالله بن زیاد به سوی اردوگاه امام حسین(ع) به راه افتاد، تا پسران ام البنین(ع) را از سپاه امام حسین(ع) جدا کند که آنان قاطعانه امام نامه را نپذیرفتند و شمر را لعن نمودند. وقتی شمر به اردوگاه امام(ع) رسید، از آنجایی که ام البنین از قبیله بنى كلاب بود، و شمر نیز از این قبیله بود، بدین جهت، با صداى بلند فریاد زد : 📋《يَا بَنِي أُخْتِی! أنتُم آمِنونَ! فَلا تَقتُلوا أنفُسَكُم مَعَ أخيكُمُ الحُسَينِ(ع)! وَالزَموا طاعَةَ أميرِ المُؤمِنينَ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ》 ♦️ای خواهر زادگانم! شما در امانید! و خود را با برادرتان حسین(ع)، به کشتن ندهید و به طاعت امیرالمؤمنین یزید دربیایید.(۵) ابن اعثم می نویسد : هنگامی که امام حسین(ع) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل «شقوق» رسید. 📋《فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ السَّحَرِ خَفَقَ الْحُسَيْنُ(ع) بِرَأْسِهِ خَفْقَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ : أَ تَعْلَمُونَ مَا رَأَيْتُ فِي مَنَامِي السَّاعَةَ؟》 ♦️سحرگاهان امام حسین(ع) را خوابی مختصر ربود. وقتی بیدار شد، فرمود : می‌دانید هم اینک در خواب چه دیدم؟ آنان پرسیدند : ای پسر رسول خدا(ص)! چه در خواب دیدید؟ امام(ع) فرمود : 📋《رَأَيْتُ كَأَنَّ كِلَاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ لِتَنْهَشَنِي وَ فِيهَا كَلْبٌ‏ أَبْقَعُ‏ رَأَيْتُهُ أَشَدَّهَا عَلَيَّ وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ بَيْنِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ》 ♦️در خواب سگ‌هایی را دیدم که بر من حمله آورده‌اند و مرا می‌درند. در میان آن‌ها سگ خال خالی بود که بر من بیشتر حمله می‌آورد، فکر می‌کنم آن‌که قاتل من است، مردی لک و پیس دار از این گروه است.(۶) از یاران امام حسین(ع) در کربلا نقل شده است که؛ 📋《كُنّا مَعَ الحُسَينُ(ع) بِنَهرِ كَربَلاءَ، فَنَظَرَ إلى شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ وكانَ أبرَصَ! فَقَالَ :اَللهُ أَكْبَرُ! اَللهُ أَكْبَرُ! صَدَقَ اللّه ُو رَسولُهُ(ص)! قالَ رَسولُ اللهُ(ص) : كَأَنّي أنظُرُ إلَى كَلبٍ أَبقَعَ يَلَغُ فِي دِمَاءِ أهلِ بَيتِي》 ♦️ما در كنار نهر كربلا به همراه حسين(ع) بوديم. حضرت(ع) به شمر بن ذى الجوشن نگاهى كرد و شمر برص داشت، پس امام(ع) فرمود : الله اکبر! خدا و رسول(ص) او راست فرمود. رسول خدا(ص) فرمود : گويى سگِ پيسه اى(خال خالی) را مى بينم كه در خون اهل بيت من دهان مى زند.(۷) 4⃣نقش شمر در شهادت رساندن : در لحظات آغازین جنگ، شمر با گروهی از یارانش از پشت خیمه‌ها به خیمه‌های امام حسین(ع) نزدیک شدند. او با نیزه‌اش به خیمه امام حسین(ع) ضربه‌ای زد و فریاد برآورد : 📋《يَا حُسَيْنُ(ع)! اِسْتَعْجَلْتَ اَلنَّارَ فِي اَلدُّنْيَا قَبْلَ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ!》  ♦️اى حسين(ع)! عجله كرده‌اى پيش از آتش روز قيامت آتش دنيا را برگزيده‌اى! امام(ع) در جواب فرمود : 📋《أَنْتَ أَوْلَى بِهَا صِلِيّاً》 ♦️تو به آتش جهنم سزاوارتری!(۸) @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
در نقلی امام حسین(ع) پس از اهانت شمر، وی را《اِبْنَ رَاعِيَةِ اَلْمِعْزَى!》یعنی پسر زن بُزچران خطاب کرد.(۹) در نقلی دیگر آمده است که؛ در صبح عاشورا، شمر اصرار داشت که پشت خیمه ها بیاید بلکه بتواند دست به جنایتی بزند، ولی نمی دانست که طبق دستور امام حسین(ع) خیمه ها را از نزدیک یکدیگر، به شکل منحنی قرار داده و پشت آنها را خندق بکنند و در آن آتش برپا کنند، تا دشمن نتواند حمله کند. وقتی شمر با آن وضع مواجه شد، ناراحت شده و شروع به فحاشی کرد. مسلم بن عوسجه عرض کرد : 📋《يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)! جُعِلْتُ فِدَاكَ! أَ لاَ أَرْمِيهِ بِسَهْمٍ؟》 ♦️ای اباعبدالله! فدایتان شوم! آیا اجازه می دهید او را با یک تیر، از پای درآوریم؟ حضرت(ع) فرمودند : نه! مسلم چنین پنداشت که حضرت(ع) شمر را نمی شناسد و به خبث باطنی او متوجه نیست، عرض کرد : من او را می شناسم که چه آدم شقی و پستی است! امام(ع) فرمود : من هم می شناسم! مسلم گفت : پس چرا اجازه نمی دهید؟! حضرت(ع) فرمود : 📋《فَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَبْدَأَهُمْ》 ♦️من نمی خواهم آغاز گر جنگ باشم.(۱۰) روز ظهر عاشورا شمر به تیراندازان دستور داد تا بدن امام را هدف قرار دهند، سپس با فرمان وی، همه به سوی امام(ع) حمله بردند و کسانی از جمله سِنان بن اَنَس و زُرْعَة بن شریک ضربه‌های نهایی را بر امام حسین(ع) وارد کردند. دربارۀ کسی که سر امام حسین(ع) را از تن جدا کرد، روایات گوناگونی وجود دارد که در برخی از آنها از شمر نام برده شده است. 📋《وَ نَزَلَ شِمْرٌ إِلَيْهِ فَذَبَحَهُ ثُمَّ دَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى خَوَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ فَقَالَ : احْمِلْهُ إِلَى الْأَمِيرِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ ثُمَّ أَقْبَلُوا عَلَى سَلْبِ‏ الْحُسَيْنِ‏(ع)》 ♦️شمر بر روی امام حسین(ع) فرود آمد و سر مبارک ایشان را از بدن مطهرش جدا ساخت وسپس سر را به خولی داد تا آن را به نزد عمر بن سعد ببرد. سپس به طمعِ رُبودن لباس امام(ع) بر جَسَد مقدّس آن شهيد مظلوم روى آوردند.