از چشمه سار معرفت تا نور جاری شد
بغض زمستان، خندهی سبز بهاری شد
سرمای بیداد و ستم هرجا مسلط بود
خورشید عدل آمد، غم سرما فراری شد
آغوش گورستان که جای غنچهی گل بود
در سایهی سار عشق، مهد گلعذاری شد
بر شانهی تقوای مردی بوسه زد جبریل
با آیهی "اِقرا" دوباره عشق جاری شد
این رستخیز بندگی بر ما مبارکباد
والا محمد(ص) لایق این شهریاری شد
#مهتاب_بهشتی
#غزل_آیینی
عید مبعث مبارکباد
گاهی میان ما دو تن، اشکی کبوتر میشود
سیب ملول گونه از، خط خوشش تر میشود
وقتی گلاب دیده بر بال کبوتر میچکد
غم نامهی هجرانمان چون گل معطر می شود
احساس از چشمان من همچون شراب خانگی
میخانه برپا میکند، هفتاد ساغر میشود
سرد است آه سینهام اما ز داغ دوریت
آتش به عالم میزند انگار آذر میشود
تا دیده مضطر میشود هی اشک جوهر میشود
کاغذ کبوتر میشود تا نامه منبر میشود
تا پر شود هر نامه از اشک ملال انگیز گل
در کارگاه عاشقی صد شاخه پرپر میشود
با بوسه تمبری میزنم بر جان خیس نامه ام
یعنی به شوق روی تو این روزها سر میشود
#مهتاب_بهشتی
#غزل_عاشقانه
آدینه شعر آه را با ناله سودا میکنم
شرح فراغ از عشق را با اشک انشا میکنم
با گریه جارو میزنم صحن و سرای سینه را
دل را برای مقدم پاکت مهیّا میکنم
یک مثنوی دلدادگی در کام جانم ریخته
با شاعری این راز را یک روز افشا میکنم
شعبان که میآید دلم از نو هوایی میشود
جشنی برای دیدنت در دیده برپا میکنم
دل را مهیا میکنم، با باغ نجوا میکنم
امروز را با شوق تو من صبح فردا میکنم
می آیی و می بینمت دلخوش به دیدار توام
من از خدا تنها تو را آقا تقاضا میکنم
#مهتاب_بهشتی
#غزل_انتظار