مرز نیستی و هستی چیست؟
از دست رفتن یا از دست دادن؟
سقوط یا پرواز؟
فقط یک چیز
بازگشت
امیدوارم امروز رو به پاکی سر کنید
•
سلام
#قسمت_هشتم
وقتشه که عامل بازدارنده از گناه جذب بشی
قبلا گفتیم که باید عوامل تحریک رو بزاری کنار...
ولی کافی نیست!
چرا؟ چون وقتی شما این عوامل رو می زاری کنار، برات خیلی سخت میشه! خیلی خیلی سخت... چون بهش عادت کردی، یه بخشی از زندگیت شده، باید یه راه حلی باشه تا تو ازشون بگذری و رهاشون کنی...
بهترین عامل بازدارنده از گناه خ. ا و البته هر گناه دیگه ای، نمازه🌿
نماز ابتدا اصلا جذاب نیست، شاید خیلی سخت و حوصله سر بر باشه، شاید تنبلیت بگیره، شاید اصلا بگی چرا نماز؟؟؟؟
من که نماز نمی خونم یکباره می خوای نماز خون شم؟😐
خخخ بابا جان من، مگه بقیه ی افراد نمازو شروع نکردن؟ از یه جا باید شروع شه دیگه...
اتفاقا چون نماز حال گیریه و باهاش لذت نمی بری باید بخونی... دقیقا نقطه ی مقابل گناه، نمازه...
گناه: خیلی آسونِ، کافیه یذره تحریک شم و کار تمومه، بعضی اوقات نیاز به هیچ مقدمه ای نداره، لذتم داره
ولی لذتش چه تاوانی رو باید پس بده؟؟؟
کور بشم؟ آیندمو از دست بدم؟ بیکار بمونم؟ بدنم کجه کوله بشه؟ طعم حقارت رو بچشم؟ همیشه کوچیک بمونم؟ چیـــــــــ پس؟ مورد لعن قرار بگیرم؟؟
نماز: سخته، اراده می خواد کسی که می خونتش، تازه اوایلش لذتی نداره
خب؟
شما می خوای دکتر شی، اولش میان لذت دکتر شدن رو بهت تقدیم کنن؟
همون اولش میان لذت درمان بیمار رو بهت تقدیم کنن؟
چیزای لذت بخش با سختی بدست میاد...
درواقع اراده ی تو با این کار میره رو به فضا، چون کاری که نفست علاقه نداره انجام میدی
#درگوشی(بعدا مدیون نمازت می شی، هم لذت، هم دنیا، هم آخرت😅)
@tarkekhoderzaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش تغذیه در ترک خودارضایی
•
هر چی گرمی بخوری خب بیشتر تحریک می شی
#درخواستی
منبع: کانال مس به طلا
#کلیپ
@tarkekhoderzaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد شجاعی
•
کنترل شهوت: قسمت اول/بخش اول🌿
طبع انسان چه نقشی تو کنترل شهوت داره؟
چه لباسی بپوشیم؟
#کلیپ
#استادشجاعی
@tarkekhoderzaee
سلام تازه همین امشب با کانالتون آشنا شدم پاکی ۵ ساعت
•
سلام برای شرکت تو لیست پاکی مزاحمتون شدم میشه اسم من رو هم بزارید تو لیستتون اسمم رو بزارید "عاشق خدا " میخوام از همین ساعت شروع کنم روز بیست و هفت اسفند ماه سال ۱۴۰۱ ساعت ۲۳
•
منم به لیست اضافه کن مدت پاکی فکر کمم بیشتره ولی بزن ۱ روز با کانالتون انگیزه گرفتم نا امید نکنی
•
بنویس باران پاکی یک روز تو لیست به خدا خیلیییی انگیزه گرفتم با کانالت قطعی مبخوام بزارم کنار بزنم تو صورت شیطون رجیییییم
•
سلام امروز ۲۸ اسفنده من به لطف شهید شاهرخ ضرغام ۱۰ روز پاکم اسمم مبیناس ولی دلم میخواد از این به بعد تو لیست پاکی ها اسمم باشه حر😭😭اینو برای بچه ها بذارید بچه ها به شهدا متوسل شید جواب میدن به شدت 😭
•••••
شروعِ دوباره
مطالب کانالو مطالعه کنید از پست سنجاق شده استفاده کنید
خیلی خوش اومدین به جمع پاک ما🎗
فقط یادت باشه، بعضیا فقط حرف می زنن، یکی دوروز هستن و میرن
از اون دسته افراد نیستی که فقط حرف بزنن؟
اینجا هم کانال@nashenasha
جواب سؤالات و پیشنهادات و... داخل این کانال گذاشته میشه👆🌿
#قسمت بیست و یکم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥🔥: مسئولیت پذیر باش
.
وسایلم رو جمع کردم و زدم بیرون ... ویل هم که انگار منتظر چنین روزی بود؛ حسابی استقبال کرد ...
.
تمام شب رو راه رفتم و قرآن گوش دادم ... صبح، اول وقت رفتم در خونه حنیف زنگ زدم ... تا همسرش در رو باز کرد، بی مقدمه گفتم: دعاتون گرفت ... خود شما مسئول دعایی هستی که کردی ... نه جایی دارم که برم ... نه پولی و نه کاری ...
.
.
با هم رفتیم مسجد ... با مسئول مسجد صحبت کرد ... من، سرایدار مسجد شدم ...
من خدایی نداشتم اما به دروغ گفتم مسلمانم تا اجازه بدن توی مسجد بخوابم ...
.
نظافت، مرتب کردن و تمییز کردن مسجد و بیرونش با من بود ... قیچی باغبونی رو برمی داشتم و می افتادم به جون فضای سبز بیچاره و شکل هایی درست می کردم که یکی از دیگری وحشتناک تر بود ... هر چند، روحانی مسجد هم مدام از من تعریف می کرد ... سبزه آرایی های زشت من رو نگاه می کرد و نظر می داد ... .
.
بالاخره یک روز که دوباره به جون گل و گیاه ها افتاده بودم، اومد زد روی شونه ام و گفت ... اینطوری فایده نداره ... باید این بیچاره ها رو از دست تو نجات بدم .... .
.
دستم رو گرفت و برد به یه تعمیرگاه ... خندید و گفت: فکر می کنم کار اینجا بیشتر بهت میاد ...
.
ضمانتم رو کرده بود ... خیلی سریع کار رو یاد گرفتم ... همه از استعدادم تعجب کرده بودن ... دائم دستگاه روی گوشم بود ... قرآن گوش می کردم و کار می کردم ...
.
این بار، روح حنیف تنهام گذاشته بود ... نه چیزی کم می شد، نه کاری غلط انجام می شد ... بدون هیچ نقص و مشکلی کارم رو انجام می دادم ...
فرار_ازجهنم
#براساس_واقعیت 💡
@tarkekhoderzaee
#قسمت بیست و دوم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥: نگاه
.
از سر کار برمی گشتم مسجد و اونجا توی اتاقی که بهم داده بودند؛ می خوابیدم ... .
چند بار، افراد مختلف بهم پیشنهاد دادن که به جای خوابیدن کنار مسجد، و تا پیدا کردن یه جای مناسب برم خونه اونها ... اما من جرات نمی کردم ... نمی تونستم به کسی اعتماد کنم ... .
.
رفتار مسلمان ها برام جالب بود ... داشتن خانواده، علاقه به بچه دار شدن ...چنان مراقب بچه هاشون بودن که انگار با ارزش ترین چیز زندگی اونها هستند ...
رفتارشون با همدیگه، مصافحه کردن و ... هم عجیب بود ... حتی زن هاشون با وجود پوشش با نظرم زیبا و جالب بودند... البته این تنها قسمتی بود که چند بار بهم جدی تذکر دادند ... .
.
مراقب نگاهت باش استنلی ... اینطوری نگاه نکن استنلی... .
و من هر بار به خودم می گفتم چه احمقانه ... چشم برای دیدنه ... چرا من نباید به اون خانم ها نگاه کنم؟ ... هر چند به مرور زمان، جوابش رو پیدا کردم ... .
.
اونها مثل زن هایی که دیده بودم؛ نبودن ... من فهمیدم زن ها با هم فرق می کنند و این تفاوتی بود که مردهای مسلمان به شدت از اون مراقبت می کردند ... و در قبال اون احساس مسئولیت می کردند ... .
هر چند این حس برای من هم کاملا ناآشنا نبود ... من هم یک بار از همسر حنیف مراقبت کرده بودم ...
فرار_ازجهنم
#براساس_واقعیت 💡
کپی؟ صدقه ی جاریه
@tarkekhoderzaee
❌❌
بچه ها بالاخره کانال مسافرهای اضطراری رو راه اندازی کردیم👇
چی هست این کانال؟
برای وقتایی که شهوت گلوتو می گیره و نمی دونی چیکار کنی اون لحظه...
وقتایی که تحریک میشی این کانالو داشته باش و استفاده کن
@ezterariha
May 11
بچه ها لطفا اسم + تعداد روز پاکیتونو با لبخند 😃 بفرستین
شاد باشین همیشه ان شاءالله
برای شرکت در لیست پاکی[ترک گناه خودارضایی]:@listpaki
•
این لینک پایین ⬇️فقط سؤال و جواب و انتقاده
https://abzarek.ir/service-p/msg/1209670
ولی قبلش حتما یه نگاه به اینجا بندازین شاید قبلا پرسیدن اعضای محترم 🌱
@nashenasha ـ .☁
لبخند بزن😃
【📛اهداف فیلم #پورن📛】
«بعضی ها خ.ا نمی کنند!
ولی فیلم پورن میبینند😑
بگذریم از اینکه صددرصد خودارضایی هم میکنند😏
محال ممکنه کسی فیلم بیینه
ولی تحریک نشه😏»
حتی پاک ترین آدمم که میخواد باشه
ببینید شهدا هم مثل ما شهوت دارن
هممون انسانیم🔆
ولی شهدا یکی مثل شهید بابایی
جلوی شهوتشو میگیره
📛تو این پست قصد دارم اهداف ساخت فیلم پــ. ورن رو بهتون بگم📛
اول از همه جالب بدونی تمامی تصاویرش دروغ و ساختگیه
یعنی چی؟😊
یعنی اندامی که میبینی اندام عملی و پروتز شدس😏
چهره هایی که میبینی
حتی این افراد
دارو جلوگیری از انزال زودرس میخورن😣برای اینکه یه فیلم تاپ بسازن، برای تحریک جوان ها
چون آینده ساز یه کشور جوونشه
خودت فکر کن🤔
از وقتی این فیلمارو میبنی
وضع درسات چطور شده؟
بازم برات مهمه؟
بازم هدف داری؟
اصلا هدفت چیه؟
میدونستی کلی پول کلان به بازیگر های این نقش ها میدن
میدونستی خیلی هاشون خودکشی کردن؟😧
چون بعد یه مدت دچار بیماری شدید روحی روانی شدن
میدونستی خیلی هاشون
ایدز گرفتن😷
بیماری گرفتن؟
هیچ زهرماری تو این فیلما نیست..!
اصلا و ابدا اگر تاحالا ندید،کنجکاوی ممنوع❌
چرا اونا همچین آثار فجیعی رو قبول میکنند؟
چون تورو نابود کنند😏
کشورتو نابود کنند
آیندتو نابود کنند
تورو از خانوادت دور کنند
با یه مشت حرکات دروغین که اصلا یه رابطه اونطوری که اونا اجرا میکنند😏 نیست
تورو شهوتی کنند
تواین فیلما محارم هم باهم رابطه برقرار میکنن
این دیگه فاجعه اس
کجای دین خدا همچین چیزی رو قبول میکنه؟
اونا اکثرا بچه هایی هستن که نه مشخصه مادرشون کیه
نه پدرشون
اکثرا بچه های خریداری شدن
بازم دوست داری خودتو گول بزنی
با فیلم های دروغین که میدونی پشت پردش چیه؟📛
هدفش چیه؟📛
⚫️هیچ وقت وسوسه نشو که نگاه کنی
قوی ترین دارو برای رفتن سمت خ.ا👇
دیدن فیلم پورن و عکس و هرچیز این مدلی
پس با ندیدن این فیلما
یه گاااااام بزرگ برای موفقیت بردار...
#چراییات
@tarkekhoderzaee
3543351978.pdf
4.68M
کتاب داداش رضا
راز کنترل شهوت جلد اول
•
حتما استفاده کنید مخصوصا پسر ها
خیلیا با این کتاب تونستند ترک کنند
نثرش خودمونیه و حوصلت سر نمیره💡
❌کتاب اجازه ی خوندن داره به صفحه ی اولش دقت نکنید❌✅
#کتاب
3572126395.pdf
6.8M
راز کنترل شهوت جلد دوم
⭕
کتاب دوم داداش رضا
⭕
❌کتاب اجازه ی خوندن داره به صفحه ی اولش دقت نکنید❌
🔻🔻
پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش داداش رضا هم یه زمانی درگیر این گناه بوده
این کتابم به صورت خیلی خودمونی می تونید با #کتاب جلد اول کتاب راز کنترل شهوت رو بخونید
May 11
#قسمت بیست و سوم داستان دنباله دار فرار از جهنم: خانه من
رئیس تعمیرگاه حقوقم رو بیشتر کرد ... از کار و پشتکارم خیلی راضی بود ... می گفت خیلی زود ماهر شدم ... دیگه حقوق بخور و نمیر کارگری نبود ... خیلی کمتر از پول مواد بود اما حس فوق العاده ای داشتم ...
.
زیاد نبود اما هر دفعه یه مبلغی رو جدا می کردم ... می گذاشتم توی پاکت و یواشکی از ورودی صندوق پست، می انداختم توی خونه حنیف ... بقیه اش رو هم تقسیم بندی می کردم ... به خودم خیلی سخت می گرفتم و بیشترین قسمتش رو ذخیره می کردم ... .
.
هدف گذاری و برنامه ریزی رو از مسلمان ها یاد گرفته بودم ... اونها برای انجام هر کاری برنامه ریزی می کردند و حساب شده و دقیق عمل می کردند ... .
.
بالاخره پولم به اندازه کرایه یه آپارتمان کوچیک مبله رسید ...
.
اولین بار که پام رو توی خونه خودم گذاشتم رو هرگز فراموش نمی کنم ... خونه ای که با پول زحمت خودم گرفته بودم ... مثل خونه قبلی، یه اتاق کوچیک نبود که دستشوییش گوشه اتاق، با یه پرده نصفه جدا شده باشه ... خونه ای که آب گرم داشت ... توی تخت خودم دراز کشیده بودم ... شاید تخت فوق العاده ای نبود اما دیگه مجبور نبودم روی زمین سفت یا کاناپه و مبل بخوابم ... برای اولین بار توی زندگیم حس می کردم زندگیم داره به آرامش میرسه ... .
.
توی تختم دراز کشیدم و گوشی رو گذاشتم روی گوشم ... چشم هام رو بستم و دکمه پخش رو زدم ... و اون کلمات عربی دوباره توی گوشم پیچید ... اون شب تا صبح، اصلا خوابم نبرد ...
.
کم کم رمضان هم از راه رسید ... رمضانی که فصل جدیدی در زندگی من باز کرد ...
فرار_ازجهنم
#براساس_واقعیت 💡
@tarkekhoderzaee
#قسمت بیست و چهارم داستان دنباله دار فرار از جهنم: رمضان
.
زندگی سراسر ترس و وحشت من تموم شده بود ... یه آدم عادی بین آدم های عادی دیگه شده بودم ... .
.
کم کم رمضان سال 2010 میلادی از راه رسید ... مسلمان ها برای استقبالش جشن گرفتن ... برای من عجیب بود که برای شروع یک ماه گرسنگی و تشنگی خوشحال بودند ...
.
توی فضای مسجد میز و صندلی چیده بودن ... چند نوع غذای ساده و پرانرژی درست می کردن ... بعد از نماز درها رو باز می کردن ... بدون اینکه از کسی دینش رو بپرسن از هر کسی که میومد استقبال می کردن ... .
.
من رو یاد مراسم اطعام و شکرگزاری کلیسا می انداخت ... بچه که بودم چندباری برای گرفتن غذا به اونجا رفته بودم ... تنها تفاوتش این بود که اینجا فقیر و غنی سر یک سفره می نشستن و غذا می خوردن ... آدم هایی با لباس های پاره و مندرس که مشخص بود خیابان خواب هستند کنار افرادی می نشستند و غذا می خوردند که لباس هاشون واقعا شیک بود ... بدون تکلف ... سیاه و سفید ... این برام تازگی داشت ... و من برای اولین بار به عنوان یک انسان عادی و محترم بین اونها پذیرفته شده بودم ... این چیزی بود که من رو اونجا نگه می داشت و به سمت مسجد می کشید ... .
.
بودن در اون جمع و کار کردن با اونها لذت بخش بود ... من مدام به مسجد می رفتم ... توی تمام کارها کمک می کردم ... با وجود اینکه به خدا اعتقادی نداشتم و باور داشتم خدا قرن هاست که مرده ... بودن در کنار اونها برام جالب بود ...
.
مسلمان ها برای هر کاری، قانون و آداب خاصی داشتند ... و منم سعی می کردم از تمام اون آداب و رفتار تبعیت کنم ...
فرار_ازجهنم
#براساس_واقعیت 💡
@tarkekhoderzaee
بچه ها لطفا اعلام پاکی کنید
اسم+روز پاکی
لطفا دقت کنید تکراری نباشه🌱
منتظرم بترکونید💪