(۱۱) وی اولین کسی بود که در روز عاشورا بر بدن امام حسین(ع) اسب تاخت و بعد از شهادت امام حسین(ع) دستور غارت و آتش زدن خیمه ها را داد. ابن جوزی می نویسد : 📋《أَوطَأَ الخَيلَ صَدرَهُ وَ ظَهرَهُ》 ♦️شمر بر سینه و اسب امام حسین(ع) اسب تاخت.(۱۲) نقل است که امام حسین(ع) قبل از شهادت خطاب به شمر فرمود : 📋《اَنتَ الكَلبُ الأَبقَعُ الّذِّي رَأَيتُكَ فِي مَنَامِي!》 ♦️تو همان سگ خالداری هستی که من در خواب دیده بودم‌.(۱۳) شمر حتی قصد داشت امام سجاد(ع) را که در بستر بیماری بود به قتل رساند. ابن جوزی می نویسد : پس از شهادت امام حسین(ع) شمر بلافاصله دستور یورش و غارت خیام را داد. حضرت زینب(س) در این هنگام درون خیمه در کنار بستر امام سجاد(ع) بود. چون امام(ع) بر اثر شدت بیماری قادر به حرکت نبود و حتی قدرت نشستن و برخاستن را هم نداشت. در این هنگام عده‌ای از سپاه ابن سعد با شمر به خیمه امام(ع) حمله کردند. شمر که قصد قتل امام سجاد(ع) را داشت، در این هنگام؛ 📋《فَوَقَعَت عَلَيهِ زَینَبُ(س) وَ قَالَت : وَاللِه لَا يُقتَلُ حَتَّى اُقتَلَ! فَرَقَّ لَهَا وَ کَفَّ عَنهُ!》 ♦️حضرت زینب کبری(س) چون از قصد شمر و یارانش مطلّع شد، امام(ع) را در آغوش کشید و فرمود : به خدا قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم! آنان به ناچار دست از او کشیدند و گفتند که او را به همان بیماریش واگزارید و همین بیماری او را بس است. سپس منصرف شدند و خیمه را ترک کردند.(۱۴) عبیداللّه بن زیاد، به فرمان یزید بن معاویه، اسرای کربلا و سرهای شهدا را با شمر و همراهانش به سوی یزید در شام فرستاد. در پی قیام مختار ثقفی در سال ۶۶، شمر در جنگ علیه او  شرکت کرد، اما مختار، وی و دیگر امرای اموی را در جنگ شکست داد و شمر از کوفه گریخت. مختار جمعی را به همراه غلام خود (زِربی) در پی او فرستاد. شمر غلام مختار را کشت و به قریه‌ای گریخت و در آنجا پناه گرفت که برخی از سپاهیان مختار، شمر را محاصره کردند و در حالی که یارانش گریخته بودند، او را کشتند و سرش را نزد مختار فرستادند و بدنش را پیش سگان انداختند. مختار نیز سر شمر را برای محمد بن حنفیه به مکه فرستاد.(۱۵) در زیارت عاشورا شمر با عبارت《اَللَّهُمَّ الْعَنْ شِمْراً..》مورد لعن قرار گرفته است.(۱۶) 📚منابع : ۱)وقعة صفین نصربن مزاحم، ص۲۶۷ ۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۳۴۲ ۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۹ ۴)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۴۸۲ ۵)اللهوف ابن طاووس، ص۸۸ ۶)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۱ ۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۸)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۶ ۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۶ ۱۰)وقعة الطف یوسفی غروی، ص۲۰۵ ۱۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲ ۱۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۱۳)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۵۶ ۱۴)المنتظم فی التاریخ ابن جوزی، ج۵، ص۳۴۱ ۱۵)الاخبار الطوال دینوری، ص۳۰۵ ۱۶)مفاتیح الجنان محدث قمی، ص۴۵۸ @TarikhEslam
ابن اعثم کوفی می نویسد : هنگامی که امام حسین(ع) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل «شقوق» رسید. 📋《فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ السَّحَرِ خَفَقَ الْحُسَيْنُ(ع) بِرَأْسِهِ خَفْقَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ : أَ تَعْلَمُونَ مَا رَأَيْتُ فِي مَنَامِي السَّاعَةَ؟》 ♦️سحرگاهان امام حسین(ع) را خوابی مختصر ربود. وقتی بیدار شد، فرمود : می‌دانید هم اینک در خواب چه دیدم؟ آنان پرسیدند : ای پسر رسول خدا(ص)! چه در خواب دیدید؟ امام(ع) فرمود : 📋《رَأَيْتُ كَأَنَّ كِلَاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ لِتَنْهَشَنِي وَ فِيهَا كَلْبٌ‏ أَبْقَعُ‏ رَأَيْتُهُ أَشَدَّهَا عَلَيَّ وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ بَيْنِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ》 ♦️در خواب سگ‌هایی را دیدم که بر من حمله آورده‌اند و مرا می‌درند. در میان آن‌ها سگ خال خالی بود که بر من بیشتر حمله می‌آورد، فکر می‌کنم آن‌که قاتل من است، مردی لک و پیس دار از این گروه است.(۱) از یاران امام حسین(ع) در کربلا نقل شده است که؛ 📋《كُنّا مَعَ الحُسَينُ(ع) بِنَهرِ كَربَلاءَ، فَنَظَرَ إلى شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ وكانَ أبرَصَ! فَقَالَ : اَللهُ أَكْبَرُ! اَللهُ أَكْبَرُ! صَدَقَ اللّه ُو رَسولُهُ(ص)! قالَ رَسولُ اللهُ(ص) : كَأَنّي أنظُرُ إلَى كَلبٍ أَبقَعَ يَلَغُ فِي دِمَاءِ أهلِ بَيتِي》 ♦️ما در كنار نهر كربلا به همراه حسين(ع) بوديم. حضرت(ع) به شمر بن ذى الجوشن نگاهى كرد و شمر برص داشت، پس امام(ع) فرمود : الله اکبر! خدا و رسول(ص) او راست فرمود. رسول خدا(ص) فرمود : گويى سگِ پيسه اى(خال خالی) را مى بينم كه در خون اهل بيت من دهان مى زند.(۲) نقل است که امام حسین(ع) قبل از شهادت خطاب به شمر فرمود : 📋《اَنتَ الكَلبُ الأَبقَعُ الّذِّي رَأَيتُكَ فِي مَنَامِي!》 ♦️تو همان سگ خالداری هستی که من در خواب دیده بودم‌.(۳) 💀جنایات در واقعه کربلا :👇 1⃣اولین لبیک گو به دستور عبیدالله بن زیاد مبنی بر اعزام نیرو به کربلا!👇 در روز چهارم محرم، عبیدالله بن زیاد مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شركت در جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب نمود. علامه مجلسی می نویسد : 📋《وَ أَمَرَهُم أَن يَخرُجُوا إِلَى حَرْبِ اَلْحُسَيْنِ(ع)، وَ يَكُونُوا عَونَاً لِابنِ سَعدِِ عَلَى حَربِهِ، فَأَوَّلُ مَن خَرِجَ شِمرُ بنُ ذِي الجُوشَن فِي أَربَعَةِ آلَافِِ》 ♦️عبیدالله بن زیاد مردم را برای جنگ با امام حسین(ع) ترغیب و تحریک نمود که به سپاه عمر بن سعد بپیوندند که به دنبال آن دستور، شمر اولین کسی بود که با چهار هزار نفر از کوفه خروج کرد.(۴) 2⃣اولین حمله کننده به خیمه گاه امام حسین(ع) در کربلا!👇 شیخ مفید می نویسد : در روز عاشورا، در آغازین جنگ، شمر بن ذی الجوشن با گروهی از یارانش از پشت خیمه‌ها به خیمه‌های امام حسین(ع) نزدیک شدند. او با نیزه‌اش به خیمه امام حسین(ع) ضربه‌ای زد و فریاد برآورد : 📋《يَا حُسَيْنُ(ع)! اِسْتَعْجَلْتَ اَلنَّارَ فِي اَلدُّنْيَا قَبْلَ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ!》  ♦️اى حسين(ع)! عجله كرده‌اى پيش از آتش روز قيامت آتش دنيا را برگزيده‌اى! امام(ع) در جواب فرمود : 📋《أَنْتَ أَوْلَى بِهَا صِلِيّاً!》 ♦️تو به آتش جهنم سزاوارتری!(۵) 3⃣اولین کسی که در کربلا دستور به تیراندازی دسته جمعی به امام حسین(ع) داد! شیخ مفید می نویسد : 📋《شِمْرُ بْنُ ذِي اَلْجَوْشَنِ أَمَرَ اَلرُّمَاةَ أَنْ يَرْمُوهُ فَرَشَقُوهُ بِالسِّهَامِ حَتَّى صَارَ كَالْقُنْفُذِ》 ♦️شمر از تیراندازان خواست تا تیراندازی کنند. پس آنان حضرت(ع) را چنان تیرباران کردند که بدنش پوشیده از پیکان تیر شد.(۶) 4⃣شمر سر امام حسین(ع) را از تن جدا کرد! خوارزمی می نویسد : 📋《شِمْرُ بْنُ ذِي اَلْجَوْشَنِ حَزَّ رَأسَ الحُسَيْنِ(ع)》 ♦️شمر بن ذی الجوشن سر مبارک امام حسین(ع) را از تن مطهّر ایشان جدا کرد.(۷) 5⃣اولین کسی که بر بدن امام حسین(ع) اسب تاخت!👇 ابن جوزی می نویسد : 📋《أَوطَأَ الخَيلَ صَدرَهُ وَ ظَهرَهُ》 ♦️شمر بر سینه و پشت امام حسین(ع) اسب تاخت.(۸) 6⃣شمر قافله سالار کاروان به کوفه(۹) و شام(۱۰) بوده است! 📚منابع : ۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۱ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۶ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۶ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۵ ۷)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۴۱۸ ۸)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۵۶ ۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲ ۱۰)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅شَبَث بن رِبعِی بن حصین تمیمی از اشراف کوفه و شخصیت‌های بی‌ثبات تاریخ اسلام بود. وی از شخصیت های چند چهره‌ای تاریخ اسلام و از سرکردگان کوفه و از طایفه بنی تمیم است. وی در دوران جاهلیت فردی سرشناس به‌شمار می‌رفت و در زمان حضرت رسول اکرم(ص) مسلمان شد، اما از صحابی ایشان نبود. شبث در عهد سه خلیفه همراه آنان بوده و تاریخ چندانی از او در این دوران نیست. 1⃣شبث در زمان امام علی(ع) : شبث از فرماندهان سپاه امام علی(ع) درجنگ صفین بود و در این جنگ جانباز شد. او در مسیر حرکت سپاه به سوی نهروان رفت و به خوارج پیوست، اما با سخنان امام(ع) برگشت و فرماندهی قسمتی از سپاه امام(ع) را در جنگ نهروان به دست گرفت.(۱) 2⃣شبث در زمان امام حسن مجتبی(ع) : مورخین شیعه، وی را در زمان خلافت کوتاه امام حسن(ع) از یاران سست‌ عنصری بشمار می‌آورند که پس از صلح حسن بن علی به سمت معاویه رفت. علامه مجلسی می نویسد : 📋《دَسَّ مُعَاوِیَهُ إِلَی عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ وَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ وَ إِلَی حُجْرِ بْنِ الْحَارِثِ وَ شَبَثِ بْنِ رِبْعِیٍّ دَسِیساً أَفْرَدَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِعَیْنٍ مِنْ عُیُونِهِ أَنَّکَ إِنْ قَتَلْتَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ(ع) فَلَکَ مِائَتَا أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ جُنْدٌ مِنْ أَجْنَادِ الشَّامِ وَ بِنْتٌ مِنْ بَنَاتِی》 ♦️معاويه مخفيانه نزد عمرو بن حريث و اشعث بن قيس و حجر بن حجر و شبث بن ربعى مأمورانى جداگانه فرستاد و به هر كدام نويد داد اگر حسن بن على(ع) را بكشيد، دويست هزار درهم خواهيد گرفت و علاوه بر آن سركرده لشكرى از لشكريان شام شده و دخترى از دخترانم را به شما خواهم داد. 📋《فَبَلَغَ الْحَسَنَ(ع) فَاسْتَلْأَمَ وَ لَبِسَ دِرْعاً وَ کَفَرَهَا وَ کَانَ یَحْتَرِزُ وَ لَا یَتَقَدَّمُ لِلصَّلَاهِ بِهِمْ إِلَّا کَذَلِکَ》 ♦️هنگامی که اين خبر به سمع مبارك امام حسن مجتبی(ع) رسید، حضرت(ع) پس از آن، زره به تن مبارك نموده و آن را زير لباس مخفى مى‌كردند و حتّى الامكان از اجتماعات احتراز مى‌فرمودند و در نماز جماعت حاضر نمى‌شدند مگر با زره!