eitaa logo
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
7.4هزار دنبال‌کننده
752 عکس
115 ویدیو
3 فایل
🔖 تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قم را اینجا بخوانید. 📩 هماهنگی تبلیغات: @Admintarikhqom 📩ارسال سوژه، نظر، پیشنهاد و...: @admin_tgh 🔰تلگرام: t.me/tarikhqom1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
🗞 [با تیم قم #انگلیسی‌ها را بردیم] 🔺️خاطره مرحوم احمد #یزدانی از مسابقه فوتبال بین تیم‌های قم و انگ
🗞با تیم قم را بردیم! 🎙احمد یزدانی 🔹️قم امروز: لطفاً خودتان را معرفی کنید: 🔸️احمد یزدانی هستم. در سال ۱۲۹۵ در یکی از شهرهای متولد شدم. تا کلاس ششم ابتدایی درس خواندم و وارد کار دولتی شدم. در سن ۲۵ سالگی به آمدم و برای همیشه در این‌جا ساکن شدم. 🔹️قم امروز: از چه سالی فوتبال را شروع کردید؟ 🔸️از سن ۱۲ سالگی شروع کردم و وقتی به قم آمدم به طور کار را دنبال کردم و تیمی تشکیل دادم. 🔹️قم امروز: در چه محله‌ای بازی می‌کردید؟ 🔸️در محله‌ای که باغ اناری در آن‌جا بود و اکنون به چهارراه [شهدا] معروف است. 🔹️قم امروز: اعضای تیم شما را چه کسانی تشکیل می‌دادند؟ 🔸️بیشتر بچه‌های دبیرستان حکیم نظامی و چند تن از جوانان دیگر بودند، همین طور آقایان سیدمهدی ، ابوالقاسم لاجوردی و آقای هم عضو تیم ما بودند که در خاطرم مانده است. 🔹️قم امروز: هدایت این تیم با چه کسی بود و امکانات شما تا چه حد بود؟ 🔸️این تیم را آقای مدیر حکیم نظامی هدایت می‌کردند و بعد به یکی از دوستان به نام آقای که به تهران رفت و آمد داشت ۵۰ ریال پول دادیم تا یک توپ نمره هفت انگلیسی برایمان آورد و با همان یک توپ کار می‌کردیم. 🔹️قم امروز: چنانچه خاطره‌ای از آن دوران به خاطر دارید بفرمایید: 🔸️در جنگ جهانی دوم که انگلیسی‌ها ایران را کرده بودند، عده‌ای از آن‌ها در مکانی که الآن ایستگاه است چادر زده بودند و برای خود تیمی تشکیل داده بودند و فوتبال می‌کردند. روزی قرار شد با تیم قم بدهند. این مسابقه در مدرسه حکیم با حضور فرماندار قم و با تشویق مردم آغاز شد. در ابتدای بازی یکی از بازیکنان آنها که یک افسر انگلیسی بود با کفش‌های سنگینش محکمی به ساق پای من زد که مرا از زمین بیرون بردند و پایم را با یک دستمال بستند، ولی دوباره به زمین برگشتم. و چون می‌خواستم ثابت کنم که از آنها واهمه‌ای نداریم در حین بازی پایم را جلوی پای همان انگلیسی گرفتم که به زمین خورد و از درد به خود می‌پیچید، به طوری که از حال رفت و بازی متوقف شد. بالاخره او را به هوش آوردند و دوباره به زمین برگشت. تا آخر بازی خیره خیره به من نگاه می‌کرد. به هر حال آن بازی را بردیم و ۲ گل بازی را هم من زدم. قم بعد از بازی خیلی خوشحال بود و یک مدال هم به من داد. 📍منبع: [نشریه قم امروز، شماره ۱۱، نیمه فروردین ۷۷ تا نیمه اردیبهشت ۷۷، ص ۸.] 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🔺️شیخِ نترس 📌به یاد آیت‌الله 🔹️نوروز سال ۱۳۰۷ ش. هنگامی‌که تاج‌الملوک، همسر به همراه دخترانش و تعدادی از زنان دربار برای گذراندن لحظات تحویل سال در حرم حضرت (س)، حاضر شد، شیخ محمدتقی بافقی به آن‌ها پیام فرستاد که باید این مکان مقدس را ترک یا را رعایت کنند اما همسر رضاخان به این اعتراض بی‌اعتنایی کرد. 🔸️مرحوم بافقی به همراه جمعی از مردم در صحن اجتماع و صدا به علنی بلند کرد. همسر رضاخان که چنین دید، به خانه قم رفت و با تلفن، شاه را در جریان ماوقع قرار داد. 🔹️ با یک واحد نظامی خود را به قم رساند، وارد حرم مطهر شد و شیخ را زیر و لگد گرفت؛ آن‌گونه که یکی از دنده‌های آن فقیه مجاهد شکست؛ اما مردم از خوف، دم نزدند. آیت‌الله شیخ محمدتقی بافقی را به و زندان لشکر منتقل کردند. 🔸️چند ماه بعد با تلاش آیت‌الله ، آیت‌الله بافقی را به ری کردند. او تا سقوط رضاخان در این شهر ماند و در شهریور ۱۳۲۰، پس از فرار پهلوی اول، در میان استقبال گسترده مردم به قم بازگشت و روزگار پایانی عمر خود را در این شهر گذراند؛ اما تا آخرین دم از و ایستادن در برابر شانه خالی نکرد. 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom