eitaa logo
تاملی در تاریخ اسلام
2.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
178 ویدیو
306 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام علی(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام): «وَاعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ..» 📚نهج البلاغه، نامه۳۱ ✅روزی نه چندان دورِ دور، ماهم در تاریخ، ورق خواهیم خورد. @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚مقتل : @AsnadolMasaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
✅حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برای در خواست یاری نزد «معاذ بن جبل» رفت. حضرت(سلام الله علیها) به او فرمود : 📋《يَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ! إِنِّي قَدْ جِئْتُكَ مُسْتَنْصِرَةً وَ قَدْ بَايَعْتَ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) عَلَى أَنْ تَنْصُرْهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَكَ وَ ذُرِّيَّتَكَ وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ قَدْ غَصَبَنِي عَلَيَّ فَدَكَ وَ أَخْرَجَ وَكِيلِي مِنْهَا》 ♦️ای معاذ بن جبل! من نزد تو آمدم و طلب یاری دارم تا به آنچه با رسول خدا(ص) بیعت کردی، ذریه اش را یاری نمایی و آنچه از خود و فرزندانت دفع می کنی از آنان نیز دفع کنی! اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده مرا از آن اخراج نموده است.  معاذ گفت : 📋《فَمَعِي غَيْرِي؟》 ♦️آیا غیر از من کسی هست؟ حضرت(سلام الله علیها) فرمود : 📋《لاَ! مَا أَجَابَنِي أَحَدٌ!》 ♦️نه! کسی مرا اجابت نکرد. معاذ گفت : 📋《فَأَيْنَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نُصْرَتِكَ؟ مَا يَبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِي أَنَا وَحْدِي!》 ♦️من کجا توان یاری شما را دارم؟ من به تنهایی نمی توانم شما را یاری بدهم! حضرت(سلام الله علیها) فرمود : 📋《وَ اَللَّهِ لاَ أُكَلِّمُكَ كَلِمَةً حَتَّى أَجْتَمِعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) ثُمَّ اِنْصَرَفَتْ》 ♦️به خدا قسم! کلمه ای با تو حرف نمی زنم تا من و تو نزد رسول اکرم(ص) جمع شویم. سپس حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از نزد معاذ رفت.(۲) 📚منبع : ۱)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۳ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4⃣مرحله چهارم : گریه های :👇 @TarikhEslam
✅داغ شهادت حضرت رسول اکرم(ص) چنان سنگین بود که حضرت(سلام الله علیها) شبانه روز در فراق پدر گرامیشان می گریستند. در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که؛ 📋《اَلْبَكَّاءُونَ خَمْسَةٌ : آدَمُ(ع) وَ يَعْقُوبُ(ع) وَ يُوسُفُ(ع) وَ فَاطِمَةُ(س) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) وَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️گريه كنندگان پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وامام سجاد(علیه السلام).(۱) روزی بزرگان مدینه گرد آمدند و به حضور امیر المؤمنین(علیه السلام) رسیدند و گفتند : 📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام)! إِنَّ فَاطِمَةَ(سلام الله علیها) تَبْكِي اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ فَلَا أَحَدٌ مِنَّا يَتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِي اللَّيْلِ عَلَى فُرُشِنَا وَ لَا بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَى أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَايِشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُكَ أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ لَيْلًا أَوْ نَهَاراً》 ♦️ای اباالحسن(علیه السلام)! فاطمه(سلام الله علیها) شب و روز گریه می‌کند، از این رو خواب شبانه در رختخواب، بر هیچ‌ کدام ما گوارا نیست و به هنگام کار و طلبِ معیشتِ روزانه آرامش نداریم. از فاطمه(سلام الله علیها) بخواه یا شب گریه کند یا روز! امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمود : مطلوب شما را انجام خواهم داد. پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) به سوی خانه آمد و به حضور فاطمه(علیه السلام) رسید؛ در حالی که آن حضرت(سلام الله علیها) از گریه آرام نمی‌گرفت و تسلیت دیگران او را سودی نمی‌رساند؛ امّا چون امیرالمؤمنین(علیه السلام) را دید، اندکی آرام گرفت. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود : ای دختر رسول خدا(ص)! بزرگان مدینه از من درخواست کرده‌ اند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز! فاطمه(سلام الله علیها) فرمود : 📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! مَا أَقَلَّ مَكْثِي بَيْنَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِيبِي مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا أَسْكُتُ لَيْلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِي رَسُولِ اللَّهِ(ص)》 ♦️ای اباالحسن(علیه السلام)! چه اندک است مدّت اقامت من بین این مردم و چه نزدیک است نهان شدن من از میان ایشان! به خدا سوگند! هرگز ساکت ننشینم تا این که به پدرم رسول خدا(ص) ملحق شوم. 📋《ثُمَّ إِنَّهُ بَنَى لَهَا بَیْتاً فِی الْبَقِیعِ نَازِحاً عَنِ الْمَدِینَهِ یُسَمَّى بَیْتَ الْأَحْزَانِ، وَ کَانَتْ إِذَا أَصْبَحَتْ قَدَّمَتِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ(ع) أَمَامَهَا، وَ خَرَجَتْ إِلَى الْبَقِیعِ بَاکِیَه فَلَا تَزَالُ بَیْنَ الْقُبُورِ بَاکِیَهً وَ سَاقَهَا بَیْنَ یَدَیْهِ》 ♦️سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام)، دور از مدینه، در بقیع برای فاطمه خانه‌ای ساخت که «بیت الأحزان»(خانه‌ غمها) نامیده شد. فاطمه(علیه السلام) صبحگاهان، حسن و حسین(علیه السلام) را پیش انداخته به سوی بقیع می‌شتافت و در بین قبرها گریه می‌کرد. وقتی شامگاهان می‌رسید، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به سراغش می‌آمد و او را به منزل باز می‌ گرداند.(۲) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۱۲، ص۳۱۱ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۴ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5⃣مرحله پنجم : زیارت قبور شهدای اُحُد توسط :👇 @TarikhEslam
✅طبق منابع تاریخی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) بر سر مزار شهدای اُحُد می رفت و در آنجا بر مزار حضرت حمزه سیدالشهداء(علیه السلام) گریه می کرد. در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که؛ 📋《تَأْتِي قُبُورَ اَلشُّهَدَاءِ فِي كُلِّ جُمْعَةٍ مَرَّتَيْنِ اَلْإِثْنَيْنَ وَ اَلْخَمِيسَ فَتَقُولُ هَاهُنَا كَانَ رَسُولُ اَللَّه(ص) هَاهُنَا كَانَ اَلْمُشْرِكُونَ》 ♦️حضرت فاطمه(سلام الله علیها) هفته ای دوبار در روزهای دوشنبه و پنجشنبه به زیارت شهدای احد می رفت و آنها را زیارت می کرد و محل جنگ رسول خدا(ص) با مشرکین را دقیقا نشان می داد.(۱) اما حضرت فاطمه(سلام الله علیها) علاوه بر زیارت اهل قبور، در صدد این بود که یاد شهدای احد و رشادت های آنان و در این میان شجاعت ها و رشادت های بی نظیر امام علی(علیه السلام) و فراریان جنگ احد را در خاطر مردم زنده کند. و به نوعی به مردم بفهماند که، کسانی که شما با آنها بیعت کرده اید و از آنها تعبیر به خلیفه حضرت رسول اکرم(ص) می کنید، همان کسانی هستند که در جنگ احد پا به فرار گذاشتند و از جنگ گریختند. و در مقابل این همسرم علی(علیه السلام) بود که یک تنه از جان رسول اکرم(ص) محافظت کرد تا جایی که ملائک از جانبازی و حمایت او به وجد آمده و جمله «لا فَتى اِلاّ عَلِىّ(ع) لا سَيفَ اِلاّ ذُوالفَقار» را سر دادند. حتی حضرت(سلام الله علیها) پیشتر در خطبه فدکیه خطاب به مهاجر و انصار فرموده بود که؛ 📋《کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها، فَلا یَنْکَفِی‏ءُ حَتَّى یَطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ یَخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ...وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیَّةٍ مِنَ الْعَیْشِ، و ادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَکَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ》 ♦️هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، یا هر هنگام که شیطان سر برآورد یا اژدهائى از مشرکین دهان بازکرد، پیامبر(ص) برادرش را در کام آن افکند، و او تا زمانى که سرآنان را به زمین نمى‌‏کوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمى‌‏کرد، باز نمى‏‌گشت. و این در حالى بود که شما در آسایش زندگى مى‏‌کردید، در مهد امن متنعّم بودید، و در انتظار بسر مى‌‏بردید تا ناراحتى‌‏ها ما را در بر گیرد، و گوش به زنگ اخبار بودید، و هنگام کارزار عقبگرد مى‌‏کردید، و به هنگام نبرد فرار می نمودید.(۲) 👤زيد بن وهب می گويد : به عبدالله بن مسعود گفتم : آيا، به جز علی(علیه السلام) و ابودجانه و سهل بن حنيف، همه در جنگ احد فرار كردند؟ گفت : همه فرار كردند به جز علی بن ابی طالب(علیه السلام).(۳) بزرگان محقّقين و اعلام اهل سيره و تاريخ و حديث از اهل سنّت تصريح كرده اند كه در جنگ احد، در شرايطى كه مشركين بعد از شكست ابتدائى، برگشتند و قصد قتل رسول خدا(ص) و انهدام قواى مسلمين را داشتند، ابوبكر و عمر نيز چونان ديگران، آن سرور را در درياى دشمن رها كرده و تنها گذاشته و براى حفظ جان خودشان پا به فرار گذاشتند. و ابن عباس نقل می کند که در جنگ احد، تنها كسى كه در آن جنگ با رسول خدا(ص) ماند و استقامت كرد، علىّ بن ابيطالب(علیه السلام) بود، و همه پا به فرار گذاشتند.(۴) و اینکه چرا حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بر مزار حمزه سیدالشهداء(علیه السلام) گریه می کردند، شاید دلیلش این بوده است که در این لحظات سرنوشت ساز جای خالی افرادی چون حمزه را احساس می کردند. تاجایی که بعدها امام علی(علیه السلام) بر فراز منبر فرمود: 📋《أَمَا وَاللهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَجَعْفَراً کَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلاَ إِلَى مَا وَصَلاَ إِلَیْهِ وَ لَو كانا شَاهِدَيهِما لاتَبَقا نَفسَيهِما وَ أَمَّا حَمْزَهُ فَقُتِلَ یَوْمَ أُحُدٍ وَأَمَّا جَعْفَرٌ فَقُتِلَ یَوْمَ مُوتَهَ》 ♦️آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر حمزه و جعفر(ع) زنده وحاضر بودند، آن دو نفر(ابوبکر بن ابی قحافه و عمر بن خطاب) به مقام خلافت كه رسيدند، نمى رسيدند، و اگر حمزه و جعفر بودند، شاهد و ناظر بودند، که آن دو نفر، جان سالمى از ميان بيرون نمى بردند و خود را به هلاكت مى انداختند. ولی حمزه در نبرد احد کشته شده بود و جعفر در نبرد موته! و من بودم و دو عامی تندخوی بدبخت ناتوان و خوار؛ یعنی عباس و عقیل که تازه از کفر به اسلام روی آورده بودند. مردم مرا ناخوش داشتند و رها کردند.(۵) 📚منابع : ۱)الکافی شیخ کلینی، ج‏۳، ص۲۲۸ ۲)الاحتجاج مرحوم طبرسی، ج۱، ص۱۰۷ ۳)كنز العمّال متقی هندی، ج۱۰، ص۴۲۵ ۴)المستدرك علی الصحیحین نیشابوری، ج۳، ص۱۱۱ ۵)کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۶۰ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6⃣مرحله ششم : افشاگری و تببین مقام ولایت توسط در بین زنان مهاجر و انصار :👇 @TarikhEslam
✅بعد از جریان هجوم به خانه امام علی(علیه السلام) حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به دلیل صدمات و لطمات وارده، در بستر بیماری ای که منجر به شهادتشان شد، قرار گرفت و در این مدت زنان مهاجر و انصار به عیادت ایشان می رفتند. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در جمع آنان شروع به سخن کرده و دلائل عدم حمایت مردان آنها را اعلام نمود و آنان را از وضعیت آینده ی خویش با خبر ساخت. 👤اولین کسی که به عیادت آن حضرت(سلام الله علیها) آمد، «اُمّ سَلَمه» همسر حضرت رسول اکرم(ص) بود. ایشان از حضرت(سلام الله علیها) پرسید : 📋《کَیفَ اَصبَحْتِ عَن لَیلَتِکِ یَا بِنتَ رَسُولِ اللهِ(ص)؟》 ♦️ای دختر رسول خدا(ص)، شب را چگونه صبح کردی؟ حضرت(سلام الله علیها) فرمود : 📋《اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ، فُقِدَ النَّبِیُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِیُّ، هُتِکَ وَاللهِ حِجَابُهُ! مَنْ اصبَحَتْ اِمامَتُهُ مَغصْوَبَه عَلی غَیرِ ما شَرَعَ اللّهُ فِی التَّنزیلِ و سَنَّهَا النَّبِیُ فِی التَّأْوِیلِ وَلَکِنَّهَا اَحْقَادٌ بَدْرِیَةٌ وَ تِرَاتٌ اَحُدِیَّةٌ کَانَتْ عَلَیْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُکْتَمِنَةً لِاِمْکَانِ الْوُشَاةِ》 ♦️صبح کردم در حالی که حزن و اندوه قلبم را فرا گرفته، به سبب از دنیا رفتن پیامبر(ص) و ستمگری به وصی پیامبر(ص)، حجاب علی(علیه السلام) را هتک کردند [کنایه است از جسارت به حضرت زهرا(علیه السلام)]؛ همان که امامتش را غصب کردند، بر خلاف آنچه که خدا در قرآن نازل کرده و رسول اکرم(ص) در سنّت خود بیان فرموده بود. سبب این کار کینه هایی بود که از بدر از علی(علیه السلام) به دل داشتند و انتقام و طلب خون هایی که در اُحد ریخته بود. این منافقان دشمنی علی(علیه السلام) را در دل هایشان پنهان داشتند. 📋《فَلَّمَا اسْتُهْدِفَ الْاَمْرُ اَرْسَلَتْ عَلَیْنَا شآبیبَ آثَارِ مِنْ مَخِیلَةِ الشِقَاقِ فَیَقْطَعُ وَتَرَ الْاِیمَانِ مِنْ قَسِیِّ صُدُورِهَا وَ لَبِئْسَ عَلَی مَا وَعَدَ اللَّهُ مِنْ حِفْظِ الرِّسَالَةِ وَ کَفَالَةِ الْمُؤْمِنِینَ اَحْرَزُوا عَائِدَتَهُمْ غُرُورَ الدُّنْیَا بَعْدَ اسْتِنْصَارٍ مِمَّنْ فَتَکَ بِآبَائِهِمْ فِی مَوَاطِنِ الْکَرْبِ وَ مَنَازِلِ الشَّهَادَاتِ》 ♦️و آن گاه که خلافت را گرفتند و به هدف رسیدند، یکباره، ابر اهلِ شقاق بر ما باریدن گرفت و بلا بر ما فرو ریخت. بند کمان ایمان از سینه های آنان بُرید و آنچه دل هایشان می خواست، به سبب غرور دنیا به ما آزار کردند. اینها همه به جهت آن بود که علی(علیه السلام) پدران آنان را در نبردهای سخت و در منازل شهادت کشته بود.(۱) بار دیگر جمعی از زنان مهاجر و انصار برای عیادت ایشان آمدند و حضرت(سلام الله علیها) در بخشی از سخنان خویش خطاب به آنها فرمود: 📋《اَصْبَحْتُ وَاللهِ عائِفَةً لِدُنْیاکُنَّ، قالِیَةً لِرِجالِکُنَّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ》 ♦️به خدا در حالى صبح کردم که از دنیاى شما متنفرم، مردان شما را دشمن مى شمارم، و از آنها بیزارم. آنها را آزمودم و دور افکندم، و امتحان کردم و مبغوض داشتم. و در ادامه فرمود : 📋《ﻭَ ﻣَﺎ ﺍﻟّﺬﻯ ﻧَﻘَﻤُﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺍَﺑِﻰ ﺍﻟْﺤَﺴَﻦِ(علیه السلام)؟ ﻧَﻘَﻤُﻮﺍ ﻭَﺍﻟﻠّﻪ‏ِ ﻣِﻨْﻪُ ﻧَﻜﻴﺮَ ﺳَﻴْﻔِﻪِ ﻭَ ﻗِﻠّﺔَ ﻣُﺒﺎﻻﺗِﻪِ ﻟِﺤَﺘْﻔِﻪِ ﻭَ ﺷِﺪّﺓَ ﻭَﻃْﺄَﺗِﻪِ ﻭَ ﻧَﻜﺎﻝَ ﻭَﻗْﻌَﺘِﻪِ ﻭَ ﺗَﻨَﻤّﺮُﻩُ ﻓِﻰ ﺫَﺍﺕِ اللهِ》 ♦️ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﭼﻪ ﻋﻴﺒﻰ در ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ(علیه السلام) دیدند؟ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﻴﺐ ﻋﻠﻰ(علیه السلام) ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺑﺮّﺍﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺑﻰ‏ ﺍﻋﺘﻨﺎﻳﻰ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺿﺮﺑﻪ‏ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﻭ ﺧﺸﻢ ﺳﺮﻛﺶ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﺧﺪﺍﺳﺖ.(۲) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۶ ۲)نهج الحياة دشتی، صص۱۰۰ـ۱۸۰، ح۵۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7⃣مرحله هفتم : خطبه های در مسجد النبی(صلوات الله علیه و آله) در جمع مردم مهاجر و انصار :👇 @TarikhEslam