(۲) 3⃣شبث در زمان امام حسین(ع) : شبث برای حضور در واقعه عاشورا و جنگ با امام حسین(ع) تمایلی نداشت و هنگامی ابن زیاد از او خواست به سپاه عمر بن سعد بپیوندد، تظاهر به بیماری کرد تا در مقابل امام قرار نگیرد. اما وقتی ابن زیاد به او گفت «اگر مطیع مایی به جنگ دشمن ما برو» به سمت کربلا حرکت کرد. سر دسته خوارج در کربلا شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی بود که امام حسین(ع) در روز عاشورا شبث را این گونه خطاب کرد : 📋《یا شَبَثَ بْنَ رَبَعی! وَ یا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرٍ، وَ یا قَیْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ! وَ یا یَزیدَ بْنَ الْحارِثِ! أَلَمْ تَکْتُبُوا الَىَّ : أَنْ قَدْ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنابُ، وَ طَمَّتِ الْجِمامُ وَ إِنَّما تُقْدِمُ عَلى‏ جُنْدٍ لَکَ مُجَنَّدٌ، فَاقْبِلْ؟! ♦️اى شبث بن ربعى! اى حجّار بن ابجر! اى قیس بن اشعث! اى یزید بن حارث! آیا شما براى من نامه ننوشتید که درختان ما ثمر داده است و باغها سرسبز شده و چاه‏ها پرآب گشته و تو در سرزمینى پا مى‏ گذارى که لشکرى آراسته و انبوه در خدمت تو است، پس به سوى ما بیا! سکوت سنگینى بر سپاه دشمن سایه انداخته بود و کسى سخن نمى‏ گفت. سپس آنان در پاسخ گفتند : ما چنین نامه‏ اى ننوشتیم! امام(ع) فرمود : 📋《سُبْحانَ اللَّهِ! بَلى‏ وَاللَّهِ لَقَدْ فَعَلْتُمْ‏!》 ♦️سبحان اللَّه! آرى به خدا سوگند! شما این نامه را نوشتید.(۳) 4⃣شبث پس از واقعه عاشورا : شبث، پس از واقعه عاشورا، به شکرانه شهادت امام حسین(ع)، مسجدش در کوفه را (که سابقا امام علی(ع) از نماز خواندن در آن نهی کرده بود) تجدید بنا کرد. شیخ کلینی می نویسد : 📋《جُدِّدَتْ أَرْبَعَةُ مَسَاجِدَ بِالْكُوفَةِ فَرَحاً لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️چهار مسجد در کوفه به خاطر خوشحالی قتل امام حسین(ع) تجدید بنا شد که یکی از آن مساجد، مسجد شبث بن ربعی بود.(۴) 5⃣شبث در زمان قیام مختار : شبث در قیام مختار ابتدا خود را بی طرف اعلام کرد اما پس از اعزام ابراهیم پسر مالک به ستیز با شام از کسانی بود که با مختار رو در رو شد. مختار که به کشتار قاتلین امام حسین(ع) مشغول شد، در این بین شبث را نیز تعقیب کرد که او به بصره نزد زبیریان فرار کرد و پس از آن در کشته شدن مختار توسط زبیریان حضور داشت. سپس شبث با غلبه حجاج بن یوسف (فرمانروای مروانیان) بر زبیریان در کوفه، به مروانیان پیوست.(۵) شبث سرانجام در سال هشتاد قمری با بیش از یک قرن عمر در کوفه به هلاکت رسید.(۶) 《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》 📚منابع : ۱)وقعة‌ صفین نصر بن مزاحم، ص۱۸۷ ۲)بحار الانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۳ ۳)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۲۲ ۴)الکافی شیخ کلینی، ج۳، ص۴۹۰ ۵)الکامل فی التاریخ ابن‌اثیر، ج۴، ص۲۷۱ ۶)الاصابه ابن‌ حجر، ج۳، ص۳۰۳ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅حصین بن نمیر که از سر سخت‌ ترین دشمنان امام علی(ع) و اهل بیت(ع) ایشان بود. اصالت وی به قبیله کنْدَه (از قبایل عرب یمانی) می‌رسد. 1⃣حصین در زمان حضرت رسول اکرم(ص) : مسعودی حُصین بن نمیر را از صحابی پیامبر(ص) و در فهرست کاتبان وحی آورده است.(۱) 2⃣حصین در در زمان سه خلیفه : حصین در سال ۱۱ هجری در روزگار خلافت ابوبکر در جنگ‌های ردّه شرکت کرد و همچنین هنگامی که ابوبکر، زیاد بن لَبید را برای جمع آوری زکات بنی عَمرو بن معاویه گسیل کرد و آنان حاضر به پرداخت زکات نشدند، زیاد، حصین بن نمیر را مأمور سرکوبی آنان کرد.(۲) حصین در زمان خلافت عمر بن خطّاب، هنگام فتح قادسیه در سال ۱۴ هجرت، لشکری ۴۰۰۰ نفری به فرماندهی سعدبن ابی وَقّاص برای فتح عراق فرستاده شد که حُصین بن نمیر و گروهی از قبیله سَکون نیز در آن بودند.(۳) 3⃣حصین در زمان خلافت امام علی(ع) : نصر بن مزاحم نام او را به عنوان یکی از سرداران معاویه در جنگ صفین یاد کرده است، ولی در شرح جنگ صفّین از او نامی نبرده است.(۴) 4⃣حصین در زمان امام حسین(ع) : حُصین یکی از رؤسای اهل شام بود که در سال ۵۶ قمری معاویه را تشویق کرد که یزید را به ولیعهدی برگزیند. برخی مورخین از جمله طبری حصین بن نمیر را به عنوان صاحب شُرطه (رئیس پلیس) عبیداللّه بن زیاد در سال ۶۰ قمری و در شمار سرداران لشکر عبیدالله در واقعه کربلا، نام برده‌اند.(۵) او همچنین بعد از واقعه کربلا جانشین فرماندهی واقعه خونین حرّه بود که در آخر محرّم سال ۶۴ هجری اتفاق افتاد. که فرمانده این جنگ مسلم بن عقبه پس از سرکوب قیام مردم مدینه، در حالی که برای سرکوب شورش عبدالله بن زبیر روانه مکه بود، درگذشت و بنابر سفارش یزید، حصین بن نمیر فرماندهی سپاه را برعهده گرفت. پس او رسما فرماندهی جنگ با مکیان را بر عهده گرفت و به سوی مکه رفت. حصین بن نمیر در ۲۵ محرّم سال ۶۴ هجری قمری وارد مکه شد و ابن زبیر را محاصره کرد و اهل مکه نیز به همراه زبیریان به مسجد الحرام پناه بردند که حصین بن نمیر دستور داد، کعبه را نیز به منجنیق ببندند، که بعد از اطلاع از مرگ یزید مکه را به مقصد شام ترک کرد.(۶) حصین پس از بازگشت به شام، پس از خلافت کوتاه معاویه بن یزید و مرگ او در سال ۶۴ قمری، حصین برای به خلافت رساندن مروان بن حَکم کوشید. سرانجام در سال ۶۵ هجری قمری، در آغاز خلافت عبدالملک بن مروان، حصین جزو فرماندهان شام بود که قیام توابین، به رهبری سلیمان بن صُرَد، را در عین الورده سرکوب کرد.(۷) 5⃣حصین در زمان قیام مختار : هنگامی که مختار به خون خواهی امام حسین(ع) قیام کرد، به فرمانده سپاهش، ابراهیم بن اشتر، سفارش کرد که عبیداللّه بن زیاد و حصین بن نمیر را به قتل برساند. در سال ۶۶ یا ۶۷ هجری قمری میان لشکر ابن زیاد و سپاه مختار به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر در موصل جنگی رخ داد. در این جنگ بسیاری از عاملان واقعه کربلا و همچنین حصین بن نمیر به هلاکت رسیدند. ابراهیم سرِ حصین و دیگر کشتگان لشکر شام را برای مختار به کوفه فرستاد و مختار نیز سر حصین و عده‌ای دیگر از کشتگان را نزد محمد بن حنفیه به مکه فرستاد و سر بقیه را در کوفه آویزان کرد.(۸) 《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》 📚منابع : ۱)التنبیه و الاشراف مسعودی، ص۲۴۵ ۲)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۳۸۰ ۳)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۴۵۱ ۴)وقعه صفین نصر بن مزاحم، ص۴۷ ۵)تاریخ طبری، ج۵، صص۳۹۴ ۶)تاریخ طبری، ج۵، صص۴۹۷ـ۴۹۹ ۷)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۶، صص۲۲۱ـ۲۲۴ ۸)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۶، ص۲۸۲ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅خولی بن یزید اصبحی از لشکریان عمر بن سعد در واقعه کربلا بود. 1⃣خولی در کربلا : خولی در کربلا در به شهادت رساندن فرزندان ام البنین(ع) [جعفر و عثمان] نقش داشت. ۱)در مورد شهادت جعفر(ع) آمده است که؛ 📋《أَنَّ خُولِي بنَ يَزِيدَ الأَصبَحِي قَتَلَ جَعَفَرَ بنَ عَلِیِّ(ع)》 ♦️سرانجام خولی بن یزید اصبحی تیری به سوی او انداخت که به شقیقه یا چشم او اصابت کرد.(۱) ۲)در مورد شهادت عثمان(ع) آمده است که؛ 📋《فَرَمَاهُ بِسَهْمٍ فَصَرِعَهُ، وَ شَدَّ عَلَيهِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمِِ فَاحتَزَّ رَأسَهُ》 ♦️خولی بن یزید اصبحی تیری به پیشانی عثمان زد و او را از اسب به زمین افکند و مردی از بنی دارم سر از تن او جدا کرد.(۲) به نقل طبری، خولی حتی در شهادت امام حسین(ع) نیز نقش داشت.(۳) 2⃣خولی بعد از واقعه کربلا : عمر بن سعد بعد از واقعه کربلا، پيش از حركت از كربلا به سوى كوفه، سر مقدّس امام حسین(ع) را به وسيله خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم ازدی به سوى عبيدالله بن زیاد گسيل داشت. ابن نما حلی نقل می کند که؛ 📋《فَلَمَّا قَارَبُوا الْكُوفَةَ كَانَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ بِالنُّخَيْلَةِ》 ♦️هنگامى كه آورندگان سرها به كوفه نزديك شدند، خبردار شدند که عبیدالله بن زیاد به منطقه «نخيله» رفته است.(۴) در برخی نقلها آمده است که؛ 📋《فَوَجَدَا بَابَ القَصرِ مُغَلِّقَاً فَأَتَى خُولِیُّ بِهِ مَنزِلَهُ [لَیلَاً]》 ♦️پس خولی درب قصر کوفه را بسته دید و از این رو سر مقدس را شبانه به خانه خود برد.(۵) زن خولی نقل می کند که؛ 📋《أَقْبَلَ خَوْلِيٌّ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) فَدَخَلَ الْبَيْتَ فَوَضَعَهُ تَحْتَ إِجَّانَةٍ وَ آوَى إِلَى فِرَاشِهِ》 ♦️شامگاه روز عاشورا خولی به خانه آمد و سر مقدّس امام حسين(ع) را به همراه خويش آورد و پس از قرار دادن آن در زير تشتى، خود به بستر رفت. به او گفتم : كجا بودى و چه خبر آورده‏ اى؟ خولی جواب داد : 📋《جِئْتُكَ بِغِنَاءِ الدَّهْرِ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️با ثروتى جاودانه آمده‏ام و دارايى پايان ناپذيرى برايت آورده‏ ام! اين سر حسين(ع) است كه با خود آورده و زير طشت نهادم تا فردا به دربار عبيدالله، به عنوان ارمغان برم و پاداشى بسيار بگيرم! به او گفتم : 📋《وَيْحَكَ! جَاءَ النَّاسُ بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ جِئْتَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَسُولِ اللَّهِ(ع) وَ اللَّهِ لَا جَمَعَ رَأْسِي وَ رَأْسَكَ شَيْ‏ءٌ أَبَداً وَ وَثَبْتُ مِنْ فِرَاشِي وَ قَعَدْتُ عِنْدَ الْإِجَّانَةِ》 ♦️با شنيدن اين خبر، بر او خروشيدم كه واى بر تو! مردم به هنگام بازگشت از سفر براى همسر و فرزندان خويش زر و سيم به ارمغان مى‏ آورند، امّا تو سر مقدّس حسين(ع)، پسر پيامبر خدا(ص) را به خانه آورده‏ اى؟!! اى نفرين خدا بر تو باد با اين ارمغان و هديه‏ ات! به خدا سوگند كه ديگر هيچ چیز سر من و تو را بر يك بالش جمع نخواهد کرد؛ و براى هميشه از تو بيزارم! آن گاه از بستر خويش برخاستم و كنار آن طشت كه سر مقدّس را در آنجا نهان كرده بود نشستم و در آنجا مجلس سوگوارى بر پا داشتم و گريستن آغاز كردم. 📋《فَوَ اللَّهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَى نُورٍ مِثْلِ‏ الْعَمُودِ يَسْطَعُ‏ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْإِجَّانَةِ وَ رَأَيْتُ طُيُوراً بِيضاً تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا》 ♦️به خداى سوگند كه در همان هنگام مى‏ ديدم كه نورى تابناك و فروغى زيبا مانند ستون نورانی، از آسمان به سوى تشت مى‏ تابد و پرندگان سپيد رنگ و زيبايى بر گرداگرد آن طشت در حال پروازند.(۶) مختار بعد از قیام خود وقتی در صدد انتقام از قَتله حضرت سیدالشهداء(ع) بود، یاران خود را سراغ خولی فرستاد. خولی به نقلی در چاه مستراح خانه‌اش پنهان شده بود و ماموران مختار از همسر خولی محل اختفای او را جویا شدند و وی که از خولی دل خوشی نداشت به مخفیگاه وی اشاره کرد. یاران مختار او را بیرون کشیدند و به نزد مختار بردند. به دستور مختار، او را نزدیک خانه‌اش سر از تن جدا کرده و به قتل رسانند و جسدش را سوزاندند.(۷) 《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۹ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰ ۴)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵ ۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۴۱۱ ۶)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵ ۷)انساب الاشراف بلاذری، ج۶، ص۴۰۶ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅پدرش (ابوعمرو) نام داشت و نام پدر بزرگش (اَنَس) بود و او را به اسم پدر بزرگش می‌ شناختند. او اهل کوفه بود و به نقل ابن ابی الحدید معتزلی؛ سنان در زمان خلافت امام علی(ع)، کودک بوده و آن حضرت(ع) به پدر او خبر می دهد که فرزندت سنان قاتل پسر رسول اکرم(ص) خواهد بود. او می نویسد : 📋《أَنَّ فِي بَيْتِكَ سَخْلاً يَقْتُلُ اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ كَانَ اِبْنُهُ قَاتِلَ اَلْحُسَيْنِ(ع) يَوْمَئِذٍ طِفْلاً يَحْبُو وَ هُوَ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ اَلنَّخَعِيُّ》 ♦️همانا در خانۀ تو، بُزغاله‌اى (بچّۀ عزيزكرده‌اى) است كه فرزند پيامبر خدا(ص) را مى‌كشد. پسر او كه قاتل امام حسين(ع) شد، آن روز، كودكى بود كه هنوز چهار دست و پا راه مى‌رفت و او همان سِنان بن انَس نخعى است.(۱) وی یکی از کسانی است که در کنار شمر بن ذی الجوشن و خولی بن یزید، قتل امام حسین(ع) و جدا کردن سر مبارک ایشان را به وی نسبت می دهند. در منابع آمده است که در واپسین لحظات حیات امام حسین(ع) آنگاه که در گودال قتلگاه افتاده بود و کسی از سپاه عمر سعد جرأت تمام کردن کار را نداشت؛ سنان بن انس بر بالای گودال رفته و با نیزه بر پشت و سینه ایشان زد و آن حضرت(ع) را به شهادت رساند. و سپس به نقل ابن شهر آشوب که در این باره می نویسد : 📋《وَاحتَزَّ رَأسَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ اَلنَّخَعِيُّ》 ♦️سنان بن انس نخعی سر امام حسین(ع) را از تن جدا کرد.(۲) وسپس راهی خیمه عمر بن سعد شد و با صدای بلند گفت : 📋《اَوقِر رِكَابِي فِضَّةً اَو ذَهَبَاً، اِنِّي قَتَلتُ السَّيِدَ المُحَجَّبَا، قَتَلتُ خَيرَ النَّاسِ اُمَّاً وَ اَبَاً، وخَيرَهُم اِذ يَنسُبُون النَّسَبَا》 ♦️ركاب مرا از نقره و طلا پر كن! چون من برترين آقا را كشته ام! كسي را كشته ام كه برترين پدر و مادر را دارد. كسي كه از نظر نسب بهترين انسان هاست.(۳) بعد از واقعه کربلا؛ در هنگام آشفتگی اوضاع کوفه، پس از مرگ یزید، سنان که به عنوان یکی از قاتلان اصلی حسین(ع) شناخته می‌شد؛ زندگی پنهانی در پیش گرفت و در برخی از نقل‌ها، پس از قیام مختار ثقفی، از کوفه خارج شد و به بصره و اطراف آن گریخت. سَنان به دست یاران مختار ثقفی کشته شد. در مورد نحوه هلاکت وی، روایات متعددی وجود دارد که از مهمترین آنها اینکه مأموران مختار ثقفی در سال ۶۶ هجری قمری از خون خواهان و منتقمان امام حسین(ع) سنان را در شهر بصره، دستگیر کرده و خانه اش را ویران نمودند، سپس دست و پایش را بریده و سر از بدنش جدا کردند و او این گونه به درک واصل شد.(۴) 《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》 📚منابع : ۱)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۶ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۷۷ ۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۴ ۴)البدایة و النهایة ابن کثیر، ج ۸، ص۲۷۲ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅حرمله بن کاهل از قبیله بنی اسد و از تیراندازان روز عاشورا بود و در میان قتله حضرت سید الشهداء(ع) در صحرای کربلا، شقی ترین آنها حرمله بن کاهل بود که طبق نقل مقاتل، وی مستقیما در شهادت پنج شخص به ترتیب ذیل، نقش داشت : 1⃣حضرت عباس(ع) :👇 بلاذری می نویسد : 📋《قَتَلَ حَرمَلَةُ بْنُ كَاهِلِ الأَسَدِي، العَبَّاسَ بنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبِِ(ع) مَعَ جَمَاعَةِِ وَ تَعَاوَرُوُهُ》 ♦️حرمله بن کاهل، عباس بن علی(ع) را در حالی که گروهی به صورت پی در پی به او ضربه می زدند، سرانجام او را به شهادت رساندند.(۱) 2⃣حضرت علی اصغر(ع) :👇 مقتل در این باره می نویسد : امام حسین(ع) علی اصغر(ع) را در مقابل لشگر، به روی دست گرفت و بلند کرد، و از آنان برای طفل تقاضای آب کرد. 📋《بَینَمَا هُوَ یُخَاطِبُهُم!》 ♦️هنوز کلام امام(ع) تمام نشده بود.(۲) که؛ 📋《اِذ رَمَاهُ حَرْمَلَةُ بنُ کاهِل الاَسَدَی بِسَهمٍ فِی حَجرِ الحُسَینِ(ع) فَذَبَحَهُ》 ♦️ناگهان حرمله تیری انداخت و آن طفل را در آغوش پدر ذبح کرد.(۳) یعقوبی می نویسد : 📋《..فَوَقَعَ فِي حَلقِ الصَّبِي، فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَينُ(ع) السَّهمَ مِن حَلقِهِ، وَ جَعَلَ يُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ》 ♦️تیر به گلوي اين كودك نشست و حلقش را دريد و امام حسين(ع) تير را از گلويش بيرون آورد در حالي كه او به خون خود آغشته شده بود.(۴) 3⃣امام حسین(ع) :👇 ابن طاووس در این باره می نویسد : در مورد نحوه شهادت امام حسین(ع) نقل شده است که، در روز عاشورا؛ 📋《فَأَتَاهُ [حَرْمَلَةُ] سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ》 ♦️حرمله بن کاهل، تیرى سه شاخه و زهرآلودی را به قلب امام حسین(ع) نشانه رفت و آن تیر بر قلب مقدس امام(ع) نشست.(۵) 4⃣حضرت عبدالله بن حسن مجتبی(ع) : 👇 ابن نمای حلی در این باره می نویسد : در همان لحظاتى که امام حسین(ع) در شهادتگاه خود با لب تشنه، در حالی که همچنان خون از او می رفت و ضعیف گشته بود و غرق در خون شده بود، دشمن قدری توقف نمود و سپس همگی به سمت ایشان یورش بردند. در این هنگام؛ عبدالله فرزند امام حسن مجتبی(ع) از سراپرده بانوان بیرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمایه اش حسین(ع) رسانید تا عمو را یارى کند. در این هنگام؛ عمه اش زینب کبری(س) خود را به او رساند تا وى را به خیمه ها بازگرداند، امّا او پایدارى کرد و بازنگشت و فریاد بر آورد که : به خداى سوگند! از عمویم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! یکى از تجاوزکاران اموى بنام بحر بن کعب به سوى امام حسین(ع) روى آورد، که عبدالله فریاد بر آورد : هان اى پلید زاده! آیا مى خواهى عمویم را به شهادت برسانى؟ آن پلید نیز شمشیرى بر آن کودک فرود آورد و عبدالله دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالى که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که : عمو جان مرا دریاب! امام حسین(ع) او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند. در این هنگام ؛ 📋《فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ [بِسَهمِِ] فَذَبَحَهُ》 ♦️پس آن گاه حرمله گلوى آن کودک محبوب را هدف تیر خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد!(۶) 5⃣ابوبکر بن حسن مجتبی(ع) :👇 ابن اثیر نقل می کند : 📋《وَ قُتِلَ أَبُوبَكرِِ بنِ أَخِيِهِ الحَسَنِ(ع) أَيضَاً وَ أُمُّهُ أُمُّ وَلَدِِ قَتَلَهُ حَرمَلَةُ بنُ الكَاهِلِ رَمَاهُ بِسَهمِِ》 ♦️ابوبکر پسر حسن(ع) که برادر زاده امام حسین(ع) بود در روز عاشورا پس از برادرش، قاسم بن حسن(ع) شهید شد، که مادرش ام ولد بود و او توسط تیر حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید.(۷) @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
💀اما عاقبت حرمله بن کاهل اسدی لعین : منهال بن عمرو از شیعیان و یاران امام سجاد(ع) می گوید : پس از زیارت خانه کعبه، از مکه عازم مدینه شدم و خدمت امام سجاد(ع) رسیدم. امام(ع) از من پرسید : 📋《يَا مِنْهَالُ! مَا فَعَلَ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ اَلْأَسَدِيُّ؟》 ♦️ای منهال! از حرمله بن کاهل اسدی چه خبر؟ عرض کردم : 📋《تَرَكْتُهُ حَيّاً بِالْكُوفَةِ》 ♦️هنگامی که از کوفه خارج شدم، زنده بود! سپس دیدم امام(ع)، هر دو دستش را به دعا بلند کرد و چنین فرمود : 📋《اَللَّهُمَّ أَذِقْهُ حَرَّ اَلْحَدِيدِ! اَللَّهُمَّ أَذِقْهُ حَرَّ اَلنَّارِ》 ♦️خدایا! خدایا سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش آتش را به او بچشان. منهال می گوید : پس از زیارت، از مدینه عازم کوفه شدم، هنگامی که به کوفه رسیدم، مختار مشغول کشتن قتله کربلا بود و من قبلاً با او رفاقت قدیمی داشتم؛ چند روزی در خانه، برای دید و بازدید مردم نشستم و پس از آن به قصد دیدار با مختار، سوار بر مرکبم شدم و به سوی او شتافتم. او را در خارج از خانه‌اش با گروهی دیدار نمودم، گویا به مأموریتی می‌رفتند. 📋《رَكِبْتُ مَعَهُ حَتَّى أَتَى اَلْكُنَاسَةَ فَوَقَفَ وُقُوفَ مُنْتَظِرٍ لِشَيْءٍ وَ كَانَ قَدْ وَجَّهَ فِي طَلَبِ حَرْمَلَةَ بْنِ كَاهِلٍ》 ♦️من نیز با آنان همراه شدم و به راه افتادم و از اوضاع صحبت می‌کردیم تا به محله «کناسه» رسیدیم. مختار، در آنجا ایستاد و گویی منتظر است و به نقطه‌ای می‌نگریست و به او خبر داده بودند که اینجا مخفی گاه حرمله است، سپس تعدادی از افرادش را به جستجوی حرمله، گسیل داشت و خود همچنان آنجا ماند. دیری نپائید که مأموران با تاخت برگشتند و با خوشحالی فریاد زدند : بشارت ای امیر بشارت! حرمله دستگیر شد. عده‌ای، حرمله را کشان کشان به نزد مختار آوردند. مختار گفت : 📋《اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي مَكَّنَنِي مِنْكَ ثُمَّ دَعَا بِالْجَزَّارِ!》 ♦️خدای را سپاس که به چنگ افتادی! بلافاصله جلّاد را فرا خواند و به او دستور داد : 📋《اِقْطَعُوا يَدَيْهِ فَقُطِعَتَا! ثُمَّ قَالَ : اِقْطَعُوا رِجْلَيْهِ فَقُطِعَتَا! ثُمَّ قَالَ : اَلنَّارَ! اَلنَّارَ! فَأُتِيَ بِطُنِّ قَصَبٍ ثُمَّ جُعِلَ فِيهَا ثُمَّ أُلْهِبَ فِيهِ اَلنَّارُ حَتَّى اِحْتَرَقَ》 ♦️اول دو دستش را قطع کن! جلّاد بلافاصله با ضربتی سخت دو دست نحس او را قطع کرد. سپس مختار فریاد زد : دو پایش را نیز قطع کن! و جلاد، فرمان را اجراء کرد. جسد بی دست و پای حرمله، در خون کثیفش غوطه می‌خورد که باز مختار صدا زد : آتش! آتش! و بلافاصله، چوب‌های نازکی را روی جسد انداختند و آتش زدند و جسد آن جنایتکار همچنان می‌سوخت. در این هنگام من گفتم : 📋《سُبْحَانَ اَللَّهِ! سُبْحَانَ اَللَّهِ!》 مختار دلیل تسبیح من را پرسید و من نیز برای او ماجرا را شرح دادم و گفتم : 《دَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ(ع) فَسَأَلَنِي عَنْ حَرْمَلَةَ فَأَخْبَرْتُهُ أَنِّي تَرَكْتُهُ بِالْكُوفَةِ حَيّاً فَرَفَعَ يَدَيْهِ وَ قَالَ : اَللَّهُمَّ أَذِقْهُ حَرَّ اَلْحَدِيدِ! اَللَّهُمَّ أَذِقْهُ حَرَّ اَلنَّارِ!》 ♦️در سفرم به مدینه، خدمت على بن حسين(ع) رسیدم که آن حضرت(ع) أحوال حرمله از من پرسيد و من خبر دادم كه؛ هنگام ترک کوفه، او را زنده دیدم. سپس دستان مبارک را بالا برد و فرمود : خدایا! سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا! سوزش آتش را به او بچشان. در این هنگام مختار گفت : 📋《اَللَّهَ! اَللَّهَ! أَ سَمِعْتَ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ(ع) يَقُولُ هَذَا؟》 ♦️اللّٰه! اللّٰه! آيا تو شنيدى که على بن حسين(ع) این را فرمود؟ گفتم : 📋《اَللَّهَ! اَللَّهَ! لَقَدْ سَمِعْتُهُ》 ♦️الله! الله! به خدا كه شنيدم اين را فرمود. سپس مختار، از این که دعای امام سجاد(ع) به دست او تحقق یافته است، سجده شکر به جای آورد.(۸) 《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》 📚منابع : ۱)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۲۰۱ ۲)يَنابيع المودة قُندوزی، ج۳،ص۷۹ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶ ۴)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵ ۵)اللهوف ابن طاووس، ص۱۲۰ ۶)مثیر الأحزان ابن نما حلی، ص ٧٣ ۷)الکامل ابن اثیر، ج۴، ص۹۲ ۸)كشف الغمة اربلی، ج۲، ص۱۱۲ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅عَمرو بن حَجّاج زُبَیدی از کسانی بود که برای امام حسین(ع) نامه نوشت و ایشان را به کوفه دعوت کرد. اما در روز عاشورا یکی از فرماندهان لشکر کوفه بود که چهار هزار نفر تحت فرمان او بودند. او از عمر بن سعد دستور یافته بود که بین شریعه آب و اردوگاه امام حسین(ع) فاصله بیاندازد. بلاذری می نویسد : عمرو در روز عاشورا با عربده های مستانه خود خطاب به امام حسین(ع) می گفت : 📋《یَا حُسَینُ(ع)! هَذَا الفُرَاتُ تَلَغُ فِيهَا اَلْكِلاَبُ وَ تَشْرَبُ مِنْهُ اَلْحَمِيرُ وَ الخَنَازِیرُ! وَاللَّهِ لَا تَذُوقُ مِنْهُ جُرعَةً حَتَّى تَذُوقَ الحَمِیمَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ!》 ♦️ای حسین! این آب فرات است که از آن سگ‌ها، الاغ‌ها و خوک‌ها آب می‌نوشند. سوگند به خدا! تو از آن جرعه‌ای هم نمی‌نوشی تا این که در آتش دوزخ از حمیم آن بنوشی.(۱) بلاذری در جای دیگر می نویسد : 📋《..قَبْلَ قَتْلِ اَلْحُسَيْنِ(ع) بِثَلاَثٍ، لَمَّا اِشْتَدَّ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ أَصْحَابِهِ اَلْعَطَشُ دَعَا اَلْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخَاهُ، فَبَعَثَهُ فِي ثَلاَثِينَ فَارِساً وَ عِشْرِينَ رَاجِلاً، وَ بَعَثَ مَعَهُمْ بِعِشْرِينَ قِرْبَةً! فَجَاءُوا حَتَّى دَنَوْا مِنَ اَلْمَاءِ لَيْلاً وَ اِسْتَقْدَمَ أَمَامَهُمْ بِاللِّوَاءِ نَافِعُ بْنُ هِلاَلٍ اَلْجَمَلِيُّ!》 ♦️سه روز قبل از شهادت امام حسین(ع)، هنگامی که محاصره امام حسین(ع) و یارانش از سوی سپاه عمر بن سعد، شدت گرفت و راه ورود به آب نیز بر امام حسین(ع) و یارانش بسته شد. امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل العباس(ع) را به حضور طلبید و به ایشان فرمودند که شبانه و به پرچمداری نافع بن هلال با سی سوار و بیست پیاده، به سوی فرات رفته آب به خیمه‌ها برسانند. هنگامی که به شریعه رسیدند، بین عمرو بن حجاج زبیدی که مسئول منع آب بود، با نافع بن هلال مکالمه ای صورت گرفت. عمرو بن حجاج گفت : کیستی و چه می خواهی؟ نافع گفت : 📋《جِئْنَا نَشْرَبُ مِنْ هَذَا اَلْمَاءِ اَلَّذِي حَلَّأْتُمُونَا عَنْهُ》 ♦️آمده ایم از این آب که ما را از آن منع کرده اید، بنوشیم. عمرو گفت : گوارایت باد، بنوش![ولی برای حسین(ع) مبر!] نافع گفت : 📋《لاَ! وَ اَللَّهِ لاَ أَشْرَبُ مِنْهُ قَطْرَةً وَ حُسَيْنٌ(ع) عَطْشَانُ وَ مَنْ تَرَى مِنْ أَصْحَابِهِ [وَ أَشَارَ إِلَى أَصْحَابِهِ] فَطَلَعُوا عَلَيْهِ》 ♦️نه به خدا سوگند! قطره‌ای از آن آب نمی‌نوشم، در حالی‌که حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنه‌اند. عمرو گفت : 📋《لاَ سَبِيلَ إِلَى سَقْيِ هَؤُلاَءِ، إِنَّمَا وُضِعْنَا بِهَذَا اَلْمَكَانِ لِنَمْنَعَهُمُ اَلْمَاءَ》 ♦️به هيچ وجه اينها نمى‌توانند آب بنوشند، اصلا ما اينجا قرار گرفته‌ايم تا آب را بر آنها ببنديم. در این هنگام؛ عمرو بن حجاج و يارانش به سويشان حمله بردند، ولى حضرت عباس(ع) و نافع بن هلال جلويشان را سدّ كردند، و دیگر اصحاب از این فرصت استفاده کردند و مشکهایشان را پر کردند و برگشتند.(۲) عمرو بن حجاج در روز عاشورا سربازان خود را به جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب می نمود، در حالی که چنین می گفت : 📋《قَاتِلُوُا مَن مَرَقَ عَنِ الدِّینِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ》 ♦️بجنگید، بجنگید باکسی که از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان بیرون رفته است. امام حسین(ع) وقتی گفتار عمروبن حجاج را شنید فرمود : 📋《وَیْحَکَ یا عَمْرُو! أ عَلیَّ تُحَرِّضُ النَّاسَ؟ أََ نَحْنُ مَرَقْنَا مِنْ الدّینِ وَ اَنْتَ تُقِیمُ عَلَیْهِ؟ سَتَعْلَمُونَ اِذَا فَارقَتْ اَرْواحُنَا اَجْسَادَنَا مَنْ اَوْلَی بِصَلیِ النَّارِ》 ♦️ای بر تو ای عمرو! آیا مردم را به این بهانه و اتهام که ما از دین خدا خارج شده ایم به جنگ و ریختن خون ما تشویق و ترغیب می کنی؟ آیا ما از دین خدا خارج شده ایم و تو در دین خدا پا برجا هستی؟ نه، هرگز چنین نیست؛ روزی که روح از تن ما جدا گردید، خواهید فهمید که چه کسی سزاوار آتش است!(۳) بعد از واقعه کربلا، عمرو بن حجاج، از مخالفان قیام مختار بود و در جنگ عبدالله بن مطیع با مختار، از یاران ابن مطیع بود. در روز شکست شورشیان علیه مختار ناپدید شد. مختار، خانه‌اش را ویران و اموالش را مصادره کرد. بلاذری می نویسد : عمرو راهی بصره شد ولی از ترس سرزنش مردم به سراف فرار کرد و در واقصه از تشنگی به هلاکت رسید و وقتی سپاهیان مختار به او رسیدند هنوز رمقی در بدن داشت و آنان سر از تنش جدا کردند.(۴) 《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》 📚منابع : ۱)انساب‌الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۲ ۲)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۱ ۳)البدایه و النهایه ابن کثیر، ج۸، ص۱۸۲ ۴)انساب الاشراف بلاذری، ج۶، ص۴۰۹ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا