eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.8هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
5هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 #مادرانه #پنجشنبه_های_دلتنگی #شهیده_فاطمه_نیک بهش می گفتن امّ الشهدا آخه سه تا از بچه هاش و یه برادر و یه دامادش رو برای اسلام داده بود هیچ وقت عصبانے ندیدیمش جز یه بار اونم یه روز عصر بود که همگی توی حیاط نشسته بودیم مامان از خستگی خوابش برد ما هم بے سر و صدا آماده شدیم که برای نماز مغرب بریم مسجد وقتے داشتیم از دَر می رفتیم بیرون ، پا شد و خیلی بلند « استغرالله » و « لا اله الا الله» گفت و با عصبانیت پرسید: پس چرا بیدارم نکردین؟ گفتیم:آخه خسته بودی ما هم دلمون نیومد بیدارت کنیم ! همونطور که داشت وضو می گرفت گفت : من همه زندگیم به نماز اول وقته نمی خوام #کاهل_نماز باشم تا حالا به هیچ دلیلی نماز اول وقت رو ترک نکردم #مادر_شهید #زنان_انقلابی #زنان_زینبی #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 @taShadat 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#امام_حسین_ع #شهدا #ماه_محرم #شهید_حامد_جوانی آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود. وقتی ایام محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت. با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد... بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی" و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد. #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو 🌹🏴 @taShadat 🌹
♧°|•🌾🌿🌾•|°♧ #شهیدانه #شهید_حسین_خـــــرازی #بوسه_بر_پای_رزمندگان حاج حسين رزمنده‌ها را ع❤️اشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد. يك شـب تانك‌ها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم. من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچه‌ها داشتند. يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانك‌ها راه می‌رود و با سرنشيــن‌ها گفت و گوهای كوتاه می‌كند. كنجكـــــاو شدم ببينم كيست. مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش. همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد. گفت: به خدا سپردمتون! تا صداش را شنيدم، نفسم بريد. گفتم: حاج حسين؟ گفت: هيـــــس؛ صدات در نياد! و رفـــت سراغ تانک بعدی #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو ╭─═ঊঈ🌾ঊঈ═─╮   @taShadat ╰─═ঊঈ🌾ঊঈ═─╯
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 #شهيد_والامقام #منصور_نوراله فرزند : غلامعلی #طلوع : 🗓 1342/04/20 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : دانش آموز #عروج : 🗓 1360/06/27 🗓 مسئولیت : بسیجی محل #شهادت : دهلاویه نام عملیات : خط پدافندی مزار #شهید : #گلزار_شهدای_نجف_آباد #مهربانم #آسمانی_شدنت_مبارک #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 @taShadat 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 #شهيد_والامقام #جعفر_زمانه فرزند : رمضان #طلوع : 🗓 1346/10/23 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : آزاد #عروج : 🗓 1365/06/27 🗓 مسئولیت : بسیجی محل #شهادت : مهران نام عملیات : خط پدافندی مزار #شهید : #گلزار_شهدای_نجف_آباد #مهربانم #آسمانی_شدنت_مبارک #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 @taShadat 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یاد_یاران #مداح_شهید #سید_داود_شبیری دوم خرداد ماه سال ۱۳۴۵ در یک خانواده ی مذهبی به دنیا آمد، قبل از مدرسه در مكتب خانه #قرآن فعاليت داشته و از سن هشت سالگي فرائض ديني را انجام مي داد، بعد از دوره ابتدايي و متوسطه در مدرسه انوري در مبارزات عليه رژيم شاهنشاهي فعاليت داشت . اين #شهيد والا مقام سال ١٣٦٢ قبل از عمليات خيبر مسئول #تبليغات گردان #وليعصر_عج بود و نهايتا در عملیات کربلای ۸ ، روح #سید همچون کبوتری به آسمان پر میکشد و #مهمان همیشگی #خدا گرديد . #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو ▪️ @taShadat ▪️
#کلاس_درس_شهدا #شهید_مصطفی_چمران کسانیکه فکر می کنند، باید گوشه‌ای بخوابند تا #امام_زمان_عج ظهـور بفرماید و جهان را از عدل و قسط پر کند، سخت در اشتباهند. مردم ما باید، بیشتر بکوشند، بیشتـر مبارزه کنند، و این تحول و تکامل نفسی را هر چه سریعتر در روح و قلب خود ایجاد نمایند ، تا باعث تسریع در ظهور حضرت شوند... اگر جوانان ما در اعتقـادشان به خود بقبولانند #امام_زمان_عج در میان آنها زندگی می‌کند و شاهد اعمالشان است، رفتار و زندگی و فداکاری و مرگ و حیات آنان تغییر کیفی پیدا می‌کند و چه بسا جهش بزرگی درحرکت تکاملی جوانان ما بسوی مدینه فاضله ایجاد شود . #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو ▪️ @taShadat ▪️
