فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣سپاه مواضع امریکا در اربیل رو با خاک یکسان کرد..
🔸هدف قرار دادن پایگاه حریر آمریکا در اربیل عراق، چهارشنبه سوری زود هنگام سبزپوشان..!
🔸با توجه به اینکه موشک ها بالستیک هستند و قدرت تخریبی که مشاهده می شود موشک ها از نوع بالستیک هستند و مقاومت عراق تا الان به موشک هایی با این قدرت تخریب مجهز نشده و این یعنی حمله مستقیم ایران ..!
˹@tashahadat313 ˼
ٺـٰاشھـادت!'
📣سپاه مواضع امریکا در اربیل رو با خاک یکسان کرد.. 🔸هدف قرار دادن پایگاه حریر آمریکا در اربیل عراق،
ساعت ۱:۲۰ دقیقه بامداد، زمان برخورد موشکها به پایگاه اسرائیلی در اربیل..!
🔹 [این زمان] به هیچوجه تصادفی نیست..🙃♥️''!
˹@tashahadat313 ˼
.
جوانها!
به محض اینکه میبینید خیابانی،
جایی گرفتارِ گناه میخواهید شوید،
بگویید امام زمان(عج) به حقِ مادرت نگهم دار!
#استادمعاونیان🌿'
⸤ @tashahadat313 ⸣
مداحی آنلاین - جشن روز جوونه - سیدرضا نریمانی.mp3
11.29M
°°•♥🎧!
#مولودے_تایم✨
#میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع)
💐از آسمون باز،بارون میباره، هِی دونه دونه
💐نوبتی هم باشه وقت جشنِ، روز جوونه
🎤 #سید_رضا_نریمانۍ
˹@tashahadat313 ˼
ٺـٰاشھـادت!'
°°•♥🎧! #مولودے_تایم✨ #میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع) 💐از آسمون باز،بارون میباره، هِی دونه دونه 💐نوبتی هم باش
امشب شب تولد شاهزادهاےهست ڪه علت مجنون شدن لیلیهاست...!((:♥!
#جووناےڪانالروزتونمبارڪ😍'!
ٺـٰاشھـادت!'
رمان #دمشق_شهر_عشق قسمت #هشتادونه 💠 نشد حرف دلم را بزنم، سرم از #شرم به زیر افتاد و او حرف دلش را
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق
قسمت #نود
💠 از سردی لحنش دلم یخ زد، دنبال بهانهای ذهنم به هر طرف میدوید و کودکانه پرسیدم
:«به مادرش خبر دادی؟ کی میخواد اونو برگردونه خونهشون #داریا؟
کسی جز ما خبر نداره!»
مات چشمانم مانده و میدید اینبار واقعاً #عاشق شدهام و پای جانم درمیان بود که بیملاحظه تکلیفم را مشخص کرد :
«من اینجا مراقبش هستم، پول بلیط دیشبم باهاش حساب میکنم،
برا تو هم به بچهها گفتم بلیط گرفتن با پرواز امروز بعد از ظهر میری #تهران انشاءالله!»
💠 دیگر حرفی برای گفتن نمانده و او مصمم بود خواهرش را از سوریه خارج کند که حتی فرصت نداد...
مصطفی را ببینم و از همان بیمارستان مرا به فرودگاه برد.
ساعت سالن فرودگاه #دمشق روی چشمم رژه میرفت،
هر ثانیه یک صحنه از صورت مصطفی را میدیدم و یک گوشه دلم از دوریاش آتش میگرفت.
تهران با جای خالی پدر و مادرم تحمل کردنی نبود، دلم میخواست همینجا پیش برادرم بمانم و هر چه میگفتم راضی نمیشد که
...
زنگ موبایلش فرشته نجاتم شد...
#ادامه_دارد....
🌷 @tashahadat313 🌷
هدایت شده از |sᴏʙʜᴀɴɪ|