آماری از تاسیسات راهبردی اسرائیل / اسرائیل همینقدر ضعیف است
🔸️برای این که بدانید اسرائیل چقدر آسیب پذیر است، آمار زیر را بخوانید.
🔸️اسرائیل تنها ۶ نیروگاه برق، ۲ میدان نفتی، ۲ پالایشگاه، ۱پایانه نفتی و ۳ میدان گازی دارد.
🔸️نیمی از آب اسرائی توسط تنها ۵ کارخانه آب شیرین کن تامین می شود.
🔸️به راحتی و دربدترین حالت با ۵۰۰ موشک اسرائیل از هستی ساقط می شود.
@tashahadat313
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌾حرفهایش به دل می نشست.حتی اگر هزار بار هم حرفی راشنیده بودےاما شنیدنش از زبان او لطفی دیگر داشت. اصلاسخنران قابلی بود.منبرهایش همه گل میکرد.قبل از سخنرانی کلی مطالعه و تحقیق میکرد تاهمه حرف هایش سند داشته باشد.موضوعی انتخاب میکرد که کارایی داشته باشد ودردی ازمردم دوا کند.
💐یک روز دوستی تماس گرفت واز او برای سخنرانی درمجلس یک مداح اسم و رسم دار دعوت کرد.سخنرانشان نیامده بود ودنبال یک منبری خوب بودند.قبول کرد.کلی مطالعه کرد.منبرش حسابی سر وصدا کرد.خودش هم فکر نمیکرد بتواند آنقدر پرشور سخنرانی کند.
🌷ازطرف هیات بااو تماس گرفتند و میخواستند براےمراسمهای بعدی وسال بعد هم او سخنرانی کند.بااینکه کلی اصرار کردند،قبول نکرد.گفت:ازشهرت میترسم.من هنوز دراین قد وقواره نیستم.آن یک جلسه هم عنایت حضرت زهرا(س)بود.
✍به نقل از:همسرشهید
🥀🕊سرباز اسلام ڪہ باشی
گاه درحجرهٔ طلبگی با مباحثه
و گاه در معرڪہ جهاد با مبارزه
سرباختۂ اسلام ڪہ باشی،
#شهید میشوی . . .
🌹#روحانی_مدافع_حرم
#شهید_محمد_پورهنگ
@tashahadat313
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 123
ایلیا از سکوتم استفاده میکند و میگوید: میدونی که داری دست روی موضوع خطرناکی میذاری؟
-آره.
-و فکری برای این که چطور سرت زیر آب نره کردی؟
لبهایم را روی هم فشار میدهم. دلیلی ندارد ایلیا همهی برنامههای من را بداند. به هرحال احمق نیستم! میگوید: من میتونم کمکت کنم کارتو یه طوری پیش ببری که مشکلی پیش نیاد.
-ممنون، لازم نیست.
-جدی گفتم. تو نمیتونی تنها انجامش بدی.
دست به سینه میزنم و میگویم: مثلا میخوای چکار کنی؟
-کارای زیادی ازم برمیاد.
-تو مامور موسادی.
-خب اصلا امتیازم همینه.
-هیچ گربهای محض رضای خدا موش نمیگیره.
دستهایش را میبرد داخل جیباش و با یک لبخند متکبرانه میگوید: مگه خودت نگفتی چشم دربرابر چشم؟
***
قرارمان اینبار در ساحل بوگراشوف بود، جایی در شمال غرب تلآویو، حاشیه دریای مدیترانه. محل قرار پیشنهاد من بود. کوهن ترجیح میداد قرارمان یک جای رسمیتر باشد؛ مثل کافه یا رستوران، و حتی محل کارش. من اما در چنین مکانهایی راحت نبودم و ممکن بود حضورم بعداً برایم دردسر بشود. خوبی ساحل، آن هم در یک عصر بهاری این بود که میشد خودت را به عنوان کسی که برای تفریح آمده جا بزنی، و اگر حس ششمم درست باشد و گالیا واقعا برایم بپا گذاشته باشد، میتوانستم قرارم با کوهن را به عنوان یک قرار عاشقانه توجیه کنم؛ که به نظرم توجیه بدی نبود. حتی شاید اصلا توجیه نبود!
زودتر از کوهن رسیدم. از ساحل ماسهای و سایبانها عبور کردم و وارد مسیر خاکیای شدم که در دریا امتداد داشت و دورش را سنگهای بزرگ محصور کرده بودند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 124
زودتر از کوهن رسیدم. از ساحل ماسهای و سایبانها عبور کردم و وارد مسیر خاکیای شدم که در دریا امتداد داشت و دورش را سنگهای بزرگ محصور کرده بودند. ساحل خلوتتر از همیشه بود؛ یعنی تلآویو خیلی وقت است که دیگر جنب و جوش همیشگی را ندارد. قبلا تلآویو معروف بود به شهری که هرگز به خواب نمیرود؛ ولی حالا شهری ست که انگار دائما در چرت عصرگاهی ست. این موقع سال هوای تلآویو فوقالعاده بود؛ ولی خبری از گردشگرها نبود. خیلی وقت بود که گردشگرها از ترس جانشان، از خیر دیدن اسرائیل گذشته بودند. مردم هم حوصله تفریح نداشتند. آنها که زورشان رسیده بود، رفته بودند و هرکس مانده بود، دنبال یک راه نجات میگشت، یک کنج امن.
روی سنگهای بزرگ نشستم. فقط یک خانواده توی ساحل نشسته بودند و دو سه تا زوج. نسیم خنک مدیترانه از ساحل میگذشت و کسانی که از آن لذت میبردند خیلی کم بودند؛ عملا نسیم داشت حیف میشد، صدای دریا و شکل زیبای ابرهای آسمان هم همینطور.
کوهن به طرز غریبی برایم آشنا بود. مطمئن بودم او را جایی دیدهام؛ ولی نمیدانستم کجا. از وقتی دیده بودمش، دائم داشتم با ذهنم کلنجار میرفتم. آدمهای زیادی توی زندگیام نبودند که بتوانم خودم را قانع کنم کسی را شبیه کوهن دیدهام. خودش را دیده بودم و از این بابت شک نداشتم. حالم مثل کسی بود که حرفی نوک زبانش است، ولی نمیتواند آن را به یاد بیاورد و دائم با حافظهاش کشتی میگیرد.
بالاخره رسید. از خیابان ساحلی رد شد و طبق معمول موقع راه رفتن دستش را آونگوار تکان میداد. شلوار جین پوشیده بود با پیراهن سفید و سوییشرت سرمهای و کفش اسپرت. موهایش را پشت سرش بسته بود؛ اما نهچندان مرتب. معلوم بود عجله کرده. تند قدم برمیداشت و چهرهاش درهم بود.
از ساحل عبور کرد و گردن کشید که پیدایم کند. دست تکان دادم. راهش را به طرفم کج کرد و رسید. صورتش معذب نشان میداد.
-از اینجا خوشتون نیومده؟
کمی اطرافش را نگاه کرد و لبخندی تصنعی زد.
-چرا چرا... قشنگه...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@tashahadat313
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۶ مهر ۱۴۰۳
میلادی: Monday - 07 October 2024
قمری: الإثنين، 3 ربيع ثاني 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹سفر امام حسن عسکری به گرگان
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
▪️5 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️7 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
▪️31 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️39 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
@tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️امام علی علیه السلام:
به دشمن شادمان بگو به هوش باشید؛ که مصیبتهای دنیا میچرخد و نوبت شما هم میرسد.
#حدیث
@tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا بیا و با قدمی گرم و مہربان
قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن
صبر و قرار رفته ز دلہای عاشقان
با دسٺ عشق آتش دل را صبۅر کن
صبحتون مهدوی 💚🌤
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@tashahadat313
روانشناسی قلب 30.mp3
9.34M
#فایل_صوتی_روانشناسی_قلب 30
🎧آنچه خواهید شنید؛
❣️آدم خوبی هستی؟
کارای خیر زیادی داری؟
اهل خدمت و جهادی؟
🔻مهم نیست...😳
🌸مهم اينه که توی قلبت؛
چقدر با خدا، رفاقت داری؟
@tashahadat313
🌎🌎🌎
💠 بصیر باشیم
🔹خوب به این اسمها نگاه کنید ...
لسوتو،
بابادوس،
کومور،
موریس،
نائورو،
پالائو،
پاپوآ گینه نو
سَن مارینو،
سنت کیتس و نویس،
ساموآ،
سائوتومه،
سیشل،
سوازیلند،
تونگا،
تووالو،
وانواتو،
مالاوی،
کیپ ورد،
جیبوتی،
بنین،
بلیز،
آنتیگوا باربادو،
جزایر سلیمان،
جزایر فارور،
جزایر مارشال،
موریتانی
و بسیاری دیگر ...
اینها اسامی بخشی از کشورهایی هستند که زیر ۱۰۰ سال عمر داشته و زیر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت دارند و کاملا برنامه ریزی شده و با سیاست های پلید آمریکا تشکیل شده و اینک عضو سازمان ملل هستند و هر کدام یک حق رای دارند !
از سال ۱۹۴۵ که سازمان ملل با حضور ۵۱ کشور تشکیل شد ، تا کنون کشورهای زیادی با هدایت آمریکا ، اصطلاحاً مستقل شدهاند و اعضای سازمان ملل را به چیزی در حدود دویست عضو (۲۰۰ کشور) رساندهاند
جالب اینجاست که به یکباره شما میشنوید که بالای ۱۵۰ کشور در سازمان ملل ایران را به نقض حقوق بشر متهم کردهاند !
یا میگویند جامعه جهانی نگران برنامههای هستهای ایران است !
اما کسی نمیگوید این جامعه جهانی چیست و چگونه تشکیل شده است !؟
کسی نمیگوید که اکثر این کشورها جمعیتشان به ۳۰۰ هزار نفر هم نمیرسد !
بطوری که جمعیت ۱۰ کشور روی هم رفته کمتر از یکی از شهرکهای کوچک شهرستانهای ایران نیست
۱. واتیکان زیر ۱،۰۰۰ نفر
۲. نائور کمتر از ۱۱،۰۰۰ نفر
۳. تووالو - کمتر از ۱۲,۰۰۰ نفر
۴. پالائو - بیشتر از ۱۸,۰۰۰ نفر
۵. سن مارینو - کمتر از ۳۴,۰۰۰ نفر
۶. لیختن اشتاین - کمتر از ۳۹,۰۰۰ نفر
۷. موناکو - کمتر از ۴۰,۰۰۰ نفر
۸. سنت کیتس و نویس - کمتر از ۵۴,۰۰۰ نفر
۹. جزایر مارشال - کمتر از ۶۰,۰۰۰ نفر
۱۰. دومینیکا - کمتر از ۷۲,۰۰۰ نفر
.........
جمعیت ۱۲۶ کشور عضو سازمان ملل فقط هفتاد میلیون نفر هست ، که بله قربان گوی آمریکا هستند .
مساحت تمامی این کشورها به اندازه ایران نمیشود
خوب حالا فهمیدید کدوم دنیا مارا به نقض حقوق بشر محکوم میکند ؟؟؟
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ...؟؟؟
.
@tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️واکنش عجیب ظریف به سوال خبرنگار درباره حمله به موشکی ایران: بابا ولمون کن!
@tashahadat313
❌ صف بانوان برای تقدیم طلاهای خود به منظور کمک به مظلومان لبنان و فلسطین
✅قم، دفتر مقام معظم رهبری
سه شنبه، ۱۰ مهر ۱۴۰۳
#شهید_سید_حسن_نصرالله
@tashahadat313
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 125
ولی من احساس میکردم منظره بینظیر مقابلمان همچنان دارد حیف میشود؛ چون کوهن از دیدنش لذت نمیبرد. انگار با یک جفت کفش و لباس تنگ وسط یک مهمانی عالی نشسته باشد و نتواند از مهمانی لذت ببرد. روی یک تخته سنگ نشستم و با دست اشاره کردم که بنشیند.
-از دریا خاطره خوبی ندارم.
بیمقدمه این را گفت و نگاهش را از امواج برگرداند. گفتم: احیانا این خاطره، ربطی به پنیکتون نداره؟
-نه اصلا...
گلویش را با سرفهای نمایشی صاف کرد و گفت: خب، به چه نتیجهای رسیدین؟
یک نگاه به خورشیدی که داشت به افق نزدیک میشد انداختم، یک نگاه به ابرها که داشتند با نور غروب بازی میکردند و یک نگاه به دریای مواج و زیبا. در دل گفتم حیف این قاب... باید با چشمهام درسته قورتش میدادم و نمیشد؛ یعنی آن لحظه، جلب اعتماد کوهن از آن منظره باشکوه خیلی مهمتر بود. به سختی قبول کرده بود کمکش کنم و باید در آغاز کار، شایستگی و وفاداریام را ثابت میکردم. تلفن همراهم را درآوردم و فایلی را در آن باز کردم. گفتم: اسم همه بازماندهها و شماره و آدرسشون رو پیدا کردم. ایناهاش.
چشمان کوهن درخشید. آن حالت معذب بودن از چهرهاش پرید و جای خود را به ذوقی کودکانه داد. لبهایش تا بناگوش کش آمد. باورم نمیشد بتواند انقدر قشنگ بخندد. تلفن همراه را مانند نوزادی عزیز از دستم گرفت و گفت: این عالیه...! چطوری این کارو کردی؟
با گردن برافراشته و لبخندی غرورآمیز گفتم: هک کردنش برای من کار زیادی نداره.
فهرست را بالا و پایین کرد، مثل کودکی از شوق داشتن اسباببازی میخندید. گفت: پس چسبیدن به کامپیوتر هم یه فایدهای داره!
بادی به غبغب انداختم.
-معلومه، پس چی؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت ۱۲۶
تلفن همراه را پس داد. کارت حافظهای از جیبم درآوردم و به سمتش گرفتم.
-همهش اینجاست... اما مسئله اینه که خیلی از بازماندهها دیگه زنده نیستن.
کارت حافظه را گرفت و مثل یک جواهر نگاهش کرد. انگار انگشتر سلیمان را به او داده باشم. آن را با احتیاط توی جیب سوییشرتش گذاشت و بیتفاوت گفت: خب این خیلی عجیب نیست.
-چرا، عجیبه؛ چون میانگین سنی کمی دارن.
اخم کرد و سرش را به سمتم چرخاند.
-یعنی چی؟
-من معمولا توی مراسم سالگرد حاضر میشدم. هرسال میدیدم تعداد کسایی که میان کمتر میشه. اولش فکر میکردم با گذر زمان میخوان اون فاجعه رو فراموش کنن و زندگیشونو بکنن، ولی الان فهمیدم دارن میمیرن.
اینبار نه فقط سرش را، که تمام تنهاش را به طرفم چرخاند و چهارزانو روی تختهسنگ نشست. کنجکاوی از هر دو چشمش بیرون میپاشید و من از این که توانستهام توجهش را تا این حد جلب کنم هیجانزده بودم. طوری با دقت نگاهم میکرد که انگار تمام پاسخش روی پیشانیام نوشته بود. ذهنم را مرتب کردم تا الان که شش دانگ حواسش به من بود، چرت و پرت نگویم و به لکنت نیفتم.
-خب من درباره اونایی که مردهن تحقیق کردم. بیشترشون اونایی بودن روز حادثه اسیر حماس شدن و بعداً موقع تبادل اسرا آزاد شدن. چند نفر هم با خبرنگارهای خارجی درباره حادثه مصاحبه کرده بودن.
ابروهای کوهن به هم نزدیکتر شدند و لبهایش را انقدر روی هم فشار داد که سفید شدند. انگار جمع شدن عضلات و اجزای صورتش با میزان کنجکاویاش رابطه مستقیم داشت. آرام و محتاط، بهترین و هوشمندانهترین سوال را پرسید: و چطوری مُردهن؟
بشکن زدم.
-سوال خوبی پرسیدی... قسمت جالبش اینجاست... وایسا...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@tashahadat313
📖 تقویم شیعه
☀️ سه شنبه:
شمسی: سه شنبه - ۱۷ مهر ۱۴۰۳
میلادی: Tuesday - 08 October 2024
قمری: الثلاثاء، 4 ربيع ثاني 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليه السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❇️ وقایع مهم شیعه:
🌺🔹ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام، 173ه-ق
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
📆 روزشمار:
🌺4 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️6 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🌺30 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️38 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️58 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
@tashahadat313
#حدیث_روز
🛑 امام صادق(علیه السلام):
آنکه کارهای خود را به خدا بسپارد،
همواره در زندگی به آرامش می رسد
(مصباح الشریعه ۵۲۱)
@tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرهای عجیب و شنیدنی از شهید #حسین_همدانی در جنگ سوریه
حتما کتاب «خداحافظ سالار» درباره شهید همدانی که از زبان همسرشونه رو بخونید، فوقالعادست این کتاب
@tashahadat313