🌺🌺🍀🌼🍀🌺🌺 #کلام_شهید #شهید_حاج_حسین_خرازی هرچه که می کشیم و هرچه که بر سرمان می آید از #نافرمانی خداست و همه ریشه در #عدم رعایت #حلال و #حرام خدا دارد . #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🌷 @taShadat 🌷
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 فرازی از وصیت نامه ...📜 وصیت نامه من همان وصیت حاج همت است : باخدای خود پیمان بسته ام تا آخرین قطره ی خونم در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم . 🌷 @taShadat 🌷
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 همسرم محمد علی هر بار که مسجد و هیئت می رفت، علی اکبر را هم با خود می برد. علی اکبر عاشق مداحی و روضه شده بود و استعداد خوبی هم داشت. هر وقت از مجلس روضه برمی گشت، خواهرانش را جمع می کرد. او مداحی می کرد و آنها سینه می زدند. نوجوان هم که بود، زیارت عاشورای امام زاده را می خواند و مداح محرم روستا بود. راوی : ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀 فرمانده توپخانه لشکر محمد رسول الله (ص) بدانید که به دو جای بدنم شلیک خواهد شد . یکی به که به می‌اندیشد و دیگر به که برای اسلام می‌تپد. و همان‌طور که گفته بود در ۲۱ مرداد ۱۳۶۲ در جاده اسلام‌آبادِ غرب توسط گروهک‌ تروریستی کومله به فیض نائل آمد . ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🌹🌴🕊🥀🕊🌴🌹 اولین استان اصفهان متولد : 1359/06/27 : 1392/02/15 محل : سوریه همسرم در همان اعزام اول به آرزویش رسید. وقتی پیکر پاکش را از فرودگاه به پادگان آوردند، به خاطر ازدحام جمعیت فقط برای چند دقیقه توانستم او را ببینم و متاسفانه ملاقات خصوصی هم اتفاق نیفتاد تا بتوانم با آقا روح‌اله صحبت کنم و یک دل سیر ببینمش و دیدار ما به قیامت افتاد. وی با بیان اینکه از زمانی که فتنه در سوریه آغاز شد روح‌اله مدام اخبار سوریه را دنبال می‌کرد، گفت : 27 فروردین سال 92 بود که گفت برای سفری به تهران می‌روم اما یکی دو روز بعد تماس گرفت و گفت که سوریه است. خیلی ناراحت شدم اما او گفت که "نترس و گریه نکن که حضرت زینب (س) هوای ما را دارند". او جمله آخرش را گفت و ما را به خدا سپرد و خداحافظی کرد. برادرم در روز 14 اردیبهشت خبر همسرم را به من داد. آقا روح‌اله سعی می‌کرد ما را سالی یکبار هم که شده به مشهد ببرد و هر وقت فرصت می‌کردیم قم و جمکران و شهرستان‌های نزدیک می‌رفتیم . راوی : ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🕊🏴🌴🏴🕊🌹 نزدیک اذان صبح در خواب، از امام حسین (ع) یک پیام شفاهی دریافت کرده بود و یک پیام کتبی . پیام شفاهی وعده ملاقات امام حسین (ع) بود و در نامه حضرت نوشته بود : چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی. وقتی بیدار شد حال بارانی داشت . چند شب بعد شهید شد . امام حسین (ع) آمده بود دنبالش . راوی : ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🌹 24 آبان؛ سالروز شهادت ادواردو آنيلي ❤️کسي که امام خميني(ره) پيشانيش را بوسید. ♦️شهید (مهدی) ادواردو آنیلی فرزند جياني آنيلي سناتور و میلیاردر ایتالیایی، صاحب کارخانه ماشین سازی فیات، فراری، اوبکو، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو، چندین کارخانه صنعتی، بانک‌های خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های لاستامپا، کوریره، دلاسرا و باشگاه فوتبال یوونتوس، در 6 ژوئن 1954 در نیویورک به دنیا آمد. ♦️او تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا و سپس در کالج آتلانتیک انگلستان گذراند. پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون آمریکا با درجه دکترا فارغ التحصیل شد. ♦️اجداد ادواردو با راه‎اندازی کارخانه فیات در ایتالیا این صنعت عظیم را در آن‎جا بنا گذاشتند که امروزه بستگانش سهامدار عمده شرکت فیات، صاحب بانک‌‎ها و بیمه‎ها، باشگاه یوونتوس و... هستند. پدر ادواردو کاتولیک و مادرش یک پرنسس یهودی است. ♦️گفته مي‌شود هدف اصلي يهوديان در وصلت با خانواده آنيلي تلاش براي تصاحب اموال ميلياردي اين خانواده بود به همين دليل بعدها خواهر ادواردو نيز به عقد يک خبرنگار یهودی به نام «الکان» در مي‌آيد، که اين ازدواج با وجود چهار فرزند به طلاق مي‌انجامد و ازدواج مجدد خواهر ادواردو با يک مسيحي صورت مي‌گيرد و از این‎جا به بعد، یک نوع رقابت بین یهودیت و مسیحیت در مورد فرزندان خواهر ادواردو به‎وجود می‎آید. ♦️بي‌اهميتي ثروت آنيلي براي ادواردو و تمايلش به اسلام، موجب مي‌شود که پدرش حاضر نشود میراث خانواده را به او بسپارد؛ لذا جياني‌آنيلي پسر برادرش که يک مسيحي بود را به‎عنوان جانشین ادواردو تعيين مي‌کند. اما چيزي نمي‌گذرد که خبر مرگ پسرعموي ادواردو بر اثر سرطان ناشناخته‎ای مي‌پيچد. اين مرگ نيز از مرگ‌هاي مشکوک خانواده آنيلي بود؛ چرا که اگر وي به عنوان وارث اموال آنيلي زنده مي‌ماند، مدیریت اين ثروت عظيم به یک مسیحی تعلق مي‌گرفت و این خلاف خواسته‌ يهوديان بود. ♦️ادواردو شرح مسلمان شدنش را چنین می‌گوید: «زماني که در دانشگاه نيويورک درس مي‌خواندم، یک روز در کتابخانه قدم می‌زدم و کتاب‌ها را نگاه می‌کردم چشمم افتاد به قرآن و کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آن‌را برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم، احساس کردم این کلمات، کلمات نورانی است و نمی‌تواند گفته بشر باشد، اين بود که بسيار تحت تاثیر قرار گرفتم اين شد که آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می‌فهمم و قبول دارم.» ♦️اولین آشنایی ادواردو آنيلي با تشیع و انقلاب اسلامی ایران از طریق یکی از مصاحبه‌های دکتر محمدحسن قدیری ابیانه، رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا (در سال‌های 58 تا61) بوده که از طريق تلويزيون ايتاليا پخش شده که ادواردو پس از شنيدن اين مصاحبه برای دیدار با وی به سفارت ايران در ايتاليا مراجعه کرده و همين ارتباط ها نهایتا باعث گرویدن آنيلي به تشیع شد.ادوادو چند بار به ایران سفر کرده و زیارت حرم امام رضا(ع) مشرف شده بود. در یکی از این سفرها در هفتم فروردین 1360 در نماز جمعه به امامت آیت‌الله خامنه‌ای شرکت می‌کند. ♦️در همین سفر ادواردو با بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران دیدار کرده و حضرت امام پیشانی ادواردو را می‌بوسد. ♦️ادواردو نگران سوء‌قصد از سوی صهیونیست‌ها بود و به آقای قدیری گفته بود كه آن‌ها او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند كشت و قتل او را به خودكشی، حادثه غیرمترقبه یا بیماری نسبت خواهند داد و حتی او را به زور در یك درمان‌گاه روانی خصوصی ویژه میلیاردرها در نزدیكی مرز سوئیس به طور كاملاً مخفی بستری كرده بودند و بالاخره همان‌طور كه خود ادواردو حدس می‌زد، در 15 نوامبر سال 2000 (24 آبان 1379) در یك واقعه مرموزانه در سن 46 سالگی توسط ایادی صهیونیست جهانی، غریبانه به شهادت رسید. ... صلوات 🕊
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 پیامم به و ملتی که نائب آنان را ملت معجزه اسای قران میداند. بر خلقی ست که از جان و مال در راه خدا می گذرند... راه ما چیزی جز از به نیست! چشم و گوش به فرمان باشید! و از آن کنید و گفته های حضرت عزیز را با جان و دل گوش کنید و به آن عمل کنید که اگر در این قرار بگیرید به سعادتمند و روسفید خواهید شد .
🔴 انتقام دختر بی حجاب از پسر بسیجی!!! یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه,مانتو تنگ و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد. همینطوری که داشت راه میرفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد : ❌خواهرم حجابت !! خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!. نگاه کرد، دید یه جوون ریشوئه از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده. به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید. تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه‌ وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات ، بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن.. پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت : خدایا این کم رو از من قبول کن !! شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد. فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت. توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد : خانمی برسونیمت؟ لبخند زد و گفت برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده ، پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به زور سمت ماشین کشید. دختر که شوکه شده بود شروع کرد به داد و فریاد اما کسی جلو نمیومد ، اینبار با صدای بلند التماس کرد اما همه تماشاچی بودن ، هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن، حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه : آهای ولش کن بی غیرت !! مگه خودت ناموس نداری ؟؟ وقتی بهشون رسید، سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو ، و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد !! دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن از همونا که به نظرش افراطی بودن افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه ناخودآگاه یاد دیروز افتاد ، اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد : وقتی خواستن به زور سوارش کنند ، همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش گفت : خواهرم حجابت !! همون ریشوی افراطی و تندرو همون پسری که همش بهش میخندید.. اما الان به نظرش یه پسر ریشو و تندرو نبود ، بلکه یه مرد شجاع و با ایمان بود💪 دیگه از نظرش اون پسر افراطی نبود ، بلکه باغیرت بود 🌹حالا متوجه شدیم که این جوون ریشو کسی نیست جز شهید امر به معروف و نهی ازمنکر 🌹 🖤🥀 @tashahadat313